انتخاب بازیگر، آن هم برای یک پروژه عظیم که قرار است دوره مهمی از تاریخ اسلام را روایت کند، حتما در سالهای انتهای دهه ۶۰ و ابتدای دهه ۷۰ کار سختی بوده است. بازیگرانی که آنقدر خوب شناخته شدند که تصویر کاراکترشان در سریال امام علی(ع) هنوز هم ماندگارترین تصویر در دوران بازیگریشان در ذهن مردم است. محمدرضا شریفینیا، در نقش ولید، زندهیاد جهانگیر فروهر در نقش اباسفیان، ویشکا آسایش در نقش قطام و از همه تاثیرگذارتر بازی داریوش ارجمند در نقش مالک اشتر. اما هر کدام از این بازیگران چطور انتخاب شدند؟ پاسخ این سوال را درباره تک تک این بازیگران از محمد بیکزاده تهیهکننده سریال ماندگار امام علی(ع) جویا شدیم و او با حوصله به همه سوالهایمان پاسخ داد.
این گفتوگو، بخش دوم گفتوگوی مفصلی است که پیش از این در خبرآنلاین منتشر شد.
چه کسانی بازیگران را انتخاب کردند؟
تمامی بازیگرهای گروه را من، سیدداوود میرباقری و عبدالله اسکندری انتخاب کردیم. آقای شریفینیا دستیار آقای میرباقری بود و زمان تست گریم به گروه اضافه شد. عبدالله اسکندری او را معرفی کرد. تازه هنوز ایشان برای بازی هم انتخاب نشده بود.
چطور برای نقش ولید انتخاب شد؟
ما دنبال بازیگر نقش ولید بودیم و آدمهای مختلفی آمدند و صحبت کردیم و رد شدند که چون زنده هستند من اسمشان را نمیآورم. یک روزی دور هم نشسته بودیم. رضا شریفینیا خیلی شیرین و بامزه و اهل پیچاندن حرف است. قشنگ یک حرف را از یک موضوعی به موضوع دیگری میپیچاند. من به شوخی گفتم خود این فلان فلان شده ولید است. من به داوود، داوود به عبدالله... همه به هم نگاه کردیم و عبدالله او را برای تست گریم برد و شد خود خود ولید. حتی بر اساس سیرههایی که قیافه ولید را توضیح میدهد همین آدم است. دقت کرده باشید همین الان هم از ولید خارج نشده.
هنوز «آدم برفی» را بازی نکرده بود؟
نه. اصلا آن نقش پایهای برای بازیگری رضا بود و خیلی هم اتفاقی بود.
ولی الان در همه سینما اسمشان هست.
الان مونوپل سینمای ایران مونوپل رضای شریفینیا است که عیبی هم ندارد. «بیله دیگ، بیله چغندر» این سینما رضا را لازم دارد. شما تیتراژ فیلمهای آمریکایی را ببینید سه چهارتا تهیهکننده دارند و آن کسی که تهیهکننده اجرایی است دانش سینما دارد و از هر بخشی از سینما یک مقدار میفهمد. اما وقتی در سینمای ما آهنفروش سینماگر میشود. آجیلفروش میشود سینماگر، قالیفروش تهیهکننده میشود... این سینما نتیجهاش این میشود و رضا را لازم دارد. رضا به این سینما اتفاقا خدمت میکند.
به انتخاب بازیگران برگردیم. شما یک بار گفته بودید که انتخابتان برای مالک اشتر فردین بوده.
ابتدا صحبت فردین شد. البته برای خیلی از نقشها صحبت خیلی از بازیگران قبل از انقلاب شد. آن زمان هم حرف من را خیلی گوش میکردند مثل امروز نبود که گوششان را روی حرف ما ببندند. برای خیلیها مجوز بازی گرفتیم اما برای بازی فردین اجازه ندادند. علتش هم خیلی ساده است، ما قهرمان زنده نمیخواهیم. فردین برای توده مردم قهرمان بود.
احتمالا استدلالی که برایتان آوردند گفتند مالک قرار است نماد اسلام باشد و ...
بله و فردین را نپذیرفتند. علی آزاد را پذیرفتند؛ در حالی که اگر به تصاویر سینمای قبل انقلاب برگردیم فردین سمبل جوانمردی و آزادگی بود و علی آزاد سمبل نامردی و ناجوانمردی. علی آزاد هم نقش ابنعباس را بازی کرد. فخری خوروش و داوود رشیدی را هم ما پیشنهاد دادیم و مهدی فریدزاده مجوز بازیشان را گرفت. ولی فردین را اجازه ندادند، گوگوش را هم همینطور.
شما میخواستید گوگوش نقش قطام را بازی کند؟
بله. خانم فائقه آتشین.
خیلی عجیب است. به نظر میرسد از هر کدام از اینها استفاده کرده بودید سرنوشتشان را تغییر میدادید.
بله. بنا بود این کار را بکنیم ولی موافقت نکردند. هدف هم داشتیم.
سراغ ایرج قادری هم رفته بودید؟
نه. علت شخصی داشت. دلیل اینکه اینها را انتخاب کرده بودیم، این بود که سخت است کار مذهبی ساختن که مردم غیرمذهبی یا کسانی که زیاد با مذهب انس ندارند ببینند. بنابراین باید یک المانهایی را تعریف میکردیم که به واسطه آنها حداقل دو، سه قسمت اول سریال را ببینند بعد خود قصه آنها را جذب کند. در تیتراژ اگر اسم محمدعلی فردین میآمد، بدون اینکه ما نیاز به شلنگ تخته انداختن داشته باشیم در قسمت اول مردم پای کار مینشستند.
با خود فردین دربارهاش صحبت کردید؟
بله. یک گالری فرش در میدان ونک داشت که آنجا رفتم و با او صحبت کردم. او که از همان اول میدانست نمیگذارند ولی ما کار خودمان را کردیم و اگر هر کس کار خودش را بکند همه کارها درست میشود.
از آقای فریدزاده بالاتر هم رفت و نه شنیده شد یا در همان اتاق مدیر شبکه ماند؟
بله. محمد هاشمی بزرگترین مدیریتش این بود که به حرف کنندگان کار گوش میداد و احتمالا این بحث را منتقل کرده بود ولی نشد.
فردین نشد به سراغ گزینه بعدی رفتید.
بله. داریوش ارجمند را من از بچگی میشناختم. ولی علت انتخابش بیشتر بازی در «ناخدا خورشید» بود. خیلی بازی قَدَری بود.
اصلا انگار کاراکتر را همانطور از آن فیلم آوردید؟
خود جنس بود و الحق و الانصاف بازیاش در «ناخدا خورشید» را به همان قوت و قدرت تکرار کرد. ما بعد از این دو کاراکتر بازیای به آن قوت از داریوش ندیدیم. علتش هم این است که کارگردان نتوانسته از او بازی بگیرد. این آدم توانا است. اگر جایی بازی ضعیف از داریوش ببینید مقصر کارگردان است.
گزینههای دیگری مثل علی نصیریان، جمشید مشایخی، عزتالله انتظامی هم میتوانستند گزینههای کاراکتر مالک باشند.
در تصویر چشمها حرف میزنند. تو در چشم داریوش گاهی آدم خوب میبینی، گاهی آدم بد میبینی. تو در چشم داریوش آدم دوگانهای میبینی و شخصیت مالک همین است. آدم تند و عصبانیای است و آدم مطیعی است. هر دوی این دو شخصیت باید در چهره این کاراکتر باشد. خشن است که در چهره داریوش هست. آنها هم که اسم بردید بازیگرهای خوبی بودند ولی داریوش میتوانست مالک باشد و مالک سینمای ایران داریوش است.
اگر فردین میشد این اتفاق میافتاد؟
فردین خیلی چهره توانایی بود و ما از مالک به دنبال چنین چیزی بودیم. یک کاریزمایی باید در چهرهاش میبود.
به انتخاب بازیگر قطام برسیم. اصلا اسم فائقه آتشین از اتاق خودتان بیرون رفت؟
تا دفتر مدیر شبکه رفت ولی همانجا آب پاکی را روی دستمان ریختند.
گفتند دیگر بس است.
بله. تا فردین با ما همکاری کردند ولی درباره گوگوش نه. ما هم گوگوش نمیگفتیم میگفتیم فائقه آتشین که زهرش کم شود ولی دیگر آنجا گفتند بس است.
ویشکا آسایش چطور انتخاب شد؟
خیلی دنبال بازیگر کاراکتر قطام گشتیم. خیلیها هم اسمهایشان آمد و بررسی کردیم ولی هیچ کدام به دل ما نمینشست. قطام از آنها درنمیآمد. اسم نمیبرم چون به بعضی از خانمهای بازیگر برمیخورد.
با این نگاه ستارهمحور شما شاید منطقیتر بود که به سراغ افسانه بایگان، نیکی کریمی یا خانم گلچین میرفتید.
ما را با خانمها درنینداز.
بالاخره اینها گزینههای روی میز شما بودند و حتی فریماه فرجامی.
بله. همه اینها بودند ولی آیا بالرین هم بودند؟ باله فن راه رفتن و حرکت بدن است.
به نو بودن چهره هم فکر کردید؟
بله. فائقه آتشین اگر بود، بعد ۲۰سال آمدنش در تصویر فقط اسمش جاذب بیننده بود ولی فن چرخیدن، راه رفتن، حرکت بدن اینها برای ما مهم بود. در هند اگر میخواهند یک بازیگر انتخاب کنند باید حتما رقص بلد باشد چون با بدنش کار دارد. در هالیوود اگر میخواهند یک بازیگر انتخاب کنند فقط اینکه این خوشگل است دلیل انتخابشان نیست. باید فن حرف زدن را بداند. یک آدم شیمبل را به سینما راه نمیدهند. اما در بازیگرهایمان کسی را داریم که سین شین میزند. شیمبل است ولی بازیگر شده. مجموع تولید فارغالتحصیل بازیگری تئاتر و سینما در ایران، ۴برابر نیاز دنیا است ولی از اینها بازیگر انتخاب نمیشود. از پارک بازیگر انتخاب میکنند. الان هم که از مهمانی بازیگر انتخاب میکنند. ویشکا در انگلیس تحصیل کرده بود و باله بلد بود. عمدهترین دلیل انتخابمان همین بود.
عبدالله اسکندری پیشنهاد داد؟
یک بار در خانه مازیار پرتو عبدالله اسکندری ویشکا را میبیند. بدون اینکه به ما چیزی بگوید سر صحنه او را گریم میکند و لباس تنش میکند. لحظهای که ما او را دیدیم انگار آب داغ روی ما ریختند. خود قطام بود. با گریم فوقالعاده عبدالله و لباسی که باز خود عبدالله انتخاب کرده بود.
دیالوگها ولی میرباقری؟
بله. داوود انصافا دیالوگنویس و مونولوگنویس فوقالعادهای است. در همین سریال سکانسی که طلحه یک مونولوگ میگوید به کارهای شکسپیر تنه میزند.
به سراغ کاراکتر ابوسفیان برویم.
خدا بیامرزد جهانگیر فروهر را. چقدر آدم عجیبی بود. یک روزی میخواستیم صحنه قبرستان را بگیریم. متنش آماده نبود. داوود در همان لوکیشن و براساس لوکیشن نوشت. جهان دیر سر صحنه آمد. خدا رحمتش کند خیلی دوستش داشتم. انسان با شخصیتی بود و کار گروهی را بلد بود. شروع کردم به غر زدن که این چه وقت آمدن است، این صحنه تو است حالا آمدی. در همین حین داوود نوشتن دیالوگها را تمام کرد و آن را به دست جهان داد. بیش از ۵دقیقه طول نکشید. جهان نگاه به مونولوگش کرد و گفت بگیریم. من فکر کردم برای اینکه غر زدم و برای اینکه دل ما را به دست بیاورد اینطور میگوید ولی او رفت و تمام و کمال مونولوگ را با حس درست و بدون تغییر واو با یک برداشت گفت. برداشت دوم هم برای احتیاط بود. موجود عجیبی بود.
برای آوردنش مشکلی نداشتید؟
مثل بقیه، داوود رشیدی، خانم خوروش، علی آزاد و ...
از ابوسفیانی که در کار مصطفی عقاد هست شاید بهتر هم بازی کرده بود.
بازیگر فوقالعادهای بود. اصلا خود ابوسفیان بود. شما بازیاش را در «سوتهدلان» یادتان است؟ نقشی که بازی میکند کاملا باورپذیر است.
مهدی فتحی و عمروعاص.
اگر از من بپرسند بهترین بازی برای چه کسی بود، میگویم مهدی. مهدی بینظیر بود. به لحاظ هیکل براساس سیرهها خود عمروعاص بود. اولین بازی هم که کرد، آمد یک دانه خرما خورد و رفت. تقریبا دو ماه با او کار نداشتیم. یک روز آمد اعتراض کرد که دستمزد من را کم زدی، گفتم تو یک خرما خوردی، هستهاش را هم پس ندادی، داری حقوق میگیری. برو خدا خیرت بدهد.
چه کسی انتخابش کرد؟
همان تیمی که گفتم. ما سیرهها را به آقای اسکندری انتقال میدادیم و هیچکس ذهنی جمعتر از او نداشت که بازیگرها را اینقدر خوب بشناسد و چهرهپردازیشده تصویر آنها را جلوی چشم بیاورد. اگر یادتان باشد یک جاهایی در سریال امام علی(ع) دست یا پای حضرت را میدیدیم، آنها هم مهدی بود. چون در سیرهها عمروعاص و حضرت علی یکطور تصویر شدهاند. یک جمله معروف امام علی دارد که میگوید: عمروعاص یک علی است در طریق باطل. جمله بسیار عجیبی است.
دلیل خاصی داشت که در این سریال به سلمان خیلی نپرداختید؟
دلیلش این بود که ما قادر نبودیم امام را نشان بدهیم و باید علی را در شخصیت یک نفر متجلی میکردیم و نمیتوانستیم آن را پخش کنیم و آیینه علی در حقیقت مالک بود.
اکبری مبارکه برای بازی در ابن ملجم خیلی اذیت شد؟
خیلی. هر جا میرفت مردم فکر میکردند ابن ملجم واقعی است. خیلی شبیه است و خیلی فحش خورد.
فکر میکنم حتی ولید و عمروعاص آن قدر اذیت نشدند.
ولید بامزه بود، مردم دوستش داشتند ولی این علی را کشته بود.
چطور گریم و لباس بازیگران را طراحی کردید؟
ما سیره ابن هشام را جلوی رویمان گذاشتیم و تک تک شخصیتها را از روی آن طراحی کردیم. در انتخاب شخصیتها بسیار دقت کردیم که کدام چهره به چیزی که ابن هشام میگوید نزدیک میشود.
گرانترین دستمزد را به چه کسی دادید؟
داریوش ارجمند. قبل از ما کاری انجام داده بود که ۲۵۰ تومان گرفته بود ولی ما به داریوش قرارداد ۱۰۰تومن بستیم که ۵تومن مالیات برمیداشتیم، ۹۵تومان میدادیم. بچهها دلی آمدند. یک بخشی لطف به شخص من داشتند به خاطر سابقه مودتی که داشتیم و از طرف دیگر ارادتی که به علی داشتند، قرارداد را سفید امضا میکردند. حتی یادم است داریوش غر زد که من دستمزد قبلی که گرفتم ۲۵۰تومان بود، اقلا یک رقمی بزن که صدتومان رند شود. گفتم خیلی حرف بزنی، اینجا نوشتم مالک اشتر، یک ضمه میگذارم روی الف میشوی مالک اُشتر. این تهدید را کردم به شوخی و او گفت هر طور صلاح میدانی. نه فقط داریوش، همه بازیگران ما، گاهی دکوراتور بودند، گاهی به لباس کمک میکردند، در همه کارها همکاری میکردند. خط کشیهایی که مرسوم در سینما و تلویزیون است، نبود. با عشق کار میکردند.
همین کستینگ را آقای میرباقری برای «آدم برفی» برد؟
بله. ما در حال مونتاژ بودیم.
از این سریال تا آن فیلم تفاوت بسیار است. حاشیههای آن فیلم و توقیفش روی این سریال سایه نمیانداخت؟
نه. ولی آنها هم از آن توقیف بهره خودشان را بردند. چون جالب است که هر کاری که در این مملکت توقیف میشود اتفاقی نیست. یک فیلم را توقیف میکنند، بعد رفع توقیف میکنند، فروشش میترکد. دوست دارم این را حتما بنویسید. چند درصد میگیرند یک فیلم را توقیف میکنند؟ «آدم برفی» البته از نظر من کار خوبی بود. اتفاقا دفاع از کشور بود.
و خیلی هم اخلاقی بود.
بله. ما بعد از آن با داوود «ساحره» را ساختیم. ما به آن شهید ساحره میگوییم. چون جز فیلمهایی بود که به آن اکران ندادند. یکی از مشکلات بزرگ مدیریت فرهنگی... نمیدانم چطور بگویم. بگویم بیسلیقهگی؟ بگویم بیدانشی؟ بگویم کمسوادی؟ نمیدانم چه بگویم. به ما یک شب اکران دادند که جز توقیفیها نباشد. برای همین میگویم چند میگیرند یک فیلم را توقیف میکنند. اگر یک فیلم را بخواهند زمین بزنند، مدت اکران و سالنهایش را کم میکنند. اگر بخواهند کاری را بولد کنند یک مهر توقیف به آن میزنند.
ما را توقیف نکردند. یک شب اکران دادند. جرم این فیلم چه بود؟ اینکه نوشته بودیم براساس داستان «عروسک پشت پرده» صادق هدایت! نمیدانم اسمش را چه بگذارم؟ آیا صادق هدایت جز مفاخر این کشور هست یا نیست؟ شما بخواهید یا نخواهید کتابهای این نویسنده به زبانهای دیگر ترجمه شده. دنیا او را میشناسد. ما یک فیلم روانپژوهانه محکم ساختیم و اعتقاد دارم تاکنون در ایران فیلمی ساخته نشده که عمق آن کار را داشته باشد.
فکر کنم ویشکا برای آن فیلم تشویق هم شد؟
خیلی خوب بازی کرده بود. محسن شاهابراهیمی هم خیلی خوب بود. درواقع شخصیت اصلی این کتاب صادق هدایت، خود صادق هدایت است و این شخصیت را محسن خیلی خوب درآورده بود.
چه شد که محمد بیکزاده خیلی کمکار شد؟
من چند کار را آرزو دارم بسازم. یکی امام علی بود که ساختم و اگر مجدد بگویند بسازم شاید طور دیگری بشود. دومی رستم و سهراب است که به شدت علاقه دارم بسازم. چرا که اعتقاد دارم که فردوسی حکیم است. حکیم به هر کسی نمیگفتند. به کسی میگفتند که حکمت میداند. یک پرانتز باز کنم. رستم وقتی به دنیا میآید، پهلوی مادر را میشکافند و رستم را درمیآورند. وقتی به دنیا میآید دستانش خونآلود است. هیچ جا در شاهنامه سخنی از شستن این دستها نمیآید. بزرگ میشود، با تهمینه ازدواج میکند، پسردار میشود، پسرش به جنگش میآید و رستم با نیرنگ او را میکشد. وقتی میکشد، لب جوی مینشیند، به درد گریه میکند و دستانش را میشوید. در عرفان فرزند نفس اماره است. یعنی رستم با کسی نجنگید. با خودش جنگید. رستم، رستم را کشت. شاهنامه به ضرص قاطع میگویم در متون عرفانی ما اول است و مثنوی بعد از آن است ولی خود فردوسی با آگاهی میگوید،
بر او تا در راز رفته فراز
به کس بر نشد این در راز باز
از این راز جان تو آگاه نیست
بدین پرده اندر تو را راه نیست.
پردهپوشی کرده. دوران سلطان محمود غزنوی است و باید حکمت را در حدیث پهلوانی بپوشاند. شاهنامه درست است که اثری از تاریخ دارد اما پشتش حکیم ابوالقاسم فردوسی است. این است که آرزوی من ساختن رستم و سهراب است.