پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
عبدالوهاب بدرخان در الحیات نوشت: آیا عادی سازی عربی با نظام سوریه تنها به دلیل وتوی آمریکا-اروپا کم رنگ شد؟ آیا دشواری رسیدن به اجماع، مانع از بازگشت سوریه به جامعه عربی شد؟ آیا بازگشت دولتهای عربی به سمت سوریه-اسد، در صورت وقوع می توانست در کاهش نفوذ ایران سهم داشته باشد؟
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: در هر صورت، اسد با سفر به تهران نشان داد که هیچ برنامه و اراده واقعی برای خروج از زیر چتر ایران ندارد و با وجود ویرانی سوریه، وی همچنان همان اعتقادی را دارد که در زمان مذاکرات با پادشاه عربستان در سال 2009 داشت؛ اعتقادی مبنی بر آنکه سوریه و ایران، خط راستی را تشکیل می دهند که دیگر دولتهای عربی چاره ای جز پیوستن به آن ندارند. همزمان، سفر پنهانی رئیس جمهور سوریه به تهران و دیدار وی با رهبر ایران، دربردارنده دو شاخص بود؛ اول آنکه اسد به حساب باز کردن روی نجات نظامش با کمک اعراب پایان داده و دوم، اینکه وی از هم پیمان روسی اش ناراضی است؛ که البته سفر بی اطلاع اسد به تهران و عدم هماهنگی او با روسها متقابلا باعث نارضایتی روسیه نیز شده است.
واقعیت آن است که در ماههای اخیر، دلایل زیادی برای نارضایتی بشار اسد از روسیه وجود داشته است؛ از جمله: ممانعت روسیه با سوء استفاده نظام سوریه و ایران از عقب نشینی نیروهای آمریکایی از شمال شرقی سوریه، اصرار روسها بر هماهنگی استراتژیک با اسرائیل و ترکیه، پیچیدگی اهداف روسیه در مورد استقرار سامانه اس 300 و قرار دادن آن تحت نظارت نظامی مورد اطمینان، اتکای فرماندهی حمیمیم بر یگانهای وابسته به آن در ارتش و تقویت آنها با سلاحهای پیشرفته، به همراه به حاشیه بردن یگانهای نزدیک به اسد و برادرش، ماهر، و در نهایت، تعمّد روسها برای انتشار عکسهایی که نشان دهنده بی احترامی روسیه به اسد بود و در بین آنها، عکسی قرار داشت مربوط به یکی از سالنهای کرملین که نشان می داد اسد به تنهایی ایستاده است، در حالی که پوتین در کنار دوستان خود بوده و توجهی به رئیس جمهور سوریه ندارد.
در سوی دیگر، باید یادآور شویم که روسیه برای دخالت خود در سوریه هدف واضحی مشخص کرده بود، که براساس آن، قصد داشت از سوریه به عنوان برگه ای برای تحقق دستاوردهای بین المللی خود و باجگیری از آمریکا و دولتهای اروپایی استفاده کند؛ که این محاسبه عملا با شکست مواجه شد. اما مسکو-برخلاف اسد-بر این عقیده نیست که تکیه بر طرف عربی هنوز ممکن است،حتی اگر عادی سازی روابط میان آنها با تاخیر صورت گیرد یا بخاطر همراهی با نظرات آمریکا و اروپا، اعراب از حرکت به سمت نظام اسد عقب نشینی کنند.
واشنگتن با روسیه، ایران و ترکیه درگیر است و در مورد سوریه، همکاری مستحکمی با اسرائیل دارد که به سختی می توان گفت پیشنهاد قابل قبولی در برابر وتوی عادی سازی روابط اعراب با اسد داشته باشد. اما مسکو، می تواند از یک سو پیشنهاد معامله یا معامله های سوری را به اعراب بدهد و از سوی دیگر، به دلیل افزایش هماهنگی های عمیق با اسرائیل، امکان معامله آن با تل آویو وجود دارد.
در این شرایط، به احتمال زیاد، اسد و ایران احساس کرده اند که مزاج روسیه نسبت به آنها در حال تغییر است؛ چرا که مانند سه سال پیش، دیگر با برنامه های این دو هماهنگی نشده و اجازه انجام عملیات میدانی را به آنها نمی دهد.
اما اشاره های مسکو به آمادگی اش برای به تعلیق درآوردن روند مذاکرات آستانه و سوچی و فکر کردن به بازگشت به روند مذاکرات ژنو، در مورد حل سیاسی بحران سوریه، چراغ قرمز را برای دمشق و تهران روشن کرد. از این رو، اسد برای مشورت با مسئولان ایرانی به تهران فراخوانده شد، تا این سفر نشان دهنده نگرانی مشترک این دو از «هم پیمان» روسیه ای شان باشد.
به گفته نزدیکان رئیس جمهور سوریه، بی احترامهای روسیه نسبت به او به حدی رسیده که احساسات انتقام جویانه اش را تحریک کرده و وی را به فکر پاسخ دادن انداخته است.
اما تهران در جریان دیدار اسد با مقامات نظام ایران به وی خاطر نشان کرد که بهترین پاسخ به روسیه، تقویت پایگاههای ایرانی در سوریه و اجرای توافقهای به امضا رسیده بین ایران و سوریه است.