صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۳۰ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۹۷۱۲۰
تاریخ انتشار: ۴۸ : ۰۰ - ۱۵ اسفند ۱۳۹۶
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

متهم در حالی که اشک می‌ریخت، گفت: من از این وضعیت خسته شده بودم. هر بار که از سرکار به خانه برمی‌گشتم می‌دیدم ابوالفضل با چاقو مادر و خواهرش را تهدید به مرگ کرده و آنها از ترس برای ساعت‌ها در دستشویی پنهان شده‌اند. ابوالفضل همه اسباب و اثاث خانه را می‌شکست و آرامش ما را گرفته بود.


به گزارش ایران، اوایل اردیبهشت امسال به کلانتری ۱۱۹ مهرآباد خبر رسید مرد 59 ساله‌ای درجــریان درگیری، پسر ۲۰ ساله‌اش به نام ابوالفضل را در خانه‌شان واقع در خیابان شمشیری کشته است.این مرد پس از دستگیری در حالی که اشک می‌ریخت به قتل پسرش اعتراف کرد و گفت: از اذیت و آزار‌های پسر بیمارم خسته شده بودم. به همین خاطر در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و او را کشتم.



یک هفته از این جنایت خانوادگی گذشته بود که مادر ابوالفضل به دادسرای امور جنایی رفت و با اعلام رضایت از شوهرش گفت از او هیچ شکایتی ندارد. به این ترتیب پرونده مرد میانسال به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و این مرد در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان پای میز محاکمه ایستاد.



وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «پسرم سال‌ها بود که از بیماری اعصاب و روان رنج می‌برد به همین خاطر درسش را رها کرده و مدام در خانه بود. او می‌خواست هر طور شده به‌طور غیرقانونی از کشور خارج شود. حتی زمان خدمت سربازی‌اش برای مدتی در بخش اعصاب و روان بیمارستان بستری شد اما پزشکی قانونی او را از ادامه خدمت معاف نکرد. من پیک موتوری بودم و با سختی زندگی همسر و فرزندانم را می‌گذراندم. از وقتی پدرم فوت شده بود ناچار بودم به مادر بیمارم هم خرجی بدهم اما پسرم اصرار داشت هر طور شده مخارج سفر و زندگی‌اش در خارج از ایران را مهیا کنم. بارها به او گفته بودم پولی ندارم اما قبول نمی‌کرد. ابوالفضل همه طلاهای مادرش را به زور گرفته بود و حتی بارها نیزاز برادرش به زور پول گرفته بود. به همین خاطر زن و بچه‌ام در خانه امنیت نداشتند.



متهم در حالی که اشک می‌ریخت، گفت: من از این وضعیت خسته شده بودم. هر بار که از سرکار به خانه برمی‌گشتم می‌دیدم ابوالفضل با چاقو مادر و خواهرش را تهدید به مرگ کرده و آنها از ترس برای ساعت‌ها در دستشویی پنهان شده‌اند. ابوالفضل همه اسباب و اثاث خانه را می‌شکست و آرامش ما را گرفته بود.
روز حادثه همسر و فرزندانم در خانه نبودند و ابوالفضل خیلی بی‌قرار بود. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم دستمالی را دور دهانش پیچیدم تا آرام شود اما یکباره متوجه شدم دیگر نفس نمی‌کشد. همان موقع فریاد کشیدم و مادرم که در طبقه بالای ساختمان زندگی می‌کرد به طبقه پایین آمد و متوجه حادثه شد بعد با داد و فریاد همسایه‌ها، اورژانس و پلیس را خبر کرد اما افسوس که پسرم جان سپرده بود. حالا هم بشدت پشیمانم و از خدا می‌خواهم مرا ببخشد. شرمنده خانواده‌ام نیز هستم.»



در پایان محاکمه، این مرد با رأی قضات به 3 سال حبس محکوم شد.