ندا کهریزی*: اغلب نظریات روابط بینالملل مفروضات خود را بر مبنای عمل در عرصه نظم بینالمللی آنارشیک با اولویت قرار دادن دولت به به عنوان تنها بازیگر دارای حاکمیت در جایگاه نقش اصلی این عرصه قرار میدهند. رخدادهای سیستم بینالملل همواره زمینهای را برای غالب شدن تئوری که ابعاد آن رخداد را به بهترین نحو تبیین و ابزارهای لازم جهت بررسی و تعمیم به حوادث آینده را بدهد، فراهم میکنند. مثال آن حوادث پس از هر دو جنگ جهانی بود که نشان داد تئوری تبیین کننده چنین شرایطی تئوری رئالیسم و نحلههای فکری آن است. سیستم بینالملل همواره با حوادثی از این قبیل مواجه است؛ تفاوت در ابعاد نوظهور این رخدادهاست.
در سیاست سنتی مسائل نظامی با تکیه بر بعد امنیتی سنتی قابل بررسی است و در بعد نوینتر با توجه به جهانی شدن مسائل اقتصادی، زیست محیطی، بشری همچون بیماریها را میتوان برشمرد. جهان امروز درگیر شده در بیماری فراگیر همان زمینهای که حامیان تئوریهای همگرایانه برای تبیین و اعمال نقش بدان نیاز داشتند را فراهم آورده است. حال پرسشی که مطرح میشود این است که این تئوریها تا چه اندازه میتوانند جهان درگیر شده امروز در کوید ۱۹ را تبیین کنند؟ این پارادایم با نظریات زیرمجموعه خود تا چه حد میتواند فرضیات خود را آزمون و ثابت کند و از آزمون امروز چه نتیجهای بدست خواهد آورد؟ این نوشتار کوتاه با تکیه بر یک بعد مهم تئوری همگرایانه یعنی تاکید بر نقش سازمانها و نهادهای بینالمللی به عنوان بازیگران مهم عرصه نظام بین الملل (سازمان بهداشت جهانی و نهادهای زیربط) جهت حل معضلات عصر امروز (گسترش کرونا ویروس) و چگونگی تبیین این تئوری میپردازد.
کرونا؛ معضلی جهانی
زمانی تصور بر این بود که به رغم وجود تعداد زیاد کرونا ویروس تنها باعث ایجاد بیماری در گونههای جانوری میشود و برای انسانها خطری ایجاد نخواهد کرد، اما این ذهنیت پس از شیوع سارس (سندرم تنفسی حاد) در ۲۰۰۳ و با درگیر شدن بیش از ۲۰ کشور و ۷۷۴ قربانی تغییر کرد. سپس در سال ۲۰۱۲ مرس (سندرم تنفسی خاورمیانه) کشف شد که برای اولین بار در عربستان سعودی گزارش شد. ۵۷۳ نفر را به خود مبتلا کرد و ۱۰۵ نفر را از پا درآورد و خط بطلانی بر ذهنیت پیشین کشید. با شیوع گسترده ویروس کووید ۱۹ که اولین موارد آن در نوامبر ۲۰۱۹ در چین گزارش شد، در مارس ۲۰۲۰ مدیرکل سازمان بهداشت جهانی شیوع این بیماری را در رده همهگیری جهانی اعلام کرد عنوانی که آخرین بار در قرن بیست برای آنفولانزای اسپانیایی با بیش از ۵۰ میلیون قربانی به کار برده شد.
همهگیری (Pandemic) زمانی رخ میدهد که یک ویروس شدیدا قابلانتقال و جدید که سیستم ایمنی انسان روش مقابله با آن را بلد نیست بهراحتی وارد جمعیت شده و در جهان پخش میشود. ویروسی که تا اواخر مارس ۲۰۲۰ موارد ابتلا به آن به قریب به ۴۰۰ هزار نفر و نزدیک به ۱۶ هزار قربانی رسیده است. این ویروس با ویژگی سرعت گسترش بالا که بر ناشناخته بودن آن افزون شده است نه تنها اثرات خود را بر عرصه بهداشتی و انسانی گذاشته، حوزه اقتصادی را طوری در برگرفته که انتظار میرود رکودی جهانی که منظور رشد جهانی زیر ۲ درصد است که نمونه آخر آن در ۲۰۰۹ بوده را پشت سر گذارد که طبعا نوسانات غیرمعمول در بازارهای مالی، به عرصه سیاسی نیز رسوخ خواهد کرد.
آشفتگی جهانی که بیش از 100کشور را در بر گرفته از معدود اتفاقات در نظام بینالملل است که موارد مشابه اندکی دارد. ویژگی دیگری که آن را مبدل به معضلی جهانی کرده ناشناختگی تقریبی منشا حیوانی آن است که لزوم در نظر گرفتن دائمی خطر بازگشت آن در مناطق آلوده پیشین را گوشزد میکند. طبعا چنین مسئلهای گسترده با این حجم از درگیری اقداماتی در سطح جهانی و با نگرشی همکارانه و همیارانه را نیز میطلبد. مروری بر تئوری همگرایی یکی از تفاوتهای نظریات بین الملل این است که دستهای بر عملکرد بر حسب خودیاری در نظام بین الملل و دستهای دیگر عملکرد خود را بر مبنای لزوم توجه به اصل همکاری منتهی به همگرایی میان بازیگران قرار میدهند.
بازیگر اصلی این عرصه دولتها به عنوان واحدهای دارای حاکمیت هستند، اما نظریات مبتنی بر همگرایی بازیگرانی، چون نهادها و سازمانهای بینالمللی را نیز به جهت تاکید بر نقش آنان مورد توجه قرار میدهند. در دهه ۱۹۵۰ و بالاخص ۱۹۶۰ تحلیل جدیدی از روابط میان واحدهای سیاسی عرضه شد. تحلیلی که بر ستیزه جویی متمرکز نبود. البته تئوری همگرایی به اندازه تئوریهایی که قدرت را هدف و نه ابزار و خودیاری و نه همکاری را اصل و مبنا قرار میدهند رسوخ نداشته و تا عرصه نیاز به همکاریهای گسترده در مواردی ملموس نشده؛ مورد توجه قرار نگرفتهاند.
در ارتباط با تئوری همگرایی طیف گستردهای از دیدگاهها مطرح شده است؛ دکتر کولایی در یکی از مقالات خویش از چندین نوع همگرایی سخن گفتهاند؛ منظور از همگرایی سیاسی، همگرایی در نهادها میباشد. در کتاب همگرایی جوامع سیاسی این نوع از همگرایی به یک عمل جمعی برای بهبود و ارتقا منافع متقابل مربوط میگردد. در این حیطه، همگرایی در خط مشیها اقدامات هماهنگ و همساز گروهی از کشورها مورد نظر میباشد. میزان همکاری نزدیک کشورها در این زمینه شاخص همگرایی سیاسی و سطح آن است.جهان منفک و از هم بریده شده امروز برای حل دستهای از معضلات ناتوان، تنها و ضعیف است. طبق نظریات همگرایی اصل خودیاری در خصوص موضوعاتی، چون مسائل محیط زیستی، تغییرات گسترده همچون تغییرات اقلیمی، بیماریهای فراگیر، مسائل حقوق بشری پاسخگو نخواهد بود بلکه هماهنگی و همکاری میان دولتها به عنوان بازیگران شاخص و در ادامه نهادها و سازمانهای بینالمللی، جامعه مدنی، افراد، نهادهای غیردولتی به همگرایی جهت حل معضلاتی از این دست منجر خواهد شد.
اما برای آغاز این فرآیند و تقویت آن مزایای همکاری باید از منافع شخصی فراتر رود. در قالب این دسته از نظریات مجموعه قوانین و اصولی در قالب نهادهای بینالمللی تدوین میشود که هم مستلزم اقدام دولتها و سایر بازیگران در راستای آنهاست و هم از سویی خود این قوانین و اصول و هنجارها به هماهنگی بیشتر میانجامد. قوانینی از این دست واضح بوده و امری مبهم نیستند آنچه که مبهم و نا مشخص است تمایل دولتها برای رعایت آن است. این ابهام زمانی اهمیت میابد که دولتها جهت حفظ منافع خود هدایت امور را در دست خود بگیرند و ترجیح را بر خودیاری به جای اعتماد قرار دهند. فرآیند قوانینی از این دست در نهادهای بینالمللی بر اعتماد متقابل و اصل همکاری و همیاری دولتها به طور مشخص و جامعه مدنی و البته افراد بنا شدهاست، جهت تحقق این مسئله دولتها میبایست حاکمیت تام و تمام خود را تقلیل داده و نیمی از حقوق خود را به سایر بازیگران تسری دهند امری که باید دید در حوزه عمل در عرصه جهانی قابل تحقق است یا خیر.
عرصه آزمون تئوری همگرایی
با شیوع ویروس کرونا دولتها همانند چندین موارد پیش آمده در سالهای گذشته نه منتظر توصیه و الزامات سازمانبهداشت جهانی بودهاند و نه به اجرای آنها خود را ملزم دیدهاند. بروز و ظهور مشکلات جهان شمول این چنینی نخستین و یا آخرین معضل سده بیست و یکم نیست، در خصوص شیوع بیماریهای فراگیر که موضوع مورد بحث این متن است و با در نظر نگرفتن سایر مسائل بینالمللی، باید متذکر شد که دولتها به عنوان تنها عضو دارای حاکمیت در میان اعضا سیستم بینالملل چندان به قوانین نهادهای بینالمللی وقعی نمینهند. در ۲۰۰۵ کشورها در چارچوب حقوقی بینالملل مقرراتی را جهت کنترل شرایطی، چون شرایط کنونی تنظیم نمودند که به سه طریق ایجاد ظرفیت برای کشورها برای تشخیص، ارزیابی و گزارش رویدادهای بهداشت عمومی با هدف دستیابی به همکاریهای بیشتر بینالمللی انجام بگیرد.
نکته قابل ذکر این است که تصمیماتی از این دست در چارچوب نهادها با تمرکز بر سازمان بهداشت بینالمللی هدایت نمیشود بلکه ضرورتا تصمیمات سیاسی هستند. در واقع، سازمان بهداشت جهانی به طور مشخص و سایر نهادهای از این قبیل میبایست در زمینههای دشوار سیاسی و حقوقی مسیر خود را یافته و دولتها را جهت رعایت الزامات تحت فشار قرار دهد. سازمان بر لزوم همبستگی و همکاری واقعی بین المللی برای مقابله با ویروس کوید ۱۹ به عنوان تهدید مشترک امروز و بر عملیاتی کردن مقررات بین المللی بهداشت (IHR) و به اشتراک گذاشتن اطلاعات دقیق توسط کشورهای درگیر، و اقدامات صورت گرفته جهت مهار این بیماری تاکید داشته است. اساس این اقدامات بر نظارت بسیار پیشگیرانه، ردیابیهای دقیق و درک و پذیرش بسیار بالای مردم مبتنی است. حصول به موفقیت در این زمینه تصمیمگیری و تعامل جامعه و مسئولان دولتی در تمام سطوح را میطلبد.
تلاشهای سازمان در حوزه اقدامات در زمان بحران به نسبت قدرتی که دولتها بدان بخشیدهاند را میتوان خوب ارزیابی کرد، اما در خصوص اقدامات پیشابحران همچون آگاهی بخشی به سایر ملل غیر غربی و ملل توسعه نیافته به کفایت عمل نشده است. در حوزه زیر ساختهای سلامتی همچنان بسیاری از امور منوط به طی مراحل سیاسی و چشم پوشیدن دولتها از قسمتی از حاکمیت خویش است.سازمان بهداشت جهانی همچنان در برخی موارد برای ارائه توصیهها اصطلاح جامعه بین المللی را بکار میبرد اما باید توجه داشت که اصل حاکمیت تام کشورها بالاخص در جوامع با رژیمهای غیر لیبرال دموکراسی همچنان مبنا عملکرد است که از اصطلاح مورد استفاده دور است.
نتیجه بحث
اگر بر سیاق عملگرایانه فکر کنیم و نظریهای را بهتر بدانیم که در یک موقعیت بهتر از باقی نظریات عمل کند و فایده برساند؛ میتوان بر تئوری همگرایی در زمانی، چون جهان امروز تمرکز کرد. در مواقع بحرانی ضعیف بودن قدرتمندترین دولتها جهت حل معضلات نه فقط جهانی بلکه حتی در بعد منطقهای خود را نشان میدهد. تمرکز بر ظرفیت صرف دولتی جهت حل مسائل با ابعاد گسترده پشت پا زدن به تئوری همگرایی است. این تئوری برای موفقیت در عرصه نظام بینالملل و سربلندی در چنین آزمونهایی نیاز به یک تغییر نگرش بالاخص در سطوح دولتی دارد. اکنون عرصه بین المللی باید بر آگاهی و هوشیاری تمرکز کافی داشته تا از سیاستهای بهداشت عمومی، استراتژی، تاکتیکها و عملکردهای مفید اطمینان حاصل شود.
کشورها باید به اصولی، چون تقویت ارتباطات شفاف در داخل و در سیستم بینالملل ارزش دهند. همانطور که در بیان بسیاری از صاحبنظران آمده راه حل این بحران و بحرانهای آینده در انزوا نخواهد بود. آنچه مورد نیاز است ارتباط بیشتر، اطلاعات بیشتر و تلاش بیشتر برای ایجاد اعتماد بین دولتها با فرآیندی دیپلماتیک، نهادهای بینالمللی و افراد هست. این بحران همانند سایر بحرانهای رخ داده در عرصه بینالملل پایان خواهد یافت اما میتوان گفت: تئوریهای همگرایانه تا تثبیت خود همچون نظریات رئالیستی راهی طولانی خواهند داشت و به رغم تلاشهای بسیار در این حوزه همچنان تکیه بر اصل حاکمیت بالاخص توسط دولتهای با ساختار غیر لیبرال دموکراسی اصل غیر قابل انکار نظام بین الملل است.
*کارشناس ارشد روابط بین الملل