صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۵۳۵۷۶
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۱۲ - ۱۶ خرداد ۱۳۹۹
همه تراژدی‌ها و همه فجایعی که در این سرزمین، هستی، حرمت، حیثیت، حقوق و شأن زنان و دختران جامعه ما را تهدید می‌کند، دقیقا از همین نقطه شروع می‌شود؛ این تصور که مرد جنس اول است، پس حق و حقوق اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و انسانی بیشتری دارد و زن چون جنس دوم تلقی می‌شود، پس از حق و حقوق انسانی کمتری نسبت به مرد برخوردار است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

حسن فتحی با ابراز تاسف فراوان از حادثه تلخ قتل «رومینا»، این اتفاق را ناشی از تسلط تاریخی فرهنگ نادرست مردسالاری دانست.

ماجرای غم‌انگیز قتل «رومینا»، واکنش‌های بسیاری را در پی داشته است. کمتر کسی است که تصویر این دختر را دیده باشد و دلش به درد نیامده باشد. هنرمندان نیز از زوایای گوناگونی، به این ماجرا نگریسته‌اند.

حسن فتحی، هنرمند تئاتر، سینما و تلویزیون که در بسیاری از آثارش نگاهی به تاریخ دارد، در پی تماس ایسنا، در یادداشتی، به ریشه‌های تاریخی چنین فجایعی پرداخته است.

او در یادداشت خود آورده است:

«نقطه آغاز فاجعه‌ها و تراژدی‌هایی از جنس تراژدی «رومینا» و «رومینا»ها در سرزمین ما به این تفکر برمی‌گردد که ما در سرزمینی زندگی می‌کنیم که با کمال تاسف، به دلیل استیلای تاریخی فرهنگ مردسالاری، زن جنس دوم تلقی می‌شود.

همه تراژدی‌ها و همه فجایعی که در این سرزمین، هستی، حرمت، حیثیت، حقوق و شأن زنان و دختران جامعه ما را تهدید می‌کند، دقیقا از همین نقطه شروع می‌شود؛ این تصور که مرد جنس اول است، پس حق و حقوق اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و انسانی بیشتری دارد و زن چون جنس دوم تلقی می‌شود، پس از حق و حقوق انسانی کمتری نسبت به مرد برخوردار است. در نتیجه‌ی چنین تصور و تصویر غلطی که متأسفانه در بخشی از فرهنگ و سنن و مناسبات تاریخی ما ریشه دوانده است، بسیاری از آحاد جامعه، از بخشی از سیاستمداران و مسئولان بگیرید تا برخی از متولیان دینی تا بخش بزرگی از خود جامعه و طبقات و قشرهای مختلف آن و حتی بخشی از افراد تحصیل‌کرده جامعه ما، گرفتار چنین تفکری هستند.

چنین باوری به لحاظ فرهنگی و روانشناسی اجتماعی، این مجوز را می‌دهد که مردان یک جامعه چه در نقش پدر یا برادر یا همسر، به خودشان این اجازه را بدهند که حق و حقوق انسانی و اجتماعی زنان را نادیده بگیرند و یکی از پیامدهای تلخ این نادیده گرفتن‌ها، رقم خوردن تراژدی‌هایی از جنس تراژدی «رومینا»های معصوم در این جامعه است که دچار خشم و غضب و تعصب والدین خود می‌شوند.

اما در رقم خوردن این گونه تراژدی‌ها فقط پدر را مقصر ندانیم. افکار عمومی جامعه و تمام کسانی که با نحوه حرف و عمل و قضاوت‌های خود به این تفکر شوم دامن می‌زنند، جملگی در رقم خوردن چنین اتفاقاتی مقصرند.

حالا مشکل ما قدری پیچیده‌تر می‌شود؛ به این معنا که با فرهنگی سر و کار داریم که صدها سال بر حیات این جامعه سایه انداخته و این فرهنگ هم جنبه‌های مثبتی دارد که از متن آن اعجوبه‌ها و پدیده‌هایی مثل حافظ، مولانا، سعدی، شمس، نظامی، خیام و فردوسی‌ و پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد و مریم رضاخانی‌ها متولد شده‌اند و هم بسیار از افرادی که در حوزه سیاسی و اجتماعی فجایع وحشتناکی را در طول تاریخ رقم زده‌اند.

پس فرهنگی داریم که همه صاحبان فکر و ذوق و اندیشه اعم از فیلسوف و سیاستمدار و اهالی فرهنگ و رسانه باید آن را با دیدی موشکافانه و انتقادی مورد بررسی قرار دهند.

موضوع بازگشت به خویشتن فرهنگی ـ تاریخی، هرگز به معنای این نیست که گذشته فرهنگی خود را بدون هیچ کم و کاستی تایید و از آن دفاع کنیم، بلکه شایسته آن است با دیدی انتقادی و علمی با آن برخورد کنیم؛ باید سره و ناسره‌اش را مورد شناسایی و بازشناسی قرار دهیم و سعی کنیم آنچه را که از این فرهنگ نه تنها مایه مباهات نیست، بلکه موجب تاسف شرمساری است، مورد واکاوی و نقد و بحث و گفت‌وگو با جامعه قرار دهیم و درنهایت، به مسیری برویم که در آن، این معنا در قلب و روح و اندیشه همه آحاد جامعه رسوخ کند که زنان و مردان به یک اندازه از حق و حقوق فرهنگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برخوردارند و هیچ تفاوتی بین اینها وجود ندارد.

تا زمانی که این را نپذیریم که زنان و مردان جامعه از حق و حقوق اجتماعی یکسان برخوردارند، تا زمانی که بخواهیم این موضوع را مورد مناقشه و مجادله قرار دهیم و با اما و اگر و آیا و بند و ماده و تبصره با آن برخورد کنیم، اطمینان داشته باشید این تراژدی‌ها باز هم متاسفانه تکرار خواهد شد.

واقعیت این است که هنوز در سطح قوانین حقوقی، سیاسی، اجتماعی‌مان مساله مساوات و برابری جنسیتی حقوق زن و مرد را به طور کامل به رسمیت نشناخته‌ایم. در حوزه قوانین رسمی جامعه، حقوق زنان باید به اندازه مردان مورد رسمیت قرار بگیرد، موازی این معنا، رسانه‌ها، ارباب جراید، اهالی فرهنگ و هنر، تحصیل‌کردگان جامعه و غیره، درباره این موضوع کار فرهنگی انجام بدهند.

بدین ترتیب، در وهله اول نیازمندیم که آزادی‌های برابر و همسان زن و مرد را در سطوح فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و به لحاظ قضایی، حقوقی و قانونی به رسمیت شناخته و در مرحله دوم درخصوص اصل و قاعده مساوات و برابریِ حقوقِ اجتماعی و اقتصادی و جنسیتی زنان و مردان در حوزه فرهنگ، هنر ، ادبیات و نظام تعلیم و تربیت کاری بسیار جدی را در سطح جامعه آغاز کنیم.

متاسفانه همچنان بخش عظیمی از این جامعه، آلوده به فرهنگ مردسالاری است و تا زمانی که این فرهنگ در جامعه ما استیلا دارد، با کمال تاسف، تراژدی و قصه تلخ و اندوهبار و جگرخراش جوانان و دختران معصوم و نازنینی مثل «رومینا» تکرار و تکرار خواهد شد.

اگر می‌خواهیم جلو تکرار این تراژدی را بگیریم، باید در حوزه قوانین حقوقی و قضایی و در حوزه فرهنگ و هنر، تلاشی جدی را در زمینه جا انداختن این حقیقت شروع کنیم که فرقی میان حقوق زن و مرد وجود ندارد. زن جنس دوم نیست. اگر مرد جنس اول است، زن هم جنس اول است و هر دو از حقوق قضایی، شرعی، فقهی، فرهنگی سیاسی و اجتماعی همسان در تمام زمینه‌های اجتماعی برخوردار هستند. این باید در جامعه ما به یک قاعده حقوقی و قضایی و شرعی و فقهی تبدیل شود و موازی با آن باید یک کار فرهنگی بلند مدت در حوزه‌های مختلف علمی و فرهنگی شامل رمان، سینما، تئاتر، سریال‌سازی، آموزش و پروش ، و شبکه‌های مجازی که هر چه جلوتر می‌رویم، نقش مؤثرتر و مهم‌تری پیدا می‌کنند، به نحو جدی و همه‌گیر انجام دهیم.»