صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ مهر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۴۱۲۰۶۸
تاریخ انتشار: ۱۱ : ۱۰ - ۱۴ خرداد ۱۳۹۷
به بهانه سالگرد کوچ امام (ره)؛
بسیاری از کسانی که روز تشییع پیکر امام راحل را به خاطر دارند همچنان معتقدند تا کنون چنین جمعیتی را یک‌جا ندیده بودند. میلیون‌ها ایرانی در مراسم وداع با امام انقلاب‌شان به خیابان آمدند تا برای آخرین بار وفاداری خود را نسبت به او و آرمان‌هایش نشان دهند. اما روح الله خمینی که بود که توانست چنین خیل مشتاقانی را بوجود بیاورد؛ کسانی که هنوز با شنیدن نامش منقلب می‌شوند و اشک در چشمان‌شان حلقه می‌زند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

بسیاری از کسانی که روز تشییع پیکر امام راحل را به خاطر دارند همچنان معتقدند تا کنون چنین جمعیتی را یک‌جا ندیده بودند. میلیون‌ها ایرانی در مراسم وداع با امام انقلاب‌شان به خیابان آمدند تا برای آخرین بار وفاداری خود را نسبت به او و آرمان‌هایش نشان دهند. اما روح الله خمینی که بود که توانست چنین خیل مشتاقانی را بوجود بیاورد؛ کسانی که هنوز با شنیدن نامش منقلب می‌شوند و اشک در چشمان‌شان حلقه می‌زند.

به گزارش ایسنا، فرزند آخر سید مصطفی که در سحرگاه چهارشنبه اول مهر ۱۲۸۱ در خمین به دنیا آمد از همان کودکی به دلیل از دست دادن پدر روحیه‌ای متکی به خود و با اعتماد بنفس پیدا کرد. او به دلیل علاقه به پدر نام خانوادگی مصطفوی را برگزید و در همان خمین تحصیلات اولیه را گذراند و سپس به حوزه علمیه اراک رفت.

پنج سالگی او همزمان با انقلاب مشروطیت ایران بود و او در همان دوران کودکی و نوجوانی حوادثی مثل استبداد صغیر محمدعلی شاه قاجار، پیروزی مشروطه‌خواهان بر استبداد، اولتیماتوم روس به ایران، جنگ جهانی اول، کودتای ۱۲۹۹ سیدضیاء و رضاخان و پادشاهی رضا شاه را به چشم دید و بعد از تاسیس حوزه علمیه قم در نوروز ۱۳۰۱ به دست آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری‌یزدی، عازم این شهر شد و در محضر اساتیدی چون آیات حائری‌یزدی، محمدعلی بروجردی، محمد گلپایگانی، محمدعلی ادیب‌تهرانی، سید محمدتقی خوانساری، سید علی یثربی‌کاشانی و ... کسب فیض کرد.

او برخلاف بسیاری از روحانیون اهل فلسفه بود و و فلسفه را نزد علی‌اکبر حکمی‌یزدی، محمدرضا نجفی‌مسجدشاهی، سید ابوالحسن رفیعی‌قزوینی و حاج میرزا خلیل کمره‌ای آموخت اما آیت‌الله میرزا محمدعلی شاه‌آبادی از مهم‌ترین اساتیدی بود که با دروس اخلاقی و عرفانی خود، در شکل‌گیری شخصیت روح‌الله جوان تاثیر ویژه داشت.

خمینی جوان در در سال ۱۳۱۳ (۳۲ سالگی) به درجه اجتهاد رسید. با درگذشت آیت‌الله حائری در سال ۱۳۱۵ و با آمدن آیت‌الله بروجردی به قم، او هم در دروس این مرجع عالیقدر شیعه حاضر شد و تا پایان زندگی بروجردی (۱۳۴۰) و با وجود اینکه رئیس جدید حوزه معتقد بود روحانیون نباید وارد مسائل سیاسی شوند، با استاد خود مخالفت نکرد و تلاش کرد به مباحث علمی بپردازد.

با درگذشت آیت‌الله بروجردی، درس آیت‌الله خمینی به درس اول حوزه تبدیل شد اما او از اینکه به عنوان مرجع اصلی شناخته شود حذر داشت. از طرفی آیات گلپایگانی، مرعشی‌نجفی و شریعتمداری در ایران و آیت‌الله حکیم در نجف از سوی رژیم پهلوی به عنوان مراجع اصلی معرفی می‌شدند تا نقش آیت الله خمینی کمرنگ جلوه داده شود. به هر حال با اتفاقات سال ۱۳۴۱ و تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در دولت اسدالله علم، خمینی ۵۰ ساله مبارزات جدی خود را علیه حکومت پهلوی آغاز کرد. او ابتدا جلسه‌ای با حضور علما در بیت آیت‌الله حائری ترتیب داد و در آن جلسه علما خواستار لغو فوری لایحه شدند. موج مخالفت‌ها کم کم به دیگر شهرها هم رسید و با بالا گرفتن مخالفت‌ها سرانجام در ۱۰ آذر ۱۳۴۱ رسما اعلام شد که این لایحه اجرا نخواهد شد.

این نخستین پیروزی خمینی تازه به میدان آمده در برابر رژیم پهلوی بود اما شاه به دنبال این ناکامی در بهمن ۱۳۴۱ اصول شش‌گانه‌ای را به تصویب رساند که از آن با عنوان انقلاب سفید نام برد و قصد داشت این اصول را به رفراندوم بگذارد. این بار هم این ایت‌الله خمینی بود که به مقابله با این اقدام شاه پرداخت. کشمکش‌ها بالا گرفت و سرانجام منجر به حمله ماموران رژیم شاه به مدرسه فیضیه قم و شهادت و مجروح شدن تعداد زیادی از طلبه‌ها شد. بسیاری از مراجع نسبت به این اتفاق واکنش نشان دادند و ایت‌الله خمینی هم در اطلاعیه‌ای این حمله را محکوم کرد و به شدت به انتقاد از شاه پرداخت.

اعتراضات با صدور بیانیه‌های مختلف ادامه داشت که ماه محرم سال ۱۳۴۲ فرا رسید و رژیم شاه با سه شرط برگزاری مراسم عزاداری را بلامانع دانست اما باز هم این آیت‌الله خمینی بود که به مخالفت پرداخت و سخنرانی معروف خود را در ۱۳ خرداد ۴۲ در مدرسه فیضیه خطاب به شاه انجام داد. این اولین سخنرانی بود که محمدرضا شاه در آن از سوی یک روحانی طراز اول مورد سوال، انتقاد و سرزنش قرار می‌گرفت.

همین سخنرانی باعث شد تا در نیمه‌شب ۱۵ خرداد نیروهای امنیتی رژیم به خانه آیت‌الله خمینی در قم ریختند و پس از دستگیری، او را به تهران منتقل کردند. خبر دستگیری آیت‌الله و چند نفر دیگر از روحانیون باعث شد مردم معترض تهران، قم و چند شهر دیگر به خیابان‌ها بریزند. این اعتراض با برخورد خشن ارتش روبرو شد و صدها تن از مردم ورامین که به سمت تهران در حال حرکت بودند کشته و مجروح شدند.

آیت‌الله خمینی پس از این واقعه تا ۱۸ فروردین ۱۳۴۳ در خانه‌ای تحت نظر رژیم شاه بود و پس از آن به دلیل آنکه شاه تصور می‌کرد قیام سال گذشته به فراموشی سپرده شده این مرجع تقلید که دیگر بسیار معروف شده بود را آزاد کرد اما آیت‌ذالله خمینی تنها سه روز بعد از آزادی در نطقی آتشین با یادآوری قیام ۱۵ خرداد موضع خود را روشن کرد و نشان داد عزمی جدی برای مبارزه با رژیم شاه دارد.

مخالفت آیت‌الله خمینی با رژیم شاه پس از تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مهر ۱۳۴۳ به اوج خود رسید و او در ۴ ابان ۱۳۴۳ در یکی از معروف‌ترین نطق‌های خود اعلام خطر خود را از زیر چکمه آمریکا رفتن عنوان کرد و مردم را در آستانه قیامی جدید قرار داد اما ماموران رژیم شاه در سحرگاه ۱۳ آبان ۴۳. با حمله به خانه این روحانی برجسته قم و حالا تمام ایران، مستقیما او را به فرودگاه برده و به آنکارا فرستادند تا تبعید ۱۵ ساله خمینی کبیر آغاز شود.

آیت‌الله خمینی حدود ۱۱ ماه در ترکیه حضور داشت و با مساعد دیدن شرایط عراق برای مبارزه با رژیم پهلوی به این کشور سفر کرد و در حوزه علمیه نجف علاوه بر کلاس‌های درسی که به سرعت شاگردانش رو به فزونی داشت، به فعالیت‌های افشاگرانه خود، سخنرانی‌ها و اعلامیه‌هایش علیه شاه و رژیمش ادامه داد.

در این مدت آیت‌الله خمینی در سال ۱۳۴۸ در چند جلسه مبانی نظریه ولایت فقیه خود را مطرح کرد. ضمن اینکه با تغییر حکومت‌ها در عراق فشارها روی او و یارانش شدت و ضعف پیدا می‌کرد. رژیم شاه تصور می‌کرد آتش اعتراضات مردم با دور شدن رهبرشان خاموش شده و دیگر خطری سلطنت را تهدید نمی‌کند اما اقدامات یاران خمینی در ایران و دیگر نقاط جهان در حال پیگیری بود و در انتظار فرصتی بودند تا این آتش زیر خاکستر را شعله‌ور کنند. نکته جالب اینجاست که ایت‌الله خمینی هیچ‌گاه با مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه موافقت نکرد و این کار را منوط به شرایط خاص می‌دانست. ضمن اینکه با وجود مخالفت با رژیم شاه هیچ‌گاه همکاری با دولت عراق را برای مخالفت با این رژیم نپذیرفت و به صورت مستقل مبارزات خود را پیش می‌برد.

در این میان در سال ۵۶ دو اتفاق مهم باعث شد مبارزات مردم ایران به رهبری آیت‌الله خمینی سرعت بیشتر بگیرد. یکی ارتحال مشکوک فرزند خمینی " حاج آقا سید مصطفی" در اول آبان ۱۳۵۶ بود که بسیاری آن را توطئه ساواک می‌دانستند و دیگری مقاله‌ای تحت عنوان "ایران و استعمار سرخ و سیاه" به قلم "احمد رشیدی‌مطلق" در ۱۷ دی ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات بود که به توهین به آیت‌الله خمینی و روحانیون و جنبش مذهبی ضدسلطنت پرداخته بود. در مجلس ختم فرزند آیت‌الله خمینی در هشتم آبان ۵۶ در مسجد ارگ تهران، حجت‌الاسلام حسن روحانی برای اولین بار آیت‌الله خمینی را "امام" نامید و این عنوان به از آن به بعد به رهبر انقلاب اسلامی اطلاق شد.

در ادامه اعتراضات مجالس ختمی که برای فرزند امام خمینی برگزار می‌شد کم کم گسترش پیدا کرد و با برخورد ماموران رژیم باعث شد هر شهر در چهلم شهادت مردم شهر دیگری مراسمی برگزار کنند که به تظاهرات و به دنبال آن سرکوب منجر می‌شد. دومینوی اعتراضات شهر به شهر حرکت می‌کرد و باعث سردرگمی ماموران رژیم شاه شده بود.

این اتفاقات باعث خشم مردم شد و آیت‌الله در تبعید را در مرکز کانون توجهات قرار داد. دولت عراق که روابطش با ایران حسنه شده بود از امام خمینی خواست فعالیت‌های سیاسی خود را متوقف کند ولی ایشان این موضوع را نپذیرفت و سرانجام پس از آن‌که نتوانست به کویت برود با پیشنهاد برخی اطرافیان عازم فرانسه شد و در "نوفل‌لوشاتو" اقامت گزید. این حضور باعث شد تا رسانه‌های جهان به این دهکده حومه پاریس هجوم بیاورند و این منطقه به مرکز توجهات جهانی تبدیل شود و خواه ناخواه تریبونی در سطح جهانی در اختیار رهبر نهضت اسلامی ایران قرار گیرد.

سرانجام امام خمینی چند روز بعد از فرار شاه از کشور، در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ با پرواز انقلاب با وجود تهدیدها از سوی دولت بختیار پس از ۱۵ سال وارد تهران شد و رهبری انقلاب را از نزدیک در دست گرفت. در این میان دولت موقت از سوی ایشان تشکیل شد و انقلاب اسلامی مردم ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با رهبری امام خمینی و مبارزات طولانی مردم ایران به پیروزی رسید تا با رفراندوم ۱۲ فروردنی ۱۳۵۸ که امام اصرار زیادی برای برگزاری آن داشت حکومت جمهوری اسلامی بر پا شود.

پس از انقلاب و استقرار دولت موقت امام به قم رفت اما با آشفته شدن اوضاع کشور ایشان به تهران و محله جماران منتقل شد و رهبری انقلاب را بر عهده گرفت. به خصوص پس از تجاوز رژیم بعثی صدام به ایران در شهریور ۱۳۵۹ اثر این رهبری بیشتر دیده شد و ایشان با سخنرانی‌ها و دستورات قاطع خود جنگ را رهبری کردند هرچند پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل مبنی بر آتش بس با عراق را سرکشیدن جام زهر دانستند.

هوش سیاسی و قدرت رهبری امام در دوران مبارزات و پس از آن در حکومت جمهوری اسلامی باعث شد تا انقلاب اسلامی حفظ شده و از بسیاری توطئه‌های داخلی و خارجی مصون بماند.

سرانجام معمار کبیر انقلاب در شامگاه ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ در ساعت ۲۲ و ۲۰ دقیقه در سن ۸۶ سالگی در بیمارستان قلب تهران دار فانی را وداع گفت تا ملتی را عزادار کند. مردمی که باشکوه‌ترین و عظیم‌ترین تشییع پیکر تاریخ را در مراسم ایشان به نمایش گذاشتند.

اما شخصیت این رهبر انقلابی چگونه بود که توانست رژیم شاه را که به عنوان یکی از قدرت‌های برتر نظامی جهان شناخته می‌شد و یکی از بهترین سرویس‌های اطلاعاتی دنیا را در اختیار داشت و از سوی قدرت‌های بزرگ جهانی حمایت می‌شد شکست دهد و با رهبری خود انقلاب اسلامی را به پیروزی برساند و از طرفی پس از پیروزی انقلاب، با وجود نبردهای مسلحانه تجزیه‌طلبان و گروه‌های مسلح در داخل و حمله خارجی عراق، بتواند از این گردنه‌ها به سلامت عبور کند.

دکتر محسن بهشتی‌سرشت نویسنده کتاب زندگی و زمانه امام خمینی (ره) و مدیر گروه تاریخ پژوهشکده امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی جدای از شخصیت کاریزماتیک و شجاع امام از منظر دیگری درباره ابعاد شخصیتی ایشان سخن می‌گوید.
بهشتی سرشت
محسن بهشتی سرشت

وی با اشاره به روحیه انقلابی‌گری امام (ره) یادآور می‌شود: فکر می‌کنم درباره دیگر ابعاد شخصیتی امام می‌توانیم در ارتباط با انقلابی‌گری و مصلحت‌گرایی ایشان صحبت کنیم. همه می‌دانند که شخصیت‌های انقلابی از اول تا آخر به صورت انقلابی تعریف می‌شوند. بسیاری از مردم قبل در طول و پس از انقلاب شعار می‌دادند "انقلابی‌ترین مرد جهان آیت‌الله خمینی" و این موضوع شکل بارز عام داشت اما همین شخصیت انقلابی با سایر شخصیت‌های انقلابی جهان تفاوت‌های اساسی دارد. انقلابی‌گری امام تحت تاثیر مبانی دینی صورت می‌گیرد و ایشان به چیزی خارج از قرآن و دین عمل نمی‌کردند. آنچه امام رفتار می‌کرد در چارچوب متون و مبانی دینی بود.

بهشتی‌سرشت ادامه می‌دهد: در دورانی که ایشان مبارزه، انتقاد، امر به معروف و نهی از منکر می‌کردند و در مقابل رژیم پهلوی سخن می‌گفتند، تلاش‌شان ابتدا در جهت اصلاح رژیم پهلوی بود، نه اینکه از همان ابتدا بخواهند یک رفتار انقلابی صورت بگیرد. بارها دیده‌ایم که ایشان ابتدا به صورت به اصطلاح کسی که می‌خواهد نصیحت کند وارد میدان مبارزه شدند و شاه را نصیحت کردند که مبادا کاری کنی که روزی بخواهی مثل پدرت از این کشور بروی یا موارد دیگری را که ایشان را تذکر می‌دهند خیلی جالب است. مثلا می‌گویند که اگر همان قانون اساسی را اجرا کنید ما اساسا حرفی نداریم. به نوعی همان قانون اساسی دوره مشروطه را که نتیجه مبارزات مردم و فعالیت‌های علمای دین بود، حضرت امام هم آن چارچوب را قبول داشتند ولی متاسفانه شاه به آن متعهد نبود و یک حکومت استبدادی مطلقه را به نمایش گذاشت. شاه در قانون اساسی یک مسئولیت تشریفاتی داشت اما بخصوص بعد از کودتای ۲۸ مرداد طوری عمل کرد که قوای سه‌گانه در اختیار خودش باشد.

امام یک اصلاح‌طلب انقلابی بود

وی با بیان اینکه "رفتار امام این‌گونه نبود که از ابتدا تا انتها وارد یک فرآیند انقلابی و مدیریت انقلابی شود" می‌افزاید: بعد از پیروزی انقلاب هم اگر نگاه کنیم، صحبت‌هایی که امام راجع به آمریکا می‌کند عموما شرطی است. مثلا می‌گویند به شرط آنکه آمریکا فلان کار را بکند ما چنین می‌کنیم. این با مواضع و اظهارنظر رهبران انقلاب‌های دیگر خیلی فرق دارد. مثلا در اتحاد جماهیر شوروی آنچه که لنین راجع به آمریکا و غرب می‌گفت این‌گونه نبود و بعدها البته دیدیم که ۱۸۰ درجه در رفتارشان تفاوت ایجاد شد اما امام یک سیری را طی می‌کنند که این‌ها نکات آموزنده‌ای است.

این استاد دانشگاه با اشاره به دیگر رفتارهای امام (ره) بیان می‌کند: در ارتباط با جنگ بارها و بارها ایشان فرمودند که این‌ها اگر حقوق ما را بدهند و خسارت‌های ما را جبران کنند ما به جنگ پایان می‌دهیم. می‌بینیم در اینجا هم صحبت‌ها مشروط است. به این ترتیب می‌توانیم بگوییم که امام یک اصلاح‌طلب انقلابی بودند. در شرایطی که اصلاحات نیاز است به این موضوع اعتقاد دارد و در شرایطی که به مواضع رادیکال‌تری نیاز است به این شکل عمل می‌کند.

وی در ادامه عنوان می‌کند: نمونه دیگر در اداره کشور است. نظام ما دارای دو وجه است یکی مشروعیت عمومی نظام که همان اسلام است و دیگری مقبولیت است که اساسا باید مردم این نظام اسلامی را قبول داشته باشند. با چنین ترکیبی که جمهوری اسلامی نام دارد، ما باید به تمام جهات توجه کنیم؛ لذا فرمایش ایشان که فرمودند جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش، بسیار مهم است چرا که کسانی می‌خواستند به بهانه اسلامیت، جمهوریت را انکار کنند و یا به بهانه جمهوریت، اسلامیت را کنار بزنند اما امام این ترکیب را توامان قبول داشتند و معتقد بودند که باید یک حکومت اسلامی بر مبنای مشارکت مردم و به صورت دموکراتیک شکل دهیم که البته قانون آن مغایرتی با اسلام نداشته باشد. چنین ترکیبی را در دنیای امروز به این شکل نداریم. البته بحث عملکردها موضوع دیگری که ما چقدر موفق شده‌ایم جمهوریت را حفظ کنیم و یا اسلامیت را.

امام بن‌بست‌شکنی‌ در روش و مشی اعتدالی و اصلاحی خود زیاد داشتند

بهشتی‌سرشت همچنین خاطرنشان می‌کند: از سوی دیگر گاهی دیده می‌شد که مثلا در روند اداره کشور بن‌بست‌هایی به وجود می‌آمد. شورای نگهبان بر اساس وظایف قانونی خود باید قوانین را با مبانی اسلام مطابقت دهد اما در این میان گاهی مغایرت‌هایی ایجاد می‌شد که در روند اداره کشور مشکلاتی ایجاد می‌کرد. در آن اوایل که هنوز مجمع تشخیص مصلحت نظام نبود گاهی خود امام (ره) ورود پیدا می‌کردند و مثلا در یک مقطعی ایشان فرمودند که اگر دوسوم نمایندگان مجلس با یک لایحه موافقت کردند، کفایت می‌کند ولو اینکه شورای نگهبان مخالف باشد. امام از این جور بن‌بست‌شکنی‌ها در روش و مشی اعتدالی و اصلاحی خود زیاد داشتند. برای همین منظور هم در بازنگری قانون اساسی آن شورایی که انتخاب شده بود، مجمع تشخیص مصلحت نظام را به عنوان یک ارگان رسمی در کشور ایجاد کرد تا این‌گونه اختلافات را برطرف کند. البته شکل‌گیری مجمع بعد از رحلت امام بود.

وی اضافه می‌کند: در روند رفتاری امام (ره) می‌بینیم این‌گونه نیست که کسی مثل امام بخواهد از ابتدا تا انتها همان مواضع انقلابی را داشته باشد و هیچ انعطافی نداشته باشد. بعضی‌ها فکر می‌کنند یکی از ویژگی‌های انقلابی‌گری این است که شخص هیچ انعطافی نداشته باشد. البته در تنها جایی که امام هیچ انعطافی نداشتند مخالفت با اسرائیل بود که آن هم دلیل مشخصی داشت و به خاطر غاصب بودن این رژیم بود در حالی که می‌بینیم جمهوری اسلامی پس از انقلاب با دو رژیم اسرائیل و آفریقای‌جنوبی رابطه دیپلماتیک نداشت اما پس از آنکه رژیم آپارتایدی آفریقای‌جنوبی از بین رفت این ارتباط برقرار شد اما مساله اسرائیل تفاوت دارد چرا که این یک ظلم آشکار به مسلمانان است.

نویسنده کتاب زمانه و زندگی امام خمینی (ره) با اشاره به شخصیت بنیانگذار انقلاب اسلامی اظهار می‌کند: به هر حال ما امام را این‌گونه یافتیم که در آن‌جایی که باید سازش‌ناپذیر باشند و مواضع قاطعی داشته باشند چه قبل و چه بعد از انقلاب بر اساس موازین اسلام و موازین عقلی این قاطعیت ایشان سر جای خودش است. مثال دیگر این موضوع، جنگ تحمیلی است. وقتی امام دیدند که ممکن است کشور به خطر بیفتد و هزینه‌های سنگینی به کشور، مردم و منابع ما وارد شود، قطعنامه را پذیرفتند. البته ایشان پیگیر احقاق حق ایران بودند که این که چه کسی آغازگر جنگ بوده و ایران بتواند حق و حقوق خود را بگیرد. با این توضیحات می‌بینیم که امام در جاهای سختی انعطاف به خرج دادند و در مواقع خاص قاطعیت انقلابی که ویژگی رهبری انقلاب است را از خود نشان دادند.

وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود به نوع رفتار امام به عنوان یک مرجع تقلید که به رهبری یک انقلاب رسیده می‌پردازد و می‌گوید: نکته جالب دیگر درباره بیت امام است که بیت ایشان چه پیش و چه پس از انقلاب به عنوان بیت یک مرجع و یک بیت الگو مطرح است و محل رجوع همه مردم به حساب می‌آید و مثل یک رییس حکومت نیست. امام به هر حال در قله علوم دینی و برداشت‌های مذهبی نشسته و مورد توجه عموم مسلمانان قرار گرفته بود. چنین آدمی که موسس یک نظام و رهبر یک انقلاب دوران‌ساز است در رفتار و نگاه‌های اجتماعی، سیاسی و خانوادگی طبیعی است که باید الگو باشد و به نوعی مسلمان‌ها چه در ایران و چه در خارج از کشور به امام به عنوان یک الگو نگاه می‌کردند.

بهشتی‌سرشت در پایان بیان می‌کند: چنین شخصی که وجه بارز معنوی و دینی دارد و مرجع تقلید به حساب می‌آید و از طرفی نگاه و رویکردش منجر به یک انقلاب دوران‌ساز شده و بی‌بدیل است، طبیعی است که چه خود و چه خانواده‌اش در رفتار و گفتار و نگاه‌های سیاسی و اجتماعی یک الگو باشند. از این جهت وصیت‌نامه امام یک سند مهم به حساب می‌آید. نگاه مردم به امام این است که در ادامه حکومت فکری، اجتماعی، سیاسی و رفتاری ائمه اطهار (ع)، امام خمینی همان مسیر را ادامه می‌دهد و وقتی آن‌ها الگو بودند ایشان هم الگو می‌شود و این ویژگی‌ها است که امام را از سایر رهبران انقلابی جهان متمایز می‌کند.