پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:
صبح مطابق معمول کارها شروع شد و ملاقاتها از ساعت ۷ و ۳۰ آغاز گردید. بعد از آنکه انسان یکی دو هفته تعطیل گرفته، احساس میکند چه فشاری روی او هست، ولی ضمن کار احساس نمیشود. شاهنشاه عصری تشریففرما شدند، ماشاءالله سر حال بودند. فرمودند: وزن من ۷۷ کیلو شده است. من ۶۲ کیلو هستم، آن هم پس از آنکه در اروپا دو سه کیلو چاق شدهام!
از فرودگاه مستقیم به شاهدشت پیش علیاحضرت ملکه پهلوی تشریف بردند. به من هم فرمودند: با من بیا. نخستوزیر و معاون وزیر خارجه در فرودگاه شرفیاب شدند. نمیدانم به چه مناسبت سر شام حال شاهنشاه خوب نبود، مخصوصا من که در اطراف یک میز کوچک گرد شام درست روبهروی شاهنشاه قرار گرفته بودم، این احساس را میکردم. وقتی شاهنشاه مستقیم روی چشمهای من نگاه نمیکنند، یک قسم ناراحتی دارند. البته من میدانم که بالاخره ایادی ما در اطراف بختیار موفق شدند او را با تیر بزنند. روزی که در بغداد برای شکار به خارج رفته بودند... کسی که [او] خیال میکرد از همه... به او نزدیکتر است و از ایادی ما بود، او را زد. متاسفانه این مرد پوستکلفت نمرده است. ولی من عقیده دارم که خواست خداست برای اینکه بیشتر رنج و عذاب ببرد. بالاخره میمیرد. این آدم شقی خیلی مردم را اذیت کرد که برای خودش مقام و پول به دست بیاورد. ولی از حق نباید گذشت، مرد شجاع و نترسی است... گویا حسن البکر، رئیسجمهوری [عراق]، تاکنون سه بار از او عیادت کرده است.
امشب فریده، ملکه سابق مصر (زن اول [ملک] فاروق) که مهمان ماست، سر شام بود.
بعد از شام او را به تهران آوردم.
منبع: یادداشتهای علم، جلد دوم، تهران: کتاب سرا، چاپ سوم، صص ۱۷۲-۱۷۴.