صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۴۴۳۲۸۲
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۵۶ : ۱۴ - ۰۶ آذر ۱۳۹۷
سفر مسعود بارزانی رئیس سابق اقلیم کردستان، به بغداد و نجف در روزهای 22 و 23 نوامبر 2018 را می‌توان یکی دیگر یا به عبارتی واپسین پارادوکس عرصه پرفرازونشیب سیاست و حکمرانی در کشور عراق ارزیابی کرد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

آرمان سلیمی: سفر مسعود بارزانی رئیس سابق اقلیم کردستان، به بغداد و نجف در روزهای 22 و 23 نوامبر 2018 را می‌توان یکی دیگر یا به عبارتی واپسین پارادوکس عرصه پرفرازونشیب سیاست و حکمرانی در کشور عراق ارزیابی کرد. چهارده ما قبل، در سپتامبر 2017، خواسته غالب در مرکز، محاکمه مسعود بارزانی رئیس وقت اقلیم و حتی طرح ضرورت اعدام او، به اتهام خیانت به یکپارچگی سرزمینی عراق و برگزاری همه‌پرسی استقلال بود اما با گذشت زمانی اندک، شاهد بودیم که در اواخر هفته گذشته، بغداد در قاموس یک شخصیت دیپلماتیک میزبان بارزانی بود و برای او فرش قرمز پهن شد و استقبالی ویژه به عمل آمد. این رخداد پارادوکس‌مانند را می‌توان با دیدار سال 1991 جلال طالبانی، رهبر سابق حزب اتحادیه میهنی کردستان با صدام حسین دیکتاتور سابق عراق مقایسه کرد که در آن دروان نیز برای ناظران قابل باور نبود که یکی از رهبران کرد، در شرایطی که رئیس‌جمهور وقت عراق موجی از کشتار و آوارگی کم‌سابقه را بر آن‌ها تحمیل کرده بود، در بغداد با صدام دیدار و در مقابل دوربین‌ها او را به آغوش بکشد.

هرچند جایگاه و شخصیت‌ها کنونی را نمی‌توان از حیث اخلاقی و جایگاه با سال 1991 مقایسه کرد اما رخداد خاص زمان حاضر، تکرار پارادوکس تاریخی است که بارها در تاریخ سیاسی عراق اتفاق افتاده است. در واقع، استقبال ویژه مقام‌های سیاسی ارشد عراقی از بارزانی در شرایطی بود که دیگر او هیچ سمت رسمی در حکومت اقلیم کردستان ندارد و تنها در مقام رهبر حزب دموکرات کردستان به همراه پسر ارشد خود مسرور بارزانی مسئول آژانس حفاظت و امنیت (آسایش) اقلیم، راهی بغداد شد. لذا اکنون چرایی، ابعاد و احتمالات ممکن پیرامون سفر بارزانی در مقام پرسشی مهم قابل طرح و تحلیل است. اینکه مسعود بارزانی چرا در مقطع کنونی به بغداد و نجف سفر کرد و چرا از سوی حاکمان و نخبگان سیاسی عراقی چنین استقبال گرمی از او صورت گرفت؟ همچنین، این موضوع که نیات و کنش‌های سیاسی بارزانی از یک سو و سیاست‌مداران عراقی از سوی دیگر، واقعی بود، پرسش‌هایی با اهمیت هستند که برای پاسخ‌گویی به آن‌ها می‌بایست ابعادی غیرآشکار از رخداد مذاکور مورد توجه قرار گیرد و به عبارتی نگاهی وارونه یا کژاندیشانه به واقعیات آشکار داشت.

آیا استقلال‌خواهان پرچم سفید را بالا برده‌اند؟
نگاه غالبی که از سوی اکثریت ناظران سیاسی مسائل عراق پیرامون سفر مسعود بارزانی به بغداد طرح شده، بر مبنای چرخش در گفتمان استقلال‌خواهی موجود در میان کردهای عراق به سمت مرکزگرایی است. استدلال غالب این است که شکست همه‌پرسی و در تنگنا قرارگرفتن اربیل در نتیجه وقایع پس از 16 اکتبر 2017 (کنترل کرکوک از سوی حکومت مرکزی عراق)، جریان طرفدار استقلال با شکست کامل مواجه شده و بارزانی در مقام رهبر این گفتمان، پس از پذیرش شکست، مسیر سازش با بغداد را در پیش‌ گرفته است. واقعیات میدانی و دادهای عینی نیز در ابعاد اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک نیز تایید کننده این فرضیه نیز هستند؛ بنابراین، سفر بارزانی به بغداد و نجف را می‌توان بر اساس «رئال پلتیک» یعنی پی‌بردن او به قانون و چینش قدرت در عرصه سیاست عراق، امری منطقی ارزیابی کرد.

اما بر خلاف این فرضیه طرح شده بر اساس منطق رئالیستی، می‌توان بار دیگر رخداد را مورد بازخوانی قرار داد و از زاویه‌ای متفاوت به مساله نگریست. اولا در تاریخ تحولات سیاسی خاورمیانه و علی‌الخصوص عراق، هیچگاه منطق «رئال پلتیک» پاسخ‌گو و تعیین‌کننده سیر رخدادها نبوده و همواره سطحی از ارزش‌ها یا تعیّن‌گرهای فرهنگی (هویتی) بوده‌اند که تحولات عینی را با خود همراه کرده‌اند. بنابراین، گفتمان استقلال‌خواهی تحت رهبری مسعود بارزانی را نمی‌توان در نتیجه شکست‌های میدانی و واقعیات عینی، خاتمه‌یافته تلقی کرد؛ حتی در غیاب رهبری کاریزماتیکی همچون بارزانی، نمی‌توان از پایان این گفتمان در میان کردهای عراق سخن به میان آورد.

رخدادهای تاریخ سیاسی عراق همانند استقلال‌خواهی کردها، ظهور داعش، تقابل اعراب سنی با شیعیان و... وقایعی لحظه‌ای و شکل‌گرفته در خلاء نیستند که بتوان با نسخه‌های فوری نیز آن‌ها را مهروموم کرد و پایان داد. واقعیت این است که مساله همه‌پرسی کردها نتیجه بازتولید، تشدید و سیاسی شدن بحران قومی (هویتی) پیوسته‌ای است که از ابتدای تحت قیمومیت قرار گرفتن عراق توسط انگلستان در سال 1919 تا کنون با آهنگی نامنظم در جریان است. بنابراین، نمی‌توان به آسانی و با توجه به مولفه‌های «رئال پلتیک»، در عراق بعد از 2003 که اساسا بر مبنای انباشتی از بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر مبنای تقسیم قدرت فرقه‌ای، بازسازی شد؛ از بالا بردن پرچم سفید یا شکست، گفتمان استقلال‌خواهی توسط بارزانی سخن به میان آورد. اکنون با نظر به طرح عدم پایان یا شکست حتمی گفتمان استقلال‌خواهی، این پرسش قابل طرح است که بارزانی در مقام علمدار همه‌پرسی استقلال، چرا در بغداد حاضر می‌شود؟ پاسخ این پرسش را می‌توان در دو مبحث بعدی نوشتار حاضر پی‌گیری کرد.

حل منازعه اربیل با بغداد یا تسویه حساب درون کردی
اعلام رسانه‌ای و گزارش‌های منتشر شده از محتوای دیدارهای مسعود بارزانی با نخبگان سیاسی و شخصیت‌های حکومتی عراق، همانند عادل عبدالمهدی نخست‌وزیر، محمد الحلبوسی رئیس پارلمان، مقتدی صدر رهبر ائتلاف سائرون در پارلمان، نوری المالکی نخست‌وزیر سابق، حیدر العبادی نخست‌وزیر سابق، سید عمار حکیم، رهبر «ائتلاف اصلاح و سازندگی» و حکمت ملی و... حاکی از آن بود که حل اختلافات میان اربیل با بغداد در مسائلی همچون مناطق مورد منازعه، بودجه، فروش نفت و تنش‌زدایی سیاسی مورد بحث قرار گرفته‌اند. واقعیت امر این است که حل اختلافات انباشت شده میان اربیل و بغداد در سال‌های بعد از 2003 را می‌توان روتین‌تر هدف بارزانی از سفر به بغداد و نجف ارزیابی کرد اما مساله این است که چرا چنین مذاکراتی باید با شخصی انجام گیرد که هیچ منصب رسمی حکومتی در دست ندارد و چرا شخص بارزانی نیز اقدام به چنین تلاشی می‌کند؟

پاسخ این پرسش را باید در نگاه حکومت مرکزی به اقلیم و نگاه حزب دموکرات کردستان عراق به کلیت روند حکمرانی در کشور بررسی کرد. از یک سو، مقام‌های سیاسی عراقی به خوبی نسبت به این امر آگاه هستند که با وجود کناره‌گیری مسعود بارزانی از قدرت، همچنان او شخص اول صحنه سیاست اقلیم کردستان است و تمامی تصمیمات از گذرگاه تایید او عبور خواهند کرد. مهم‌ترین نمونه این امر را می‌توان در توافق اخیر اربیل با بغداد بر سر انتقال نفت از کرکوک به بندر جیهان ترکیه از گذرگاه اقلیم کردستان، با رضایت بارزانی مشاهده کرد.

از سوی دیگر، سفر هیات حزب دموکرات کردستان عراق و شخص مسعود بارزانی به بغداد و نجف را می‌توان در عرصه منازعات درون کردی مورد تحلیل قرار داد. به عبارتی سفر بارزانی از دو جنبه در مجموعه درون کردی قابل خوانش است. اول اینکه سفر بارزانی را می‌توان تداوم منازعه میان دو حزب اصلی اقلیم کردستان در مساله ریاست جمهوری برهم احمد صالح ارزیابی کرد. بدین معنی که برخلاف سابق در میدان بغداد، زورآزمایی کردها در زمان حاضر و در آینده کوتاه مدت همچنان ادامه خواهد داشت. دومین سطح نیز که در راستای سطح اول قرار می‌گیرد در ارتباط با تلاش بارزانی و حزب دموکرات برای ثبت دستاوردهای احتمالی جدید به نام خود است.

با وجود ارائه این دو تفسیر یعنی حل مناقشات اربیل- بغداد و تسویه حساب‌های دورن کردی، مجددا می‌توان زاویه‌ای جدید از تفسیر واقعیت را گشود. در میان این دو تفسیر این پرسش نیز قابل طرح است بارزانی قابل از سفر به بغداد آیا نمی‌دانست که موج غالب در بغداد در ضدیت با او و نزدیکی با حزب اتحادیه میهنی است؟ آیا رهبران سیاسی عراقی نیز نمی‌دانند که نرمش و استقبال بی‌سابقه آن‌ها از بارزانی تا حدودی غیرقابل‌توجیه و بی‌مهری نسبت به مرکزگرایان در داخل اقلیم است؟ همچنین، بارزانی بر اساس چه منطقی این انتظار را دارد که بغداد، نسبت به خواسته‌های او روی مثبت نشان دهد؟ مجموع این پرسش‌ها می‌تواند اذهان را به بازی مبهم و پیچیده بارزانی با بغداد یا روی مقابل آن بغداد با بارزانی رهنمون کند.

بازی پر‌ابهام و پیچیده بغداد - بارزانی
در انتهای نوشتار به نظر می‌رسد مجددا می‌توان به طرح بحث ابتدایی بازگشت. معمای پارادوکس سفر غیرمنتظره مسعود بارزانی به بغداد و متعاقب آن به نجف چیست و چرا در بغداد در قامت یک رهبر سیاسی ویژه سیاسی از او استقبال شد و بر خلاف انتظار به جای طرح محاکمه، فرش قرمز برای بارزانی پهن شد؟ پاسخ این پرسش را می‌توان با رویکردی غیرمعمول ارائه کرد؛ آن هم می‌تواند طرح چند پرسش دیگر و موکول کردن واقعیت نهایی، به آینده باشد.

آیا بارزانی با چرخش غیرمنتظره خود از رهبری همه‌پرسی تا حضور در بغداد، بازی بزرگی را با رهبران سیاسی عراقی و هواخواهان گفتمان مرکز گرایی در اقلیم آغاز کرده که هدف از آن بازسازی و تجدید قوای گفتمان استقلال‌خواهی است؟ یا در طرف مقابل، استقبال ویژه بغداد از بارزانی و حتی شاید در ابتدای امر دادن برخی امتیازات به اقلیم کردستان به حساب دیدار او، می‌تواند بازی پیچیده بغداد برای پایان دادن به جایگاه و قدرت کاریزماتیک بارزانی در مقام رهبر گفتمان استقلال خواهی باشد؟ آیا آخرین رهبر کاریزمای کردهای عراق می‌توان با بازی بغداد برای همیشه ار مرکزیت در معادلات حذف شود؟ همچنین، تا چه اندازه نیروهای داری نفوذ در عراق همچون آمریکا و ایران می‌توانند در صحنه‌آرایی بازی آغاز شده «بغداد- بارزانی» دخیل باشند، پرسش دیگری است که روشن شدن آن، در آینده می‌تواند بسیاری از مسائل را تعیین نماید.

با وجود طرح این پرسش‌ها، دو نتیجه‌گیری قابل ارائه است: یکی اینکه واقعیات ساده‌تر از طرح چنین ابهاماتی است که در نوشتار حاضر طرح شد و بر خلاف سنت معمول در زیست‌سیاست کشور عراق، اکنون تاریخی از توافق اخلاقی را میان دو فرقه هویتی خود ثبت خواهد کرد که البته از نظر نگارنده این رویکرد با توجه به عمق بحران‌های انباشت شده پیوسته و نامنظم در تاریخ سیاسی عراق، امری غیرمحتمل است. دیگری اینکه در صورت وجود بازی‌ پشت‌پرده در معمای سفر بارزانی به بغداد و نجف، سوی غالب وزنه بر اساس شکست رئیس سابق اقلیم کردستان قابل طرح است؛ زیرا بغداد در مقام قدرت مشروع و دارای حاکمیت مجری معادله می‌باشد. با تمام این اوصاف، باید اندکی صبر پیشه کرد و در انتظار تحولات آتیِ منتج از این رخداد تاریخی در صحنه سیاسی عراق ماند. شاید در آینده نیز مجددا ضروری باشد که از زاویه‌ای دیگر به واقعیات نگریست و واژگونه بدیهیات موجود را بازخوانی کرد.

* کارشناس مسائل عراق

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۹
میلاد
|
۱۹:۲۳ - ۱۳۹۷/۰۹/۰۶
مقاله فاقد نتیجه گیری لازم است و معلوم نیست نویسنده به دنبال چیست. اما آنچه که مشخصه این است که این دولت عراق بوده که هموراه ناقض حقوق کردها بوده است. چه در زمان های گذشته و چه بعد از 2003. جالب است نویسنده مقاله به نوعی غیرمستقیم از مرکزگرایی در عراق دفاع میکند. در حالی که براساس قانون اساسی عراق، این کشور باید کاملا به صورت فدرال و غیرمتمرکز اداره شود.