پایگاه خبری تحلیلی "انتخاب" در 30 خرداد 1385، گفت و گویی با "مهدی" فرزند ارشد آیت الله صادق خلخالی نخستین حاکم شرع پس از انقلاب
داشت که به مناسبت سالگرد درگذشت وی، بخش هایی از این این گفت و گو را بازنشر می دهد:•«انتخاب»: از
چه سالی، رابطه آیت الله خلخالی و شخص جنابعالی با مرحوم فردید آغاز شد؟
آیا پیش از انقلاب نیز رابطه ای بین ایشان و مرحوم فردید بود؟••
بنده از سال 1350 تا 1359 دانشجو بودم و در سال 52 پس از انتقال تبعيدي
آیت الله خلخالی به رودبار گيلان، تابستان وايام تعطيل به نزد ايشان
ميرفتم و با ايشان در خصوص تحولات سياسي، انديشه هاي دكتر شريعتي و بعضا
انديشه هاي فرديد و هايدگر و ديگران بحثهايي صورت ميگرفت و مجموعه اي از
كتابهاي شريعتي و فلسفه غرب را براي مطالعه ايشان به رودبار بردم.
احمد
آقاي خميني يك روز به ديدن آقاي خلخالي به رودبار آمده بودند و از ديدن
كتاب ناكثين و مارقين و قاسطين دكتر شريعتي خوششان آمد و به بنده گفتند چند
جلد از آنرا برايشان تهيه كنم. آقاي خلخالي گفتند آقاي منتظري در هرو آباد
خلخال هم يك دوره كتابهاي شريعتي را خواسته اند و بنده با زحمت آنها را از
تهران تهيه كرده و براي ايشان به خلخال بردم. ايشان به من 500 تومان
دادندكه آنروزها خيلي پول بود. قبل و بعد از انقلاب تا پس از استعفاي آقاي
خلخالي از دادگاهها ملاقاتي بين ايشان و فرديد صورت نگرفته بود. آشنايي
اينجانب با استاد فرديد در اوائل سال 50 صورت گرفت.
يكروز در
دانشكده ادبيات ديدم كه پيرمردي عصا زنان از پله هاي گروه فلسفه بالاميرفت و
در خصوص درس ايشان كنجكاو شدم و همراه به دوستان ديگر بصورت مستمع در
كلاسهاي ايشان شركت كرديم.استاد فرديد درآن سالها در رشته فوق ليسانس درس
پديدارشناسي را تدريس ميكردند و دراين كلاسها بود كه حقير براي اولين بار
با انديشه هاي متفكر آلماني مارتين هايدگر آشنا شدم. استاد فرديد ميگفت اگر
بخواهيد فلسفه بخوانيد و عمري همراه با فلسفه زندگي كنيد بايد حتما آلماني
و عربي ياد بگيريد، زيرا حكماي مهم غربي آلماني زبان اند و انتقال مفاهيم
آنها بزبان فارسي و عربي مستلزم آشنايي درحد فلسفي با اين مفاهيم در اين
زبانهاست. در آن سالها حقير تا حد قرائت متون بزبان عربي و انگليسي
آشنايي داشتم ولي فرصت و امكان فراگيري زبان آلماني فراهم نشده بود.تا قبل
از دستگيري به زبانهاي انگلسي، عربي مشغول مطالعه متون بودم ودر زندان
نيز مدت دو سال به يادگيري فرانسه تا حد قرائت متون فلسفي از جمله ژان پل
سارتر پرداختم.
از سال 59 تا 60 بمدت يكسال بعنوان وابسته فرهنگي
در سفارت ايران در مسكو بودم وكمي روسي ياد گرفتم. سپس به آلمان اعزام شده
و در آلمان بفراگيري آلماني تا حد متون فلسفي پرداخته و درحال حاضر مشغول
مطالعه تاريخ فلسفه معاصر آلمان، مخصوصا مارتين هايدگر ميباشم. براي مطالعه
آثار هايدگر بايد سالها كتابهاي تاريخ فلسفه آلمان بويژه از كانت تا هوسرل
و بعد كتابهاي اساسي منطق، پديدارشناسي را مطالعه كرد و به زبانهاي يوناني
ولاتيني آشنايي داشت.
اخيرا جريان مشكوكي سعي ميكند بدون ملاحظات
تاريخي و شرايط قبل و بعد از انقلاب برخي از روحانيون از جمله آقاي خلخالي و
مصباح را كنار هم گذاشته و خشن جلوه دهد و اين خشونت خيالي را منسوب به
ديگران ازجمله آشنايي با استاد فرديد نمايد. قبل از هرچيز بايد اهل فن نظر
بدهند كه آيا آقاي خلخالي خشن بوديا نه ؟ اگراكنون خشونتي از طرف جرياني
بنام دين صورت ميگيرد چه ربطي به سي سال پيش و محاكمات آقاي خلخالي دارد؟ يا مثلا آقاي خلخالي فتوا به خشونت داده يا وجوهي به افراد براي
اعمال خشونت داده است؟
•«انتخاب»: با توجه به
این اظهارنظر جنابعالی که «آبت الله خلخالی این اواخر در مصاحبه ای اعلام
کرده بودند که بسیاری از هواداران فداییان اسلام هم مسلمان نبودند» آیا شخص
آیت الله، همفکر واقعی فداییان اسلام بود؟ سابقه همفكري
ابوي و فدايئان اسلام به سالهاي قبل از كودتاي 28 مرداد وصدارت مصدق باز
ميگردد. در اين سالها نواب ، واحدي و خلخالي همفكري داشتند و بعضا در آن
سالها در مدرسه فيضيه قم حجره داشتند. برخي از آيات عظام از جمله آيت اله
بروجردي با فعاليتهاي سياسي مخالفت ميكردند.
گوش دادن به راديو و
خواندن روزنامه در بين طلاب رسم نبود و حتي نوشتن و ياد داشت برداري نيز
ناپسند بود. يك شب مرحوم ابوي را با كتك از مدرسه فيضيه بيرون انداخته و
لوازم حجره را كنار حوض مدرسه فيضيه پرت كرده بودند. آقاي خلخالي و نواب
به خلخال فرار كرده و مدتها در روستاي گيوي پنهان شده بودند و دراين مدت
چراغ و وسائلي كه از هجره به كنار حوض مدرسه فيضيه انداخته بودند بجاي خود
باقي مانده بود تا اينكه پس از چند ماه ايشان شبانه به قم آمده وسائل
خودرا ازكنار حوض مدرسه برداشته و بيرون آوردند و ديگر در مدرسه اقامت
نداشتند.
بعد ها شخصي بنام شيخ علي لر نيز سردمدار مخالفت با طلبه
هاي سياسي بود. در آن سالها طلاب علوم ديني بايد فقط درس ميخواندند و
خواندن روزنامه و داشتن راديو و يا طرح مباحث سياسي در حوزه ها رسم نبود
وشهريه اين افراد قطع ميشد. ما در منزل راديوي بزرگي داشتيم و گاهي در صورت
خراب شدن آنرا در يك گوني كتاني مخفيانه به مغازه تعمير ضبط صوت آقاي
دواني ميبردم. حتي سالهاي قبل از انقلاب آيت الله شريعتمدار گفتند اگر در
حجرات جعبه ضاله (يعني راديو) مشاهده شود، شهريه طلبه قطع ميشود. ابوي
ميگفت وقتي در مدرسه فيضيه حجره داشتم يكبار در خواب بودم كه چند نفر از
طلاب با انبر ديوان حافظ و مولوي را از طاقچه حجره بنده برداشته و به سطل
ذباله فيضيه انداختند. اين افراد همان گروهي بودند كه با درس فلسفه آيت
الله طباطبائي شديدا مخالفت ميكردند و بقول آيت الله خميني وقتي آقا مصطفي
خميني از سقاخانه مدرسه فيضيه آب ميخورد، ظرف اورا ميشستند. زيرا اين
افراد فلسفه خوانها را نجس ميدانستند.....در آن سالها آيت الله
طباطبايي ابتدا خارج ازقم و سپس در شهر قم عليرغم تهديد به تدريس فلسفه
مشغول شدند.
در سالهاي قبل و بعد از روي كارآمدن مصدق فعاليتهاي
سياسي بشكلي بازتر بود و هيچ بعيد نيست كه افراد با انگيره هاي گوناگون
به احزاب و جريانات سياسي ميپيوستند و به قول ابوي برخي از طرفداران
فدائيان اسلام شايد اعتقاد مذهبي نداشتند. در دوره چهاردهم مجلس شيخ حسين
لنكراني كانديداي توده ايها در اردبيل بود.
•«انتخاب»: چه شد که آیت الله خلخالی، به مقام «حاکم شرع» رسید؟پس از ورود آيت الله خميني به ايران و اقامت در مدرسه رفاه در خيابان
ايران طي حكمي از طرف ايشان آقاي خلخالي به سمت قاضي شرع دادگاههاي انقلاب
منسوب شد.
•«انتخاب»: از محاکمات آقای خلخالی بگویید.دراولين
محاكمه چهار نفر از جمله ارتشبد نصيري و خسروداد به اعدام محكوم و در پشت
بام مدرسه رفاه تيرباران شدند. از اين پس آيت الله خلخالي بعنوان يك
شخصيت جنجالي با عزمي آهنين مطرح شد و گرچه نامي از ايشان در مطبوعات درج
نميشد ولي همه ايشان را شناخته بودند. ايشان در كتابي كه بعداز استعفا از
دادگاههاي انقلاب بعربي تحت عنوان قضا در اسلام در بيروت به چاپ رسيد
نوشته اند كه كليه محاكمات اسلامي بايد علني و ثبت وضبط شود. لذا بدستور
ايشان از كليه محاكمات فيلم برداري شده و اين محاكمات بصورت علني بودو جمع
كثيري در اين محاكمات شركت ميكردند. يك تيم فيلم بردار از راديو تلوزيون
فيلمبرداري از محاكمات را آغاز كردند.
محاكمات آقاي خلخالي با
انعكاس داخلي و خارجي شديدي ادامه داشت حتي يكبار آقاي خلخالي چنانكه
خودشان گفتند درمورد اعتراض به محاكمات با آیت الله خميني ملاقات خصوصي داشتند و
ايشان گفته بودند كه ما حرف خودمان را ميزنيم شما با قاطعيت كار خودتان را
ادامه بدهيد. پس از محاكمه امير عباس هويدا و استعفاي ايشان، در زمين چمن
دانشگاه تهران يك راهيپيمايي عظيم توسط فدائيان خلق در اعتراض به استعفاي
ايشان برگراز شد و گروهها واقشار ديگر خواستار ادامه محاكمات ايشان بودند.
در آن روزها هركس حتي از زندانيان سياسي كه بنده را ميشناختند ميپرسيدند
كه چرا آقاي خلخالي به اعدامها ادامه نميدهد؟ به آقاي خلخالي گفتم بچه هاي
زندان معترض كاهش اعدامها هستند. آقاي خلخالي اعلام كرد هركسي از
محكومين شكايت دارد شخصا به دادگاه مراجعه كند.
روزهاي محاكمه
افسر نگهبانهاي زندانيان سياسي زندان قصر بود. يكي از زندانيان سياسي با
مراجعه به دادگاه گفته بود كه سروان نظري يك لگد محكم بمن زده است. آقاي
خلخالي گفته بودند بسيار خوب شما هم جلو بياييد و يك لگد محكم به نظري
بزنيد ولي با اين جرم نميشود اورا اعدام كرد و اعدام نشد.گرچه نظري به
بسياري از زندانيان مشت و لگد زده بود. اگر كسي از زندانيان بعلت بيماري و
يا بد رفتاري پليس اعتراض ميكرد و اورا به زير هشت (محل نگهباني زندان) مي
بردند با شلاق و كتك مواجه ميشد. اگر درست يادم باشد، قاسم شعله ور
افسرنگهبان بنده هاي سياسي زندان قصر، زنداني را پس از كتك و شلاق زدن
روي زمين خوابانده و با جفت پا بروي شكم زنداني مي پريد. زنداني بعد از
اين رفتار وحشيانه و خشن مدتها دچار خونريزي داخلي ميشد. البته شعله ور اعدام
شد.
در خصوص محكوميت رضا پهلوي از آقاي خلخالي سوال شد ايشان گفت
او نوجوان است و جرمي مرتكب نشده و حتي ميتواند به ايران بيايد و مايل هستم
اورا ببينم ولي شاپور غلامرضا و اشرف پهلوي و بسياري ديگر كه نامشان
درخاطرم نيست غيابا محكوم به اعدام شدند. شخصي كه ظاهرا برادر رضا شاه بود
دستگير كرده و بنزد آقاي خلخالي آورند. ايشان گفت فورا اورا آزاد و به
محل اقامتش برگردانيد.
در جو انقلابي آن روزها بسياري حتي آقاي
خلخالي را به مسامحه متهم ميكردند. در خصوص محاكمه سريع سران رژيم پهلوي
آقاي خلخالي چندين بار گفتند كه ما تجربه تلخ كودتاي 28 مرداد را ديديم و
نميگذاريم اين حادثه تكرار شود. مخالفت ايشان با مرحوم بازرگان هم از همين
جا ناشي ميشد. يكروز آقاي خلخالي به پادگان نيروي هوايي رفت و طي حكمي 60
نفر از سران اين نيرو را اخراج كرد. مخالفت ديگر در خصوص پرداخت حقوق دلاري
امرا و بازنشستگان ارتش در خارج از كشور توسط دولت بازرگان بود كه طي حكمي
از طرف آقاي خلخالي اين پرداختها پس از چند ماه لغو شد.
آيت الله
خميني در مدرسه رفاه نماز شكسته ميخواندندو پس از چند روز به قم رفتند.
آقاي خلخالي ميگفت اگر اينطور بشود كار ما بسيار مشكل خواهد شد. در همان
روزهاي شلوغ و انتقال زندانيان به زندان قصر، بختيار و ارتشبد قره باغي
بشكل مرموزي از زندان فرار كردند.مردم ميگفتند مرغ طوفان از مرز بازرگان
گذشت.
بعد از دستگير شدن برخي از مهره هاي رژيم پهلوي ، يكشب يكی
از افسران محبوس در يكي از كلاسهاي مدرسه رفاه كه به زندان موقت تبديل شده
بود، هنگام انتقال به دستشويي ، يك اسلحه ژ س از دست نگهبان راهرو را ربود و
ميخواست تيراندازي كند كه با فرياد نگهبان بچه ها به راهرو پريده و اسلحه
را از دست او گرفتند. اگر او چند ثانيه زودتر وارد عمل ميشد دهها نفر بقتل
ميرسيدند. اين جريان در چند متري اتاق اقامت آيت الله خميني اتفاق افتاد.
روزهاي بعد بدستور آقاي خلخالي زندانيان را به زندان قصر منتقل كردند. با
وجود اين اعدامها چند ماه بعد برخي از افسران سابق كودتاي نوژه را
طرحريزي كردند. گرچه مردم مسلح بودند وهيچ كودتايي به نتيجه نميرسيد ولي
با زدو خوردها هزاران نفر كشته ميشدند وخرابي زياد ببار مي آمد.
«انتخاب»: نظر آقای خلخالی چه بود؟آقاي
خلخالي ميگفت اگر اعدامها صورت نميگرفت ما هر روز با طرح كودتاي نوژه
ديگري مواجه ميشديم. تعداد اعدامهاي آقاي خلخالي از 24 بهمن ماه 57 تا
فروردين سال بعد صد نفر نرسيد. لذا روزي چندهزار نفر اعدام و اعدامهاي ده
دقيقه اي و از اين نوع مطالب ساخته و پرداخته مخالفين است.
در زندان قصر يك
ساختمان دو طبقه وجود داشت و سي جهل نفر شب و روز مشغول بررسي سوابق
اعداميها وجنايتكاران بودند و هيچ اعدامي بدون داشتن پرونده نبوده است.
اينكه برخي گفته اند بايد هر زنداني وكيل مدافع ميداشت، اساسا مطالب درستي
است. ولي در شرايطي كه هر آن احتمال كودتا و حمله به زندانها ميرفت و ضد
انقلاب مسلح بود و خلاصه سرهر كوچه حاكميتي برقرارشده بود نميتوان انتظار
داشت براي كساني نظير ارتشبد نصيري و فرماندهان نظامي كه دستور به قتل
عامها داده بودند صبر ميكردند تا وكيل مدافعي پيدا شود. طبيعي است ضد
انقلاب ميخواست با طرح اين مسائل، زمينه را براي فرار و رها شدن بسياري از
جنايتكاران از محاكمات فراهم سازد.اين جو سازيها از طرف كساني كه اساسا
خواستارمطرح شدن و نامجويي اند مطرح ميشود واين قصه سردراز دارد.
•«انتخاب»:
چرا پس از فوت حضرت امام، رفته رفته فاصله آیت الله از حاکمیت زیاد شده و
ایشان پس از رای نیاوردن در مجلس، از صحنه سیاست کناره گرفتند؟ آیا عدم
حضور ایشان در مجلس باعث اتخاذ چنین مسئله ای شد یا این که عده ای مانع
حضور ایشان در قدرت شدند.بعداز فوت امام و بعد از
انتخابات دوره چهارم مجلس، شوراي نگهبان بيش از پنجاه نفر از نمايندگان
دوره سوم از جمله ايشان را فاقد صلاحيت كانديداتوري دوره چهارم مجلس اعلام
كرده بود. براي مجلس خبرگان هم شوراي نگهبان اعلام كرده بود كه كانديدا ها
بايد امتحان اجتهاد بدهند.
آقاي خلخالي با خنده ميگفت عجيب است كساني كه
فاقد درجه اجتهاد اند ،ميخواهند از مجتهدين آزمون اجتهاد بگيرند. درهر حال
ايشان با اعتراض به سياستهاي گذشته و محاكمات در زندانها كه در صورت
مذاكرات مجلس به تفصيل درج شده و در مطبوعات هم به چاپ رسيد خانه نشيني را
ترجيح دادند.از عجايب ديگر بقول ايشان لزوم فرستادن رساله هاي عمليه به
وزارت ارشاد و كسب اجازه چاپ بود. آقاي خلخالي از وزير ارشاد وقت پرسيده
بود كه در وزارتخانه شما كيست كه علمش از مجتهدين صاحب رساله بيشتر است؟
بنظر آقاي خلخالي باب اجتهاد در سنت بعلت ترس علما از اظهار نظر در قرن
چهارم بسته شد.
•«انتخاب»: پس از انتشار کتب خاطرات آیت الله
خلخالی، برخی ایشان را متهم به تغییر وقایع آن روزها کردند. نظر جنابعالی
دراین مورد چیست؟ معمولا خاطره نويسي روحانيون مبتني بر
وقايع نگاري سيستماتيك نبوده و بسياري خاطرات و مطالب حافظه را برشته تحرير
كشيده اند. البته مورخين هم بعضا در خصوص رويدادهاي واقعي و بديهي اختلاف
نظر دارند و علت اين امر ديدگاههاي مختلف نويسندگان خاطرات است. ناشر
خاطرات ابوي گفت اگر ميخواستيم فهرستي براي اسامي كتاب تنظيم كنيم بيش از
نيمي از كتاب ميشد. داوري در مورد كتابها و محاكمات و اظهار نظرات آقاي
خلخالي، خارج از صلاحيت بنده است. فكر ميكنم يك نهاد مستقل از مورخين و
قضات ، بتواند در خصوص حوادث دوران انقلاب خاطرات نويسندگان و جريان
دادگاههاي متهمين دوران پهلوي تحقيقات بعمل آورده و اظهار نظر نمايد.
•«انتخاب»:
یکی از انتقادهای فراوانی که به ابوی جنابعالی است، شیوه برخورد تندی است
که ایشان با مخالفان داشتند.جمله معروف ایشان را نیز می دانید که گفته اند
«من حاكم شرع بودم و پانصد و چند نفر از جانيان و سرسپردگان رژيم شاه را
اعدام كردم ... اكنون در مقابل اين اعدامهائی كه كردم نه پشيمانم و نه گله
مند و نه دچار عذاب وجدانم. تازه معتقدم كه كم كشتم! خيلی ها سزاوار اعدام
بودند كه به چنگم نيفتادند...»فكر ميكنم جغرافياي پرسش را
هم بايد درنظر گرفت. كساني كه جنايتهاي نظام پهلوي بعد از 28 مرداد نظير
قتل دكتر فاطمي در لباس خواب و درهنگام بيماري، تيرباران فدائيان اسلام،
قتل عام 15 خرداد و ايجاد تپه اي از شهدا، تيراندازي و قتل دانشجويان در 16
آذر دانشگاه، شكنجه هاي زندان كميته و اوين و نيز تپه اي از كشته هاي
روزهاي 17 شهريور و بهمن 57 را ديده بودند ميگفتند بايد بسيار بيش ازاين
مقدار محاكمه و اعدام ميشد.حتي اگر آيت الله خلخالي رئيس دادگاهها نبود.
آنچه
كه حقير خود شاهد آن بودم بسيار بيان كننده است. در زندان كمتيه كه اكنون
بصورت موزه درآمده عكس بيش از 60 نفر از كساني كه در سالهاي 50 تا 55 در
زير شكنجه به شهادت رسيدند روي ديوار نصب شده است. از فرط ضربات كابل شكنجه
بر كف پاي محمد حنيف نژادكه زير شكنجه به شهادت رسيد، گوشت كف پاي او
ريخته بود و ديگر جايي براي زدن شلاق نداشت. پاي چندين زنداني در اثر ضربات
شلاق و عدم بهبود زخم از جمله محمد دزياني قطع شده بود. محمد دزياني از
دوستان بنده و دانشجوي حقوق دانشگاه تهران بود و بعد از قطع پا توسط
ماموران به قتل رسيد.زيرا ميخواستند فرستادگان عفو بين الملل كه در سال 56
از زندانها بازديد بعلم آوردند، اورا نبينند.
دهها شهيد شكنجه شده ديگر از
مجاهدين و فدائيان و دانشجويان دانشگاهها و شهداي كارگر و غيره يادآور
سالهاي خونين مبارزه قبل از انقلاب بود. از اتاق شكنجه و سلولهاي زندان
كميته هميشه بوي خون و ادرار به مشام ميرسيد.ظرف غذاي ما در زندان كميته
يك كاسه مسي براي چهار نفر بود كه با دستهاي خون آلود بدون قاشق از آن غذا
ميخوريم . خوب است اكنون اعتراض كنندگان به اعدامهاي آقاي خلخالي از زندان
كميته كه به موزه عبرت تبديل شده ديدار كنند و سپس در خصوص محاكمات و
اعدامها نظر بدهند.
درحال حاضر كسي كه زندان كميته را ميبيند دچار وحشت
ميشود. تنها درزندان شماره يك قصر، 8 بند وجود داشت كه زندانيان محكوم بيش
از 4 سال تا ابد در آن نگهداري ميشدند و در هر بند حدود 500 نفر در بدترين
شرايط بهداشتي بسر ميبرديم.
سفر قهرمانيان بيش از 32 سال در زندان
بود.محكومين بند 6 زندان يك اغلب دهسال به بالا و ابد بودند. بند 2 و 3
ما بوديم كه 4 و 5 سال محكوميت داشتيم. پليس حتي از تحويل سبزي خوردن
ملاقاتيها به داخل بند خودداري ميكرد . در يكي از هجوم هاي پليس به ملاقاتي
ها مادر يكي از زندانيان بنام شريعتي بضرب باتون گارد زندان بقتل رسيد.
بعلت كمبود هاي بهداشتي و پزشكي و درماني اغلب زندانيان دچار نقض عضو و
بيماريهاي مزمن شده بودند كه بعدا بعنوان جانباز تلقي شدند. دربهار سال 54
تعداد 9 نفر از زندانيان با سابقه از جمله بيژن جزني،مصطفي جوان خوشدل و
كاظم ذوالانوار را به اتهام تلاش براي فرار از زندان در زندان اوين دست
بسته تيرباران كردند. بدرفتاري پليس و مامورين با زندانيان را نميتوان بوصف
كشيد. از هر ده حوله كه براي ملاقاتيها ميآوردند يك حوله را بداخل بند
تحويل ميدادند و آنرا پاره ميكرديم وهركس از يك تكه از آن استفاده ميكرد.
هر ازچند گاهي گارد زندان به بهانه بازرسي از داخل بندها به زندان حمله ور
ميشد و دهها كتاب و لباس و وسائل ديگر را با خود ميبردند و بسياري از
لباسها و وسائل زير چكمه گارد زندان پاره ميشدو ازبين ميرفت. هزاران نفر
زنداني تنها چند رمان و كتابهاي داستان در اختيار داشتندو طبيعتا محروم
ازرفتن به كتابخانه زندان قصر بوديم.
•«انتخاب»: در مورد اعدام ها چه؟ در خصوص اعدامها بارها شاهد بحث با آقاي خلخالي بودم و آنچه را ديدم و
شنيدم بدون اظهار نظر می گویم. ايشان ميگفت ما نتوانستيم عوامل قتل عامهاي
15 خرداد را دستگير كنيم. ارتشبد اويسي از اين افراد بود. بسياري ديگر از
ارتشبدها و تيمسارهايي كه در كشتار مردم در 15 خرداد دست داشتند از كشور
فرار كرده بودند. عصر روز 15 خرداد اويسي و چند نفر ديگر به نزد شاه رفته و
سركوب و قتل عام آنروز در تهران و شهرستانها را به شاه تبريك گفته بودند.
افراد ديگري نظير تيمسار محرري، زند وكيل، شاپور غلامرضا قاتل قهرمان
غلامرضا تختي، سربازجوي كمتيه بنام مستعار رسولي و عضدي و دهها نفر از
شكنجه گران كميته واوين از ايران فرار كرده بودند. ايشان ميگفت اگر شما جوي
خون شهداي 15 خرداد در قم در چهارراه شاه و نيز كشته هاي اين قيام در
تهران و تيرباران زندانيان سياسي و كشتار و سركوبهاي ديگر را ميديد از من
بيشتر اعدام ميكرديد. آيا بايستي عوامل قتل عامها را آزاد ميكرديم؟
•«انتخاب»: خود حضرتعالی آیا دیداری هم با حضرت امام داشته اید؟ يكشب ديروقت در مدرسه رفاه بوديم آقاي خلخالي گفت بيا تا نزد امام برويم.
يكي از كلاسهاي درس مدرسه را فرش كرده بودند و آقا در آنجا بودند ولي شبها و
بعضا در مواقع خطرناك از پشت بام به منزلي مجاور مدرسه و يا به خانه هاي
ديگر منتقل ميشدند. آنشب با ايشان وارد اتاق آقا شديم. بنده را معرفي
كردند و گفتند مهدي چهار سال در زندان بود. آقاي خميني با خنده به بنده
گفتند ايدك الله و دست ايشان در دست بنده بود وايشان چند جمله از اوضاع
مبارزه و زندانها از بنده سئوال كردند.پس از دوسه دقيقه از اتاق خارج شديم.
ملاقات دوم سال 60پس از مراجعت از يكسال اقامت درشوروي بود .به
آقاي خلخالي گفتم ميخواهم چيزي به آقا بگويم. ايشان گفت باشد خبر ميدهم. يك
روز باتفاق آقاي خلخالي به دفتر رفتيم، آقا در حيات منزل امام جماراني
مشغول قدم زدن بودند. آقاي خلخالي اشاره كردند در كوچه نيمه باز است وارد
حياط بشويد به امام گفتم كه مهدي ميخواهد چند جمله با شما صحبت كند. وارد
شدم سلام كردم و آقا خنديدند و گفتند بفرمائيد كجا بوديد. گفتم من در شوروي
بودم پس از احوالپرسي گفتم بنظر ميرسد وضع شوروي بحراني و درحال فروپاشي
است ايشان براي بنده آرزوي موفقيت كردند. بعدا ايشان در يكي از سخنرانيهاي
خود به اين موضوع اشاره كردند. در هنگام اقامت در شوروي يكروز وزارت خارجه
طي تلكسي اعلام كرد آيت الله خلخالي وارد مسكو ميشوند و تسهيلات فراهم شود.
بعد از ورود آقاي خلخالي به مسكو ايشان از لئونيد برژنف درخواست ملاقات
كردند كه پاسخ منفي بود وتنها با رياست شوراي عالي امور مذهبي براي ايشان
وقت ملاقات تنطيم شد. آقاي خلخالي گفت شوروي ها خيال مي كنند من براي زيارت
به مسكو آمده ام. از ايشان پرسيدم هدف از ملاقات شما با برژنف چه بود.
ايشان طي قدم زدن درحيات آهسته گفتند. امام بنده را فرستاد كه با برژنف
ملاقات كنم و بگويم اگر آمريكائيها در سواحل جنوب ايران نيرو پياده كردند
ما از شما درخواست كمك ميكنيم و ميخواستيم نظر شما (يعني شورويها ) را
بدانيم. دراين تاريخ حدود 6 ماه از آغاز جنگ ميگذشت و آقاي خلخالي گفت
روسها با همه زرنگيشان نفهميدند من براي چه به مسكو آمده ام.
•«انتخاب»:
نظر حضرتعالی به عنوان فرزند آیت الله خلخالی در مورد چنین برخوردهایی
چیست؟ آیا موافق چنین برخوردها و اظهاراتی چنین هستید یا اینکه برخورد های
رادیکال را از مسائل عادی انقلاب ها می دانید.صرفنظر از
مواضع آيت الله خلخالي، بنده خاطرات بسيار تلخي از زندان بياد دارم و در
حال حاضر بعضا از فرط وحشت شكنجه در آن سالها از خواب بيدار ميشوم. بنده
مدتي در زندان كميته شهرباني و حدود 10 ماه در سلول انفرادي اوين زير
بازجويي بودم و كساني كه در زندان كميته بودند ميدانند كه بچه ها به شكنجه
گران ميگفتند مارا بكشيد ولي شكنجه نكنيد .بارها از بازجوها خواسته بوديم
كه مارا بكشند ولي شكنجه نكنند. از همه بدتر ضربات شلاق با كابل بر روي
پاهاي ورم كرده بود كه روزهاي قبل بازجو يا سربازها به كف پا و بدن
زندانيان زده بودند.حبس در سلول انفرادي اوين و بيخوابي اجباري كه بايد سه
روز روي پاي مي ايستاديم و هيچ سروصدايي هم بگوش نميرسيد از شكنجه با
كابل بسيار بدتر بود. من بعضا مايل بودم كه مرا به بازجويي ببرند و شلاق
بخورم و ساعتي از محيط كشنده سلول انفرادي بيرون بروم. سلول انفرادي زندان
اوين محلي به ابعاد 5/1 متر در 2 متر با دستشويي و توالت فرنگي بود و نيازي
به بيرون بردن زنداني نداشت. بعضا در همين سلول پنجره را مسدود ميكردند و
فقط موقع تحويل غذا مواقع روز را درك ميكرديم و بعضا آب توالت را قطع
ميكردند.
يك بار بنده بعد از سه روز بي خوابي بروي زمين افتادم و هرچه
سرباز به پهلويم لگد زد نتوانستم از زمين بلند شوم و مرا كشان كشان به
اتاق بازجويي ته بند برد و بازجو بعد از كتك مفصلي با كابل برق گفت ببرش.
سرباز مرا كشان كشان به سلول بازگرداند. اين ها همه غير از جيره شلاق
روزانه و هفتگي بود.
بنده دراوين دو رشته بازجويي ميشدم يكبار بخاطر پرونده
خودم و فعاليتهاي سياسي در دانشگاه تهران و يكبار به خاطر ابوي و رفتن به
ملاقات تبعيديها از جمله آيت الله منتظري. ساواك از من هنگام پياده شدن در
هروآباد خلخال، محل تبعيد آيت الله منتظري عكس گرفته بودندكه درحال حمل يك
كارتن ا زكتابهاي دكتر شريعتي به منزل ايشان بودم. در اين مورد بنده را
براي بازجوي به اوين پائين ميبردند وشلاق ميزدند. نام مستعار بازجو منوچهري
بود و ميگفت دركارتن چه بود؟ ميگفتم كارتن ميوه بود ابوي داده بود و از
رودبار براي آيت الله منتظري ميبردم. منوچهري ميگفت توبميري من هم باور
كردم كه ميوه بود. در اتاق مجاور تختي بود كه سربازي پاي زنداني را به لبه
تخت ميبست و شلاق ميزد. ميگفتم من ديشب شلاق خوردم تورا بخدا روي شلاقهاي
ديروز نزنيد. منوچهري ميگفت آقا مهدي اين شلاق ربطي به شلاق اوين بالا
ندارد. ما اينجا تشكيلات جدا داريم و خلاصه شلاقها را با نعره و فرياد تحمل
ميكردم و با دست وپاي خوني بنده را روي برانكارد با ماشين زندان به اوين
بالا يعني محل سلولهاي انفرادي منتقل ميكردند. دوسه روز بعد روز از نو شلاق
از نو. در هرصورت هدف از نقل اين خاطرات بيان بيرحمي و قساوت ماموران رژيم
پهلوي البته بدستور سران بود و معلوم بود كه سرباز دهاتي فقط مجري دستور
است و شلاق را خيلي محكمتراز سرباز شهري به پاي ما ميزد. اگر دادگاهها
برياست شخص ديگري غير از آقاي خلخالي تشكيل ميشد مردم ايران انتظار داشتند
دادگاهها جنايتكاران آن دوران را اعدام ميكردند و اين مطلب هيچ ربطي به
خشونت و يا عدم خشونت ندارد. چنانكه بعد از استعفاي آقاي خلخالي، قضات ديگر
نظير آيت الله گيلاني چند نفر از جمله دو تن از بازجويان شكنجه گر يعني
تهراني و آرش را به اعدام محكوم كرد.آيت الله گيلاني چنانكه ميگويند بسيار
رئوف است.
از طرف ديگر نبايد فراموش كنيم كه نا بسامانيها و
طبيعتا تندروي و كند رويها زاده شرايط هر انقلاب است.بعد از انقلاب روسيه
گروهي پلهاي ساخت دوره تزارها را خراب ميكردند. بعداز انقلاب آتش زدن برخي
از منازل و چپاول ثروت برخي از ثروتمندان و تصفيه حسابها ،امري طبيعي بود.
از طرف ديگر هيچ كشوري در مبارزه با مفاسد اجتماعي نظير مواد مخدر و قاچاق
و نظاير آن مسامحه نميكند.در چين مجازات شكار خرس پاندا اعدام و در
آمريكا مجازات قتل عمد اعدام است.
•«انتخاب»: اگر آیت الله هم اکنون در قید حیت بودند، نظریات خود را نزدیک به چه طیفی می دانستند؟در سالهاي اخير از تبادل نظرهاي متعدد متوجه تغيير در نظرات سياسي ايشان
شده بودم. ايشان ميگفت بايد با اتخاذ محصنات سرمايه داري غرب نظير برنامه
ريزي و رقابت و توليد و نيز دوري از تشنج زمينه رشد كشور و جذب سرمايه هاي
فراري را فراهم كنيم و درغير اينصورت نابود خواهيم شد. لذا اگر ايشان
درقيد حيات بود موافق تشنج و نابسامانيها نبود. ايشان بارها ميگفت دولت
بمرور زمان بايد از مجري به ناظر تبديل شود.
واقعا اگه مدیر محترم سایت دفاعی داره بنویسه
بنده به خاطر اعدام سران خبیث رژیم شاه و ساواکی های ملعون بروحش درود میفرستم
برادر بنده زندانی سیاسی بود و بخاطر مطالعه کتب مذهبی مسجد رفتن مدتها در زندان شکنجه میشد
اونم جایی مثل ایران
کاشکی بازم کسانی مثل خلخالی می اومدن
کافی است عدالت و انصاف رعایت شود . کرامت انسان حفظ شود و از قانون خدا در حرمت گرفتن جان انسانها بدون دلیل خارج نشوند.
در ضمن خانم خانما، همین جوری از سر معده حرف زدن ابداً هنر نیست. کاش یکی این را به شما بفهماند.
از جانب همه طيفها فرقي نمي كند.
اعتدال، ميانه روي، تعقل و منطق حلال همه مشكلات ماست.
آقاي خلخالي مجتهد، حاكم شرع و معتمد امام بودند!. ايشان خدماتي كه به انقلاب كردند فراموش نشدني است. مخالفان آگه، بيشتر بخاطر مخالفت با امام ايشان را مورد تعرض قرار ميدادند!. چون جرات بر خورد با امام را نداشتند. وانگهي وقتي امام اعلام كردند،كه كارهاي آقاي خلخالي صحيح بوده است، مخالفت چجه معني ميتوانست داشته باشد؟. جز كينهاي كه از امام داشتند، وجالب اينكه سوابق مبارزه اي قابل اعتنا نيز نداشتند. خداوند اورا قرين رحمت نمايد.
کاری ندارد، فیلم همان دادگاهها را به مردم بدهید. بگذارید خودشان قضاوت کنند! مطمئن باشید مردم منصفانه نگاه خواهند کرد.
منتظران مهدی(عج) بهوش ! ! !
حسین (ع) را منتظران و مدعیان دنیا پرست ( علی گویان معاویه خو ) کشتند ! ! !
درود بر خمینی ، صلوات بر خلخالی
برای شادی روح امام شهدا، مجاهد کبیر خلخالی و شهدای گلگون کفنمان صلوات.
خدا رحمت کند مرحوم خلخالی را . آنهایی که ایشان را از نزدیک می شناختند شاهداین ادعای بنده هستند که آیت الله خلخالی از روح بسیار لطیفی برخوردار بود و همین ویژگی ایشان موجب گردید که حضرت امام وی را به عنوان حاکم شرع انتخاب نمایند.
آیت الله خلخالی همیشه به دنبال محو هرگونه طاغوتی بودند، در صورتیکه با گذشت 33 سال از پیروزی انقلاب ،هستند کسانی در همین صنف که با طرح انواع تئوری در کلاس های درس خویش در پی توجیه و تدوین و خارج نمودن نوعی طاغوت از دل حکومت اسلامی هستند که خوشبختانه این طرز تلقی امثال این حضرات به دلیل مغایرت با روح کریمانه اسلام ناب محمدی مورد نظر امام(ره) و شخص رهبری ، در اقلیت و انزوا قرار دارند.