سال ها است که برخی گروه های تروریستی در قالب گروه های فشار برخی بازیگران فرامنطقه ای سعی می کنند با استفاده از اعتبارات پنهانی خاص حامیان خود، منطقه تحت فعالیت خود را متشنج کنند، تنها به این دلیل که آنها راحت تر به اهداف خود این مناطق خاص دست یابند.
از جمله مخوف ترین این گروه ها در دو دهه گذشته، گروه ترویستی القاعده به سرکردگی بن لادن معروف، گروه تروریستی الشباب در شاخ آفریقا، گروه ترویستی بوکوحرام در غرب آفریقا، طالبان در افغانستان، گروه های تروریستی جبهه النصره در سوریه است و همچنین خشن ترین آنها داعش هست که در عراق متولد شد.
پیش از این القاعده سعی کرد در دوره های مختلف مناطق مختلفی از جهان را تحت سلطه خود بگیرد، اما گروه تروریستی داعش که در عراق نضج گرفت، در سوریه رشد کرد و در عراق و سوریه توسعه و گسترش یافت، بعد از تجربه یک شکست سنگین در عراق و حتی سوریه به ویژه از دست نیروهای ایرانی، سعی کرد برای ادامه بقا و در واقع تامین منافع حامیان خود به برخی دیگر از مناطق جهان کوچ کنند.
از جمله اینکه این گروه تروریستی امروزه از شاخ آفریقا تا شرق افغانستان و آسیای مرکزی و نیز تا جنوب شرق آسیا ریشه دوانده و در حال آماده شدن برای جنگ های آینده در سرزمین های بیشتری از جهان اسلام است.
اخبار رسانه های بین المللی و منطقه ای از تحولات جنگ در عراق و سوریه حکایت از آن دارد که سرکردگان این گروه تروریستی تاکنون بسیاری از نیروهای خود را از شمال آفریقا (مغرب و تونس)، قفقاز (تاتارستان، چچن)، آسیای میانه (تاجیکستان و ازبکستان) و آسیای مرکزی (افغانستان و منطقه سینکیانک چین و ایغورها) تامین کرده است و در کنار آنها نیروهایی نیز از برخی دیگر از کشورهای عربی و اروپایی به چشم می خورند.
تروریست های داعش که طبق برآورد سازمان ملل از حدود 80 کشور جهان تامین نیرو می شوند، عمدتا اعراب منطقه خاورمیانه هستند و طبق اعلام آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) از میان 20 تا 32 هزار تن از افرادی که در این گروه و گروههای مشابه در سوریه و عراق فعالیت میکنند، تقریبا نیمی از آنها عراقی یا سوری هستند و بقیه از کشورهایی چون عربستان، مغرب و تونس و تعداد قابل توجهی هم از کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز به آنها پیوستند.
اما حضور پر رنگ اتباع کشورهای آسیای مرکزی در جمع داعشیان به قدری برجسته هست که کارشناسان سیاسی از آنها به عنوان 'شاخۀ خراسان داعش' یاد می کنند.
سال گذشته در چنین ایامی بود که همین شاخه از داعش آشکارا مسوولیت اکثر حوادث خونین در کابل و شهرهای دیگر افغانستان را بر عهده گرفته بود، حوادثی که تاکنون صدها کشته و مجروح داشته است.
اگرچه به رغم دستگیری برخی از آنها در افغانستان، مقامات این کشور هنوز موضع گیری قاطعی در باره پدیده داعش در کشورشان از خود نشان نداده اند، اما آمار افراد دستگیر شده از این شاخه داعش در کشورهای آسیای مرکزی حاکی است که آنها به تدریج می روند تا به یک تهدید جدی برای کشورهای خواستگاه خود و کشورهای همسایه تبدیل شوند.
چون این دسته از داعشیهایی که بعد از شکست در سوریه و عراق مجبور به بازگشت به کشورهایشان شدهاند، کینه بزرگی را در دل ذخیره کرده اند از اینکه چرا به خواسته های خود در عراق و یا سوریه نرسیده اند، لذا سعی می کنند تحقق این آمال را در زادگاه های خود جستجو کنند و در نهایت بتوانند مفری برای گشایش این عقده های سرکوفت شده را در نقاط دیگری از جهان پیدا کنند، ولو این نقطه کشور خودشان باشد و برای آنها بهتر که بتوانند این آرزوها را در زادگاه خودشان جستجو و محقق کنند.
گزارشات حاکی است که تعداد زیادی از اتباع آسیای مرکزی به ویژه شهروندان ترکمن و ازبک در داعش حضور دارند که اکثر این افراد به دلائل مختلفی از جمله برای بدست آوردن درآمد و یا افکار جهادی به سوریه و عراق رفته بودند.
اما نابودی سرفرماندهی این گروه تروریستی در این دو کشور خاورمیانه، موجب شد تا اوضاع این دسته از افراد که عمدتا در سال 2016 از کشور خود خارج شده بودند در طی یک سال اخیر، یعنی با پایان فعالیتشان در سوریه و عراق، در حالت بسیار وخامت باری قرار گیرد.
'جفری فلتمان' معاون دبیرکل سازمان ملل در امور سیاسی افغانستان و آسیای مرکزی سال گذشته براساس برآورد منابع امنیتی قزاقستان، آمار شهروندان این کشور در جمع داعش را کمترین تعداد نیروی شبه نظامی از کشورهای آسیای مرکزی در این گروه ترویستی ارزیابی کرده بود و گفته بود که تعدادشان به هزار نفر نمی رسد.
وی آن زمان تعداد شهروندان کشور فقیر قرقیزستان را حتی تا دو هزار نفر برآورد کرده بود که تعداد کشته شدگان و افرادی که از سوریه و عراق به وطنشان بازگشتهاند را نیز جزو این آمار حساب کرده بود.
طبق اطلاعات موجود در مرکز اطلاعات سازمان ملل، آمار اتباع تاجیکستان و ازبکستان در داعش هر کدام بطور جداگانه تا به 2 هزار نفر نیز می رسید، هر چند که این آمار در گزارشهای مختلف متفاوت نقل شده است و برخی مراجع بیش از تعداد را تایید می کنند.
به اعتقاد اکثر کارشناسان بیشترین شبه نظامیان عضو داعش از آسیای مرکزی، ازبک و ترکمن هستند ولی به دلیل موقعیت سیاسی این 2 کشور، تعداد اصلی اتباع مرتبط با داعش از این کشورها همچنان مخفی نگاه داشته شده است.
برخی گزارشات حاکی است که بیشتر اتباع شبه نظامی قزاق و قرقیز پس از آغاز فعالیت نیروی هوایی روسیه در سوریه، از طریق خاک ترکیه به کشورهای خود باز گشته و حتی تعدادی از آنها هنوز در ترکیه به سر می برند.
'آندره سرنکو' کارشناس آسیای مرکزی و افغانستان در یک اندیشکده روسی معتقد است که در میان این دسته از اتباع کشورهای آسیای مرکزی که به وطن خود بازگشتهاند، به طور قطع اشخاصی وجود دارند که نه صرفا با هدف مالی، بلکه با انگیزه جهاد اعتقادی دست به چنین اقدامی زده بودند و بی تردید در آینده برای کشورهای خودشان نیز خطرناک محسوب خواهند شد.
بطور مثال، در اواسط خرداد ماه 1395 بود که نیروهای امنیتی قرقیزستان در استان 'باتکن' آن کشور، 3 نفر از اعضای داعش و اتباع این کشور را دستگیر کرده بودند که قصد انجام عملیات تروریستی در کشور خودشان را داشتند.
جستجو در اخبار کشورهای این منطقه، آمار قابل توجهی از عملیات های تروریستی داعش را نشان می دهد که جملگی حکایت از وخامت وضعیت امنیتی این کشورها از سوی گروه تروریستی داعش و به ویژه از ناحیه شهروندان این کشورها می کنند.
البته نباید فراموش کرد که بسیاری از اتباع کشورهای آسیای مرکزی که جوان هستند، بعد از شکست داعش و تقویت جبهه النصره، به آن گروه و در کل به القاعده نیز پیوستند تا از این طریق همچنان به افزایش توان رزمی و تقویت اعتقادات افراط گرایانه خود بپرداند، پس آنها همچنان خطری بالقوه برای کشورهای زادگاه خود نیز بشمار می روند.
صرف نظر از اینکه داعش به چه منبعی سیاسی و امنیتی و حتی مالی وصل است تا منافع آنرا تامین و تضمین کند، خطر این گروه امروزه در آسیای مرکزی که افغانستان نیز بخشی از آن است به شدت در حال افزایش است.
چون آنها طی چند ماه اخیر حملات تکاندهنده ای را در قزاقستان و افغانستان و به ویژه کابل و برخی ولایات دیگر آن راهاندازی کرده اند و گزارشات حاکی است که پایگاهها و مراکز آموزشی و نظامی این گروه به ویژه در حوزۀ شمال افغانستان به شدت در حال گسترش است.
این درحالی است که کشورهای آسیای مرکزی از جمله افغانستان هنوز برنامه مدونی برای سرکوب آنها تدوین نکرده اند و حتی برخی رسانهها خبر می دهند که این گروه تروریستی به تازگی طرح 'جهاد نکاح' را در ولایت های ننگرهار و جوزجان افغانستان راه اندازی کرده تا بهتر بتوانند از میان جوانان این منطقه یارگیری کند.
یعنی درواقع باید گفت که این گروه تروریستی آسیای مرکزی را نه به عنوان هدف اصلی بلکه یکی از هدف های بزرگ خود برای بازسازی و تقویت روحیه بعد از شکست در سوریه و عراق تعریف کرده است، چرا که این منطقه بخشی از شبکۀ عملیاتی گروه مشابه آن یعنی طالبان نیز هست.
این منطقه برای داعش از آن روی اهمیت دارد تا چنانچه شبکۀ حقانی، سازمان تروریستی القاعده و دیگر گروههای جنگجو در افغانستان بخواهند در چتر گروه طالبان به فعالیت بپردازند، آنها نیز با در پیش گرفتن هدفی مشترک با آنها، بقای خود را در جهان ولو در نقطه دیگری غیر از سوریه و یا عراق تضمین کنند.
بنابراین، منطقه آسیای مرکزی با کوچ جدید داعش به آن با تهدید جدی روبرو است که نه تنها کشورهای منطقه، بلکه بازیگران فرامنطقه از جمله روسیه، چین، ایران و ترکیه را که دارای منافع تاریخی در این منطقه هستند، در معرض تهدید جدی قرار داده است.
این خطر زمانی برای کشورهای منطقه و بازیگران فرامنطقه ای آن اهمیت بیشتری می یابد که شهروندان 5 کشور آسیای مرکزی از منابع مهم استخدام اعضای گروه افراطی داعش هستند و حتی بارها مشاهده شده که آنها هنوز شبه نظامیان را در برخی از مناطق قرقیزستان، تاجکستان و حتی در قزاقستان نه بطور مخفی، بلکه به طور علنی استخدام میکنند.
البته کشورهای آسیای مرکزی با علم به اهمیت برخی خطرها غیر از داعش، از مدتها قبل برنامههایی را در جهت حفاظت از امنیت کشورهای خود و به طور کلی امنیت منطقه آغاز کردهاند و حتی شورایی را با عنوان 'شورای همکاریهای متقابل و اقدامات اعتمادسازی در آسیا (CICA) راه اندازی کردند.
آنها همچنین در قالب سیستم امنیت سازمان همکاری شانگهای در آسیای مرکزی و سازمان قرارداد امنیت دستهجمعی تلاش هایی را برای حفاظت از امنیت خود در این منطقه صورت داده اند.
ناگفته نماند که 4 کشور از 5 کشور آسیای مرکزی، عضو سازمان همکاری شانگهای و 3 کشور از این 5 کشور نیز از اعضای سازمان قرارداد امنیت دستهجمعی هستند و به همین دلیل اهداف این دو نهاد در حفاظت از امنیت آسیای مرکزی تفاوت زیادی با یکدیگر ندارد و سعی می کنند بدون هیچ اختلاف نظری به طور کامل با یکدیگر همکاری کنند.
اما از آنجایی که در سالهای اخیر در این منطقه اقدامات تروریستی زیادی انجام گرفته است که امنیت آنرا مورد تهدید جدی قرار داده است، به ویژه اینکه منبع اصلی این اقدامات تروریستی نیز در خود این کشورها و به ویژه در شمال و شمال غرب افغانستان و همچنین در سرحد با پاکستان قرار دارد، بنابراین حفظ ثبات امنیتی کشور بای برای رهبران این کشورها که با برگزاری انتخاباتی توانستند ثبات سیاسی را بطور نسبی در کشور خود حفظ کنند، از مهمترین دغدغهها باشد.
از اینرو باید اذعان داشت که اگرچه کشورهای قدرتمند منطقه با راه اندازی این دو ائتلاف امنیتی مهم منطقه ای برای تامین اهداف سیاسی و اقتصادی خود به ویژه در قالب پیمان شانگهای بیکار نبوده اند، اما کشورهای منطقه آسیای مرکزی نیز باید بدانند چنانچه نتوانند همدلی این کشورهای قدرتمند صاحب منافع را برای تامین امنیت خود جلب کنند، بی تردید باید منتظر تبدیل شدن به ویرانه هایی چون عراق و سوریه، اما در نقطه ای دیگری از جهان باشند.
هم کشورهای منطقه و هم بازیگران و صاحبان منافع اصلی و تاریخی از این منطقه باید بدانند اگر برای تامین امنیت این منطقه از خطر گروه های تروریستی چون داعش جدیت به خرج ندهند، قافیه های سیاسی و اقتصادی را به رقبای خود که حامیان اصلی تروریست های داعش هستند، خواهند باخت.