پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۳ بهمن 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
آقای محسن رضایی، [فرمانده کل سپاه پاسداران] آمد. گزارش سفر به چین و کره شمالی را داد. حرف تازهای نداشت. برای پیشگامان کمک بیشتر خواست. [آقای شیخمحمد بوکونتا]، رئیس فرقه قادریه سنگال و سفیرشان و فرستاده ویژه آقای عبدودیوف، [رییسجمهور سنگال] آمدند. توصیهنامه او را و نامه آقای [یاسر] عرفات را آوردند و برای خدمات اسلامی کمک خواستند و خاطرات سفرم به سنگال را یادآوری کردند.
سفیرمان در هند آمد. مشکلات دولت و سیاستمان در مورد مسجد بابری و خطر بیشتر از ناحیه تعصبات هندوها را گفت؛ راه قابل قبولی برای حل مشکلات به نظرمان نمیآید.
دکتر هاشمی [گلپایگانی]، برای دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی آمد. شب شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. دربارة وضع عراق، افغانستان، جزایر [خلیج فارس] و... بحث و تصمیمگیری شد. شب در دفترم ماندم.
سال ۱۳۷۲
برگزار کنندگان مراسم دهه فجر آمدند. برایشان صحبت کردم و برای شکل و محتوای مراسم تذکراتی دادم.[۱] آقای [محمدرضا] آدینهوند آمد؛ زمان طلبگی، پیش او درس نحو خوانده بودم. فردی را آورده بود و برای او کمک خواست. خودش خواهش داشت که فرماندار کوهدشت را با پیشنهاد او منصوب کنیم.
[آقای سیدمحمدرضا هاشمی گلپایگانی]، وزیر فرهنگ و آموزش عالی و معاونان آمدند. گزارشهایی دادند. برای تقویت مدیریت دولتی آموزش عالی و تحقیقات و کادر علمی و جذب تحصیلکردگان ایرانی از خارج کشور، خواستههایی داشتند. آقای [محمدحسن] شجاعیفر، [بازرس شورایعالی انقلابفرهنگی] ماند و گزارشی از ساخت وسیلهای برای مبارزه با ماهوارهها داد. آقای موحدی سپاه آمد و گزارش تحقیقات مسأله اخیر محافظان را داد.
مهدی از عشق آباد تماس گرفت. گفت پیشنهاد استفاده از تجربیاتش در امور گاز را دارند؛ گفتم لزومی ندارد. امشب تلویزیون بخش دوم گزارش ویژه سفرم به مازندران را پخش کرد؛. نسبتاً خوب تنظیم شده است.
شب میهمان آیت الله خامنهای بودم. دربارة مسأله رهبری، مرجعیت، صدا و سیما، وزارت ارشاد، امور استخدامی و مسأله وقف و همچنین طهارت اهل کتاب که اخیراً آیت الله خامنهای هم نظر به طهارت دادهاند، مذاکره کردیم. ایشان گفتند، احمدآقا آمد و اجازه خواست که در شورای عالی امنیت ملی و مجمع تشخیص مصلحت شرکت کند.
سال ۱۳۷۳
عملیات شهادتطلبانه یک فلسطینی، ۱۹ سرباز اسراییلی را کشته و دهها نفر را مجروح نموده و اسراییل و منطقه را ملتهب کرده است. آقایان [عزیز] جعفری و [قاسم] سلیمانی، فرماندهان نیروی زمینی سپاه و لشکر ثارالله آمدند. گزارش اقدامات شرق کشور برای مهار قاچاقچیان و اشرار را دادند و بدون ختم عملیات، کمک وعده داده شده و کمکهای دیگر را خواستند.
[آقایان سیدابوفاضل رضوی، عبدالغفور ایراننژاد و هادی خاتمی]، نمایندگان سپیدان، چابهار و بروجرد آمدند و همگی ضمن تشکر از خدمات دولت در عمران مناطق خودشان، کمک بیشتر خواستند. جمع نمایندگان استان گیلان آمدند. برای راه و ساحل سازی و سد و خیلی چیزهای دیگر کمک خواستند. عصر شورای اقتصاد جلسه داشت. بر پیش فروش سکه برای مبارزه با توطئه دلالها که اخیراً بازار سکه را ملتهب و به شدت آن را گران کردهاند، تأکید شد.
به خانه آمدم. عفت و همسر شهید مطهری برای شام به باشگاه نهاد رفته بودند؛ دیر وقت آمدند. خانم مطهری برای کاغذ کتابهای شهید مطهری استمداد کرد.
سال ۱۳۷۴
در گزارشها، مباحثه دو گروه انتخاباتی از جامعه روحانیت مبارز و گروه خدمتگزاران [= کارگزاران سازندگی] از قوه مجریه، داغ شده و عمدتاً بر سر شیوه «حمایت من» که شعار دو دوره جامعه روحانیت مبارز بوده است. برای دور دوم مذاکرات با میهمانان ترکمن، به سعدآباد رفتیم. در جلسه غیررسمی، نتیجه مذاکرات وزرا را بررسی کردیم و مواردی که نتوانسته بودند به توافق برسند، با تصمیم من و آقای نیازُف تکمیل شد و همه موارد مذاکرات به نتیجه رسید. سپس در حضور ما، سند توافق نامه مالیات مضاعف امضا شد و نحوه برگزاری مراسم بهرهبرداری از راه آهن مشهد – سرخ – تجن به نتیجه رسید.
به سوی فرودگاه حرکت کردیم. در راه دربارة مسایل ارزی ترکمنستان صحبت شد. مشکلات تأسیس بورس ارز را که با کمبود ارز در نظر دارند، تذکر دادم. به نظرم رسید، مشکل جدی مدیریتی دارند. در فرودگاه مصاحبه مفصلی با صحبت هر دوی ما دربارة تصمیمات و نتایج شد[۱]. با بدرقه رسمی رفتند. جالب است که هر چه میخواستم، بدون درنگ موافقت میکرد.
به دفترم رفتم. آقای دکتر [محمدرضا] هاشمی [گلپایگانی، وزیر فرهنگ و آموزش عالی] آمد. دستاوردهای وزارت علوم را توضیح داد. نمیدانم چرا این بار، برخلاف دفعههای قبل که مشکلات را مطرح میکرد، فقط پیشرفتها را گفت. عصر آقای سیروس ناصری، [نماینده ایران در دفتر سازمان ملل در ژنو] آمد. مذاکرات با ملک حسین، [پادشاه اُردن] را گفت که توضیحات ناقصی بر طرح فدرالیکردن عراق است. قرار شده نمایندهای به اردن بفرستند و اصرار بر ایجاد رابطه با مصر داشت.
شب، شورای عالی انقلاب فرهنگی جلسه داشت. بحث اساسی دربارة تعداد دانشجویان پزشکی مورد نیاز بود که به یک جمع بندی نیمهتمام رسیدیم و قرار شد تکمیل شود. وزارت بهداشت، خواستار کم شدن تعداد ورودیها است و بعضی مخالفند. به نظر میرسد وضع موجود، برای چند سال دیگر خوب باشد. چند رییس دانشگاه تصویب شد. طرح رسمی شدن تحصیلات حوزههای دینی تکمیل و تصویب شد که مهم است و تحولی در حوزههاست. ساعت نُهو نیم شب به خانه رسیدم. بحث داغ رسانهها، انتخابات و عکسالعمل نسبت به بیانیه شانزده تن از اعضای کابینه است.
سال ۱۳۷۵
آقای [عبدالحسین] وهاجی، [رئیسکل گمرک] آمد. گزارش کار گمرک و مشکلات را گفت و برای تأمین نیازهای پرسنلی و مقررات استمداد کرد. آقای مسیح مهاجری، [مشاور اجتماعی رئیسجمهور] آمد. گزارش سفر به کشورهای آسیای میانه را آورد و تأکید بر کمک به مسجد امام خمینی، در روستای رفسنجانی[۱]، در مرو ترکمنستان و حوزه علمیه کنیا نمود. دربارة انتخابات ریاستجمهوری صحبت شد.
آقای [علی] عابدزاده، مدیرعامل شرکت هواپیمایی آسمان آمد. از خدمات فراوان دولت اظهار اعجابکرد و نگرانی از آینده و گفت، او و همکارانش معتقدند، من مظلوم و آزادیخواه هستم. گزارش پیشرفت امور شرکت را داد و برای توسعه جهت ارز و ریال استمداد کرد. از جریان دادگاه مربوط به سقوط هواپیما در اصفهان گلهمند، ولی روحیهاش خوب است. آقای جواد رفیقدوست آمد و درخواست نمود که برای نجات برادرش [مرتضی رفیقدوست]، کمک کنم؛ معتقدند که در جریان دادگاه، با جوسازی بعضی از مطبوعات، به او ظلم شده است؛ دلداریاش دادم. آقای شجاعی آمد و گزارشهایی از مسائل اطلاعاتی داد.
تا ساعت پنج بعد از ظهر، کارهای دفتر را تکمیل کردم و به باشگاه نهاد [ریاستجمهوری] رفتم. ارباب مطبوعات و رسانهها را به ضیافت افطار دعوت کرده بودیم. پس از نمازجماعت و افطار، در اجلاس آقایان [مصطفی] میرسلیم، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی]، [علی] لاریجانی، [رئیس سازمان صداو سیما] و [سیدمحمود] دعایی، [سرپرست مؤسسه اطلاعات]، تشکرکردند و گزارش دادند. من هم با صحبت کوتاه مقدماتی و نقل خاطرهای از اعزام مادر آقای دعایی به نجف، در موقعی که قبل از انقلاب، ایشان فراری بود، به سئوالات حضار پاسخ گفتم.[۲] جلسه خوبی بود. آقاجلال اطلاع داد که امروز، برق اجاقگاز منزل، اتصالی پیدا کرده و عفت را هنگام آشپزی، برقگرفته، ولی به خیرگذشته و آسیبی ندیده است.