صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۴۶۱۹۶
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۰۸ - ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹
یادداشتی از سیدرضا صالحی امیری؛
باید گفت که مرحوم هاشمی سرمایه ارزشمندی برای جامعه محسوب می‌شوند که در فقدان ایشان باید با میراث معنوی ایشان راه توسعه و تعالی ایران اسلامی را ادامه داد. میراث معنوی ایشان عبارتند از: اعتدال‌گرایی، اخلاق‌گرایی، استقامت، نگاه استراتژیک به مسائل، عملگرایی و ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سید رضا صالحی امیری: در روند رو به جلوی تاریخ کشور، همواره چهره‌ها و شخصیت‌هایی به عنوان چهره‌های تاریخ‌ساز شناخته می‌شوند. از جمله چهره‌های شاخص و تاریخ‌ساز کشور در نیم قرن اخیر، می‌توان به مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی اشاره کرد. ایشان از شخصیت‌های کم‌نظیری بود که نسل مدیران جوان اول انقلاب اسلامی درس‌های زیادی از او آموخته و شایسته است به نسل‌های بعدی نیز منتقل گردد.

بنا بر تعاریف آکادمیک، مدیریت استراتژیک، هنر و علم تدوين، اجرا و ارزيابي تصميماتی است كه سازمان را در رسيدن به اهداف توانمند مي‌سازد. برخی ویژگی‌ها و مزایای مدیریت و برنامه‌ریزی استراتژیک را می‌توان این‌گونه برشمرد: تمرکز بر مسائل و اقدامات، آگاهی از محیط در حال تغییر، توان بالقوه، شناسایی فرصت‌ها و تهدیدات، آمادگی برای ایجاد تغییرات، تعیین واقع‌بینانه اهداف، دسترسی به اطلاعات، توسعه ارتباطات، ترسیم نقشه راه و انسجام درفعالیت‌ها.

مدیر استراتژيك وظیفه تعیین اقدام‌هایی را دارد که احتمال دستيابي به اهداف پيش‌بيني شده در زمان‌هاي مقرر را میسر می‌سازد. از این منظر، با تعمق در آرا، عقاید، رفتار،گفتار و کردار آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌توان دریافت که ایشان الگوی تمام‌عیار چنین مدیریتی در ایران معاصر بوده‌اند. هدف این مقاله تبیین مؤلفه‌ها و شاخص‌های مدیریت استراتژیک در شخصیت حقیقی و حقوقی ایشان است.

ویژگی‌های شخصیتی و مدیریتی آیت‌الله هاشمی
آیت‌الله هاشمی از جمله چهره‌های تأثیرگذاری است که به عنوان یکی از سرمایه‌های نمادین کشور منشأ اثر بوده‌‌اند. سرمایه‌های نمادین جامعه مقوم ارزش‌ها در جامعه هستند که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
هویت‌آفرین
غرورآفرین
اخلاق‌آفرین
حیات‌آفرین (تداوم‌بخش حیات اجتماعی)
انگیزه‌بخش
اسطوره‌ساز
الگوساز
نشاط‌آفرین و اقناع‌گر

مجموعه اینها در کنار ویژگی‌های مدیریتی ایشان سبب شد که شخصیت ایشان در تاریخ ایران ماندگار و درخشان باقی بماند. همواره جامعه برای شناسایی نقاط ضعف و قوت از یک سو و فرصت‌ها و تهدیدات از سوی دیگر نیازمند مدیریت استراتژیک از نوع مدیریت مرحوم آیت‌الله هاشمی است. مدیریت استراتژیک ایشان همواره و در تمامی مقاطع به انسجام، كارآمدي و اثربخشي ميان اجزاي نظام منجر ‌شد و ميان آرمان‌ها و چشم‌انداز با نهادهاي سياست‌گذاري، ساختارها، مديريت، برنامه‌ريزي، عملكرد و نظارت، تعادل ايجاد می‌کرد و آنها را به‌صورت اندامی ارگانیک و هارمونيك در جهت اهداف و آرمان‌هاي نظام سوق می‌داد.

ابعاد مدیریت استراتژیک آیت‌الله هاشمی
الگوی مديريت استراتژيك آیت‌الله هاشمی دارای سه بعد و زاویه اصلی است که عبارتند از:1. نگاه استراتژیک (آینده‌نگری)، 2.کلان‌نگری و 3. اعتدال. در حقیقت می‌توان مدعی شد که این سه بعد درمدیریت ایشان منجر به طراحي نقشه‌اي جامع و الگويي مناسب از توسعه در کشور شد.

۱. آینده‌نگری (نگاه استراتژیک):
نماد و تبلور آینده‌نگری و نگاه استراتژیک و بلندمدت ایشان به مسائل و موضوعات مختلف را می‌توان در موارد زیر به طور خلاصه بیان کرد:
1. جسارت و قدرت تصمیم‌گیری برای اتمام جنگ
2. مدیریت مسئله جانشینی بعد از رحلت امام خمینی (ره)و استقرار ثبات و آرامش
3. نهادسازی
4. آگاهی عمیق نسبت به تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی
5. اجماع‌سازی میان نیروهای انقلاب
6. توجه اساسی به آموزش در فرایند توسعه ملی:
- در بعد آموزش: تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی
- در بعد پژوهش: تأسیس مرکز تحقیقات استراتژیک
۲. کلان‌نگری:
نمادها و تبلور کلان‌نگری ایشان در مدیریت در ادامه به طور خلاصه بیان شده است:
1. فراجناحی بودن
2. وحدت‌گرایی
3. دوری از سلیقه‌گرایی
4. میانجی‌گری
5. اخلاق‌گرایی (عدم تخریب و افشاگری)
6. ترجیح منافع ملی بر منافع فردی
7. نفی افراطی‌گری
۳. اعتدال‌گرایی:
اعتدال‌گرایی نیز یکی از ابعاد مدیریت استراتژیک ایشان است که در ادامه به طور اجمال به شاخص‌های آن اشاره شده است:
1. استفاده از سلیقه‌های مختلف در دولت سازندگی
2. ملاک قراردادن اعتدال و منطق
3. قدرت ارتباط و داشتن زبانی متناسب جهت ارتباط با مردم و نخبگان
5. انعطاف در رفتار و گفتار (در عین صلابت)
6. منطقی بودن و قدرت متقاعدسازی سایرین

خصلت‌های شاخص ایشان در تداوم‌بخش مدیریت استراتژیک
هدف آیت‌الله هاشمی استقرار نظام مدیریت استراتژیک بر مبنای دسترسی به توسعه همه‌جانبه و فراگیر بود، به نحوی که کشور بتواند در میان کشورهای توسعه‌یافته جهان قرار گیرد. ایشان بدون توقف و بازگشت، مسیر را به سمت قله ادامه داد و هیچ‌گاه نسبت به این مسیر و هدف تردید نکرد. ایشان عنصری به نام مقاومت، استقامت، تحمل و صبوری را برای رسیدن به سازندگی و توسعه‌گرایی سرلوحه کار خود قرار داده بود. فشارها و سختی‌ها را تحمل می‌کرد. پذیرفته بود راه قله پرپیچ و خم و پرسنگلاخ است و باید با مدارا و سنگ‌هایی را که به سمت قطار توسعه پرتاب می‌شود، تحمل کرد.علاوه براین ویژگی‌ها و خصلت‌هایی در شخصیت و تفکر ایشان سبب تداوم حرکت به سمت هدف مورد نظرشان می‌شد که در ادامه به اجمال به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۱. ظرفیت و قدرت تحمل: به این معنا که همه نحله‌های فکری و جریان‌های سیاسی می‌توانستند با آقای هاشمی همکاری داشته باشند. از این منظر آقای هاشمی را «پدر اعتدال‌گرایی در ایران» می‌دانم، چراکه هم نماد و هم نمودی برای اعتدال بودند. در مقطعی از زمان حیات ایشان، دو جریان سیاسی در کشور حیات و فعالیت داشتند: جریان موسوم به چپ و جریان موسوم به راست. جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز و جامعه مهندسین، جامعه اساتید و مجمع مدرسین و ... نیز تشکل‌هایی بودند که همسو با هر کدام از این جناح‌ها فعالیت داشتند. اما آقای هاشمی فراتر از جریانات سیاسی، با هدف توسعه ملی گام برمی‌داشت. در حقیقت ایشان الگوی سیاسی جدیدی را در کشور ارائه کرد که بر آن مبنا، همه جریانات سیاسی می‌توانستند در دولت ایشان حضور داشته و فعالیت کنند و فراتر از مرزبندی‌های سیاسی با آنها همکاری داشتند. الگوی سیاسی جدیدی که ایشان ارائه داد، فراتر از مرزبندی‌های رایج سیاسی بود. من از این ویژگی به «نگاه ملی به کشورداری» تعبیر می‌کنم.

آقای هاشمی در حقیقت از منظر تحلیل علمی، شاخص‌ترین چهره برای استقرار حکمرانی خوب بود. حکمرانی خوب ویژگی‌های مهمی دارد که توجه به حقوق مردم، قانون‌گرایی، شفافیت، عقلانیت و نگاه ملی به مسائل و پدیده‌ها از جمله آنهاست. آقای هاشمی در حقیقت سبک حکمرانی خوب را در ایران به معنای واقعی بنیان نهاد که در فضای سیاسی آن نقد گسترده‌ای شکل گرفته بود؛ در فضای رسمی، قانون، مبنای عمل بود، در فضای اجتماعی آزادی‌های اجتماعی گسترده‌تر شده بود و در فضای بین‌الملل، تعامل جهانی افزایش یافته و تنش‌های جهانی کمتر شده بود. در عرصه داخلی، جامعه احساس امنیت بیشتری می‌کرد و در حوزه اقتصادی رویکرد توسعه‌گرایی به طور جدی در دستور کار قرار داشت. هنگامی که قطار توسعه حرکت خود را آغاز کند، مسیر خود را ادامه می‌دهد. روشن است کسی که اولین بار این لوکوموتیو را روشن می‌کند و آن را به حرکت وامی‌دارد، با مشقت و دشواری فراوانی روبرو می‌شود. از این منظر می‌توان آقای هاشمی را بنیانگذار توسعه نوین در ایران اسلامی دانست.

۲. اخلاق‌گرایی: جوهر وجودی ایشان، خوش‌بینی، عزت نفس، خویشتن‌داری و سعه صدر بود. هرگز نشنیدم در زمان حیاتشان از کسی غیبت کنند و یا درباره یک جریان سیاسی قضاوت منفی داشته باشند، بلکه تلاش می‌کرد حتی نکات منفی را از منظر مثبت ببیند. این ویژگی در رهبران بسیار ارزشمند است و نوعی امنیت روانی ایجاد می‌کند. بنابراین نه فقط در عرصه اقتصادی، که در عرصه اخلاقی هم به حق، سردار سازندگی بود، چراکه مثبت اندیشی، اخلاق گرایی، همدلی، همگرایی، همنوایی و... از ویژگی‌های بارز ایشان بود.

۳. باور به وحدت ملی و انسجام ملی: ایشان به شدت از تفرقه پرهیز می‌کرد، چنانکه تا روز آخر زندگی نیز از مرزهای وحدت‌گرایی خارج نشد. شاید کمتر کسی به اندازه ایشان دارای خصلت مدارای سیاسی بود. با همه جریان‌ها و نحله‌های فکری تعامل داشت و به وحدت ملی برای توسعه ملی می‌اندیشید.

۴. نقش میانجی میان مردم و حاکمیت: ‌به این معنی که پیوسته نقش میانجیگری در عرصه اجتماعی و قدرت را بر عهده داشتند. به سخن دیگر، نقش ایشان به مثابه کسی بود که هم مورد اعتماد مردم بود و هم مورد اعتماد رهبران و کانون‌های قدرت. تلاش می‌کرد به نوعی زبان مردم در کانون‌های قدرت باشد و نیز زبان کانون‌های قدرت در میان مردم، و این تعامل دو سویه اثر تعادل بخشی در فضای سیاسی داشت. به همین دلیل به هنگام اختلافات سیاسی، ایشان معمولاً نقش داوری برعهده داشت و به حل و فصل منازعه اهتمام داشت. در حقیقت آقای هاشمی به مثابه دو سرمایه اجتماعی برای کشور بود؛ سرمایه در متن اجتماع و در حاکمیت. این ویژگی و نقش دوگانه ایشان هم در عرصه اجتماعی و هم عرصه قدرت، موجب شد همیشه به عنوان حل کننده منازعات سیاسی در جامعه ایران مطرح باشد.

۵. روایتگری: آقای هاشمی را روایتگر صادق تحولات تاریخی ایران می‌دانم. کمتر رهبر سیاسی در دنیا را می‌توان سراغ گرفت که این گونه خاطرات سیاسی خود را مکتوب کرده باشد. عده‌ای تلاش کردند روایتگری ایشان را تخریب کنند، اما واقعیت این است که آقای هاشمی تلاش کرد با بیانی دقیق اضلاع و زوایای تاریخ را روشن کند تا نسل جدید نسبت به گذشته آگاهی یافته و از آن بیاموزد. ما درس‌ها و تجربه‌های فراوانی از ایشان آموختیم، ولی مطمئناً نسل‌های بعد در مدیریت کشور به روایتگری آقای هاشمی نیاز دارند. اگر روایتگری آقای هاشمی را از وقایع جنگ نپذیریم، باید روایتگری صدام و صدامیان را بپذیریم؛ اگر روایتگری ایشان را از انقلاب نپذیریم، باید روایتگری بقیه را بپذیریم؛ اگر روایتگری ایشان از ساواک و شکنجه‌ها را نپذیریم، باید روایتگری خائنان را بپذیریم. کسانی که در زمان آقای هاشمی حیات سیاسی داشتند و در دایره نظام بودند، تایید می‌کنند که آقای هاشمی روایتگر صادقی است.

۶. باور قلبی به اندیشه امام خمینی (ره) و توجه و حمایت متقابل ایشان: حضرت امام (ره) آقای هاشمی را سرمایه انقلاب برای توسعه و رسیدن به قله‌های رفیع توسعه می‌دانستند. در چنین فضایی، نسبت بین امام (ره) و آقای هاشمی می‌تواند الگوی خوبی برایمان باشد. حضرت امام (ره)، معیار و میزانی برای باورها اندیشه‌ها رفتارها و تصمیمات ما هستند. حیات انقلاب با اندیشه امام (ره) گره خورده است و انقلاب بدون اندیشه امام (ره) ابتر است و ایشان نسبت به آقای هاشمی حساسیت ویژه نشان می‌دادند که حتما حکمتی در آن نهفته بوده است. به باور نگارنده، حمایت قوی امام (ره) از آقای هاشمی بر اساس یک اعتقاد بود و باید اذعان کرد که آقای هاشمی در حقیقت ذوب در امام (ره) بود. ایشان بدون امام (ره) برای خود هویتی قائل نبود و حضرت امام (ره) هم هاشمی را سرمایه انقلاب و وجود ایشان را برای تداوم انقلاب ضروری می‌دانست.

۷. درک عمیق نسبت به تحولات سیاسی منطقه و بین‌الملل: آقای هاشمی اشراف و آگاهی کاملی درباره درباره اوضاع منطقه‌ای و بین‌المللی و مسائل روز داشتند. دوره اخیر زندگی ایشان، پرتنش‌ترین دوران سیاسی و نظامی منطقه و دنیا بود؛ حمله اول آمریکا به عراق که بعد از جنگ ایران و عراق بود، تا حمله دوم به عراق و سپس مجموعه تحولات یازده سپتامبر و مباحث مربوط به القاعده، طالبان و تحولات اخیر عراق، سوریه، لبنان، بحرین، لیبی، یمن و ... در سال‌های اخیر رخ داده است. آقای هاشمی در همه این سال‌ها تحلیل دقیق موشکافانه و کاملاً واقع گرایانه‌ای از تحولات داشت و برای هر یک از این چالش‌ها، راه حل‌های معینی مطرح می‌کرد. کمتر شخصیت سیاسی در ایران دارای چنین بینشی درباره پدیده‌ها با این میزان از دقت و حساسیت است که بتواند برای همه آنها راه حل داشته باشد. آگاهی عمیق، تحلیل دقیق و داشتن راهبرد معین برای تحولات منطقه و بین‌الملل نکته‌ای بود که همه به وجود آن در آقای هاشمی اذعان داشتند. به طوری که وقتی رجال سیاسی یا وزارت خارجه با ایشان به گفت‌وگو می‌نشستند، حرف‌های جدید و تحلیل‌های دقیقی دریافت می‌کردند.

۸. اعتقاد به گفت‌وگو و تعامل: ایشان به گفت‌وگو باور قلبی داشت. گفت‌وگو محور حرکت سیاسی و اجتماعی آقای هاشمی بود. با همه افراد در هر شرایطی گفت‌وگو می‌کرد و سعی داشت با گفت‌وگو منازعات را حل و فصل کند و به سرانجام برساند. ایشان هم در عرصه سیاسی و هم اجتماعی و فرهنگی قائل به گفت‌وگو بود.

۹. ساده‌زیستی: آقای هاشمی زندگی ساده‌ای داشت که از زندگی بسیاری از رجال کشور ساده‌تر بود. رفتار ایشان در عرصه زندگی بسیار ساده است؛ به یاد دارم ما گاهی مهمان ایشان بودیم؛ وسایل پذیرایی شامل بشقاب و ظروف استیل و بسیار ساده و معمولی بود و هیچ گونه حاشیه و تشریفاتی نداشت. خودشان هم با همین شکل بدون هیچ حاشیه‌ای پذیرایی می‌شدند. زمانی در دهه هفتاد، ایشان برای بازدید از پروژه‌های خوزستان چند روزی مهمان بودند. نوع پذیرایی از ایشان کاملاً ساده بود. البته روشن است که گاهی اقتضا می‌کرد در مهمانی‌های رسمی پروتکل‌ها و تشریفات خاصی رعایت شود، اما در زندگی فردی، ساده‌زیست بودند.

۱۰. صداقت، شفافیت و پرهیز از دوگانگی: در وجود آقای هاشمی دوگانگی وجود نداشت. وی قائل به بازیگری سیاسی نبود و همین ویژگی او را ممتاز می‌کرد. صداقت، شفافیت و صراحت سه ویژگی ممتاز ایشان بود. ایشان هیچ‌گاه تلاش نکرد باورهای خود را کتمان کند؛ خودسانسوری نداشت و هرگز برای منافع خود، صداقت و صراحت را فدا نکرد. همچنین اجماع‌سازی از ویژگی‌های خاص هاشمی بود. او تلاش می‌کرد همه جهت‌های سیاسی را در یک دایره به اجماع برساند و از تفرقه و شکاف پرهیز کند. تلاش ایشان بر این بود همه نیروهای انقلاب، از همه نحله‌ها، جناح‌ها و تفکرات سیاسی در یک دایره با هم در جهت توسعه ملی اجماع کنند. بارها نوع مواجهه ایشان با همه جریان‌ها را شاهد بوده‌ام که مثل یک پدر و بدون هر گونه مرزبندی بود.

۱۱. رویکرد ساختارسازی: ایشان به شدت معتقد بودند که باید ساختار به عنوان کانون اصلی قدرت حاکم باشد. علاوه بر اینکه در ساختار هم باید قانون جاری باشد و همگان به ساختار و قانون تمکین کنند و از نظام فردمحور یا جریان‌محور به ساختار قانون‌محور حرکت کنند. معمولاً کسانی که در ساختار قدرت سیاسی هستند، میل دارند در مسیر گسترش قدرت خود حرکت کنند، اما ایشان معتقد بودند که قدرت باید در ساختار محدود شود. این نکته بسیار مهمی بود، تا آنجا که هنگام بازداشت فرزندانشان تنها موضعی که گرفتند، عمل به قانون بود. این شیوه برخورد و رفتار بسیار دشوار است؛ عرصه شعار با عمل بسیار متفاوت است و ایشان نه در عرصه شعار، که در عمل و در متن زندگی خود، تابعیت از قانون و قانونمداری را ثابت کرد؛ نکته مهمی که باید سرلوحه همگان باشد. به سخن دیگر، ایشان تاکید داشت که جامعه را باید با قانون اداره کرد، نه با سلایق شخصی و خود نیز در تمامی شئون به آن وفادار ماند.

۱۲. هویت و غیرت ملی و تعلق سرزمینی: نگاه هویتی ایشان نسبت به وطن و سرزمین و انقلاب کم‌نظیر بود. آرزو و علاقه درونی ایشان این بود که ایران همیشه در دنیا سربلند باشد و هویت ایرانی - اسلامی برجسته و در جایگاه الگوسازی باشد. «الگوسازی» یکی از ویژگی‌های شاخص ایشان در مدیریت استراتژیک است. ایشان معتقد بود باید الگویی پیاده شود که بتوان به دنیای اسلام ثابت کرد در این دوره و عصر غیبت می‌توان یک الگوی نظام اسلامی موفق به دنیای اسلام ارائه کرد. از این رو در سفرهایی که به کشورهای مختلف داشت، به دنبال کسب تجربیات برای الگوسازی بود. تعلق خاطر آقای هاشمی به هویت ملی، دینی و سرزمینی یکی از نکاتی است که در رفتار و اندیشه ایشان ملموس بود. به طور خلاصه می‌توان گفت که آقای هاشمی پیونددهنده اصلی سه حوزه اسلام، ایران و انقلاب اسلامی بودند. ایشان به وجود تعارض بین ایرانیت، اسلامیت و انقلاب اسلامی قائل نبودند و معتقد بودند این سه می‌توانند در یک ظرف تلفیق شوند و با همین نگاه انقلاب را اسلامی تعریف می‌کرد.

۱۳. بعد فقاهت و آشنایی به مباحث فقهی بزرگان آشنا به مسائل فقهی و تفسیر، از تفسیری که آیت‌الله هاشمی در دوران زندان رژیم طاغوت نگاشته بود، بسیار به نیکی یاد می‌کنند. آشنایی ایشان با مباحث فقهی و قرآنی توانایی مضاعفی نسبت به توانایی حکومتداری و سیاسی برای ایشان ایجاد کرده بود. در کشور شخصیت‌های محدودی همانند مقام معظم رهبری هستند که هم دارای ظرفیت سیاسی بسیار بالا و آشنایی به مسائل بین‌الملل و روز باشند و هم به مسائل فقهی تسلط داشته باشند. شهید بهشتی، شهید مطهری و مقام معظم رهبری و نیز آیت‌الله هاشمی از این دسته بودند.

۱۴. باور به ضرورت تحزب در کشور: ایشان معتقد بود که درجامعه باید فعالیت‌های سیاسی تشکل‌یافته وجود داشته باشد و همه افراد هزینه فعالیت‌های سیاسی خود را متقبل شوند، چراکه هرج و مرج سیاسی به نفع هیچ کس نیست. بنابراین باید همه فعالیت‌های سیاسی دارای شناسنامه باشد و بهترین الگوی آن تحزب‌گرایی است. بارها از ایشان شنیدم که راه عبور از تنش‌های سیاسی شکل‌گیری سامان سیاسی از طریق حزب است، بنابراین تحزب‌گرایی را باید یکی از ویژگی‌های خاص ایشان دانست.

۱۵. فداکاری و از خودگذشتگی: افراد را باید در شرایط بحران تحلیل کرد. هنگامی وزن رهبران سنجیده می‌شود که شخصی در یک مقطع خاص تاریخی، تصمیمی بگیرد که در سرنوشت ملت تعیین‌کننده باشد و برای این تصمیم باید از آبروی خود هزینه کند. آقای هاشمی در نقاط عطف تاریخی منشأ تصمیم‌های مهمی بود. برای مثال می‌توان به دوران جنگ اشاره کرد که به امام (ره) می‌گویند که قطعنامه 598 را می‌پذیرم و شما من را به دادگاه معرفی کنید که در دادگاه نظامی محاکمه شوم، تا کشور از این فضا عبور داده شود. این نشان از میزان ازخودگذشتگی ایشان دارد. سخنرانی در فضای انتزاعی ساده است، اما در عمل و در مواجهه با مسئله، ارزش وجود انسان آشکار می‌شود. آقای هاشمی از این امتحانات سخت با سربلندی عبور کرد.

جمع‌بندی
در مجموع، باید گفت که مرحوم هاشمی سرمایه ارزشمندی برای جامعه محسوب می‌شوند که در فقدان ایشان باید با میراث معنوی ایشان راه توسعه و تعالی ایران اسلامی را ادامه داد. میراث معنوی ایشان عبارتند از: اعتدال‌گرایی، اخلاق‌گرایی، استقامت، نگاه استراتژیک به مسائل، عملگرایی و ... افزون بر این، بی‌تردید ایشان نماد و نمودی از مدیریت استراتژیک در ایران بودند که به جای پرداختن به بسیاری از مباحث حاشیه‌ای باید از مجموعه عملکرد آن مرحوم یک الگوی مدیریتی تحت عنوان الگوی مدیریت استراتژیک استخراج نمود و آن را به مدیران جوان و نسل‌های بعدی منتقل کرد.