صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۳۵۲۲
تعداد نظرات: ۶ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵ : ۱۳ - ۰۴ اسفند ۱۳۹۰
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پیمان معادی در روزنامه شرق نوشت: اگر همه چيز طبق برنامه و مرتب پيش رفته باشد، در ساعاتي كه زينک صفحات روزنامه زير ماشين چاپ مي رود، هواپيمايش از تهران به مقصد لس آنجلس پرواز مي كند. البته اين پرواز مستقيم نيست، پس در استراحت كوتاهي كه در يك كشور دوم دارد، دست كم نامه اش را در سايت روزنامه مي تواند ببيند. مي رود به لس آنجلس تا چند روز ديگر درست مثل زماني كه در هتل «بورلي هيلز» (گلدن گلوب) همراه «اصغر» بود، در لس آنجلس و تالار «كداك تيه تر» هم همراهش باشد. «پيمان معادي» قبل از اينكه مسافر اين سفر باشد در همين تهران كه انار ندارد، سيمرغ بهترين فيلم از نگاه مردم را براي فيلم «برف روي كاج ها» با خود مي برد. سيمرغي كه باعث شد تا ياد قدرداني «فرهادي» از مردم سرزمينش بيفتد، سيمرغي كه بهانه اي شد تا براي «اصغر فرهادي» نامه اي بنويسد. نوشته است از تمام اتفاقاتي كه براي سينماي ايران به بهانه يك «جدايي... » رخ داده است.

از اظهار نظر «وودي آلن» و «اسپيلبرگ» درباره «جدايي... » تا واكنش «برد پيت» و «آنجلينا جولي» حين تماشاي فيلم. پيغام ها و پسغام هايي سينمايي كه خواندن شان غرورآفرين است و ثبت شان توسط «معادي» برگي از تاريخ سينماي ايران. شمارش معكوس براي مراسم اسكار آغاز شده است. دوشنبه 26 فوريه يا همان هشتم اسفند سال جاري مي تواند روز مهمي براي ايرانيان باشد. مثل همه «هشتم» هاي ديگر كه ايران را غرق شادي كرد. مثل هشتم آذر 76. انگار كه «اصغر فرهادي» همان «خداد عزيزي» باشد.

چه فرقي مي كند بهانه فوتبال باشد، سينما يا حتي سياست! براي اين فرقي ندارد كه يك بار در فيلم مستند «تهران انار ندارد» ديدم و شنيدم كه؛ « از اهالي تهران، 94درصد شاعرند و بقيه سينماگر» باري مهم اين است كه مردم دوباره مي خندند. حالااين شما و اين نامه «پيمان معادي» كه بايد به دست «اصغر فرهادي» برسد.
    
    اصغر فرهادي عزيز
     از زمان بازگشتم از مراسم گلدن گلوب و حلقه منتقدان لس آنجلس كه همراه با تو و فيلم مان در آن حاضر بودم، مي خواستم اين نامه را بنويسم؛ اما تلاش براي آماده شدن فيلم اولم «برف روي كاج ها»، مجال مناسبي باقي نگذاشت. در مراسم پاياني جشنواره فجر، وقتي فيلمم جايزه بهترين فيلم از نگاه مردم را مي گرفت، ياد تو افتادم. تو كه هميشه قدردان مردم سرزمينت، سرزمين مان، بودي و هستي؛ و با خودم گفتم حالاوقت اين نامه است.

به خصوص كه كمتر از 10روز ديگر به برپايي مراسم اسكار مانده؛ و خواهم گفت ربط اين ماجرا با آن ياد و ارزش مردم و نظرشان چيست. يكي از خطاهاي ديد آدمي، اين است كه وقتي چيزي را از نزديك تجربه مي كند، متوجه عظمت آن نمي شود. سفر و تجربه هاي اخيري كه با ديدن و شنيدن واكنش هاي مختلف نسبت به «جدايي نادر از سيمين» در كنارت داشتم، به تلاشم براي اينكه دچار اين خطاي ديد نشوم، بسيار كمك كرد. مطمئنم خيلي از مردم ايران از خواندن اين واكنش ها شادمان خواهند شد.

خصوصا در روزهايي كه عده اي تلاش دارند، موفقيت هاي اين فيلم را به دلايل واهي به سياست ربط دهند و همين انگيزه براي من كافي است تا اين نامه را بنويسم و منتشر كنم. واكنش هاي ديگري هم كه پيش مي آيد، ممكن است حرف هايي را در پي داشته باشد كه چندان اهميتي ندارد. از قديم مي گفتند هميشه بدتر از اين كه پشت سرت حرف بزنند، اين است كه پشت سرت هيچ حرفي نزنند! همان اوايل سفر اخير، وقتي محمود كلاري كه در شرق آمريكا و در تجربه تحسين شدن فيلم در حلقه منتقدان نيويورك همراهت بود، در تماس تلفني به من گفت كه تجربه بسيار عجيبي در مورد اين فيلم در انتظارمان است، به قدر كافي تعجب كردم.

كلاري مي گفت نكته اساسي اين است كه ما با سينما زندگي كرده ايم و سال هاي سال فيلم و مراسم سينمايي را ديده ايم؛ و حالابه خودمان مي گوييم قرار است بعضي از نام هاي بزرگ را در اين گونه مراسم ببينيم، در حالي كه اين بار در كمال تعجب، آنها منتظرند تا ما را ببينند! و اين خاصيت فيلم هاي بزرگ است. تجربه هاي قبلي البته ميزان تعجب يا هيجان آدم را از اين واكنش ها كمتر مي كند. اما هرگز آن را از بين نمي برد. حس پشت حرف كلاري را بعدا ذره ذره لمس كردم.

وقتي وودي آلن كه هميشه در نظرم سرچشمه خلاقيت بوده، به واسطه خواهرش برايت پيغام داده بود كه طبق معمول نمي تواند - يا نمي خواهد - به مراسم بيايد ولي دوست دارد در نيويورك ما را ملاقات و درباره فيلم صحبت كند، تازه فهميدم آنچه از قول او درباره فيلم شنيده بودم، چه معنايي داشت: آلن گفته بود سال ها بود نه تنها از سينماي ما، بلكه به طور كلي از سينما انتظار نداشته كه در اين دوران بتواند چيزي بيافريند كه چنين تاثيري روي او بگذارد! وقتي توماس لانگمن پسر كلود بري، كارگردان و تهيه كننده مشهور و تازه درگذشته فرانسوي كه خودش تهيه كننده فيلم آرتيست و برنده انبوهي جايزه است، مي گفت همه دارند از محصول من تعريف مي كنند اما وقتي فيلم تو را ديدم، آرزو كردم كه كاش من آن را تهيه كرده بودم، همه چيز داشت معناي كامل تري پيدا مي كرد.

 وقتي براد پيت مي گفت شب قبل از برگزاري جلسه مطبوعاتي گلدن گلوب، دي وي دي جدايي نادر از سيمين را در دستگاه گذاشته اند و در ميانه هاي همان صحنه دادگاه اول فيلم، آنجلينا جولي با ديدن آن جدل زناشويي فيلم را نگه داشته، متاثر شده، فاصله اي انداخته و بعد از چند لحظه باز تماشا را ادامه داده اند، اطمينانم بيشتر شد وقتي آنجلينا جولي درباره كار بعدي ات پرسيد و ساده و راحت درخواست كرد كه در فيلمت بازي كند و در پاسخ حرفت كه گفتي شخصيت زن فيلمت فرانسوي زبان است و گفت تا آن تاريخ مي تواند زبان فرانسه ياد بگيرد، من غرق در غرور شدم.

وقتي مريل استريپ درباره جزييات كارگرداني يا بازي صحنه هاي مختلف فيلم مي پرسيد و با اشتياق گفت دوست دارد با تو كار كند، وقتي استيون اسپيلبرگ گفته بود كه اعتقاد دارد جدايي نادر از سيمين با فاصله زياد بهترين فيلم امسال دنياست، وقتي ديويد فينچر نيم ساعت وقت گذاشت تا با تو حرف بزند و نظرهايش را بگويد، وقتي چند سينماگر سرشناس مي گفتند كه فيلم را نديده اند اما تعريف هاي زياد فرانسيس فورد كوپولارا درباره آن شنيده اند و خيلي كنجكاوند، وقتي الكساندر پين كه خودش گلدن گلوب فيلم و كارگرداني را گرفت فقط به دليل علاقه به فيلم تو در طول آن روزها به يكي از نزديك ترين دوستان هم صحبت ات بدل شده بود و در هر دو مراسم گلدن گلوب و حلقه منتقدان لس آنجلس مي گفت در طول حرف هايت روي صحنه سعي مي كرده انرژي مثبت به سمت تو بفرستد.

وقتي ديگراني كه مجاز نيستم نام شان را بياورم، از فيلمت به عنوان يكي از محبوب ترين هاي فهرست شخصي شان در دو، سه سال اخير ياد مي كردند، تازه درست دستگيرم شد كه فيلم در دل آدم هايي كه سالي ده ها فيلم بزرگ و تاثيرگذار مي بينند يا يكي ، دوتايش را هر سال مي سازند، چه مرزهايي را درنورديده و چه قله هايي را فتح كرده است. در مراسم برگزيدگان منتقدان آمريكا (Critics’ Choice Award) كه باب ديلن بزرگ قطعه جديد بسيار زيبايي را روي صحنه اجرا كرد، ما از لذت شنيدن و ديدن اجرايش حرف مي زديم و به ما گفتند اگر مي دانستيد خود باب درباره فيلم تان با چه لذتي حرف مي زد، چه مي گوييد. و اين تازه بخشي از آن چيزي است كه من شنيدم و ديدم. باقي اش بماند براي روزگاري ديگر، مخصوصا داستان تو و رابرت دنيرو كه اميدوارم آقاي كلاري روزي تعريفش كند. اصغر فرهادي عزيز، در جلسه مطبوعاتي ويژه گلدن گلوب، يكي از چهار، پنج باري كه حاضران به شكلي استثنايي در ميان حرف هاي تو دست زدند، در جواب سوالي بود كه مي پرسيد چطور با محدوديت هاي توي ايران چنين فيلمي ساخته اي.

گفتي هيچ كس مرا مجبور نكرده بود آنجا با وجود محدوديت ها فيلم بسازم، خواست خودم و قصه اي كه داشتم، طوري بود كه بايد همانجا و با همان شرايط ساخته مي شد و براي ساخت اين فيلم شما فكر كنيد همه چيز همان طور كه من دلم مي خواسته فراهم بوده است. گفتي نمي خواهم بگويم شرايط فيلمسازي در كشورم آرماني است، اما تصويري هم كه شما از فيلمسازي در ايران داريد، خيلي دقيق نيست. اين حرف هايت وقتي يادم آمد كه لابه لاي حرف ها و كارها و مصاحبه هاي مختلف، به من راجع به طرحي مي گفتي كه قرار است در آينده در تهران بسازي و آن را خيلي دوست داري.

 حرف ديگرت كه باز به تشويق حاضران آن جلسه انجاميد، همان بود كه گفتي تفاوت هاي مردمان نقاط مختلف دنيا بسيار كمتر از شباهت هايشان است، اما به نفع سياست است كه تفاوت ها و فاصله ها را بيشتر جلوه دهد و بر آنها تاكيد كند.

 اين روزها كه در ايران خبر جوايز فيلم تو حتي مانند نوعي گسترش فرهنگي عمل مي كند و از جمله، گاهي حتي طيف هايي را به پيگيري اخبار فرهنگي وامي دارد كه به طور معمول هيچ كاري به اتفاق هاي هنري نداشتند، اين روزها كه تبريك هاي هر همكار و هر دوست، هر رهگذر خيابان و حتي هر بيمار اتاق هاي بيمارستاني كه براي بستري كردن و ترخيص پدرم به آن پا گذاشتم، اميد را در دل آدم مي كارد و مي پروراند، ياد همان حرفت مي افتم. بله، بين مردمان مختلف دنيا و احساس هاي انساني شان، تفاوت ها ناچيز است. اما آن نفعي كه گفتي، آنقدر همه جا رخنه كرده كه همين مردم اين روزها در گذر و خيابان از من مي پرسند وقتي از آمريكا برگشتي، كاري با تو نداشتند؟ در خود مراسم، چه حال خوبي بود وقتي من هم مثل ميليون ها ايراني حرف هايت را موقع دريافت جايزه شنيدم.

از آن بالاكه چشم مي انداختي، مي ديدي همه بزرگان سينما كه عمري كارهايشان را ديده اي و درباره شان خوانده اي، بهت زل زده اند؛ و انگار عشق و انرژي مردم ايران باعث شده بود ما آنجا محكم بايستيم. آن لحظه اي كه تو از مردم ياد كردي، مي دانستم ميليون ها نفر در كشورمان هم به ما زل زده اند و تو به پشتوانه عشق شان، به جاي هر عزيز ديگرت از آنها ياد كردي؛ و راستش اصغر، آن بالاچه حالي داد ايراني بودن.

قدر و منزلتي كه تو براي اين مردم قايلي، زماني با آن نمايندگي كردن به درستي پيوند مي خورد كه حرف آن منتقد آمريكايي را به ياد بياوريم؛ كه در يادداشتي بر جدايي نادر از سيمين نوشته بود: «اگر مي خواهيد تهديدي نثار اين كشور كنيد، بهتر است قبل از آن اين فيلم را ببيند، تا بدانيد با چه مردماني روبه روييد، تا در تصميم خود تجديد نظر كنيد.» اينكه يك فيلم بتواند چنين دستاوردي، چنين تاثيري داشته باشد، يعني اينكه تو بارها بيشتر از آن جمله هايي كه در ستايش مردمان ديارمان مي گويي، دين خودت را به آنها ادا كرده اي.

حالاديگر واقعا مهم نيست كه فيلم در يكي از دو رشته «فيلم خارجي» و «فيلمنامه» كه نامزد شده، جايزه آكادمي را بگيرد يا نه. مهم تر اين است كه اين فيلم در طول اين مدت به اين مردم اميد، اشتياق و افتخار بخشيد. براي همين اميد، اشتياق و افتخار است كه مي خواهم با صدايي صد بار بلندتر از آن فريادي كه بعد از جايزه گرفتن ات در جشنواره برلين، در سالن برليناله پالاس برآوردم، فرياد بزنم: «اصغر؛ خيلي چاكريم! »
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
|
۱۲:۰۲ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۵
از آن بالاكه چشم مي انداختي، مي ديدي همه بزرگان سينما كه عمري كارهايشان را ديده اي و درباره شان خوانده اي، بهت زل زده اند؛ و انگار عشق و انرژي مردم ايران باعث شده بود ما آنجا محكم بايستيم. آن لحظه اي كه تو از مردم ياد كردي، مي دانستم ميليون ها نفر در كشورمان هم به ما زل زده اند و تو به پشتوانه عشق شان، به جاي هر عزيز ديگرت از آنها ياد كردي؛ و راستش اصغر، آن بالاچه حالي داد ايراني بودن.


چاکریم آقای فرهادی که باعث شدی باز به ایرانی بودنمان افتخار کنیم
دانشجو خارج از کشور
|
۲۲:۰۶ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۴
باید از سلحشور معرفی نامه بیاره شاید قبول بشه!
دلاوران نام آوران
|
۱۸:۴۴ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۴
" وقتي براد پيت مي گفت شب قبل از برگزاري جلسه مطبوعاتي گلدن گلوب، دي وي دي جدايي نادر از سيمين را در دستگاه گذاشته اند و در ميانه هاي همان صحنه دادگاه اول فيلم، آنجلينا جولي با ديدن آن جدل زناشويي فيلم را نگه داشته، متاثر شده، فاصله اي انداخته و بعد از چند لحظه باز تماشا را ادامه داده اند، اطمينانم بيشتر شد وقتي آنجلينا جولي درباره كار بعدي ات پرسيد و ساده و راحت درخواست كرد كه در فيلمت بازي كند و در پاسخ حرفت كه گفتي شخصيت زن فيلمت فرانسوي زبان است و گفت تا آن تاريخ مي تواند زبان فرانسه ياد بگيرد، من غرق در غرور شدم.

وقتي مريل استريپ درباره جزييات كارگرداني يا بازي صحنه هاي مختلف فيلم مي پرسيد و با اشتياق گفت دوست دارد با تو كار كند، وقتي استيون اسپيلبرگ گفته بود كه اعتقاد دارد جدايي نادر از سيمين با فاصله زياد بهترين فيلم امسال دنياست، وقتي ديويد فينچر نيم ساعت وقت گذاشت تا با تو حرف بزند و نظرهايش را بگويد، وقتي چند سينماگر سرشناس مي گفتند كه فيلم را نديده اند اما تعريف هاي زياد فرانسيس فورد كوپولارا درباره آن شنيده اند و خيلي كنجكاوند، وقتي الكساندر پين كه خودش گلدن گلوب فيلم و كارگرداني را گرفت فقط به دليل علاقه به فيلم تو در طول آن روزها به يكي از نزديك ترين دوستان هم صحبت ات بدل شده بود و در هر دو مراسم گلدن گلوب و حلقه منتقدان لس آنجلس مي گفت در طول حرف هايت روي صحنه سعي مي كرده انرژي مثبت به سمت تو بفرستد. "


واقعا غرور انگیز است
ابراهیم
|
۱۵:۳۷ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۴
از نوشته زیبای اقای معادی قدردانی باید کرد و از فرهادی عزیز که نام خود و ایران را در تاریخ سینما جاودانه کرد.
مهدی79
|
۱۴:۰۷ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۴
قابل توجه منتقدان فیلم جدایی نادر از سیمین.واقعاً برای اونایی که از این فیلم بد میگن متاسفم.دنیا داره از این فیلم تقدیر میکنه ولی عده ایاز هموطنان آقای فرهادی .....
فرشید
|
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۰/۱۲/۰۴
از آقایه فرهادی بسیار متشکرم که نشان داد که خیلی چیزها اینطوری که خیلی افراد میگن نیست ... به امید سربلندی ایران و ایرانی در همه عرصه ها از جمله تماشاخانه و ...