پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
دیوید لئونهارت در نیویورک تایمز نوشت: جان اف هریس یکی از شناخته شدهترین تحلیلگران سیاسی در رسانههای جریان اصلی آمریکا بوده است. او ۲۱ سال از دوران حرفهای خود را در روزنامه واشنگتن پست به عنوان سردبیر سیاسی گذراند. او در حال حاضر یکی از ستون نویسهای روزنامه پولیتیکو است.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: ماه گذشته او مقالهای را منتشر کرد که توجه من را به خود جلب کرده است. هریس در این مقاله استدلال میکند که حرفه خبرنگاری سیاسی از مشکل «سوگیری میانه رو» رنج میبرد. او در این مقاله مینویسد: «نشانههای این سوگیری را میتوان در بدگمانی ذاتی خبرنگاران نسبت به سیاست مداران و ایدههای خارج از طیف میانه رو و ستایش مصلحت طلبی مشاهده کرد. سوگیری میانه رو مبتنی بر این باور است که سیاست باید فرایندی منطقی و تهی از افراط گرایی ایدئولوژیک باشد».
این سوگیری باعث شد که بیشتر رسانههای کشور میزان محبوبیت رونالد ریگان در سال ۱۹۸۰ و دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶ را دست کم بگیرند. پوشش کمپینهای انتخاباتی الیزابت وارن و برنی سندرز در ماههای گذشته نیز از همین مشکل رنج برده است.
از نگاه من، سوگیری میانه رو ایده میانه روی را با واقع بینی و انصاف اشتباه میگیرد. شاید این نوع نگرش در فضای سیاسی ما طبیعی به نظر برسد. سیاست در آمریکا تحت سلطه دو حزب اصلی قرار دارد. به همین خاطر اکثریت خبرنگاران در رسانههای جریان رایج شامل مجله ها، روزنامه ها، رادیوهای عمومی و شبکههای خبری تلاش میکنند که برداشتی بی طرفانه از دو حزب ارائه کنند.
اما خبرنگاران در این فرایند مرتکب یک اشتباه صادقانه میشوند: آنها مفهوم تعادل یا انصاف را با نقطه میانی بین ایدئولوژیهای دو حزب اشتباه میگیرند. در طول سالهای گذشته بسیاری از منتقدان رسانه به نقطه ضعف اصلی این رویکرد اشاره کرده اند: معادل سازی جعلی، یعنی عدم در نظر گرفتن این احتمال که فقط دیدگاههای یکی از دو طرف مباحثه صحیح هستند.
اما مشکل به اینجا ختم نمیشود. این احتمال نیز باید در نظر گرفته شود که هر دو حزب مواضع اشتباهی در مورد یک موضوع داشته اند و سیاست مداران میانه رو در دو حزب راه حلی برای این مشکل ندارند.
همان طور که آرتور شلسینگر، تاریخ دان آمریکایی اشاره کرده است، در طول تاریخ آمریکا ایدههایی همچون ممنوعیت برده داری، حق رآی زنان، حقوق کارگر، حقوق مدنی آمریکاییهای آفریقایی تبار، انقلاب مالیاتی رونالد ریگان و ازدواج همجنس گرایان خارج از مرزهای قابل قبول برای هر دو حزب قرار داشتند. به عبارت دیگر، بسیاری از وقایع مهم تاریخ توسط رهبران میانه رو هدایت نشده اند.
خبرنگاران سیاسی و اقتصادی در بسیاری از مواقع میانه روی را معادل با ایدههای معقولانه و عینی توصیف میکنند. برای مثال میتوان به پوشش خبری انتخابات درون حزبی دموکراتها در ماههای گذشته اشاره کرد. در مناظره و مصاحبههای انجام شده مشاهده میکنیم که معمولا سوالات مرتبط با سبک یا تاکتیک از کاندیداهای میانه رو پرسیده میشود: آیا شما خیلی پیر، جوان یا ثروتمند نیستند؟
در مقابل، مشاهده میکنیم که سوالات مرتبط با ایدهها یا واقع گرایی از کاندیداهای موجود در طیف چپ پیشرو پرسیده میشود: آیا شما بیش از حد برای جامعه آمریکا رادیکال محسوب نمیشود؟ آیا ایدههای شما واقع گرایانه هستند؟ هزینههای مرتبط با سیاستهای شما چگونه تامین خواهند شد؟
به عنوان مثال، اخیرا نگاه موشکافانهای به پوشش رسانهای ایده مالیات بر ثروت داشتم که توسط کمپینهای الیزابت وارن و برنی سندرز پیشنهاد شده است. غافل گیر کننده نبود که بیشتر گزارشهای منتشر شده در مورد این ایده لحنی منفی دارند. به طور ویژه، خبرنگاران اقتصادی بر روی برخی نگرانیهای میانه روها در مورد این سیاست از جمله کاهش رشد اقتصادی تمرکز کرده اند.
این در حالی است که تحقیقات آکادمیک انجام شده توسط کارشناسان اقتصادی حامی مالیات بر ثروت کمتر در رسانهها و روزنامهها مورد توجه قرار گرفته اند. جالب توجه است که حتی شکایات میلیاردرهای آمریکایی در مورد احتمال اجرای این مالیات بیشتر توجه رسانهها را به خود جلب کرده است.
البته منظور من این نیست که خبرنگاران حتما باید از ایده مالیات بر ثروت حمایت کنند. سوالات زیادی در مورد عملی بودن این سیاست وجود دارد و خبرنگران همیشه باید نگاه نقادانهای نسبت به همه مسائل داشته باشند. علاوه بر این، نباید از صحبتهای من این برداشت به شما القا شود که الیزابت وارن یا برنی سندرز بهترین کاندیدا برای انتخابات سال آینده خواهند بود. همان طور که بسیاری از شما اطلاع دارید، من دیدگاههای میانه رویی در مورد بسیاری از مسائل از جمله خدمات بهداشتی، مهاجرت و بدهی دانشجویی دارم. جان اف هریس نیز در مقاله خود اعتراف میکند که در طیف میانه روها قرار دارد.
در هر صورت، ما خبرنگاران باید تلاش کنیم که پوشش منصفانه تری از همه مسائل ارائه دهیم. کاندیداهای دموکرات نباید همه سوالات مرتبط با سیاستهای خود را با یک پیش فرض میانه رو پاسخ دهند. در صورتی که برنی سندرز و الیزابت وارن باید به این سوال پاسخ دهند که آیا ایدههای آنها بیش از حد رادیکال هستند، کاندیداهای میانه رو از جمله جو بایدن نیز باید به این سوال پاسخ دهند که آیا راه حلهای آنها برای مشکلات جامعه کافی خواهد بود: آقای بایدن! بسیاری از اقتصاددانها معتقدند که نابرابری برای اقتصاد بد است، آیا شما برنامهای برای مقابله با نابرابری دارید؟
در صورتی که اندکی بر روی سوگیری میانه رو تمرکز کنید، متوجه میشوید که این مشکل به طور گسترده در فضای سیاسی ما وجود دارد. برای مثال، در مناظرات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ بین هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ مشاهده کردیم که مجریان مناظره بیشتر بر روی نگرانیها و دغدغههای طیف میانه رو از جمله کسری بودجه دولت تمرکز کردند و مسائل مهمتر از جمله تغییرات اقلیمی نادیده گرفته شدند. سو گیری میانه رو همچنین میتواند پوشش مثبت رسانهها از جنگهای عراق و ویتنام را توجیه کند. نباید فراموش کنیم که هر دو حزب از این دو جنگ حمایت کرده بودند.
جهانی که ما در آن زندگی میکنیم پیچیدهتر از آنچه است که میانه روها تجسم میکنند. بعضی اوقات افرادی همچون برنی سندرز و الیزابت وارن راه حلهای درست را ارائه میکنند.