پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : صادق زيباكلام
عضو هيات علمي دانشگاه تهران است كه مدرك دكتراي علوم سياسي خود را از
دانشگاه برادفورد انگليس دريافت كرده است. زيباكلام شخصيتي رسانهاي دارد و
اظهارنظرهاي متفاوتی كه بعضاً از وي صادر ميشود در رسانه اي شدنش نقش
ويژهاي داشته است.
دفاع چند باره او از رضاخان كه گفته بود "ما مديون چكمه هاي رضاخان هستيم" و يا اينكه در مصاحبه با يك هفتهنامه گفته بود"خیلی از ایرانیها نژادپرست هستند" از جمله اين اظهارنظرهاست.
زيباكلام در گفتگو با مشرق به واسطه ارتباط خوبي كه با دانشگاه آزاد
داشته و دارد به دفاع تمام قد از عملكرد عبدالله جاسبي پرداخت و معلوم نبود
اگر اين ارتباط دوستانه با جاسبي نبود آيا وي به همين صراحت از قسمتي از
عملكرد دانشگاه آزاد كه مورد نقد عمومي است سخن به ميان مي آورد يا نه؟
آنچه در ادامه از نظرتان مي گذرد ماحصل گفتگوي 80 دقيقهاي ما با اين استاد
دانشگاه تهران است.
مشرق:
چند سالي است كه موضوع دانشگاه آزاد و تغيير و تحولات در مديريت و همچنين
نحوه اداره اين دانشگاه به يكي از رسانه اي ترين موضوعات كشور بدل شده است.
شما به عنوان يك استاد دانشگاه كه البته در دانشگاه آزاد نيز تدريس داريد
نقاط ضعف و قوت اين دانشگاه را چه مي دانيد و اساساً ارزيابي شما از نزديك
به سه دهه فعاليت اين دانشگاه چيست؟
در اینجا دو مسئله وجود دارد، یکی خود دانشگاه آزاد
به معنای جایگاه، کارکرد و نقشش در این سه دهه و نکته دیگر هم خود مدیریت
دانشگاه آزاد است، به قول جامعهشناسان کارکرد آن و یکی هم ریاست دانشگاه
آزاد.
من معتقدم که هیچ نهادی بعد از انقلاب، به اندازه
دانشگاه آزاد در فرایند توسعه سیاسی اقتصادی و اجتماعی کشور نقش نداشته
است و به طبع برای کسانی که مخالف دانشگاه آزاد هستند این مساله پذیرفتنی
نیست. من چند مرو از کارهایی را که دانشگاه آزاد انجام داده میگویم و به
نظرم به خاطر این کارها بوده که معتقدم بعد از انقلاب هیچ نهادی مانند
دانشگاه آزاد در امر توسعه فرهنگی کشور کار نکرده است.
یکی از مهمترین کارهای این نهاد بازکردن راه تحصیلات عالیه برای اقشار
کمدرآمد جامعه بود. یکی دیگر از کارهای مهم باز کردن راه تحصیل برای زنان
جامعه و حرکت موثر دیگر باز کردن راه تحصیلات عالیه برای تعداد عظیمی از
کارمندان و کارکنان بخش خصوصی و دولتی بوده است که نتوانسته بودند وارد
تحصیلات عالیه شوند. دیگری بازکردن راه تحصیلات عالیه برای کسانی بود که از
سن تحصیل گذشته و به دلیل علاقه شخصی قصد ادامه تحصیل داشتند، ماننده
بازاری ها و کاسب ها.
تا قبل از تأسیس دانشگاه آزاد تحصیلات عالیه به
اینگونه بود که بچهها از طریق کنکور وارد دانشگاه میشدند و چند دانشگاه
در تهران و چند دانشگاه در مراکز استانها وجود داشت. در مجموع کسانی که
وارد دانشگاه میشدند از طبقه متوسط و بالای جامعه بودند که توانسته بودند
به مدارس خوب بروند، البته در این میان کسانی هم بودند که به خاطر تیزهوش
بودنشان وارد دانشگاه شدند.
*کار مهم دانشگاه آزاد این بود که تحصیلات را عمومی کرد
دانشگاه
آزاد این حالت را کنار زد. به این صورت که ما الان 4 میلیون دانشجو داریم،
از 4 میلیون 60 درصد آن برای دانشگاه آزاد هستند که می شود نزدیک به دو و
نیم میلیون. این افراد جزو اقشار متوسط و رو به بالا نیستند. یا جزء
خانوادههایی نیستند که وضع خوبی دارند. حتماً از افراد خانوادههای زیر
متوسط هم در این میان هستند. کار مهم دانشگاه آزاد این بود که تحصیلات را
عمومی کرد.
*امكان ادامه تحصيل براي دختران شهرهاي مختلف با تاسيس دانشگاه آزاد محقق شد
دوم
مبحث زنان است. خیلی از خانوادهها بوده و هستند که دختران آنها هیچ شانسی
برای ادامه تحصیل نداشتند، نه اینکه خانواده موافق نبودند. بلکه در آن
شهرستان یا روستا فکر اینکه دختر ما در سن 18 سالگی برود تهران و درس
بخواند نبود. این خانواده ها مخالف تحصیل دختر نبودند اما فکر اینکه
دخترشان برای درس خواندن به شهر دور برود، برای آنها سخت بود. دانشگاه
آزاد به شهرستان دوری مثل گناباد و... رفت و گفت " به جای اینکه دختر
خودتان را به مرکز استان و مثلا به تهران بفرستید دختر شما میتواند در محل
زندگی خودتان به دانشگاه برود، این دستاورد مهمی بود.
سوم اینکه خیلی از کارمندها بودند که نمیتوانستند برای
تحصیل به نقاط دور دست بروند، چون نمیتوانستند کارشان را رها کنند،
دانشگاه آزاد این امکان را فراهم کرد تا این افراد بعدازظهرها بروند و درس
بخوانند. خیلیها هم بودند که هوش خوبی داشتند اما نمیتوانستند به دانشگاه
بروند، هم اکنون نیز سنش بالا رفته و دوست دارد درس بخواند، این عمومیتی
که دانشگاه بوجود آورد بسیار مفید بود.
* هیچ کدام از این دغدغه ها در مخیله آقای هاشمی هم نبود
حالا اگر از من بپرسید هاشمی که آن زمان این
دانشگاه را در سال 61 تأسیس میکرد آیا این افکار را در نظر داشت؟ من
میگویم به مخیله او هم خطور نمیکرد. هاشمی فکر میکرد دانشگاه آزاد باعث
میشود کسانی که پشت کنکور میمانند تعدادشان کم میشود.
وی فکر
میکرد کسانی که میتوانند پول تحصیل فرزندشان را بدهند به جای اینکه خارج
بروند، این پول را در داخل خرج کنند. اهداف دیگری نیز بود اما این اتفاقات
افتاد. این فکرها نشده بود. به علاوه بعد از جنگ که هاشمی به دنبال توسعه
اقتصادی بود؛ کشور نیاز به دکتر، مهندس و... داشت. دانشگاه آزاد توانست آن
را تأمین کند. از این جهات دانشگاه آزاد باعث بالا بردن سطح فرهنگ کشور شد
به علاوه خود دانشگاه آزاد با استخدام بیش از 200 هزار کارمند، توانست
اشتغال ایجاد کند.
مشرق: ایرادهای فراوانی نیز به دانشگاه آزاد وارد است! چند درصد از آنها را به حق می دانید؟
چند ایراد هم به دانشگاه آزاد وارد میشود که عبارتند از اینکه
دانشگاه آزاد کیفیت را فدای کمیت کرد و برای آنکه فارغ التحصیل زیاد بگیرد
خیلی به مباحث علمی توجه نکرده است.
*دانشگاه آزاد گند زد به محيط فرهنگي شهرهاي كوچك و سنتي
ایراد
دوم این است که برخی می گویند؛ شما دانشگاه آزاد را به یک شهرستان کوچک
بردید و گند زدید به محیط فرهنگی آن شهر.به عنوان مثال شهرهایی مثل تفرش،
گناباد که خانمها در آنها اکثراً با چادر بیرون میآیند و سنتی هستند،
دانشگاه آزاد آمد در این شهرستان واحد زد، ورودیهای این دانشگاه از تهران،
شیراز، اصفهان و... با این حجابهایی که دارند، الگوی بدی شدند برای محیط
این شهرها و محیط آنجا را خراب کردهاند.
مشرق: نمونه ای هم برای این مساله دارید؟ یعنی از نزدیک چنین چیزی را مشاهده کرده اید؟
من
چهار سال در زنجان درس میدادم و آنجا میدیدم، 80 درصد خانمهای زنجانی
چادری هستند و دخترانی از تهران و دیگر شهرها آمدند و محیط آنجا را خراب
کردند. این درست است. سؤال من از کسانی که این را مطرح میکنند این است که
چه باید کرد؟ نباید دانشگاه تأسیس کرد؟ دانشگاه دولتی هم همان است، یعنی
دانشگاه دولتی هم تأسیس شود همینطور میشود؛ خوب چه باید کرد؟
سؤال دوم این است این دختری که 18 ساله است و به
شهرستان میرود کجا متولد شده است؟ در خارج متولد شده؟ این در آموزش و
پرورش بزرگ شده است؟ چرا اینطور شده؟ خوب دانشگاه نزنیم، ماهواره را چه
میکنید؟ تلویزیون جمهوری اسلامی را چه کار میکنید. هم اکنون سریال های
تلویزیون جمهوری اسلامی را نگاه کنید؛ بازیگران این سریال ها و فیلم ها صد
پله بدتر از آن دختری هستند که از خیابان جردن به دانشگاه آزاد می رود.
موبایل را چکار میخواهید بکنید؟ مشکل این است، فقط دانشگاه نیست که این
تهاجم فرهنگی را نشر میدهد.
*بازیگران سریال ها و فیلم ها صد پله بدتر از آن دختری هستند که از خیابان جردن به دانشگاه آزاد می رود
اکنون باید سوال کرد که چرا این مشکل در ترکیه، مصر،
مالزی نیست؟ یعنی اینکه برای کنترل باید دیوار چین بکشند؟ در قلب لندن،
پاریس چرا دیوار چین نکشیدند. خانوادههای مذهبی در آنجا دیوار چین بکشند.
چرا زمان شاه سینما و تئاتر دست آمریکا بود؟ به نظر من مشکل جای دیگری است.
مشکل خیلی بزرگتر از آن است که بیائیم جلوی دانشگاه آزاد را بگیریم.
اشکال بعدی که به دانشگاه آزاد می گیرند این است که کیفیت را فدای کمیت کرده که من این را خیلی قبول ندارم.
مشرق: چرا؟ این مساله ای است که از ابتدای تاسیس این دانشگاه مطرح بوده است.
به
این دلیل که آن چیزی که کیفیت دانشگاه را میسازد هیئت علمی آن است.
کتابخانه، آزمایشگاه همه جا وجود دارد، این اساتید هستند که دانشگاهی مانند
دانشگاه تهران میسازند. اساتید دانشگاه آزاد سه گروه هستند. اساتیدی که
دانش آموخته دانشگاه دولتی هستند و با دانشگاه آزاد استان هم همکاری
میکنند که حالا به صورت پاره وقت یا حقالتدریس هستند. برای همین هم
معمولاً پنجشنبه، جمعه کلاسها برقرار می کنند.
گروه دوم اساتید بازنشسته دانشگاههای دولتی هستند و
گروه سوم که اساتید هیئت علمی خود دانشگاه آزاد هستند. حدود دو سوم هیئت
علمی دانشگاه آزاد میان دسته اول و دوم هستند. آن یک سوم هم دکترای خود را
از دانشگاه تهران گرفتند. مثلا دانشگاه تبریز را اعضای دانشگاه آزاد
گرفتهاند. یعنی اینها هم محصولات دانشگاه دولتی هستند. از حیث هیئت علمی
تفاوت چندانی بین دانشگاه آزاد و دولتی نیست. از کجا میشود فهمید از آنجا
که وقتی به فوق لیسانسها نگاه میکنید خیلی از آنها برای دانشگاه آزاد
هستند. همچنین دانشجویان دانشگاه دولتی که فوق لیسانس خود را در دانشگاه
آزاد میگذارنند.
آخرین ایرادی که میگیرند این است که دانشگاه آزاد
رشتههای زیادی دارد که به درد نمیخورند، یعنی طرف فوقلیسانس آن را هم
میگیرد ولی کار برای آن نیست؟ خیلیها معتقدند باید دانشگاه رشتهای را
ارائه کند که بازار کار داشته باشد؟ حرف از این احمقانهتر نیست؟ کشور
امروز بنّا، سیمکش، مکانیک میخواهد، شما حتماً یک بنّای خوب، سیمکش خوب
نمیبینید که بیکار باشد. مگر دانشگاههای معروف دنیا نگاه میکنند که
بازار کار چه میخواهد تا آن رشته را بیرون بدهد؟ دانشگاه سطح علمی را بالا
میبرد و کاری به بازار کار ندارد. کار دانشگاه این نیست که اعلام کند که
مثلا فردی که می خواهد تاریخدان شود بازار کار ندارد! کسانی که این حرف را
مطرح میکنند فرق دانشگاه و وزارت کار را نمیدانند.دانشگاه در قبال ایجاد
شغل وظیفهای ندارد. مگر دانشگاه وزارت اقتصاد یا کمیته امداد است، کار
دانشگاه این است که سطح علمی جامعه را بالا ببرد.
مشرق: کمی هم درباره مدیریت 30 ساله آقای جاسبی صحبت کنیم، نظر شما درباره مدیریت وی چیست؟
در خصوص مدیریت خیلیها معتقدند جاسبی دیکتاتوری و
استبدادی عمل میکند و همهچیز در خیابان پاسداران نيستان هشتم دفتر دكتر
جاسبي تصمیمگیری میشود. من هم اینها را قبول دارم. بله اين ايراد هست.
اما دو نکته اساسی: 1- عبدالله جاسبی نه واسلاو هاول است نه ننسون
ماندلااست و نه ژان ژاك روسو. او هیچ وقت نگفته اعتقاد به دموکراسی و حقوق
بشر دارم. ما مثل اينكه فراموش کردیم عبدالله جاسبي عضو مؤتلفه و از سران
آن است، ما مثل اينكه فراموش کردیم جاسبی یک اصولگرا است. کی این بنده خدا
گفته من طرفدار جامعه مدنی و آزادی هستم؛ این نکته اول. ایشان اعتقاد به
این چیزها ندارد، حتی در دوران هشت سال اصلاحات نمیگذاشت کسی فعالیت سیاسی
کند.
*جاسبي هيچگاه مدعي طرفداري از جامعه مدنی و آزادی نبوده است/دانشگاه آزاد پادگاني اداره مي شود
اما در مورد شیوه مدیریت، شما نمیتوانید سازمان
گستردهای مثل دانشگاه آزاد با 200 هزار کارمند، دو ميليون دانشجو و 700،
800 واحد و گستردگی كه از چابهار و مرز بازرگان و از آن طرف هم از خرمشهر
تا سرخس پراکنده است غیر از سیستم دکتر جاسبی یعنی سيستم پادگانی، سيستم
ديگري نميتوانست جواب بدهد. چرا؟ برای اينكه اگر شما مي خواستيد بگذاريد
به عهده خودشان و دخالت نكنيد و مثلا بگوييد واحد سرخس خودش آزمون برگزار
كند و خودش منره و مدرك بدهد، آنوقت سرخس ممكن بود يك واحد ممتاز بشود و
مثلا واحد اصفهان يك واحد ضعيف شود. براي ایجاد چنین هماهنگی میان واحد های
دانشگاه آزاد باید اينگونه مدیریت و کنترل کنید.
بعضاً دانشجوی دکتری
بوده که گفته من در شهرضا و گناباد بودم. یعنی چه؟ یعنی حداقل بحث علمی را
در دورافتادهترین واحد هم ایجاد کردهاند. اگر قرار بود هر واحدی برای خود
کار کند سنگ رو سنگ بند نمیشد، چون دانشگاه آزاد گسترده است.
مشرق: برخي
معتقدند رايزني هاي آقاي هاشمي رفسنجاني با برخي از چهره هاي كارگزاراني و
اصلاح طلب باعث شد آنها به عنوان كانديدا در انتخابات مجلس شركت نكنند،
نظر شما در اين باره چيست؟
* اصلاح طلبان دیگر به حرف هاشمی گوش نمی دهند
معتقدم اگر هاشمی اعلامیه داده بود، سخنرانی کرده بود
که ای کارگزاران، اي اصلاح طلبان در انتخابات شرکت کنید هیچکس به حرف او
توجه نمیکرد. هاشمی چه میگفت بروید چه سکوت مي كرد، آن 11 میلیون طرفدار
موسوی نمیآمدند. هاشمی اگر میگفت بیائید از آبروی خود مایه گذاشته بود و
کسی هم نمیآمد. ربطی به هاشمی ندارد. فرض كنيم اگر حسين مرعشي، اسحاق
جهانگيري، محمد هاشمي و ... ثبت نام مي كردند و تاييد صلاحيت هم ميشدند
هيچ كس به آنها راي نمي داد.
براي تحليل اين موضوع بايد برگرديم به دوم خرداد سال
76. در دوم خرداد 76 فردي که هیچکس فکر نمیکرد برنده شود و ناطق نوری را
شکست بدهد آمد و ناطق را شکست داد و 20 ميليون راي آورد. متأسفانه خیلی از
اطرافیان ایشان فکر کردند كه آنها این کار را کردند. اما این بیست میلیونی
که رأی دادند انتظاراتی داشتند و با رأی به خاتمی این را اعلام کردند؛ اما
متأسفانه مسئولین نخواستند این ناراضی را ببینند. یعنی بعد از آن یک بار
مسئولین نظام ننشستند و ببینند که چرا مردم به خاتمی رأی دادند؟ چه دیدند
در خاتمی، مشکل چه بود که به خاتمی رأی دادند؟
مشرق: بعد از دولت خاتمی چه اتفاقی برای این گروهی که به خاتمی رای داده بودن افتاد؟
این هشت سال گذشت اما آرزوها ماند. تا رسیدیم به سال
84، که انتخابات واقعی بود و معتقدم احمدینژاد آن 17 میلیون رأی را آورده
ولی آن امیال و آرزوهایی که باعث شده بود، 20 ميليون نفر هشت سال قبل به
خاتمی رأی بدهند باقی ماند و در 22خرداد 88 دوباره بیرون ریخت و چون مجدداً
به اینها پاسخی داده نشد و چون قبل از انتخابات اجازه دادند بیایند بیرون،
بعد از انتخابات جلوی آنها را گرفتند؛ خوب یا نباید از اول میگذاشتید این
اتفاق بیافتد یا بعد از آن نباید برخورد میشد.
دو راه وجود داشت، اول سرکوب و دوم اينكه بپرسيم مشکل
چیست؟ ناراضیها چه میخواهند؟ 13 میلیون اگر بگوئیم واقعی است یک 13
میلیون عدد کمی نیست، دوم اینکه بخشی از آنها تحصیل کردهها بودند؟ ببینیم
مشکل آنها چه بود؟ ما به جاي اينكه برويم به دنبال حل اين مشكل آمديم گفتيم
بنیاد سوروس این کار را کرده است و...
*دوم خرداد 76 اگر تير چراغ برق هم به جاي خاتمي بود 20 ميليون راي مي آورد
ای
کاش همه اینها را هاشمی کرده بود؟ ولی خود را گول نزنید؟ چون اين مسائل
ربطی به هاشمی ندارد، ربطي به سوروس ندارد. بخش قابل توجهی از
تحصیلکردههای ما مشکل دارند؛ من دارم میبینم.
البته اين مشكلات
همیشه بوده، منتها هروقت اين مشكلات عود مي كرده شما دوتا مسکن میخورید و
میگفتید خوب شد. نخواستیم اين مشكلات را كالبدشكافي بكنيم و هنوز هم نمي
خواهيم اين كار را بكنيم.
شما اشتباه علوي تبار و سعيد حجاريان و
تاج زاده را نكنيد، برای آن 20 میلیون نفري كه دوم خرداد به خاتمی راي
دادند فرقي نمي كرد چه كسي مقابل ناطق نوري قرار مي گيرد، آن روز اگر تير
چراغ برق هم به جاي خاتمي بود 20 ميليون راي مي آورد.
مشرق: وضعيت انتخابات آتي مجلس و رياست جمهوري را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
* تابش، علیخانی و کواکبیان را اصلاحطلب نمیدانم
بنده
از بعد از 22 خرداد همواره گفتهام صحنه سیاسی ایران محل مناقشه و پیکار
بین خود اصولگرایان است. تا الان هم مشخص شده است که حرف من هم خیلی بیربط
نبوده است. با وجود تما تلاشهايي كه شد بين جبهه پايداري و جبهه متحد
وحدتی ایجاد نشد. همچنين بين اصولگرايان سنتي و فراكسيون مشايي و دولت
وحدتي بوجود نيامد. معتقدم در انتخابات اسفند 90 رقابت بین حاکمیت نظام
است. من افرادي مثل تابش، علیخانی و کواکبیان را اصلاحطلب نمیدانم، آنها
غیراصلاحطلب هستند.
*فراکسیون رحیم مشایی و احمدینژاد با 100 کرسی قدرتمندترين فراكسيون مجلس نهم
معتقدم مجلس نهم هم به چهار فراکسیون و چهار
جریان اصلی تقسیم خواهد شد. جریان اول فراکسیون رحیم مشایی و احمدینژاد
خواهد بود با چیزی حدود 100 کرسی، فراکسیون دوم اصولگرایان سنتی خواهند بود
به رهبري آيت الله مهدوی کنی در حدود 80 کرسی،فراكسيون سوم جبهه پایداری
به رهبری آيت الله مصباح خواهد بود با 40 کرسی، مابقی هم غیراصولگراها
هستند حالا ممکن است تابش و کواکبیان هم باشند. چیزی شبیه مجلس هشتم، خیلی
تفاوتی بین مجلس هشتم و نهم نخواهد بود.
مشرق: آقاي
زيبا كلام شما با وجود انتقادات تندي كه به عملكرد دولت و آقاي احمدي نژاد
داشته و داريد، اما همواره از آقاي اسفنديار رحيم مشايي دفاع و حمايت
كرديد، علت اين حمايت ها چيست و اين موضوعات چگونه با هم قبل جمع است؟
چیزهایی که گفتم تکرار میکنم. من حمایت از رحیم
مشایی نکردم. اما من ندیدم مشایی بعد از 22 خرداد به مخالفان و منتقدان و
سبزها توهین کند. بگوید منافق، آمریکایی هستند ندیدم ادبیات رسایی و کوچک
زاده را به کار ببرد.
دوم اينكه احمدینژاد بعد از انتخابات در
گردهمايي هواداران خود در ميدان وليعصر نكاتي را مطرح كرد كه با حاشيه هايي
همراه بود كه بعد از آن ديگر او اين كار را تكرار نكرد و برعکس گفت من
رئیس جمهور همه هستم، من معتقدم مشایی به او گفت اینطور باشد و معتقدم که
اگر توهین نکرد القائات مشایی بوده است. بگذارید آب پاکی را روی دست شما
بریزم، از نظر عقیده من مطلقاً با مشایی قابل جمع نیستم.
نمیدانم
ارادت ایشان به ایرانی و فرهنگ ایرانی، داریوش و کوروش واقعی است یا نه، و
يا میخواهد رأی جمع کند. اما من هویتم را نه از كوروش میگيرم و نه از
داریوش میگيرم؛ من هویتم را از محمدبن عبدالله(ص) میگیریم، یک تار موی
محمد بن عبدالله(ص) را به كوروش و داریوش نمیدهم. بنابراین با هم اشتراکی
نداریم.
*معتقدم پس از انقلاب اسلامي فرهنگ ايراني رونق بيشتري گرفته است
من به عکس ایشان معتقدم در این سی سال تمام تلاش ما
در جهت بالا بردن فرهنگ ایرانی بوده است. شما به اسامی نگاه کنید، اسامي
بانکها، خیابانها، آیا اسامی اسلامی هستند یا ایرانی؟ به فرهنگستان فارسي
نگاه کنید كه تند تند کلمات عربی را بیرون میریزد و لغات مندرآوردی
فارسی میآورند. من معتقد نیستم بعد از انقلاب فرهنگ ایرانی را نابود کردند
بلکه بر اين باورم كه در لوای اسلام رونق چهارشنبهسوری خیلی زیادتر شده،
جشن مهرگان پررونق شده، عید نوروز خیلی رونق يافته است.
من از تیر 1384 که اصولگرایان بر روی کار آمدند
تا امشب یکبار نه رحیممشایی را دیدم نه با او جلسه داشتم و نه همچنین
احمدینژاد. اما ما عادت داریم که حداقل مسائل اخلاقی را در جریانات سیاسی
به کار نمیبریم. یعنی اینکه من میبینم کسی میگوید احمدینژاد معتاد است
به خاطر مسائل سیاسی حرفی نمیزنم این بد است. باید بگویم نه معتاد نیست
حرف بیخود نزن ولی ما اینطور نیستیم.
مشرق: شنيديم پس از بازداشت خانم پريوش سطوتي شما رايزني هاي زيادي را براي آزادي وي انجام داديد مي شود بفرماييد با چه كساني صحبت كرديد؟
پس از بازداشت خانم پريوش سطوتي (همسر دكتر فاطمی) من
خیلی براي آزادي وي پیگیری کردم برای اینکه بیگناه بود، اگر گناهی کرده
بود محال بود بگذارند برگردد به انگلیس. من براي اين كار به ديدار آيت الله
مهدوي كني رفتم. پيش خيلي هاي ديگر رفتم كه شايد راضي نباشند اسمشان را
بگويم.
*مشرق: ماجراي
ديدار شما با اكبر اعتماد(اولین رئیس و بنیانگذار سازمان انرژی اتمی ایران
در دوان قبل ار انقلاب) چيست و چطور با هم آشنا شديد؟
* اکبر
اعتماد را سال 1386 در کنفرانسي در آکسفورد دیدم. در آن کنفرانس مقاله داده
بودم. دكتر کاتوزیان میزبان بود و من و دو سه نفر دیگر از ايران در اين
كنفرانس شرکت کرده بودیم. برای اولین بار در عمرم اکبر اعتماد را در آن
كنفرانس دیدم. اتفاقاً ایشان کسی بود که قرص و محکم گفت سیاست هستهای
ایران درست و قوی است. اعتماد در دو شب در دانشگاه آکسفورد، مواقعی که
ناهار میخوردیم یا با هم بودیم به من نزدیک میشد. زمانی که کسی نبود به
من گفت "شنیدم با دستگاه جمهوری اسلامی
نزدیک هستید(منظورش آقاي هاشمي رفسنجاني و احمد توكلي بود) گفت میخواهم
بیایم ایران و میترسم، با اینکه در فرانسه کار دارم عاشق این هستم بیایم
ایران. رایزنی کن بیایم ایران.
من آمدم ایران به مهندس محلوجی گفتم، او هم به حسن
روحانی گفت، حسن روحانی پیغام داد گفت اشکال ندارد مي تواند به ايران
بیاید. اما من ایمیل نزدم به دكتر اعتماد. گفتم اگر در فرودگاه او را
گرفتند چکار كنم؟ من كه نمي توانم او را آزاد كنم؟ اين ماجرا گذشت تا اينكه
در سال 89 با خانم فاطمی آشنا شدم و متوجه شدم آقاي اعتماد از طريق شوراي
عالي ايرانيان كه آقاي ملك زاده و مشايي راه انداخته بودند به ایران آمده
است. يكبار هم ایشان را در هتل لاله دیدم. یکبار هم در مهمانی خانم فاطمی
دیدیم. کلاً سه بار ایشان را دیدم. بعد هم که رفت فرانسه.
* مشرق: آقاي
زيباكلام شنيديم شما جلساتي را هم با آقاي پروفسور عدالت(تئوريسين جريان
انحرافي) داشتهايد؟ اگر درست است موضوع اين جلسات چه بوده است؟
بله. بنده چند
باري به واسطه شوراي عالي ايرانيان خارج از كشور آقاي عدالت را ديدم.
حقيقتاً من در اين چند ديداري كه با ايشان داشتم شخصيت او برايم عجيب
بود، حمايت هاي صددرصدي ايشان از احمدي نژاد و دولت برايم خيلي عجيب بود و
به همين خاطر خيلي اين فرد به دل من ننشست.
*مشايي تلاش ميكند با حمايت 4- 5 ميليون ايراني خارج از كشور پايگاه اجتماعي خود را شكل دهد
به نظر من ایده شورای ایرانیان خارج از کشور در مجموع
كار درستي بود. چرا که برخی از ایرانیها بودند که در زمان شاه به جايي
رسیدند اما جايگاه آنان به اين خاطر بود كه خودشان لیاقت داشتند و اینطور
نبود که وابستگی هاي مثلا درباري داشته باشند داشتهاند از جمله اين افراد
اکبر اعتماد است. اگر شما اين فرد را ببینيد متوجه میشوید آدم زحمتکشی
بوده است. شايد مشایی فکر کرده که چرا با اینها ائتلاف سیاسی نکنیم،
میتوانيم از اینها پایگاه اجتماعی درست کنيم. به هر حال بین 4 تا 5 میلیون
ایرانی است كه در خارج از كشور زندگي ميكنند. سپس كمكم اين افراد به
ایران میآیند و ما مي توانيم پایگاه اجتماعی خود را تشکیل دهیم و بخشی از
آراء مهندس موسوی را بدست میآورد.
*مشرق: نظر خودتان را درباره اين اسامي و واژه ها بفرماييد.
* هدفمندی یارانه ها بزرگترین تصمیم اقتصادی صد ساله ایران بوده، منتها هرچه جلوتر میرویم مشخص میشود هیچ برنامهای پشت آن نبود.
* عبدالله جاسبی برای مدیریتش احترام قائل هستم اما مثل خیلیهای دیگر دنبال قدرت است و نمیخواهد آن را رها کند.
* اسفندیار رحیم مشایی من تا حالا ندیدم به کسی توهین کند و از این بابت برای من جالب است یک نفر سیاسی باشد ولی توهین نکند.
*سعيدزيباكلام ایشان برادرم هست و فقط در مسائل سیاسی نيست که 180 درجه اختلاف نظر داریم در مسائل خانوادگی هم 180 درجه اختلاف نظر داریم.
* حسین شریعتمداري نباید به او علاقه داشته باشم ولی به او علاقه دارم.
*عزت الله ضرغامی هیچ احساسی به او ندارم نه علاقه و نه تنفر.
واقعیتهایی که خیلی از کارشناسان جرئت ابراز ان را ندارند.متشکرم