یک استاد جامعهشناسی با اشاره به اینکه «مطالبه مردم عدالت اجتماعی است»، گفت: این مطالبه موجب نمیشود مردم به آمریکا و نظام سرمایهداری پناه ببرند. اپوزیسیونی هم که داخل نظام سرمایهداری نشسته و درد عدالت ندارد، چگونه میتواند ملجأ و نقطه اتکای مردم باشد؟
عماد افروغ در پاسخ به این پرسش که چرا جامعه با وجود همه مشکلات اقتصادی، به مسیری که آمریکا میخواست یعنی تقابل با حکومت پیش نرفت؟ اظهار کرد: پیشبینی میشد که با افزایش تهدیدها و تحریم ها، وحدت درونی افزایش خواهد یافت. به عبارت دیگر مادامی که این تهدیدها برقرار است، اختلافات و تنشها ولو در کوتاه مدت داخل پرانتز گذاشته میشود.
وی با اشاره به اینکه «مردم ما آنقدر عاقل و آگاه هستند که از فرط بیعدالتی و نارضایتی اقتصادی اجتناب پذیر، به نظام سرمایهداری ذاتاً نابرابر پناه نبرند»، اظهار کرد: روشنفکران، نخبگان و خبرنگاران به نمایندگی از جامعه توقعات مردم وتکالیف دولت را گوشزد کرده وشعار هم نوایی و هم دردی با مردم وتعدیل شکاف های درآمدی را سر دهند.
این تحلیلگر مسائل اجتماعی معتقد است که علل کاهش اعتماد مردم روشن است اما جامعه هم وظایف اخلاقی دارد و نباید خودخواهانه عمل کرده و به فکر منافع کوتاه مدت خود باشد و از مصالح ملی غافل شود. مردم میتوانند با رفتارهای سالم خود، فشار را برحکمرانان بیشتر کنند.
متن کامل گفت و گو با عماد افروغ درباره وظایف جامعه و حاکمیت در دوره تحریمها به شرح زیر است:
دولت آمریکا با اعمال تحریم علیه کشورمان به دنبال ایجاد فشار بر مردم بود تا با سخت شدن معیشت مردم، جامعه را مقابل دولت قرار دهد. آنها دنبال این بودند که با ایجاد ناآرامی درایران، حاکمیت ایران را مجبوربه عقبنشینی و پذیرش شرایط خود کنند. اما با وجود شرایط اقتصادی و معیشتی سخت مخصوصا برای کارگران و حقوقبگیران، چرا جامعه ایران به سمتی که دولت آمریکا پیشبینیمیکرد حرکت نکرد؟ چرا دامنه ناآرامیها آنقدر که دولت آمریکا انتظار داشت، گسترده نشد؟
موضوعی که شما با آن اشاره کردید ابعاد مختلفی دارد. حداقل یک بعد آن به نظام اقتصادی آمریکا و نظام سرمایهداری و تضادهای درونی آن و یک بعد دیگر آن به سیاستها و رفتارهای آمریکا در قبال ایران برمیگردد که یادآور خاطرات تلخی برای مردم ایران است. دست آمریکا برای مردم و نخبگان و دغدغه مندان استقلال و سربلندی این کشور کاملاً رو است.مردم هنوز کودتای 28 مرداد،سیاستها و رفتارهای رژیم وابسته پهلوی، اتفاقات پس ازپیروزی انقلاب اسلام یازجمله کودتاهای پی در پی، جنگ تحمیلی و تحریمهای مستمر از سوی آمریکا و این اواخر نقض برجام و تحریم های مرتبط را از یاد نبرده اند.
اما اینکه آمریکا طرحی در میافکند که ایران را به عقب نشینی از مواضع خود وادارد، از یک طرف ریشه در ذات انقلاب اسلامی، استقلال طلبی و مقاومت آن در برابر سیاستهای سلطهجویانه و در کل آرمانهای متعالی آن و کینهجویی متعاقب آمریکا در قبال این مواضع و منافع از دست رفته و از طرف دیگر ریشه در تضادهای ذاتی نظام سرمایه داری و به طور خاص تضاد سود و نیاز و سیاستهای فرافکنانه آن برای برون رفت از این تضادها دارد.
اینکه در جامعه ما شکاف درآمدی و طبقاتی وجود دارد یک واقعیت است. مواجهه سلبی جامعه ما با آمریکا هیچ ربطی به ضرورت مواجهه ایجابی ما با مشکلات عمدتاً اقتصادی داخلی ندارد. با وجود مشکلات داخلی و به رغم بیتوجهی عملی حکمرانان نسبت به این مشکلات، مردم ما در کنار آگاهی نسبت به نیات شوم آمریکا به عنوان مظهر نظام ضد عدالت سرمایهداری، ناامید نسبت به قابلیتهای خود و رفع مشکلات نیستند.
از سوی دیگر این واقعیت که انسجام داخلی جوامع به هنگام تهدیدات خارجی ارتقا می یابد، برای جامعه ما واقعیتی مبرهن و بدون انکار است که تجربه نزدیک آن همان جنگ تحمیلی است. از قبل نیز پیشبینی می شد که با افزایش تهدیدها و تحریم ها، وحدت درونی افزایش خواهد یافت. به عبارت دیگر مادامی که این تهدیدها برقرار است، اختلافات و تنشها ولو در کوتاه مدت داخل پرانتز گذاشته میشود. قصد داوری نیز ندارم فقط می خواهم بازگو کننده یک واقعیت باشم. ممکن است در این شرایط یک تمرکزگرایی و فضای بسته نیز ایجاد شود که باید نسبت به آن هشیار بود.
عامل داخلی دیگر که در کل منفی است اما در شرایطی می تواند آثار مثبت نیز داشته باشد به یکدست نبودن نظام سیاسی ما در عمل برمیگردد. نظام ما یکدست منفی یا یکدس تمثبت نیست و همین مساله در شرایط بحرانی میتواند منافعی دربرداشته باشد.این یک واقعیت است که کشور یکدست اداره نمیشود و این میتواند مزیتهایی هم داشته باشد. کشور نه کاملاً خوب و یکدست و منسجم و نه کاملا بد و نامنسجم اداره می شود. لذا عطف به بخشی از خوبیها میتوان بخشی از بدیها را از میدان به در کرد یا حداقل تسکین بخشید. مشاهده میکنیم که عدهای با برگزاری تظاهرات، مطالبات اقتصادی به حق خود را مطرح کرده اما عدهای در این بین سوء استفاده می کنند و شعارهای ساختارشکنانه و نامتعارف سر میدهند. دو واکنش در برابر این دو واقعه رخ می دهد. یکی تظاهرات گسترده مردمی علیه ساختارشکنان و دیگری همدردی بسیاری ار روشنفکران، نخبگان و صاحب نظران با معترضان به سیاستها و رفتارهای اقتصادی جاری.
در مجموع من معتقدم مردم ما آنقدر عاقل و آگاه هستند که از فرط بیعدالتی و نارضایتی اقتصادی اجتناب پذیر، به نظام سرمایهداری ذاتاً نابرابر پناه نبرند. آنهایی که این سالها فیلشان یاد هندوستانی به نام آمریکا کرد، هیچ گاه مطالبه عدالتخواهی نداشته و از فرط عدالتخواهی کشور را ترک نکردند. این در حالی است که اعتراضات داخلی کشور ریشه در مطالبات عدالتخواهانه دارد و جامعه آنقدر فهیم است که از فرط بیعدالتی و نابرابری نسبی اقتصادی و داخلی به مهد نظام سرمایهداری پناه نبرد.
جامعه ایران با وجود بیان همه مشکلات و مطالبات اقتصادی خود از حاکیمت، ظاهری آرام دارد به طور مثال تظاهرات و اعتراضات نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز هم مسالمت آمیز برگزار شد. وقوع مشکلاتی کمتر از مشکلات فعلی ایران در هر نقطه دیگری از دنیا میتواند موجب ایجاد ناآرامی شود اعتراضات پاریس اما جامعه ایران خشونتی از خود بروز نداده است. صبر جامعه ریشه در انتظار آنها برای بهبود شرایط دارد یا ترس از آیندهای نامعلوم؟
مقایسه تظاهرات ایران با تظاهرات فرانسه عجولانه است. اگر از هر حیث شباهتهایی بین ایران و فرانسه وجود داشت و فقط تفاوتش در شکل و تجلی نوع اعتراضش بود، آنگاه میتوانستیم به تبیین این تفاوت بپردازیم. به باور بنده تفاوتهای اساسی زیادی بین ایران و فرانسه وجود دارد که جای طرحش اینجا نیست. اما اشاره به چند نکته در مورد نوع اعتراض در ایران و مرتبط با اعتراض دی ماه 96 خالی از فایده نخواهد بود. دولت بلافاصله بعد از تظاهرات دی ماه 96(با توجه به قانون اساسی و اصل به رسمیت شناخته شدن حق راهپیمایی و تظاهرات مردمی) مکانهایی را برای استفاده از این حق تعبیه نمود. وزارت کشور نیز برخلاف گذشته با روی بازتر و گشودهتری با تقاضاهای مرتبط برخورد کرد.
تصور من این است که اعتراضاتی که شما به آن اشاره کردید، با اجازه مسئولان برگزار شده است و برای آنها نتیجهبخش هم بوده است و دولت نسبت به تقاضای آنان بی تفاوت نبوده است. در واقع اگر حق اعتراض مردم به رسمیت شناخته شود و به مردم اجازه برگزاری راهپیمایی داده شود، تظاهرات ناآرامی شکل نخواهد گرفت، اما اگر دولت مانع تظاهرات مسالمت آمیز مردم شود، مطالبات و اعتراضات به شکل دیگری بروز خواهد کرد. وقتی جامعه احساس کند از طریق مسالمت آمیز و قانونی نمیتواند حرف خود را بزند، مطمئن باشید از راه غیرقانونی اقدام میکند. گمان من این است که با تقاضای اعتراض کارگران نیشکر و فولاد اهواز برخورد مثبتی شده است و آنطور که در اخبار شنیدم، حقوق معوقه کارگران نیشکر به تدریج در حال پرداخته شدن است.
درباره اعتراضات پاریس باید اشاره کنم که کشورهای اروپایی ظاهری دارند و باطنی. من نکات مثبت این کشورها را نادیده نمیگیرم اما بارها گفتهام که نظام سرمایهداری متزلزل بوده و درگیر تضاد بین سود سرمایهدار و نیاز مردم است، بنابراین مستعد جنبشها و شورشهای اقتصادی است.
در مقابل جامعه ما جامعه سرمایهداری نیست و البته جامعه برابری هم نیست. اعتراضهای جامعه ما بخاطر مطالبه عدالت اجتماعی است. اگر عدهای در کشور مانور اقتصاد نئولیبرال و سرمایه داری میدهند، عدهای هم هستند که شعارهای عدالتخواهانه سر داده و عطف به قابلیتهای انقلاب اسلامی، مقابل نگرش و موضع آنها میایستند.به این دلیل و دلایل دیگر هیچگاه نظام سرمایهداری در ایران مستقر نخواهد شد و اگر بشود تازه آغاز یک انقلاب است.
قبل از اعتراضات دی ماه 96 قرار بود قیمت بنزین، برق، گاز و... افزایش یابد و روند صعودی افزایش حقوق و مزایای نمایندگان و دولتمردان تداوم یابد، اما اعتراضات مزبور تا حدودی این روند افزایشی را ولو موقت تعدیل کرد. از طرف دیگر، دولت هم وعده افزایش حقوق کارگران، کارمندان وبازنشستگان را داده است که میتواند به صورت مشروط نوید یک اتفاق خوب باشد. اینها همه میتوانند از عوامل مؤثر بر به وقوع نپیوستن آرزوهای ناموجه مستتر در پرسش شما و نوع متفاوت واکنش های اقتصادی در ایران متفاوت با نظام سرمایه داری از جمله فرانسه باشد.
همانطور که اشاره کردم مردم آنقدر عاقل هستند که چشم امید به کشوری که سرشار از تضاد درونی و با شاکله سرمایه داری است، ندوخته باشند. اما این دلیل نمیشود که مشکلات اقتصادی ما از داخل حل نشود یا فرافکنانه اظهارشود که تمام مشکلات اقتصادی ما ناشی از تحریمهاست. این روزها در هر محفلی که پا میگذاریم یک سوال بجایی مطرح میشود که اگر افزایش قیمت اجناس و کالاهای مختلف به دلیل افزایش ریالی دلار بوده است، پس چرا با کاهش معادل ریالی دلار قیمت اجناس پایین نمی آید؟ باید به این پرسش جواب قانع کننده ای داد.
به نظر من پاسخ این پرسش این است که مسئولان و دولتمردان، مدیریت و کفایت لازم را برای کنترل قیمتها ندارند. مردم ممکن است به این سوء مدیریتها اعتراض داشته باشند اما این اعتراضات هیچ ربطی به سیاستها و تحریم های آمریکا ندارد. این اعتراضات یک مسئله داخلی است و باید این دو یعنی اعتراض مردم و خواسته آمریکا برای ایجاد ناآرامی در ایران را از هم جدا کرد.
اگر فرض بگیریم براندازی نظام هدف دشمنان است، جامعه ایران چه رویکردی نسبت به این هدف دارد؟ به نظر می رسد جامعه به تبلیغات رسانهای شبکههای فارسیزبان و اپوزیسیون خارج نشین نیز بیتوجه است. به نظر شما جامعه چه در ذهن خود و چه برنامهای برای آینده دارد؟
اپوزیسیونی که داخل نظام سرمایهداری نشسته است و درد عدالت ندارد، چگونه میتواند ملجأ و نقطه اتکای مردم باشد؟ نقض غرض است کسی که مطالبه عدالت اجتماعی دارد به نظام سرمایه داری پناه ببرد. مردم میگویند چرا عدالت اجتماعی برقرار نیست و چرا شکاف درآمدی زیاد است؟ مردم به دلیل این مطالبات به نظامی پناهنمی برند که ذاتاً به این مسائل بیتوجه است. انقلاب اسلامی ما براساس عدالت اجتماعی تعریف شده است، هرچند سیاستهای اجرایی در این راستا نبوده است، اما انقلاب اسلامی و مطالبه عدالتخواهانه آن به عنوان معیار نقد عملکرد مسولان کماکان زنده است.
جامعه با اینکه به تقابل آشکار(در کف خیابانها) با حاکمیت و دولت نپرداخته است ولی با تصمیمات دولت هم همراهی چندانی ندارد. در چند ماه گذشته هر چه دولت توصیه می کرد که مردم دلار طلا نخرند بلکه دلار و خودرا به بازرا عرضه کنند، جامعه مسیر دیگری پیش رفت. در شرایط تحریم، دولتمردان از مردم انتظار دارند که با تصمیمات دولت همراهی کرده و مشکلات را تحمل کنند تا بعد از چند ماه کشور از شرایط تحریم خارج شود. به نظر شما در چه شرایطی مردم با دولت همراهی میکنند؟
مسئولان و دولتمردان در این سالها با مردم همدرد و هم نظر نبودهاند. به همین دلیل اعتماد مردم کم شده است. اعتماد مردم وقتی کاهش پیدا میکند که با مسئولانی مواجه شوند که عمل آنها انطباق با نیازهای واقعی آنان نداشته باشد و در قول خود صادق نباشند. اما به فرض اینکه علت کاهش اعتماد مردم قابل فهم باشد، اما باز هم مردم نباید از مسئولیتها و تکالیف خود شانه خالی کرده و یادشان برود که آنها شهروند هستند، نوع دوستاند و وظایفی در قبال یکدیگر، کشور و نسلهای آتی دارند.
علل کاهش اعتماد مردم روشن است اما جامعه هم وظایف اخلاقی دارد و نباید خودخواهانه عمل کرده و به فکر منافع کوتاه مدت خود باشد و از مصالح ملی غافل شود. مردم میتوانند با رفتارهای سالم خود، فشار را برحکمرانان بیشتر کنند. این فشارها می تواند شکلهای مختلف داشته باشند؛ از جمله اینکه روشنفکران، نخبگان و خبرنگاران به نمایندگی از جامعه توقعات مردم وتکالیف دولت را گوشزد کرده وشعار هم نوایی و هم دردی با مردم وتعدیل شکاف های درآمدی را سر دهند.
کسی که حقوق و مزایای آن چنانی دولتی میگیرد کجا گرانی را حس میکند؟ کسی فشار اقتصادی را درک میکند که هر روز با آن درگیر باشد. اینکه مسئولی بگوید گرانی را درک میکند برای مردم کفایت نمیکند. مردم باید ببینند شکافهای درآمدی کاهش یافته است، حقوقهای آن چنانی برای عدهای تعریف نمیشود و فاصله جغرافیایی محل زیست و سکونت حکمرانان با بدنه جامعه تعدیل می شود. اگر مردم ببینند که فقط مسولان حرف تحویل آنها میدهند، اعتمادشان نه تنها افزایش نمییابد که کاهش نیز مییابد. باید با سیاستهای عملی درست، زمینههای بی اعتمادی مردم از بین برود.
یادآوری میکنم که"درد عدالت" هم مانند بسیاری اصطلاحات دیگه یه مفهوم نسبیه و مردم به سمت گروهی جذب میشن که احساس کنن "درد عدالت" بیشتری نسبت به بقیه داره.
اینکه شما اپوزیسیون رو مطلقا فاقد درد عدالت فرض کنید هم در نتیجه ی این تصمیم گیری و انتخاب تاثیری نداره و اتفاقا مردم چنین نظری رو در مورد حکومت فعلی دارن.