فعالیتهای جدید جامعه روحانیت مبارز برای گسترش فعالیتها به استانهای کشور شاید مقدمهای باشد تا این تشکل روحانی اصولگرا به روزهای اوج خود بازگردد و دوباره شاقول وحدت اصولگرایان شود.محوریتی که از سوی نسل جدید اصولگرایان طی چند سال اخیر به نوعی نادیده گرفته شده است.
به عقیده غلامرضا مصباحیمقدم، چهره شاخص این تشکل روحانی، هرجا که اصولگرایان نقش محوری جامعه روحانیت را پذیرفتند و این تشکل محور حرکت آنها بوده، به موفقیت رسیدهاند، اما نمی پذیرد که این نقش بعد از فوت آیت الله مهدوی کنی کمرنگ شده و می گوید: «حضور یا عدم حضور آیتالله مهدوی کنی نبود که بخواهد در محوریت جامعه روحانیت در میان اصولگرایان تعیین کننده باشد، حتی با حضور ایشان این محوریت کنار گذاشته شد». او اعتقاد دارد ختی در سال انتخابات ۸۴ نیز نقش محوری این جامعه از سوی اصولگرایان نادیده گرفته شده است و احمدی نژاد برآیند آن اتفاق بود.
وقتی صحبت از لیدری جریان اصولگرا می شود مناسب ترین فرد را آیت الله موحدی کرمانی می داند و معتقد است اصولگرایان برای موفق شدن راهی جز پذیرفتن جایگاه شیخوخیت ندارند. از شورای وحدت که می پرسیم صریح می گوید اگر این ائتلاف به دنبال موفقیت است باید محوریت جامعه روحانیت را بپذیرد« با آقای حداد عادل هم گفت و گو و از ایشان خواسته شد که این مسئله را پیگیری کنند. هنوز به نتیجه نرسیده است.»
مشروح گفتگوی تفصیلی خبرآنلاین با غلامرضا مصباحی مقدم سخنگوی جامعه روحانیت مبارز را در ادامه بخوانید:
آقای مصباحیمقدم! به نظر می رسد پس از آیت الله مهدوی کنی، جایگاه و نقش جامعه روحانیت در جریان اصولگرایی و تاثیری که در وحدت بین نیروهای این جریان داشت به نوعی کمرنگ شد، این نگاه را میپذیرید؟
در کارکرد جامعه روحانیت، چه در زمان حیات آیت الله مهدوی کنی، چه بعد از رحلت ایشان، هیچ گونه تغییری اتفاق نیفتاده است. اگر فراز و فرودی در مسائل سیاسی وجود دارد، به شرایط و کارکرد جامعه روحانیت نیست بلکه مربوط به جریانی است که از آغاز پیروزی انقلاب نسبت به جامعه روحانیت هواداری نشان میداد؛ اما گاهی این هواداری دچار افت و خیز شده است.
ائتلاف انتخاباتی سال ۹۲ بدون نقش آفرینی روحانیت شکل گرفت و ناکام ماند
اگر برگردیم به انتخابات سال ۹۲ و حضور آیت الله مهدویکنی را به یاد بیاوریم، میبینیم که جامعه روحانیت مبارز، نتوانست در حمایت از هیچ یک از کاندیداها به جمع بندی برسد دیدید که کاندیداهای اصولگرا، ائتلافی تشکیل داده و به میدان آمده بودند ولی آن را هم نتوانستند به سر انجام برسانند به این دلیل که به اعتقاد بنده این کار درست هدایت نشد. این ائتلاف بدون ارتباط با روحانیت شروع شد و بدون این که از سوی روحانیت نقشآفرینی صورت بگیرد، به ناکامی منتهی شد. برهمین اساس نتیجه روشنی هم در انتخابات به وجود آمد و جریان اصول گرا دچار یک باخت بزرگ شد.
هرجا جامعه روحانیت محور بود به موفقیت رسیدیم
در آن انتخابات جامعه روحانیت، محور نبود. من به همین نکتهای که شما اشاره میکنید توجه میکنم. هرجا که جامعه روحانیت محور بود، موفقیت هم به دنبال آن بود. هر جا که جامعه روحانیت محور نبود، ما با تشتت، تفرق و ناکامی روبهرو بودیم.
حتی در زمان آیت الله مهدوی کنی برخی اصولگرایان محوریت جامعه روحانیت را کنار گذاشتند
پس به نوعی نگاه ما و شما یکی است با این تفاوت که شما این نقطه عطف را فقدان آیت الله مهدوی کنی نمیدانید و معتقدید نقش محوری روحانیت در زمان ایشان هم کنار گذاشته شد.
حرف من این است که حضور یا عدم حضور آیت الله مهدوی کنی نبود که بخواهد در محوریت جامعه روحانیت تعیین کننده باشد. حتی با حضور ایشان این محوریت کنار گذاشته شد.
احمدینژاد برآیند جریان اصولگرا نبود بلکه نتیجه محوریت نداشتن جامعه روحانیت بود
دلیل این تغییر نگاه به نقش جامعه روحانیت، چه چیزی بود؟مثلا روی کار آمدن طیف جدیدی از اصولگرایان که چندان جایگاه گذشته را برای روحانیت اصولگرا قائل نبودند؟
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ هم این اتفاق افتاد؛ یعنی جریان اصول گرا، جامعه روحانیت مبارز را محور قرار ندادند. البته آقای ناطق نوری به میدان آمد که این حرکت را هدایت کند؛ اما به این حرکت وفاداری نشان داده نشد و نتیجه این شد که کاندیداهای متعدد پیدا کردیم و در دور اول انتخابات هیچکس به نتیجه نرسید. رقابت، میان آقای هاشمی و آقای احمدی نژاد بود، در دور دوم آقای احمدی نژاد پیروز شد اما فراموش نکنیم که احمدی نژاد برآیند اساسی جریان اصول گرا نبود. این هم نتیجه عدم محوریت روحانیت مبارز در انتخابات ریاست جمهوری بود.
از زمانی که احزاب جدید اصولگرا کوس استقلال زدند و شاهد تفرقه بین اصولگرایان شدیم
آقای مصباحی مقدم! سوالم را صریحتر بپرسم، چرا نسل جدید اصول گراها محوریت جامعه روحانیت را نمیپذیرند؟
بگذارید روشن و شفاف بگویم: جبهه پیروان خط امام و رهبری همواره و دائما برای فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی، به سمت جامعه روحانیت مبارز اقبال نشان میداد؛ اما احزاب جدیدی که به قول شما جوان بودند و به میدان آمدند، کوس استقلال زدند و گفتند که خودمان میتوانیم به ائتلاف و نتیجه برسیم. از زمانی که چنین نگاهی پدید آمده است، ما شاهد تفرق و تشتت در جریان اصول گرا هستیم.
بعید است جامعه مدرسین ورودی به انتخابات مجلس داشته باشد
پس از انتخابات سال ۹۲، جامعه مدرسین وارد یک سکوت نصفه و نیمه سیاسی شد. حتی به نظر میرسید که جامعه روحانیت هم به نوعی بی توجهی و رخوت نسبت به تحرکات اصولگرایان خاصه همین طیف جدید رسیده است. تا اخیرا که تغییراتی در ساختار خود داد و در استانها خیلی فعال شد. به نظر شما آیا جامعه مدرسین هم در مقاطع حساس، به این نتیجه میرسد که به فضای سیاسی باز گردد و در زمان انتخابات فعال شود و موضعگیریهایی داشته باشد؟
من سخنگوی آنها نیستم و به خود اجازه نمیدهم که از طرف آنها صحبت کنم؛ اما تحلیلم این است که آنها در انتخابات مجلس ورود نخواهند کرد. شاید ریشهاش هم این باشد که امام (ره) جامعه مدرسین را از دادن لیست سراسری نهی کردند و فرمودند که شما نسبت به قم میتوانید تصمیم بگیرید.
این نهی چه زمانی اتفاق افتاد؟ دلیل خاصی داشت؟
در زمان حیات امام خمینی بود. تاریخ دقیق آن را به یاد نمیآورم؛ ولی میدانم که پس از آن دیگر این اتفاق نیفتاده است. جامعه مدرسین در انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات خبرگان ورود میکنند؛ البته در انتخابات ریاست جمهوری هم در چند انتخابات اخیر ورود جدی نداشتند.
به نظر شما جامعه روحانیت با توجه به فعالیتهایی که اخیرا شروع کرده و نشستی که با جبهه پیروان داشتند، میتواند دوباره محور ائتلاف اصولگراها باشد؟
البته ضرورت دارد که من یک اصلاح عنوان داشته باشم. ساختار جدید جامعه روحانیت که در سال ۹۷ تصویب شد، جایگاه دبیر کلی به ریاست جامعه روحانیت ارتقا یافت؛ بنابراین ما دیگر چیزی با عنوان دبیر کلی نداریم. چون جامعه روحانیت فراگیر میشود و سراسر کشور را شامل میشود، ما انتخابات استانی خواهیم داشت، انتخابات شهرستانی و انتخابات مناطق تهران را خواهیم داشت. هر یک از این تشکلها که در سطح استان، شهرستان و منطقه است، دبیر خواهند داشت؛ بنابراین از این جهت ما دبیر عالی را خواهیم داشت که آقای پورمحمدی هستند و تصویب کردیم که مجموعه فعالیتهای اجرایی تشکل روحانیت توسط ایشان مدیریت شود. مقدمات و زمینهکاری که شروع شده است، در تعداد قابل توجهی از استانها فراهم است و کمیته اجرایی انتخابات در استانها تقریبا شکل گرفته است.
در تهران هم ۹ منطقه از ۱۰ منطقه کمیته اجرایی راهاندازی شده است. فرمهای مربوط به عضویت در میان روحانیون منطقه توزیع شده است و بسیاری از آنها جمعآوری شده است. کارهایی که باید توسط دبیر عالی و زیر مجموعه آن انجام گیرد، در حال انجام است؛ یعنی فرمها ارزیابی میشوند که مقدمات انتخابات را برای تهران، استانها و شهرستانها فراهم کنیم. این کار که انجام شود، ما از هر استان حداقل یک نماینده در شورای مرکزی خواهیم داشت و از هر منطقه تهران هم که ۱۰ منطقه تعریف شده است، یک نماینده به انتخاب منطقه در شورای مرکزی خواهیم داشت و شورای مرکزی موجود توسعه پیدا میکند. زمانی که این پروسه تکمیل شود، نمایندگان کل مناطق کشور در مجمع عمومی شرکت و دبیر عالی دائمی را انتخاب خواهند کرد؛ بنابراین اساسیترین مسائل به مجمع عمومی مربوط میشود.
آیا با این ساختار، شما میتوانید به محوریت سابق برگردید و دوباره شاقول وحدت اصولگرایان باشید؟
انتظار این است. وقتی جامعه روحانیت در سطح کشور پشتوانه داشته باشد و فعال شود تأثیر بسیار بالایی را در مسائل گوناگون سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میتواند داشته باشد.
جامعه روحانیت به لیست اصولگراها ورود نمیکند
نسل جدید اصول گراها معتقدند که جامعه روحانیت باید نقش مشورتی داشته باشد و خیلی در مسائل انتخاباتی ورود نکند. این نگاه نسل جدید اصولگرا چقدر با رویکرد جدیدی که جامعه روحانیت شروع کرده است، منافات دارد؟
سالها است که جامعه روحانیت در تعیین لیست ورود نمیکند؛ یعنی این مسئلهای که اصولگراها مطرح کردند، جزو سیاستهای جامعه روحانیت است و این گونه نیست که کسی بخواهد به جامعه روحانیت پیشنهاد بدهد.
نقش مشورتی داشتن جامعه روحانیت خوب است اما کافی نیست
در واقع انتظار آنها این است که که جامعه روحانیت نقش مشورتی داشته باشد.
نقش مشورتی هم خوب است؛ اما کافی نیست. نقش اساسی نقش محوری است؛ به عبارت دیگر نقشی است که بتواند مجموعه متفرق و متشتت را جمع کند. این هنر از هیچ کس برنمیآید؛ به بیان دیگر اگر خود این مجموعهها بخواهند با هم جمع شوند، چنین هنری را ندارند و دائما با تشتت روبهرو هستند. اگر جامعه روحانیت ورود کند، ورودی مبنی بر ایجاد همگرایی، هماهنگی و محوریت برای هدایت حرکت کلان است. این جایگاهی است که هم از جامعه روحانیت انتظار میرود و هم جامعه روحانیت برای خود قائل است.
جامعه روحانیت نه سهم خواهی می کند نه لیست می دهد
علاوه بر این در مواردی که اختلاف پیش میآید، نقش داوری خواهد داشت، چون ما نه سهم خواهی میکنیم، نه لیست میدهیم و نه میگوییم چه کسی باشد و چه کسی نباشد. آنچه برای ما اهمیت دارد جهتگیری اساسی در مسائل سیاسی، انتخاب بهترینها و تعیین شاخصهای کارآمدی و منطبق با شرایط انقلاب اسلامی و رعایت چارچوبهای کلی است. با وجود اینها ممکن است که اختلافاتی پیش بیاید و طبیعی هم هست که چنین اختلافاتی باشد، در زمان بروز اختلاف، جامعه روحانیت میتواند نقش داوری را ایفا کند.
جامعه روحانیت وارد گفت و گو با نسل جدید اصولگرا شده است که این نسل نقش محوری و داوری را که شما میفرمایید بپذیرند؟
قطعا صحبتهای ما با جمع است و آنها هم جزء جمع هستند. گفت و گوی یک به یک نبوده است. اگر گفت و گویی صورت گرفته است، با مجموعه بوده است.
اصولگرایان تجربه کردند که بدون محوریت روحانیت به نتیجه نمی رسند/چانه زنی نمی کنیم
نیاز نمیبینید که گفت و گوی تک به تک یا گفت و گو با گروهها و احزاب صورت بگیرد؟
خیر، معنایی ندارد که ما از دیگران خواهش کنیم که بیایید نقش ما را بپذیرید؛ بنابراین درست نیست که ما از این جهت چانهزنی کنیم. انتظار ما این است که با مواجه شدن با چند شکست و نرسیدن به وفاق و یا کسب وفاق ضعیف، برای نسل جوان تجربه شود و خودشان دریابند که بدون محوریت روحانیت اجتماع و اتفاق نظر آنها و به نتیجه رسیدن آنها تقریبا ممکن نیست.
نمی خواهیم آقا بالاسر اصولگرایان باشیم یا تحکم کنیم
با توجه به شرایطی که اکنون وجود دارد، فکر میکنید که نسل جدید برای انتخابات مجلس به این نتیجه برسند یا نا امید هستید؟
نا امید نیستیم، اتفاقا بسیار امیدواریم و در گفت و گوییهایی هم که مطرح شده است، گفتیم ما نمیخواهیم آقا بالا سر باشیم و مبادا چنین تصوری ایجاد شود. ما نمیخواهیم تحکم کنیم و قصدمان این نیست که رأی و نظر خود را به کسی تحمیل کنیم. قصد ما این نیست که سهم خواهی کنیم و بگوییم چه کسی باشد و چه کسی نباشد. انتظار ما این است که نیروهای انقلابی به وصیت امام توجه کنند که سفارش کردند که روحانیت مبارز هیچ گاه از سیاست کنار نگیرد و در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ورود کند؛ بنابراین مگر میشود که روحانیت ورود کند؛ اما ورودش این گونه باشد که شما لیست را تهیه کنید و بعد بیایید به جامعه روحانیت بگویید که شما این لیست را تأیید کنید.
این مسئله باید در یک پروسهای قرار بگیرد که به طور طبیعی نتیجهاش تأیید باشد. همان طور که این تجربه وجود دارد. آن پروسه به این صورت انجام میگرفت که در ابتدای بحث انتخابات حضرات به جامعه روحانیت اقبال و به شخصیتی بزرگ مثل مرحوم آیت الله مهدوی کنی مراجعه میکردند و از ایشان رهنمود و کمک میخواستند؛ بنابراین در این جا کار شروع میشد که ما چگونه میتوانیم شما را گرد هم بیاوریم و دعوت میکردند، دوستان هم احترام میگذاشتند و میآمدند و در نهایت به طور طبیعی این حرکت منتهی به تأیید لیست میشد، بدون آنکه این لیست از بالا توسط روحانیت دیکته شود.
شورای وحدت مانند جمنا از پایین به بالا شکل نگرفته است
آقای مصباحی مقدم! پس از جمنا، شورای وحدت اصولگرایان تشکیل شد که به نظر میرسد که گعده اولیه جمنا آن را تشکیل داده است. به نظر شما چقدر از ایراداتی که به جمنا وارد بود به شورای وحدت هم وارد است؟ آیا ایراداتی که جمنا داشت در شورای وحدت برطرف شده است؟
بر اساس خبری که من دارم، در شورای وحدت از جمنا هم دعوت شده است و حضور دارند؛ اما شورای وحدت یا شورای ائتلاف، شورایی است که مثل جمنا از پایین به بالا هم شکل نگرفته است.
از شورای وحدت خواستند که به محوریت جامعه روحانیت بازگردد
یعنی شما فکر میکنید که شورای وحدت هم کارساز نخواهد بود؟ در این شورا هم از تمام طیفهای اصولگرایی دعوت نمیشود.
جامعه روحانیت که جلساتی با احزاب جریان انقلابی و اصول گرا گذاشت، ۳۱ حزب شرکت کردند و البته مقصود ما ورود به بحث انتخابات هم نبود. این احزاب برای تبیین حرکت جامعه روحانیت مبارز جهت تکمیل تشکیلات بود؛ در واقع از ۶ ماه قبل جلسهای برای تبیین گذاشته شد و تقاضا کردند که جلسه دوم هم برگزار شود که بیشتر به سؤالات پاسخ داده شود.
در جلسه دوم خواستند که این جلسات استمرار پیدا کند و موضوع آن هم گفت و گو در خصوص وفاق حد اکثری باشد. یک ماه قبل از آخرین جلسه که در پنجشنبه گذشته تشکیل شد، آقایان گفتند که جامعه روحانیت به عنوان محور ورود کند و از شورای ائتلاف بخواهد که به محوریت روحانیت مبارز باز گردد و با وجود این مجموعه فراگیری و پوشش خود را تکمیل کند. یک جمعبندی صورت گرفت و سناریویی هم مطرح شد. با جناب آقای دکتر حداد عادل هم گفت و گو و از ایشان خواسته شد که این مسئله را پیگیری کنند. هنوز به نتیجه نرسیده است و الآن هم تأکید زیاد ما بر این است که اگر این حرکت، یک حرکت موفق برای انتخابات آینده باشد و به لیست واحد در تهران و کلان شهرها شود، نیازمند به تکمیل فراگیری و تحت پوشش قرار دادن مجموعههای اصول گرا است.
همان طور که گفتید تا کنون که این اتفاق نیفتاده است. به ویژه از طیف معتدلین و با سابقههای اصولگرا در شورای وحدت حضور ندارند. به طور مثال هیچ دعوتی هم از آقای لاریجانی برای حضور در جلسات شورای وحدت صورت نگرفته است. دقیقا همان اتفاقی که در خصوص آقای ناطق نوری افتاد و ایشان برای همیشه کنار رفتند ، در مورد شخصیتهای معتدل دیگر هم در حال تکرار است. شما این مسئله را برای شورای وحدت و کل جریان اصولگرایی آفت نمیدانید؟
من به صورت ایجابی بر این تأکید میکنم که دوستان ما در شورای ائتلاف اهتمام حداکثر را برای دست یافتن به وفاق حد اکثر داشته باشند که اگر وفاق حداکثر را داشته باشیم، این امید است که در انتخابات مجلس آینده اکثریت قابل توجهی از مردم استقبال کنند و رأی بدهند، نخبگان این مجموعه به مجلس وارد شوند و اگر این وفاق حداکثری نباشد و خدای نکرده منتهی به دو لیست یا چند لیست شود، قطعا با چالشها و مشکلات جدی در دست یافتن به اهداف مواجه خواهیم شد.
آیت الله موحدی کرمانی را در جایگاه رهبری اصولگرایان میدانیم
اخیرا مطرح شد که اصول گراها در حال مذاکره با آقای موحدی کرمانی و علم الهدی هستند تا این چهرهها، نقش رهبری جریان اصول گرا را بر عهده بگیرند. نخست این که آیا شما این مسئله را تأیید میکنید و دوم این که چرا جریان اصولگرایی از رهبری فردی عبور نمیکند و به شورای رهبری نمیرود تا محوریت از روی یک فرد برداشته شود؟
مگر هم اکنون حضرت آیت الله موحدی رئیس جامعه روحانیت مبارز نیستند؟
بله، منظور من لیدری کل مجموعه اصولگرایی است.
ما جایگاه ایشان را همین میدانیم. با توجه به این که رئیس جامعه روحانیت مبارز کشور هستند و اعضای جامعه روحانیت مبارز به ایشان اعتماد کامل دارند، شایسته هستند که باتوجه به جایگاه نهادی خود، رهبری این جریان را بر عهده بگیرند.
فکر میکنید که سایر تشکلهای اصول گرا هم این مسئله را میپذیرند؟
ظاهرا نسبت به آیت الله موحدی نگاه مثبتی در میان همه وجود دارد.
اصولگرایان برای موفق شدن راهی جز پذیرفتن نقش شیخوخیت ندارند
پس شما رهبری فردی را بهتر از شورای رهبری میدانید؟
خیر، ما معتقدیم که آیت الله موحدی کرمانی بدون این که جایگاهشان مبنا قرار بگیرد، وارد هیچ گونه حمایتی از فرد یا جریانی در انتخابات نخواهند شد. لیدر قرار دادن افراد، سبب میشود که در هنگام بیماری و بروز مشکلات شخصی، مسائل هم با مشکل مواجه شود؛ اما اگر یک نهاد یا تشکلی را در جایگاه رهبری یک حرکت سیاسی قرار بدهیم، افراد میآیند و میروند؛ اما نهاد همچنان با ثبات، با قوت و حفظ میراث گذشته میتواند این هدایت را ادامه بدهد.
فکر میکنید که اصولگراها نقش رهبری یک نهاد را بپذیرند و برگردند به شیخوخیتی که قبلا در میان اصولگراها وجود داشت؟
اگر بخواهند موفق باشند، به نظر من راهی جز این نیست.