پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مسیح مهاجری نوشت: «باید اقرار کنیم که امروز جریانهایی در حوزههای علمیه و کلیت روحانیت نفوذ کردهاند که برای آنها خط مشی تعیین میکنند و آنها را به اموری سرگرم میکنند که در تضاد با جایگاه معنوی و هدایتگرانهشان است.»
او در سرمقاله خود در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: تا قبل از نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی که در آغاز دهه ۴۰ شروع شد، وظایف ذاتی روحانیت در تحصیل، تدریس، تحقیق، تالیف و موعظه خلاصه میشد. همین هم کار مهمی بود که سرانجام از درون آن، قیام علیه رژیم منحط و مستبد شاهنشاهی جوشید و به بسته شدن پرونده آن رژیم وابسته به استکبار انجامید، ولی پایان آن رژیم، آغاز گسترده شدن وظایف روحانیت را به همراه داشت. روحانیت، با پیروزی انقلاب اسلامی وارد مرحله جدیدی از حیات خود شد. بهدلیل حضور امام خمینی در راس نهضت و رهبری آن و بهدلیل اینکه نظام جمهوری اسلامی بر محور «ولایت فقیه» استوار است، این انقلاب و این نظام با هویت نظام دینی با مدیریت روحانیت در تاریخ به ثبت رسیده و همین واقعیت، وظایفی را برعهده روحانیت قرار داده که ناگزیر از عمل به آنهاست.
بالاترین وظیفه روحانیت حفظ هویت اسلامی نظام جمهوری اسلامی است. هویت اسلامی نظام را بنابر سلائق مختلف میتوان به شکلهای مختلف تعریف کرد، ولی تعریفی که با فلسفه دین همسوئی داشته باشد، تحقق عدالت است. امام خمینی نیز هدف خود از قیام علیه رژیم شاهنشاهی را غلبه بر استبداد داخلی، استعمار خارجی و تامین استقلال و آزادی معرفی کردند و این مجموعه را با تامین عدالت، قابل تحقق دانستند.
عدالت موردنظر اسلام، اعم است از عدالت اقتصادی، عدالت اخلاقی، عدالت قضائی و عدالت اجتماعی. خلاصه کردن عدالت در یکی از این موارد، مشکلی را از جامعه حل نخواهد کرد و فقط تامین این مجموعه است که میتواند هرجامعهای را به یک جامعه برخوردار از عدالت تبدیل کند.
انقلاب اسلامی ایران در تامین استقلال کشور کاملاً موفق بود. این موفقیت بزرگ قطعاً مرهون رهبری امام خمینی و همراهی مردم بوده و حفاظت از آن تا امروز نیز نشاندهنده کارکرد موفق این انقلاب و نظام است که روحانیت سهم مهمی در آن دارد ولی در مورد سایر اجزاء مجموعه تامینکننده عدالت، کارکرد قابل دفاعی وجود ندارد.
هرچند بخشی از روحانیت با اصل انقلاب زاویه دارد و اصولاً ورود به این قبیل مباحث را بیهوده میداند، ولی افکار عمومی، روحانیت را مسئول برقراری عدالت میشناسد و هر نقص و نارسائی و مشکلی که در این زمینه وجود داشته باشد – که اکنون وجود دارد – را به روحانیت منتسب میکند. تاریخ هم همین را در دل خود ثبت کرده و نقاط قوت و ضعف این نظام را به حساب روحانیت میگذارد.
این واقعیت را هیچکس نمیتواند انکار کند که تغییر رژیم شاهنشاهی به نظام جمهوری اسلامی بزرگترین خدمت به ایران و مردم آن بود ولی آنچه مهم است حفاظت از محتوای این نظام است که در تامین عدالت خلاصه میشود. کار بزرگ تغییر را امام خمینی انجام داد و «بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی» لقب گرفت و حالا این رسالت بزرگ روحانیت است که میراث امام خمینی را حفظ کند و از هدر رفتن آن جلوگیری نماید.
پیشرفتهای علمی، تحقیقاتی، تقویت بنیه فکری، تربیت فضلا و دانشمندان اهل تحقیق در رشتههای مختلف علوم از برجستگیهای روحانیت بهویژه حوزه علمیه قم در دهههای اخیر است ولی حتی برای استمرار همین پیشرفتها و برای اینکه توفیقی در حفاظت از هویت اسلامی نظام جمهوری اسلامی حاصل شود، به امور دیگری نیاز است که امروز روحانیت فاقد آنهاست. دور ماندن از بازیهای سیاسی و جناحی، حفاظت از استقلال روحانیت و رعایت صداقت و عدالت در عملکردها محورهای مهمی هستند که باید مورد توجه قرار گیرند ولی متاسفانه مغفول واقع شدهاند.
بدون تعارف باید اقرار کنیم که امروز جریانهایی در حوزههای علمیه و کلیت روحانیت نفوذ کردهاند که برای آنها خط مشی تعیین میکنند و آنها را به اموری سرگرم میکنند که در تضاد با جایگاه معنوی و هدایتگرانهشان است. ویژگی اصلی روحانیت که در طول تاریخ موجب ماندگاری و موفقیت این نهاد هدایتگر شد، استقلال آن بود. با پیروزی انقلاب اسلامی انتظار این بود که استقلال روحانیت تقویت شود ولی متاسفانه نهتنها چنین نشد بلکه جریانهای قدرتطلب بهتدریج شرایطی را فراهم ساختند که این ویژگی بسیار مهم از روحانیت گرفته شده است. بعضی حضرات روحانی با مشاهده تعارفات و ظاهرسازیها و ارائه بعضی امتیازات بیارزش، تصور میکنند این ظاهرسازان واقعاً خیرخواه آنها و روحانیت هستند و بدون آنکه از برنامههای پشت پرده آنها خبر داشته باشند، تسلیم نقشههایشان میشوند و در زمین تعیین شده توسط آنها نقش بازی میکنند. این رفتار، از یکطرف با استقلال روحانیت منافات دارد و از طرف دیگر، صداقت و عدالت در عملکردها را از روحانیین سلب میکند. بدین ترتیب است که روحانیت ناچار است تاوان عملکرد خلاف دیگران را بدهد و شاهد بیاعتبار شدن تدریجی این نهاد کهن معنوی و هدایتگر باشد.
ریشه اختلافات رو به گسترش در حوزه علمیه، افراطها، بیتحملیها و برخوردهای خلاف اخلاق اسلامی را باید در نفوذ همین جریانهای مرموز در نهاد روحانیت جستجو کرد. دقیقاً همین ضعفها هستند که زمینه را برای میداندار شدن عناصر بیگانه از دین برای آموختن دینداری به مردم فراهم میسازند و روحانیت را از صحنه خارج میکنند.
بزرگان روحانیت این خطر را کوچک نشمارند. اکنون زمان آغاز حرکت اصلاحی روحانیت است. این حرکت را خود روحانیت باید آغاز کند تا استقلال خود را بازیابد، ریشه تفکر افراطی را بخشکاند و برای تامین عدالت همهجانبه در جامعه دست بکار شود. فقط با این حرکت اصلاحی است که روحانیت میتواند هویت اسلامی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را حفظ کند، کاری که وظیفه حتمی امروز روحانیت است.