صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۹۲۳۶۰
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۰۹ - ۱۸ بهمن ۱۳۹۶
فیلم «لاتاری» از چندین شب گذشته به مشهورترین فیلم جشنواره فجر تبدیل شده است؛ البته نه به خاطر محتوا یا بحث های فنی مربوط ‏به آن، بلکه به دلیل جوسازی های رسانه ای کم سابقه عوامل.‏
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

محمد گوهربين، سرويس فرهنگ و هنر: فیلم «لاتاری» از چندین شب گذشته به مشهورترین فیلم جشنواره فجر تبدیل شده است؛ البته نه به خاطر محتوا یا بحث های فنی مربوط ‏به آن، بلکه به دلیل جوسازی های رسانه ای کم سابقه عوامل.‏

به گزارش «انتخاب»، دو شب پیش، محمدحسین مهدویان، کارگردان «لاتاری» مهمان رضا رشیدپور در برنامه «هفت» بود. پس از ‏این برنامه، هادی حجازی فر، بازیگر فیلم با لحنی تند و کم سابقه با اشاره به آنچه تعریف «داستان کامل و ریز فیلم اکران نشده» ‏توسط رضا رشید پور خوانده، در اینستاگرام خود نوشت: «از حسین مهدویان به شدت ناراحتم که چرا با پشت دست نزد توی دهن ‏مجری پرت و بی اطلاع صبحگاهی برنامه» و در نهایت رشیدپور را با الفاظی مانند «بلاهت و بی سوادی» توصیف کرد. ‏مهدویان هم زیر پستش پاسخ داد: «من معذرت میخوام. باید می زدم واقعا. زیادی خواهش کردم.»‏

عوامل اصلي فيلم (رضويان و مهدويان) از حاميان جوان و جوياي نام و هم مجريان تئوري سوخته ي "تقسيم وظيفه" هستند! يكي با سطحي نازل از فهم سياسي، داعيه اصولگرايي دارد و ديگري حامي اصلاح طلبيست! این زوج خودشیفته اما به يك قاعده داعيه دار فهم و كمالات در تخيل پردازي اند؛ بي آنكه براي ديگران، مختصر عقلي قائل باشند ! اگر از چيستي و علل اين اختلال بگذريم، بايد هشدار داد كه اين خصيصه خطرناك، مي تواند به سادگي در ميان مدت، به زير مجموعه نيز سرايت كند! چندان كه چنين نيز شد و برخي عوامل، وخيم ترين نوع اين ويروس را از آن خود كردند!

اينان اما پروسه "پسا توليد" تا "اكران" را با عمليات رواني كودكانه اي طرح ريزي كرده اند! با همان سطح نازل از فهم سياسي و داعيه سواد رسانه اي! مثل جنجال سخيف و تصنعي رسانه اي در اختتاميه جشنواره فجر گذشته! همين جماعت حالا ميخواهد بازي تكراري خود را دوباره ايفا كند! از يك مصاحبه ي ساده تلويزيوني با رضا رشيدپور در برنامه هفت، بناي ساخت يك جنجال تمام عيار به سود منافع خود را دارند! بازيگر نوشهره اش نيز به ميدان آمده ؛ چنان در نقش كليشه شده ي خود فرو رفته كه با همان ادبيات و گفتار، به مجري برنامه تاخته و گفته چرا اقاي نوكارگردان در دهان رشيدپور نكوفته! مهدويان هم كامنت گذاشته و تاييد كرده كه بايد در دهان رشيدپور ميزده!

حالا نوبت به قطب ديگر عالم امكان مي رسد! هماني كه مهمترين افتخارش تقسيم بندي ملت به دو گروه ٩٦ و ٤ درصديست كه همراه با رييس شكست خورده اش، يكي از مسببين عصبانيت اين روزهاي مردم است! او دعواي فيلم سرسري و در طراز خويش را به صداوسيما و بي بي سي وسي ان ان كشانده تا در ادامه ي عمليات رسانه اي نازلش، "لاتاري" را رو آورد. و اخر سر با ادبياتي كوچه بازاري، به برنامه هفت تاخته و گفته چرا وسط مصاحبه، رشيدپور موضوع فيلم را لو داده ؟! سوال مردم و نگارنده اما ساده است؛ چرا فيلم را به جشنواره آورديد؟! چرا در مصاحبه تلويزيوني شركت كرديد؟! تصور مي كنيد قرار بود با شركت فيلم در جشنواره و حضور در مصاحبه تلويزيوني، تنها شنونده ي مداحي و تمجيد اثر خود باشيد؟! توقع داريد شوی ساده لوحانه رسانه اي تان را تحمل كنند و از خط داستان هم سخني نگويند؟! نقد هم نكنند كه نكند داستان لو رود؟! ياللعجب از اين نوهنرمند و نوسرمايه گذاراني كه با بودجه هاي خاص، عنواني چنين را تصاحب كرده اند!

آن هم چه فيلمي! نگارنده تا به امروز به هيچ فيلم جدي و غيركمیک، اين چنين نخنديده و اشك قهقهه، از چشمانش سرازير نشده بود! داستان قتل يك دختر كه نهايتاً منتج به ورود نامزد دختر و سوپرمن همه فن حريفِ قمه به دست در خيابنهاي دبي ميشود! تا اينجاي داستان، آنقدرها هم بد نيست كه لبخندِ تمسخر بر لبان مخاطب بنشيند! در انتهاي داستان كش داده و طويل المدت اما، فيلم با يك كمدي تمام عيار گروگانگيري پايان مي پذيرد ! وسط اين كمدي باورنكردني هم، يك جمله كليشه اي نچسب از خليج فارس بر زبان مي آورند! و بعد تهيه كننده ٤ درصدي مي گويد، بابتش فحش خورديم؟! مگر فيلم را در عربستان سعودي ساخت و اكران كرده ايد كه فحشش را خورديد؟! قرار است بابت همين تك جمله كليشه اي در انتهاي اين كمدي نابخردانه، لوح تقدير عزت ملي هم دريافت كنند و بعد هم از حاشيه ي اين ديالوگ ماندگار ملي!! امداد غیبی ديگري براي ساخت يك كمدي شیرین نصیب شود؟!

دست آخر، ظاهراً وقتي عوامل فيلم ديده اند سكانس پاياني و نتيجه بخش فيلم زيادي كمدي از آب درآمده، تغيير استراتژي دادند و از اساس منكر داستان شدند و اثر را اساساً يك فيلم كليشه اي و شعاري عامدانه خواندند! اما نفهميدند كه شعار و نشان هم چارچوب و قلمرويي دارد! نه چون تفسیر سبکسرانه از "شاهنامه" و سطح دريافت اینان از معناي "فاشيسم"! كه گويي گستره ي معنايي آن تا عمق بي سوادي حضرات نيز، قابل رديابي نيست!