پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : برای نوشتن گزارش از زوایای مختلف اعتیاد، سر زدن بههیچ جایی بهتر از کمپ نمیتواند کمککننده باشد. با گذراندن یک سری مراحل اداری بالاخره اجازه ورود به کمپ مردان بزرگسال چیتگر را پیدا کردم.
ورودی کمپ رد شدم، فضای بزرگی پر از دار و درخت. یک لحظه با خودم فکر کردم جایی به این خوبی و خوش آب و هوایی، معتاد بعد از ترک هم قطعاً میلی به دل کندن از این محیط ندارد. اما وقتی با چند نفر از معتادان کمپ حرف زدم فهمیدم هیچ بهشت برینی بالاتر از این نیست که با تن سالم زیر سقف خانه خودت به خواب بروی. باید خودت را جای یک معتاد بگذاری تا بفهمی اعتیاد از مرگ عزیز هم بیشتر خرابت میکند، انگار هر روز به تماشای مردن خودت مینشینی. کمپ یعنی میخواهی به مردن پایان دهی برای تولدی دوباره...
عباس دیلمیزاده، مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره درباره این جمعیت به «ایران» توضیح میدهد: این مرکز از بازماندههای مراکز اقامتی بدون دیوار ایران است. داوطلبها هر زمان که اراده کنند، میتوانند مرکز را ترک کنند.
روند درمانی و برنامه درمانی ما بسیار متفاوت است چرا که فرد در طول درمان باید ترغیب شود که در محیط بماند و مرکز را ترک نکند. در مراکزی که دیوارهای بلند دارد، امکان خروج وجود ندارد. این در حالی است که روند درمان و برنامه درمانی ما بسیار متفاوت است و فرد در طول درمان ترغیب میشود که در مراکز باقی مانده و فضا را ترک نکند.
رئیس انجمن سازمانهای غیردولتی آسیایی کاهش تقاضای مواد مخدر (ADNA) در پاسخ به این سؤال که آیا پیگیر وضعیت معتادان بعد از ترک و خروج از کمپ هستید یا کلاً رها میشوند، بیان میکند: بعد از خروج، ارتباط با مرکز بهصورت دائم حفظ میشود. افراد دوباره به مرکز مراجعه میکنند و ساعتهایی از روز را در مرکز میگذرانند حتی بهصورت روزانه برخی از افراد مراجعه میکنند.
گروهی هم که مراجعه نمیکنند، مددیاران بهصورت تلفنی با خانوادهها تماس مستمر دارند و وضعیت آنها رصد میشود. این رصدکردنها دوجنبه دارد. اول اینکه به خانوادهها توصیههای لازم داده میشود تا بدانند چطور باید با فرد رفتار کنند. جنبه دیگر این است که با به دست آوردن دادهها متوجه میشویم بیمار در چه وضعیتی قرار دارد.
وی درباره روند افزایشی یا کاهشی برخی مواد میگوید: در طول زمان بهصورت کامل و نقطه به نقطه رصد انجام نشده، با وجود این، در بازههای زمانی مختلف، دادههای متفاوتی به دست میآید. بهعنوان مثال میزان شیوع مصرف شیشه نسبت به چند سال گذشته کاهشی بوده، اما مصرف گل روندی افزایشی داشته است. مشکل اینجا است که در حال حاضر شاهد روند افزایشی چند مصرفی بودن هستیم. مسأله دیگری که این روزها با آن مواجه هستیم ماده مخدر جدیدی از خانواده شیشه است که در افغانستان در حال تولید است و بزودی وارد بازار میشود و احتمالاً طی ماههای آینده با افزایش مصرف این ماده مخدر نوظهور روبهرو باشیم.
دیلمیزاده با اشاره به اینکه حتی با پیشرفتهترین امکانات مجهز پلیسی در هیچ کجای دنیا نمیتوان جلوی ورود مواد مخدر را گرفت، بیان میکند: باید بپذیریم هرچقدر سیستم مقابلهای مجهز باشد باز هم وجود ماده مخدر در تمام کشورهای دنیا امری بدیهی است.
احتمال بازآموزی در کمپ
این تصور در جامعه وجود دارد که با ورود به کمپ، افراد ارتباطات جدید پیدا میکنند و احتمال اینکه با موادمخدر جدید و دوستانی با اخلاقیات منفی آشنا شوند بالا است، مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره در این زمینه میگوید:
هیچ وقت نمیتوان نوجوان و جوان را محصور به اتاق و چهاردیواری خانه کرد، این بحث دقیقاً شبیه این است که بگوییم بچه را نباید به مدرسه فرستاد چون ممکن است از یکسری از دوستان آموزشهای نادرست بگیرد. در کمپها هم وضعیت به همین منوال است، با وجود این، هنر مدیران مراکز ترک اعتیاد باید به گونهای باشد که بتوانند نکات بهتر برای زندگی بهتر را به جوانان آموزش دهند.
شیوع صنعتیها و سنتی ها
دیلمیزاده با اشاره به اینکه شیوع شناسی بهصورت خودمعرفی صورت میگیرد، توضیح میدهد: انگ موادمخدر سنتی کمتر است و اظهارکردن آن از سوی افراد سادهتر است و همین دلیل میتواند اعداد و ارقام را در ارائه آمارها بهصورت معناداری جابهجا کند. شاید یکی از مهمترین دلایلی که آمار مصرف موادمخدر سنتی را بالا برده نیز همین باشد.
فرهاد 32 ساله
فرهاد جوانی سی و دوساله با حجب و حیا روی صندلی جلویی مینشیند و با دقت به سؤالاتم جواب میدهد:
اولین نفری که مواد دستت داد کی بود؟
همکارم بود. با هم دوست بودیم. 7 سال پیش تازه از همدان به تهران آمده بودم. در رستوران کارگر بودم. همکارم گفت بیا مادهای هست که با مصرفش حسابی سرحال میشی. شیشه را میگفت. بیمعطلی قبول کردم. باهم مصرف کردیم. بعد از حدود نیمساعت حال خوبی پیدا کردم، سرشار از انرژی. حسابی کار میکردم. حتی از زور انرژی زیاد، شبها خواب به چشمانم نمیآمد.
10 هزار تومن میدادم روزی یک بار مصرف میکردم. کم کم تأثیر مواد کم شد. به حال خوب عادت کرده بودم اگر مصرف نمیکردم بیانرژی میشدم. بتدریج مصرفم بالا رفت. دیگر با روزی 50هزار تومن کارم راه نمیافتاد. حتی شربت متادون هم نمیتوانست مرا سرپا نگه دارد. کم کم صاحبکارم فهمید. بدن درد و خواب آلودگی نمیگذاشت کار کنم.
دیگر ادامه زندگی برایم مقدور نبود. حتی یک شب خواب راحت نداشتم. مواد حتی خواب را از من گرفته بود. غذا هم نمیتوانستم بخورم. مصرف مواد اشتها را کور میکند امکان ندارد با میل بتوانی غذا بخوری. داشتم بیکار میشدم، به پیشنهاد صاحبکارم تصمیم گرفتم تا ترک کنم. صاحبکارم مرد خوبی است گفت یا اخراج یا ترک. همه هزینههای درمان را هم به عهده گرفت. خدا خیرش بده بیشتر از فامیل به دادم رسیده.
اینجا برای تحمل درد چه دارویی بهت میدن؟
هیچ دارویی.
چطور از پس تحمل درد بر میایی؟
روزی بین 20 تا 30 بار دوش آب سرد میگیرم. سعی میکنم با سرگرمیهای فضای اینجا یکجوری ذهنم را منحرف کنم. فوتبال دستی، والیبال، پینگ پنگ و بدنسازی خیلی کمککننده هستند.
ممکنه بری بیرون و دوباره مصرف کنی؟
امکانش صفره بعد از سالها تازه با اشتها غذا میخورم، راحت میخوابم. انگار دوباره به دنیا آمدم. با زحمت این حال خوب را به دست آوردم.
پدرم می گفت مرد باید الکلی باشه !
کیانوش 22 ساله از ساکنان محله قلعه حسن خان دیگر معتادی است که در کمپ نگهداری می شود از او می پرسم:
چی شد که تو این سن کم کارت به مرکز ترک اعتیاد افتاد؟
ساکن محله قلعه حسن خان هستم. پدرم معتاد به الکل بود. فقط 6 سال داشتم که پدرم برای اولین بار بهم الکل داد. میگفت که پسرم باید زود مرد بشه. مرد هم باید الکلی باشه! 10 سالگی با دوستام دور هم الکل مصرف میکردیم. تا اینکه بزرگتر شدم. به پیشنهاد یکی از دوستان شروع کردیم به خرید قرص ترامادول.
از کجا میخریدین؟ یعنی راحت بهتون قرص میفروختن؟
از عطاری. اما به من نمیفروختن دایی دوستم برامون میخرید. ورقی 1500 تومن. برادرم هم معتاد بود. وقتی خیلی سنم کم بود جلوی من هروئین میپیچید و من کم کم رویه مصرف رو یاد گرفتم. ولی میترسیدم مصرف کنم همون ترامادول میخوردم.
مدرسه میرفتی؟
آره بعد از مدرسه هم میرفتم خیاطی کار میکردم. دوست نداشتم معتاد بشم. بعد از تموم شدن مدرسه خدمت رفتم. همونجا بود که کم کم شروع کردم به مصرف حشیش. ترسم ریخته بود، تریاک، شیره، ال اس دی، گل. کلاً اجبار به مصرف شیره داشتم. (اجبار به مصرف اصطلاحی است که در نتیجه آن فرد معتاد صددرصد وابسته به یکی از انواع موادمخدر است و بدون مصرف آن نمیتواند به زندگی ادامه دهد.)
چه اتفاقی افتاد که خواستی ترک کنی؟
قبل از اینجا دوبار ترک کرده بودم ولی این دفعه به جایی رسیده بودم که مصرف مواد هیچ دلخوشی ای برام نداشت. فقط مصرف میکردم تا خمار نباشم. شدیداً آشفته بودم، حاضر بودم هرکاری کنم که وابسته مواد نباشم. 25 روزه اینجام. هیچ مشکلی ندارم. انگار زندگی تو بهشت رو تجربه میکنم. بعد از 25 روز صبحها که از خواب بیدار میشم دیگه زیر متکا رو نگاه نمیکنم تا دنبال مواد بگردم.
یک ساله که پاک شدم
در کمپ افراد با سنین مختلف برای ترک حضور دارند از جوان گرفته تا حدود 60 سال. با مردی 60 و اندی ساله به صحبت مینشینم.
چرا با این سن کمپ هستی؟
تا همین چندسال پیش وضع مالی خوبی داشتم. اقامت هلند و امریکا دارم، چند سال پیش برادرم فوت شد مادرم به فاصله سه روز دق کرد و اونم رفت. اون موقع من هلند بودم سریع برگشتم ایران. بعد از مدت کوتاهی بهخاطر یک سرمایهگذاری اشتباه تقریباً ورشکست شدم.
همون موقع بود که برای فراموش کردن مشکلات شروع کردم به مصرف الکل و کوکائین.بعد از مدتی هر روز عصبیتر و افسردهتر از روز قبل میشدم. واقعاً از خودم متنفر شده بودم. بالاخره تصمیم گرفتم بیام اینجا. حالا یک ساله که پاک شدم ولی برای بهدست آوردن این پاکی آنقدر سختی کشیدم که به هیچ قیمتی آن را از دست نمیدم.
جواد، بیشتر از یک سال است که تقریباً سه روز در هفته بهصورت مستمر به مرکز میآید و هر کاری که از دستش بر بیاید برای بیماران انجام میدهد. شنیدن داستان زندگی هر کدام از مبتلایان میتواند قویترین ترمز برای تک تک جوانانی باشد که تصور میکنند با کمک موادمخدر میتوانند حال بهتری داشته باشند.
روزنامه ایران