صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۵۲۲۳۰۶
تاریخ انتشار: ۲۷ : ۱۵ - ۲۶ دی ۱۳۹۸
زمانی که آمریکایی‌ها با رهبری و مدیریت نئومحافظه‌کاران در 20 مارس 2003 حمله به حکومت صدام حسین را آغاز کردند، شاید یقین داشتند که درپی استقرار نظمی جدید در منطقه هستند که پایه و مبداء آن از بغداد خواهد گذشت و به دیگر پایتخت‌ها در منطقه خاورمیانه خواهد رسید اما امروز ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس بین‌الملل «انتخاب» / آرمان سلیمی: زمانی که آمریکایی‌ها با رهبری و مدیریت نئومحافظه‌کاران در 20 مارس 2003  حمله به حکومت صدام حسین را آغاز کردند، شاید یقین داشتند که درپی استقرار نظمی جدید در منطقه هستند که پایه و مبداء آن از بغداد خواهد گذشت و به دیگر پایتخت‌ها در منطقه خاورمیانه خواهد رسید.

پیام جرج بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا و تونی بلر، نخست‌وزیر وقت انگلستان به مردم عراق پس از کنترل کاخ ریاست جمهوری در بغداد، مبنی بر این‌که برای مردم عراق صلح، دموکراسی، دوستی، توسعه و ثبات ادعایی را بعد از سرنگونی رژیم بعث به ارمغان می‌آورند، خود گویای همه داستان است. در واقع، واشنگتن قصد داشت عراق را به عنوان گل سرسبد منطقه خاورمیانه معرفی کند و هم‌چون الگویی (از نگاه خود) به دیگر بازیگران ارائه کند اما از همان ابتدا همه تحولات آن‌گونه پیش نرفت که نئوکان‌ها در کاخ سفید انتظار داشتند و اکنون بعد از گذشت 17 سال شرایط به گونه‌ای پیش رفته که می‌توان گفت ناقوس مرگ عراق بعد از 2003 به صدا در آمده و اکنون باید با روی گشاده از ورود عراق به دورانی نوین از تاریخ خود سخن به میان آورد.

پایان دوالیسم (دوگانه) ایران و آمریکا

بدون تردید مهم‌ترین پیشران گذار عراق به دوران پس از 2003 را می‌توان در پایان عصر دوگانه نفوذ ایران و آمریکا در این کشور ارزیابی کرد. در نگاهی واقع‌بینانه باید توجه داشت که تمامی تحولات بعد از 2005 یعنی پس از تدوین قانون اساسی دائمی برای عراق و ایجاد حکومت ملی در این کشور،  متاثر از معادله تفاهم و رضایت مشترک ایران و آمریکا بوده است. در حقیقت، در تمامی دولت‌های بعد از 2010 تا کنون ایران و آمریکا به نوعی به صورت مصلحتی بر روی گزینه نخست‌وزیری رضایت مشترک نشان داده‌اند. بدین معنا که نه نوری المالکی در 2010 و نه حیدالعبادی در 2014 و نه عادل عبدالمهدی در 2018 امکان نداشت که بدون رضایت هر دو بازیگردان پرنفوذ در عرصه معادلات سیاسی عراق یعنی تهران و واشنگتن بر کرسی ریاست بر منطقه الخضراء بنشینند.

اوج هماهنگی‌های تا حدودی اجبارآمیز دو طرف را می‌توان در روند مبارزه با داعش مشاهده کرد، زمانی که نیروهای حشدالعشبی نزدیک به ایران از سوی ائتلاف موسوم به ضدداعش درجریان آزادسازی موصل، دیالی، انبار و تکریت حمایت هوایی می‌شدند، می‌توان گفت هماهنگی ناخواسته تهران و واشنگتن به اوج خود رسیده بود اما در میانه این مسیر، تحولات جدید کشور عراق به نظر می‌رسد به فینالی برای دو بازیگر پرنفوذ حاضر در صحنه سیاسی عراق تبدیل شده و میدان رو به صحنه‌ای تبدیل کرده که دیگر جایی برای حضور و نفوذ همزمان هر دو ندارد. در صحنه جدید یکی باید بر دیگری غالی شود؛ زیرا دیگر ناب تحمل دیگری وجود ندارد.

ناقوس مرگ عراقِ پسا 2003 با اعتراضات اول نوامبر 2019 (9 مهر 1398) کلید خورد که در آن به شکلی عجیب جریان اعتراضات علیه ایران و نیروهای تحت‌الحمایت‌اش پیش رفت اما شلیک آغازین با حمله هوایی آمریکا به مواضع کتائب حزب الله و عصائب اهل حق در نوار مرزی عراق و سوریه  در القائم در 29 دسامبر 2019 کلید خورد و شلیک نهایی دونالد ترامپ به دوالیسم تهران- واشنگتن که به نوعی هویت‌‌بخش عراق بعد از 2003 بود با ترور سهپبد شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در 2 ژانویه 2020 در نزدیک فرودگاه بغداد کلید خورد. همان‌گونه که فرضیه منطقه خاورمیانه قبل و بعد از ترور سپهبد شهید سردار سلیمانی مطرح می‌شود گویا می‌توان به عراق قبل و بعد از این رخداد نیز تحت عنوان «پایان عراق بعد از 2003» اشاره کرد.

اکنون به نظر می‌رسد کشور عراق بعد از این رخداد به اندازه کافی برای ایفای نقش فعال تهران و واشنگتن جا ندارد. اکنون منازعه میان این دو بازیگر به مرحله انقطاع و گسست رسیده و به نظر می‌رسد در حالت حداقلی شیعیان باید انتخاب کنند که می‌خواهند با ایران باشند یا آمریکا. ترور سهپبد شهید سردار سلیمانی اشتباه استراتژیکی بود که دونالد ترامپ مرتکب شد، اقدامی که فضا را به نفع ایران و نیروهای نزدیک‌اش در صحنه سیاسی عراق تغییر داد. بدین معنی که به نظر می‌رسد اکنون وزنه به شدت به نفع ایران سنگینی می‌کند و در آینده نزدیک شاید آمریکا ناچار شود هماند بازیگری معمول در بغداد رفتار کند.

پایان میراث حکومت ائتلافی

بعد از سقوط رژیم بعث، در ابتدای امر دولت آمریکا قانون اساسی‌ای مدرن و شیک را بدون توجه به عمق منازعات و شکاف‌های اجتماعی برای عراقی‌ها تدوین کرد که مبنای پنهان آن استقرار حکومتی ائتلافی بر مبنای توافق میان گروههای هویتی مختلف در این کشور قبل از هر گونه تصمیم‌گیری سیاسی بود. بدین معنی که شیعیان، کردها و اعراب سنی در مسائل مختلف کشور، نه بر اساس اکثریت- اقلیت بلکه بر مبنای قاعده توافق و رسیدن به نوعی هماهنگی با یکدیگر مسائل کلان کشور را مدیریت می‌کردند.

نماد بارز این امر را می‌توان بر مبنای توافق بر سر نخست‌وزیری برای شیعیان، ریاست جمهوری برای کردها و ریاست پارلمان برای اعراب سنی مشاهده کرد. در این میان، قاعده توافق و حکومت ائتلافی این امر را ممکن کرده که کردها  اعراب سنی پست‌های ارشد حکومتی داشته باشند.

اکنون در شرایط جدید به نظر می‌رسد میراٍث حکومت ائتلافی در آستانه مرگ قرار گرفته است. از یک سو، بعد از اعتراضات اخیر در عراق خواست تغییر نظام سیاسی به ریاست جمهوری و گذار از حکومت فرقه‌ای مطرح شده و از سوی دیگر، در جریان مصوبه پارلمان عراق برای تصویب مساله اخراج نظامیان خارجی از کشور، رای‌گیری و برگزاری نشست پارلمان بدون اقلیت‌ها  نشان داد حکومت ائتلافی در مقام دومین بارزه اصلی عراق پس از 2003 پایان یافته و در آینده نزدیک می‌توان دگرگونی نظام سیاسی عراق را دور از ذهن دانست.

* پژوهشگر مسائل عراق