تازه پایش را به بهارستان گذاشته بود و شاید بعد از سالها در حاشیهبودن زنان مجلسینشین، شنیدن صدای جدید و محکم او جلب توجه میکرد. دوسال از زمانی که طیبه سیاوشی به همراه ١٦زن دیگر راهی ساختمان هرمی شکل میدان قدیمی تهران شد تا رکورددار حضور زنان در ١٠ دوره مجلس شورای اسلامی باشد، میگذرد و اکنون او پیشقراول حلوفصل بسیاری از مشکلاتی است که به قول خودش «نیاز به گفتمانسازی» دارد.
خیلیها سیاوشی را که نایبرئیس فراکسیون زنان، عضو فراکسیون امید و عضو کمیسیون فرهنگی است، با اظهاراتش درباره ورود زنان به ورزشگاهها، لایحه تأمین امنیت زنان، تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با اتباع خارجی و کودکهمسری میشناسند.
گفتوگوی ما با ایشان که چادرینبودنش او را از دیگر همکاران زنش در مجلس جدا کرده و بیشتر ما را به یاد زنان مجلس ششم میاندازد، در تحریریه «شهروند» انجام شد. گفتوگویی طولانی که گرچه محوریتش با موضوع «زنان» بود، اما از دیگر مسائل روز اجتماعی و سیاسی بیبهره نبود. او در این گفتوگو از لزوم ورود زنان به ورزشگاهها گفت؛ از روزهای تلخ و شیرین نماینده مردم بودن، از ضرورت خروج از بنبست «حصر»، از نوع پوشش خود و اینکه حرفهای دیگران دراینباره برایش مهم نیست، از پشیمان نبودنش به خاطر رأی به روحانی و از اینکه «فعال حقوق زنان است، اما از کلمه فمینیسم نمیترسد...»
خانم سیاوشی! احتمالا رأیدهندگانی که اسفند ٩٤ به لیست امید رأی دادند، خیلیها را در لیست نمیشناختند. مثل همان کسانی که در انتخابات امسال به شورای شهر رأی دادند و خیلیها را نمیشناختند، اما الان خیلی از رسانهها؛ فعالان مدنی، حقوق زنان و فعالان دانشجویی شما و بهعنوان مثال خانم سلحشوری را در فراکسیون زنان میشناسند و بسیاری از مردم روی شما حساب میکنند. به ما بگویید چه شد تصمیم گرفتید نماینده شوید؟
در سال ٩٤ یک اتفاق مهم شکل گرفت که کمپین حداکثری برای ثبتنام بود. من آن زمان با مرکز مطالعات زنان کار میکردم و بحث بر سر این شد که ثبتنام کنیم. خیلی از زنان هم ثبتنام کردند، من هم کردم، اما خیلی از زنان مشکل پیدا کردند و ردصلاحیت شدند. از آنجا که من تأیید صلاحیت شدم، برایشان جالب بود و بعد از آن دیگر تلاش دوستان بود و فعالیتهایی که داشتیم تا بتوانیم بهعنوان نماینده وارد مجلس شویم.
از اینکه وارد این حوزه شدید، پشیمان نیستید؟ یا راضی هستید و دوست دارید در این زمینه ادامه دهید و حتی در دورههای بعدی هم کاندیدا شوید؟
هم راضی هستم و هم پشیمان! راضی هستم به این معنا که وارد عرصهای شدم که مطالبات چند بخش از جامعه را در مجلس مطرح کنم. گرچه هنوز نتوانستهایم دقیقا آن عملکردی را که مطلوب همه بوده و دایما هم تکرار میشود، انجام بدهیم، ولی من فکر میکنم همان گفتمانسازی را که در عرصه بحث زنان و کودکان بوده و مباحث دیگری که به کمیسیون فرهنگی مربوط میشود، توانستهایم انجام دهیم، البته گفتمانسازی که از زمان قبل از انتخابات ٩٤ شروع شد، چون اینها مباحثی است که در چارچوب لیست امید مطرح شده بود و ما هم همانها را ادامه دادیم. از این بخش، خیلی راضی هستم که میتوانیم مطالبات مردم را منتقل کنیم، ولی پشیمان هم هستم، چون من خودم سیاست خواندهام و میدانم عرصه سیاست، عرصه تقابل، تعامل و تضارب است، ولی در جامعه ما یکسری از مسائل خیلی سخت پیش میرود. واقعا گاهی که برخی میپرسند پس شما چه کار کردید، خیلی پشیمان میشوم. میگویم کاش اصلا ورود پیدا نکرده بودم، چون وقتی چنین حرفی را چند بار از زبان افراد میشنوم، درد میکشم و واقعا برایم دردناک است.
پس الان هم پشیمان هستید و هم راضی!
یکی از دوستان درباره همین بحثی که به دیدار مراجع قم رفته بودیم، در کانالی عنوان کرده بودند من بهعنوان نماینده تهران مطالبات مردم تهران را عنوان میکنم، درحالیکه اصلا چه کسی میداند او نماینده تهران است؟! برایم جالب بود و در عینحال تکاندهنده. باوجود اینکه مردم مرا نمیشناسند، ولی من که میدانم نماینده آنها هستم. بههرحال من باید مطالبات آنها را منتقل کنم.
تجربه خانوادگیتان از نمایندهبودن چیست؟ چندی پیش مصاحبهای از خانم سلحشوری میخواندم که در آن عنوان کرده بودند، عدهای خطاب به او گفتهاند همسرشان ساده بوده که گذاشته نماینده مجلس شوند یا اینکه آیا شوهرش اجازه خروج از منزل را به او میدهد؟! شما هم با این موضوعات مواجه شدهاید؟
من تضاد و تناقضی بین نمایندهبودن و همسر یا مادربودن نمیبینم، ولی تداخل را میبینم. شما هم مادر هستید، هم همسر هستید و هم دارید کار میکنید. من همیشه کار کردهام و یک فعالیت اجتماعی را داشتهام و بعد حالا هم که وارد این عرصه شدم، گاهی ٢٤ساعته از من وقت میگیرد، ولی مشکلی نداشتم. همسرم هم گاهی ماهها حضور ندارد و ما همیشه با این مسأله کنار آمدهایم. به خاطر همین من مشکلی در این عرصه نداشتم و ورودم در این عرصه با هیچ مخالفتی مواجه نشده است.
دیدگاه سنتی جامعه درباره کار بیرون از منزل زنان تابهحال به شما منتقل شده؟ مثلا از فامیلهایتان.
چون همیشه دیدهاند که من هیچوقت در خانه ننشستهام، یعنی همیشه حتی اگر کاری هم نداشتم، کاری برای خودم پیدا کرده و انجام دادهام. اینکه همیشه این فعالیت را بهطور مداوم داشتهام الان حضورم در این عرصه برای کسی ایجاد مسأله نمیکند. منتها برای برخی این مسأله بود که آیا با ورودم به این عرصه میتوانم مطالبات مردم را دنبال کنم؟ برای مردم همیشه مسأله این است که باید در اپوزیسیون قرار بگیرید تا بتوانید از حقوق مردم دفاع کنید. درحالیکه میتوانید هم پوزیسیون باشید و هم اپوزیسیون و از حق مردم دفاع کنید، یعنی هیچ منافاتی با هم ندارند، البته نمیگویم برای پیشبرد اهدافمان به دولت بچسبیم. من همیشه این را میگویم و دوستان دیگر هم خوشبختانه تاکید میکنند که شما وکیلالرعایا هستید و این واقعا هم باعث افتخار خودم است.
شما چند فرزند دارید؟
دو دختر دارم.
به چه کاری مشغول هستند؟
یکی از دخترانم سال آخر دانشگاه را به پایان رسانده و الان برای ارشد میخواند و آزمون وکالت. دختر بزرگترم هم شغل آزاد دارد و در یک شرکت مشغول به کار است.
اگر بخواهید سختترین روز نمایندگیتان در طول این دوسال را نام ببرید، چه میگویید؟
روزهای سخت زیاد بوده.
مثال بزنید...
ببینید! کار سخت نیست. شما کار را انجام میدهید، ولی حواشی که پیش میآید، خستهکننده است. اینکه چرا این مسأله مطرح شده، چرا از این دفاع کردی یا علیه او صحبت کردی یا چرا اینگونه موضع گرفتی. بههرحال اینها مطرح میشود، ولی بعد از سه هفته کار مداوم، روز آخری که میدانم هفته بعد، هفته سرکشی به حوزههای انتخابیه است، از خدا میخواهم که امروز زودتر تمام شود، چون در بازدید میدانی و ملاقات مردمی انرژی میگیریم تا اینکه کار مداوم در عرصه مجلس باشد. یک روزهایی هست که واقعا خستهکننده است، چون مباحث شاید مطلوب کسی نباشد، اما کار میکنیم و جزو فعالیتها و وظایف است. حواشی یک مقدار آزاردهنده است و چندان تمایل ندارم در موردش صحبت کنم.
مثلا یکی از نمایندگان که واقعا در عرصه نمایندگی با هم دوست هستیم اینگونه مطرح میکند که تهرانیها مرفه و بیدرد هستند! این حرف واقعا اعصاب مرا خرد کرده بود و به او معترض شدم که واقعا خجالت نمیکشی این حرف را میزنی؟ بیا حداقل مناطق خوش آبوهوای تهران مثل فرحزاد را که جزو منطقه یک تهران است، ببین که هنوز مردم بر سر آب و برق مشکل دارند که شاید در رسانههای دیگر دیده نشود. به نظرم فقری که در شهرستانها دیده میشود، شاید با حاشیهنشینی تهران قابل مقایسه نباشد. این حاشیهنشینی در تهران ١٠ برابر آنها معضل دارد، یعنی اینها با آن مشکلات و آسیبهای اجتماعی که روی هم انباشته شده، با آن فقری که در شهرستانهاست، اصلا قابل مقایسه نیست، البته آن هم خیلی دردناک است، ولی این خیلی وحشتناک است و اصلا شما نمیدانید که باید چگونه حلوفصلش کنید. حالا به موقعش دراینباره خواهم گفت.
البته این دید در شهرستانها وجود دارد که فکر میکنند همه چیز برای تهران است؛ بهترین آب و امکانات ورزشی و رفاهی در تهران است و شهرستانها محرومند. همین دید در نمایندگان شهرستانها هم هست و در آنها هم رسوخ کرده.
ببینید! بیراه نمیگویند، ولی سرانه فرهنگی و ورزشی در تهران با این جمعیت اصلا همخوانی ندارد. وقتی سرانهها را به نسبت جمعیت ارزیابی میکنید، میگویید که این شهر، شهر فقیری است، یعنی شما امکانات را میبینید و چون امکانات خصوصی زیادی دارد، به نسبت جمعیتی که هست، آن امکانات خصوصی را میبینید، درحالیکه مثلا شاید در شهرستان این معیار ارزیابی آنها باشد.
خانم سیاوشی! نوع پوشش شما با زنان دیگر مجلس متفاوت است. امسال بعد از تشکیل دولت دوازدهم خانم جنیدی که قبلا مانتو میپوشیدند، به دلیل پروتکل حجاب و توصیه رئیسجمهوری حجاب چادر را انتخاب کردند، اما شاید شما را بتوانیم بیشتر به نمایندگان مجلس ششم تشبیه کنیم. آیا تاکنون شده به خاطر مانتوییبودنتان به شما تذکر بدهند؟ یا اینکه اتفاقی افتاده باشد که به این فکر بیفتید ای کاش مثل بقیه شده بودید!
نه، اصلا تحت فشار نبودم. منتهی برخی مسائلی را مطرح میکنند و من میگویم که دوسال دیگر تحمل کنید. چون اصلا نظرات دیگران برایم مهم نیست. میدانم که خانمها برایشان خیلی مهم است و در حرکتکردن و فعالیتهایشان بعضا موهایشان بیرون میزند، چون حفظکردن چادر و روسری سخت است، اما من همیشه همین بودهام. خدمت مراجع که رفته بودیم، من چادر سر کرده بودم، چند نفری به شوخی مسائلی را گفتند. بههرحال مراجع مذهبی قابل احترام و برخی داخل مسجد نشسته بودند و من چادر سرم کردم.
در انتخابات مجلس دهم رکورد حضور زنان در مجلس شکسته شد و ١٨ نماینده زن به مجلس راه یافتند که البته منهای خانم مینو خالقی این عدد به ١٧ نفر رسید. حالا دوسال میگذرد و شاهد تحرکات زیادی از سمت زنان مجلس هستیم. شما بهعنوان یکی از فعالترین نمایندگان زن در مجلس، فضای مردانه مجلس را برایمان توصیف کنید.
عرصه سیاستورزی همیشه به گونهای بوده که دسترسی زنان به منبع قدرت خیلی محدود بوده، به خاطر همین خیلی تعجب نمیکنید، یعنی فکر نمیکردم که قرار است اتفاق متفاوتی بیفتد. براساس آنچه از تجربه ذهنی در این سالها داشتم، میدانستم که این فرصت خیلی محدود است و تازه این بار افزایش پیدا کرده و ما توانستهایم ورود پیدا کنیم. به هر حال، فضا، فضای غالبی است، چون اکثریت را آنها دارند. شما فکر کنید بیش از ٢٥٠ مرد و ما ١٧ زن! ولی مسأله این است که با تعامل خیلی از مسائل را میتوان پیش برد. یعنی یکسری از مسائلی را که در زمینههایی مطرح میشود، میتوان در موردش صحبت، بحث و راضی کرد. ولی در هر حال عرصه سیاست نهتنها در ایران که در خیلی از جاهای دنیا هم به همین شکل است. باید تلاش کرد. من امیدوارم این سهم ٣٠درصد در سالهای بعد حداقل در لیست کلانشهرها لحاظ شود و تداوم پیدا کند و مختص یک دوره نباشد، چون در هر حال، این تداوم نشانگر این است که نظام از توانمندی نیمی از جامعهاش استفاده کرده، ولی در هر حال فکر میکنم باوجود اینکه فضای غالب متعلق به مردان بوده، ما توانستهایم خودمان را نشان دهیم، البته توانستهایم کارهایی را انجام دهیم، مانند همان بحث گفتمان که توانستهایم مواردی را که واقعا دغدغه و نگرانیهای جامعه بوده، منتقل کنیم. هرچند هر بحثی که مطرح میکنیم، میگویند مگر مطالبه چند درصد از جامعه است؟ بحث بیمه زنان سرپرست خانوار یا کودکهمسری که میگویند مگر دغدغه چند درصد از جامعه است؟! بحث حضور در ورزشگاهها که اصلا هیچ! درحالیکه قرار نیست ما درصدی پیش برویم. مثلا در بحث اشتغال که یک بحث عام و بزرگ است، زنان ما سهم بسیار کمی را به خود اختصاص دادهاند. ما داریم تلاش میکنیم و حداقل در پستهای مدیریتی و میانی و کلان چندان موفق نبودیم، ولی تاکنون تلاش کردهایم زنان توانمند را معرفی کنیم و این رویه را پیش ببریم. هر روز داریم رزومه یکی از زنان را به یکی از وزرا میدهیم و سفارش و صحبت میکنیم، که بعضیوقتها پیش میرود و بعضیوقتها هم پیش نمیرود، ولی من فکر میکنم همین تلاش ما هم میتواند تأثیر مثبتی بگذارد.
در این تعاملها کدام یک از نمایندگان شاخص از هیأترئیسه گرفته تا بقیه نمایندگان با زنان فراکسیون مجلس همکاری بیشتری دارند؟ مثلا آقای لاریجانی یا مطهری یا پزشکیان یا عارف. اینهایی که شاخص هستند و مردم آنها میشناسند.
آقای مطهری همراهی میکنند. باوجود اینکه همه میگویند در این حوزه اصولگرا هستند، ولی همراهی میکنند و شنوای مسائل هستند. از ما جویای نتیجه سفر اخیرمان به قم شدند، ولی بحث این است که آقای مطهری هر وقت هم که مبحثی مطرح میکنیم، معمولا همراهی میکنند. سوالی هم داشته باشند، میپرسند. مثلا اگر برای آقای لاریجانی توضیح دهیم، مساعدت دارند. بعضا وقت خصوصی میگیریم و خدمت ایشان سوالی را مطرح میکنیم که در بعضی موارد توضیح میدهند و راهنمایی میکنند. حتی از جانب کسانی که در لیست امید هم هستند، نمیتوانید بگویید که همه آقایان با ما همراهی میکنند. حوزه زنان، در ایران یک حوزه خاص است.
البته این موضوع شاید درباره اصولگرایان بیشتر صدق کند. آنها که در حوزه تهران شکست سنگینی خورده بودند، در ابتدا روی نمایندگان زن فوکوس داشتند و میگفتند یک مشت فمینیست به مجلس رفتهاند!
معتقدم باوجود اینکه همه دنبال طرح این مسائل هستند، ولی ما به دنبال طرح مسأله زنان در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی هستیم. فکر میکنیم همانقدر که بتوانیم فعالیت زنان را براساس قانون اساسی بهویژه قانون اساسی ماده ٢٠ که زن و مرد از حقوق برابر فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برخوردارند، پیش ببریم، خیلی موفق خواهیم بود. هرچند همیشه مباحث دیگری را مطرح میکنند، ولی ما در این چارچوب حرکت میکنیم، چون ما بخشی از حاکمیت هستیم و نمیتوانید ما را از بقیه جدا کنید و خوش آمدن یا نیامدن برخی، یک مسأله شخصی است. ولی بههرحال در عرصه سیاست کلان کشور ما را به این شکل میبینند.
اگر یک فرد معمولی از شما بپرسد که آیا خودتان را فمینیست میدانید یا نه، چه پاسخی دارید؟
من میگویم که من طرفدار حقوق زنان هستم.
یعنی باز هم از بهکاربردن کلمهای مثل فمینیسم خودداری میکنید؟
ببینید! نمیترسم. از این کلمه نمیترسم، ولی میگویم چه اصراری است که حساسیت و مشکل ایجاد کنیم و در این مورد بحث راه بیندازیم. اما من همیشه فکر کردهام که موضوعات را در قالب بومی بیاورم که حساسیت ایجاد نکنیم، در عینحال در چارچوب قوانین، قواعد و مقررات نظام، مسائل را به نفع جامعه زنان پیش ببریم. بههرحال نظام که مخالف زنان نیست.
در دو مجلس گذشته تقریبا میتوان گفت زنان نماینده عملکرد چندان مثبتی نداشتند و حتی به گونهای بود که در مواقعی از آنها بهعنوان ضدزن هم یاد میشد. اما الان شاید بتوان گفت طبقه متوسط جامعه تا حدودی ذهنشان نسبت به مجلس و زنان مجلس تغییر کرده است. بعد از پایان مجلس باز هم میتوانیم زنان را جزو کسانی ببینیم که عملکرد مثبتی داشتند؟ یا بعد از پایان مجلس باز هم باید افسوس بخوریم که کاری صورت نگرفته؟
قطعا این را خواهند گفت. هفته قبل در مصاحبه با یکی از روزنامهها که پرسید بعد از پایان چهارسال میگویید که کارنامه دارید یا برنامه؟ گفتم من معتقدم که ما برنامه داشتیم و کارنامه هم داریم، منتها در برخی موارد خواهان تمام شدن بعضی مسائل هستند. مثل موضوع کودکهمسری که میگویند چرا تمامش نمیکنید؟ هفته بعد به دعوت بسیج دانشجویی دانشگاه علامه برای سخنرانی خواهم رفت و از این حیث علاقهمندم، ایده زیادی میگیرم و نکات زیادی برایمان روشن میشود. ابعادی را میبینیم که قبلا ندیدهایم. من فکر میکنم قانونگذاری درست و نیازمند یک پشتوانه پژوهشی است و ما داریم مستندات را در همه زمینهها اعم از بهداشتی، جامعهشناختی، روانشناختی، فقهی و تمام اینها میگیریم، علاوه بر آن، دید میدانی که داریم پیدا میکنیم، خودش به اینکه در این عرصه واقعگراتر عمل کنیم، کمک میکند. اصلا عجلهای برای اینکه بخواهیم قانونی را سریع بنویسیم و بعد اجرایی شود یا نشود، نداریم، چون خیلی از قوانین را تلاش کردند به تصویب برسد که به تصویب هم رسیده، ولی متاسفانه اجرایی نشده. ما معتقد هستیم آن قانون فرهنگسازی میکند و آن قانون باید طوری نوشته شود که انشاءالله اجرایی شود.
در تاریخ مجالس همیشه به گونهای بوده که زنان نماینده کمترین نطق شفاهی را از تریبون مجلس داشتهاند، حتی دیدیم زمان معرفی وزرا شما یا خانم سلحشوری که پشت تریبون صحبت میکردید، به نظر همه عجیب میآمد! درست است که نسبت به نمایندگان مرد درصد کمتری هستید، اما در این مجلس و در جلسات رأی اعتماد به وزرا زنان کمتر دیده شدند. خود زنان مایل به حرف زدن نیستند؟
ما ماده ١٠٩ را در آییننامه مجلس داریم که میگوید هر نماینده به غیر از نطق سالانه که بخش اداری مجلس مشخص میکند، ولی نطق پنج دقیقهای را هر دو ماه یکبار میتواند وقت بگیرد و نطق خود را داشته باشد. من از زمانی که به مجلس رفتهام، تاکنون دوبار آن نطق پنجدقیقهای به من افتاده. هر روز این شماره یک را وارد میکنم و میگوید که با موفقیت ثبت شد، ولی باور کنید اسمم درنمیآید. الان یک تبصره الحاقی برای ماده ١٠٩ پیشنهاد دادهام که دوماه را به چهارماه برسانند تا نوبت به دیگران هم برسد. بعضیها این دو ماه که صحبت میکنند، دو ماه بعد هم دوباره اسمشان درمیآید، یعنی در عرض یکسال دو، سه بار صحبت میکنند. الان اصلاحیه آییننامه در دستور صحن است. در مورد تذکرات دو دقیقهای برگهای روی دستگاه روبهروی خودم گذاشتهام و به محض اینکه روی صندلی مینشینم، ثبتنام میکنم، ولی به اسمم درنمیآید. البته گاهیوقتها به اسمم درمیآید. از آنجا که سال قبل روز جهانی منع خشونت علیه زنان تذکر دادم، امسال هم دوباره هرچه اصرار و التماس کردم که چرا به اسمم درنیامده، فایده نداشت. به هر آقایی هم گفتم، حاضر نشدند، وقتشان را بدهند. به هرکس فکر کنید رو زدم، اما چون در ایام زلزله هم بود و همه خودشان صحبت داشتند، واقعا نشد. این روند واقعا شانسی و تصادفی است. مثلا در مورد لایحه معلولان، همه خانمها ناراحت بودند که نتوانستند به دلیل اینکه به اسمشان درنیامده، صحبت کنند.
میدانم که این موضوع حالت قرعهکشی دارد، اما آیا بقیه نمایندگان زن هم اینطوری هستند؟
اکثریتشان تمایل دارند که این کار را بکنند.
خانم سیاوشی! در مورد انتخابات هیأت رئیسه مجلس باوجود تحرکاتی که داشتید و میخواستید عضو زن داشته باشید، این اتفاق صورت نگرفت. نظرتان در این مورد چیست؟ ضمن اینکه نگاه فراکسیون امید به زنان در هیأت رئیسه چگونه است؟
اعضای فراکسیون امید خودشان تلاش کردند یک زن را در هیأت رئیسه داشته باشیم. زنان هم واقعا تلاش کردند بتوانند یک زن را وارد هیأت رئیسه کنند، ولی متاسفانه نشد. اینبار سه فراکسیون یک لیست واحدی را بیرون داده بودند، ولی بههرحال متعهد نماندند و اسامی دیگری بالا رفت و خانمها نتوانستند. ما باز هم تلاش میکنیم.
فکر میکنید برای سال آینده بتوانید این کار را انجام بدهید؟
بله، تلاش میکنیم، همینطور که الان نیز برای کمیسیون تلفیق بودجه، خانمها تلاش میکنند. خود من تلاش کردم اسمم دربیاید، چون معمولا باید بروید و صحبت کنید و رأی طرفین را جلب کنید. البته زنانی که با هم هستیم نیز حمایت کردند و توانستم. میدانم که در کمیسیونهای دیگر هم زنان برای کمیسیون تلفیق بودجه تلاش میکنند. زمان هیأت رئیسه کمیسیونها هم که میشود، همه زنان تلاش میکنند که فکر میکنم تلاششان برای دسترسی به قدرت بیشتر خیلی بینظیر باشد. واقعا این برای من قابل تحسین و احترام است.
میدانم که موضوعات تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با اتباع خارجی و کودکهمسری و ورود زنان به ورزشگاهها را دنبال میکنید. این موضوعات در چه مرحلهای هستند؟
لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان را خودم خیلی دوست دارم و معمولا در کمیسیون حقوق قضائی این قضیه را سوال میکنم که در چه مرحلهای است. خوشبختانه بررسی این لایحه به اتمام رسیده و انشاءالله امیدواریم بهزودی وارد صحن علنی شود. البته چون چند مورد از مواد این لایحه مربوط به کمیسیون فرهنگی میشد، به این دلیل که رئیس کمیته زنان، خانواده و ورزش کمیسیون فرهنگی هستم، از همه انجیاوها و کسانی که در این زمینه فعال هستند و از وکلا دعوت کردم که آمدند و درواقع مباحث خوبی را هم داشتیم تا انشاءالله بتوانیم مواردی را که بیشتر تأکید داشتند، لحاظ کنیم. لایحه منع خشونت علیه زنان یا تأمین امنیت زنان متاسفانه هنوز به دست ما نرسیده و الان آخرین مرحله خود را در دست معاونت حقوقی قوه قضائیه میگذراند. جلسات فراوان بوده و در موردش هم صحبت شده، ولی هنوز ما متن لایحه را ندیدیم. نسخهای را دیدهام که البته نمیدانم نسخه چندمش است، چون بارها اصلاح شده، ولی میدانم یک لایحهای است که از سند پشتیبان خیلی محکمی برخوردار است، یعنی کسانی که روی این موضوع کار کردهاند، یک کار اساسی فقهی- حقوقی منحصربهفردی را لحاظ کردهاند و کار شده است. از آنجا که لایحه مباحثی مثل بحث خشونت خانگی را مطرح میکند که در ایران بیشترین درصد را به خود اختصاص داده، میتواند از راههایی که در آنجا لحاظ شده، جرمانگاری کند. بههرحال زمانی این را جرمانگاری میکردند که مثلا صورت زن کبود شده یا دستش شکسته باشد، یعنی خشونتهایی که در زمینههای دیگری بود، لحاظ نمیشد و اصلا به چشم نمیآمد. خوشبختانه این لوایح را در نظر گرفتهام و امیدوارم هر چه زودتر به مجلس دهم برسد. بحث کودکهمسری هم کار یکسالهای است که جلسات متعددی داشتهایم. جلسات فقهی-حقوقی و مباحث بهداشتی و حتی بحث مردمشناسی داشتیم، یعنی تمام این جلسات که از زوایای مختلف مطرح شد، همه بالاتفاق بوده، حتی کسانی که میگویند سن ازدواج را افزایش ندهیم، اکثریت متفقالقول هستند که زیر ١٣سال را منع کنیم، یعنی حداقل این نقطه اشتراک را داریم که زیر ١٣سال باید منع شود، گرچه راههای دور زدن قانون زیاد است که مثلا ثبت نمیکنند، ولی همانطور که گفتم معتقدم قانون فرهنگسازی میکند و این خودش میتواند مانع از این شود که ازدواجها به این صورت انجام بگیرد. این مسأله با فقر تناسب دارد و هرچه مشکلات اقتصادی گسترش پیدا میکند، این مسأله هم گسترش مییابد.
مهمترین وجه کودکهمسری که بسیار آسیبزننده است، محرومیت از تحصیل است. زمانی که این بچهها از سیکل آموزش خارج میشوند، نه مهارت و نه توانمندیای دارند و بعد میبینید مثلا سال گذشته ٢هزار دختربچه زیر ١٨سال که در سنین ١٦، ١٧سال هستند، بیوه شدهاند، درحالیکه هیچ مهارتی هم ندارند. برخی از آنها هم به کارهایی کشیده شدند که حداقل این نظام مدعی است با عدالت اجتماعی میتواند اینها را پوشش دهد، ولی متاسفانه نتوانستیم. اکثریت اینها یا به ازدواج مهاجران درمیآیند که رهایشان میکنند و میروند یا تعدادی هم با تفاوت سن بالای ١٥سال و بعضا ٢٠سال تن به ازدواج میدهند. این درحالی است که دایما آمار و ارقام یکدرصد نشان میدهند، ولی این هم خیلی وحشتناک است و ما میتوانیم مانع شویم تا دختران ١٢، ١٣ ساله را به اسم ازدواج نفروشند. هرچند گفته میشود ازدواج کرده، ولی پدر معتاد یا فقیر پولی دریافت کرده و بچه رفته است. تبعات اینها برای جامعه رو به تزاید میرود و کم نمیشود. باید جلوی اینها را گرفت. این موضوع دارد تبدیل به یک پدیده اجتماعی میشود که باید مانع آن شد.
شما یکی از زنان نمایندهای هستید که موضوع ورود زنان به ورزشگاهها را دنبال میکنید. چقدر در این زمینه پیش رفتهاید؟
ما براساس قواعد و قوانین معتقد هستیم بحث ورود زنان به ورزشگاهها یک حق است. حالا میگویند زمینههای مناسب را ندارد، خب باید فراهم شود. به ما بگویند تا چه تاریخی زمینههای مناسب فراهم و زمینههای امنیتی آن از سوی وزارت ورزش و وزارت کشور تامین میشود. بارها دیدهام که در ورزشگاه آزادی نشان میدهند بعضی قسمتها از لحاظ محل رفتوآمد و تسهیلات و امکانات مناسب است. وزارت کشور هم که باید مسأله تامین امنیت را انجام دهد قرار است در تعامل با وزارت کشور و ورزش این راهها باز شود. ولی من همیشه گفتهام که معتقدم نخستین قدمها برای بازیهای ملی باید برداشته شود، چون فکر میکنم ورود زنان برای تماشای بازیهای لیگ خیلی زود است.
چرا؟
چون فضای خیلی وحشتناکی دارد. این را از افراد متعددی شنیدهام که بعضا افراد گوناگون اعم از معاون، مهندس، دکتر، کارمند و کارگر حضور دارند، ولی نیمساعت از بازی که میگذرد همه یک لحن و یک کلام دارند. یعنی اصلا فضای ورزشگاه انگار اقتضا میکند و میطلبد که به این شکل پیش روند. فکر میکنم باید از بازیهای ملی شروع کنیم. من خودم دو بازی والیبال و فوتبال که دیدهام ملی بوده است، بنابراین باید در ابتدا با اینها شروع و بعد در سطوح دیگر کار شود.
در جلسه اخیرتان با مراجع که خیلی هم طولانی بوده، ظاهرا برخی از مراجع گفتهاند اگر جایگاهها جدا باشد، اشکالی ندارد زنان وارد ورزشگاهها شوند. جزییاتی از این جلسات برایمان بگویید.
مسأله این است که همیشه رویه به این صورت بوده که مراجع خواستار یک سوال مشخص به صورت کتبی هستند تا کتبا یک جواب مشخص بدهند و ما تا زمانی که آن را دریافت نکردیم، نمیتوانم بگویم فتوای آن جلسات چه بوده و ترجیح میدهم همین قدر به شما بگویم. فکر میکنم این روند مانند اتفاقی بشود که در مورد کودکهمسری افتاد که خدمت آیتالله مکارم نوشتیم و ایشان هم کتبا جواب دادند و اتفاقا جواب خوبی هم دادند.
فکر میکنید اگر بازخورد مثبتی ببینید، میتوانید راه را راحتتر هموار کنید؟
ببینید! چون در فراکسیون یک نظر جمعی اتخاذ میشود و من تصمیمگیرنده نیستم، هنوز در این مورد صحبت نکردهایم که این کار را شروع کنیم، ولی بحث مهم ما این است که این تعامل را ادامه دهیم، یعنی حتما خدمت مراجع دیگر و بخشهای مختلف هم برویم و صحبت کنیم. من خودم هم معتقدم اصلا اتفاقی که در کشور ما افتاده این است که یک بخش از بخش دیگر غافل است، یعنی رابطه بخشهای دانشگاهی ما با بخش حاکمیت و بخشی از حاکمیت با بخشهای دانشگاهی و بخش دانشگاهی ما با قطب فقهی و حوزوی قطع است. این جزیرهای عمل کردن اصلا به منفعت و مصلحت جامعه نیست.
الان با توجه به دیدارهایی که داشتید، فضا را مثبت ارزیابی میکنید و امیدوار هستید؟
اصلا فارغ از آن دیدارها معتقدم بههرحال جامعه متوسط ما دنبال یک فضای سالم است که بتواند نشاط داشته باشد. من میگویم چرا این موقعیت را در صحنه علنی و جلوی چشم مدیران و مسئولان امور فراهم نکنیم؟ چرا ما جوانان را وادار میکنیم به فعالیتهای پنهانی و زیرزمینی و پنهانی بپردازند که بعدا به آسیبهای اجتماعی تبدیل شود؟ این فرصت را بدهیم و این فضا را ایجاد کنیم. من به این معتقد هستم، ولی خب خیلیها هم مخالفش هستند.
در روز بازی ایران و سوریه که زنان ایرانی پشت درهای ورزشگاه ماندند و زنان سوری وارد ورزشگاه آزادی شدند، شما هم توانستید وارد ورزشگاه شوید. هرچند آن روز از شما در این زمینه انتقاداتی هم شد، اما حستان بهعنوان معدود زنانی که توانستهاند به ورزشگاه بروند، چگونه بود؟
من آن روز هم از کسانی که موافق ورود زنان به ورزشگاه و مخالف آن هستند، کلی بد وبیراه شنیدم. من در همه جای دنیا حضور در ورزشگاه را تجربه کرده بودم، اما در مملکت خودم تجربه نکرده بودم. برایم خیلی جالب و عجیب بود، اما خیلی هم ناراحت بودم. من بین دو نیمه رسیدم و دیدم زنان سوری در ورزشگاه هستند و اصلا شوکه شده بودم و باورم نمیشد که زنان ایرانی پشت در ورزشگاه هستند و نتوانستهاند داخل شوند. اما من برای اینکه بتوانم از این فرصت استفاده کنم و وارد ورزشگاه بشوم و بتوانم راهی را باز کنم، به استادیوم رفتم.
مورد دیگر هم بحث تابعیت کودکان حاصل از ازدواج مادر ایرانی با پدران خارجی است. الان در چه مرحلهای هستید؟
فکر میکنم بحث تابعیت یکی از سختترین قسمتهای کار ما است. خیلی کار سختی است. اصلا ما تابعیت کودکان حاصل از ازدواج مادر ایرانی با پدر خارجی زیر ١٨سال را کنار گذاشتهایم و الان برای بالای ١٨سال تلاش میکنیم، یعنی مصوبهای را که وزارت امور خارجه سال ٨٣ داشته و چند سالی براساس آن عمل کردهاند، دوباره آمدهایم دنبال کنیم که همان را اجازه دهیم تا بچه ١٨ سالهای که یکسال در ایران مانده، بتواند تقاضای تابعیت کند. متاسفانه هنوز نتوانستهایم با دستگاههایی مثل وزارت اطلاعات، وزارت کشور یا حتی وزارت امور خارجه به یک توافق در این مورد برسیم و هنوز جلسات ما خیلی موفقیتآمیز نبوده، ولی ادامه دارد.
مشکل بیشتر امنیتی است؟
بحث امنیتی است، ضمن اینکه بار مالیاش هم مطرح میشود. چون اینها بههرحال یارانهبگیر میشوند. من خودم به این معتقدم، ولی نمیدانم اینها کی به این میرسند، چون چیزی که در کشورهای خارجی میبینیم این است که درواقع یک تابعیت موقت سه ماهه، ٦ ماهه یا یکساله میدهند. اگر شما درست عمل کرده باشید، این دوره تمدید خواهد شد، یعنی فیالفور و درجا تابعیت کشورشان را تقدیم نمیکنند. درواقع این اتفاق نمیافتد. من این را دایما مطرح میکنم که بیایید ما هم این کار را بکنیم. یک فرصت سه ماهه، ٦ماهه و یکساله بدهیم. الان پسرانی که پدرانشان تابعیت افغان دارند، با اینکه حتی فارغالتحصیل دانشگاه هم شدهاند، ولی بعضا به درجهای رسیدهاند که میگویند میخواهند خودکشی کنند! من خودم جرأت ادامه گفتوگو با این افراد را ندارم، چون واقعا نمیتوان کاری کرد، یعنی به سختی پیش میرود، حتی گاهی اوقات موردی را هم به سختی میتوانیم پیش ببریم، خیلی سخت.
وقتی شما یک طرف میز نشستهاید، طرف دیگر از وزارت کشور، وزارت اطلاعات و وزارت امور خارجه هستند و بشدت با این قضیه مخالفت میکنند. مسأله این است که اگر حضور این افراد در ایران درست نیست، از مرز جلوگیری کنند. اینکه کودک کاری که در خیابان است، با ضرب و شتم میگیرید و میبرید و در این میان متحمل صدمات جسمی و روحی هم میشوند، بهتر است که از مرز جلوی ورودشان را بگیرید. نمیدانم در جلسه کودکان زبالهگرد بودید یا خیر که به صورت تخصصی پیگیری میشود و ویژه است. کودکان ٦، ٥ ساله را از سر مرز به صورت سازمانیافته و اصولی تحویل گرفته و در مرکز زباله تهران به کار میگیرند. اگر مافیایی پشت این است میتوان جلوگیری کرد تا اصلا وارد شهر نشوند. ولی این بچهها اصلا افغانستان را نمیشناسند، چون اینجا به دنیا آمده، بزرگ شده و زندگی کردهاند. کودکان ١٢، ١٠ و حتی ١٤ساله متوجه این امر نمیشوند. من مسئول دفتر نمایندگان تهران در لواسان هم هستم و با خانمی در آموزشوپرورش که میگفت نمیتوانم افغانستانیها را ثبتنام کنم، چون تعدادشان زیاد است، صحبت میکردم. گفتم مقررات آموزشوپرورش به شما حکم میکند که ٦٠ به ٤٠ اینها را بپذیرید. در آن مناطق اکثریت اینها در ویلاها سرایداری میکنند. الان که تعدادی از این بچهها را در مدارس ثبتنام نمیکنند، به ضرر جامعه ما است. من معتقد هستم همگرایی زمانی اتفاق میافتد که اینها در این سیستم آموزش ببینند. بحث دیگر هم این است که بچههای زبالهگرد در صحنه اجتماع پخش هستند و دارند کار میکنند، ولی کاری که اینها میکنند ممکن است حتی بهداشت جامعه را مورد خطر قرار دهند. اینها نیاز دارند و باید از این امکانات بهداشتی برخوردار باشند. البته برخی نهادها مثل جمعیت امام علی(ع) در این عرصه تلاش میکنند، ولی در هر حال باید مقرراتی باشد که اینها از این امکانات استفاده کنند.
شما درباره تسهیل خروج زنان از کشور هم فعال هستید. این موضوع الان در مجلس در چه مرحلهای است؟
من برای نخستینبار که میخواستم تمدید پاسپورت کنم، اجازه همسر را لازم داشتم و به نظرم این موضوع باید زودتر تسهیل شود. الان در کمیسیون امنیت ملی در دستور کارشان است و کارگروه مربوطه گفتند که کارشان تمام شده و استناد خوبی هم داشتهاند. یک استناد حقوقی کردهاند و کار را انجام دادهاند. ظاهرا الان در دستور کار کمیسیون است که خروج زنان را تسهیل کنند، منتها در همین سطحی که ما فعلا گفتیم. سطح زنانی که بهعنوان نخبه علمی و فرهنگی مطرح هستند.
خانم سیاوشی! شما عضو فراکسیون امید هستید و با این لیست وارد مجلس شدید. اخیرا بحثهایی هست در مورد اینکه اسامی لیست امید را منتشر کنند که عدهای مخالف و موافق هستند. در مورد عملکرد فراکسیون امید توضیح بفرمایید که آیا انتشار لیست اسامی میتواند به ادامه راه فراکسیون کمکدهنده باشد یا اینکه آنقدر هم ضرورت ندارد؟
به نظرم انتشارش خیلی مهم است و خودم معتقدم حتما باید انتشار یابد، چون ما معتقدیم باید در همه عرصهها شفافسازی شود. ما صرفا به شفافیت هزینهها که معتقد نیستیم، به شفافیت خیلی از مسائل معتقد هستیم ازجمله اینکه تعداد افراد این فراکسیون چند نفر هستند؟ فراکسیونهای دیگر مشخص است. مثلا فراکسیون ولایی مشخص است که حدود ٥٠نفر هستند و چه افرادی عضو دارد. خیلی خوب است که این اتفاق در فراکسیون امید هم بیفتد و مشخص باشد این تعداد افراد با این اسامی که دارند، فعالیت میکنند.
مبحث دیگری که در مورد فراکسیون امید و آقای عارف بیشتر در فضای مجازی وجود دارد، سرخوردگی مردم است. این بحث بین کاربران فضای مجازی مطرح است که ما به عارف رأی دادیم و او نماینده اول تهران است، اما اغلب در مجلس ساکت نشسته است...
آقای عارف خیلی کارها میکند. واقعا مسأله این است که ما میگوییم عملگرایی خوب است، ولی خیلیها آن عملگرایی برایشان مهم نیست. مردم بیشتر صحبتکردن و سروصداکردن را میبینند، درحالیکه نمایندگی هر دو جنبه را میطلبد. آقای دکتر عارف هنوز برای ما محور هستند. نه صرفا فراکسیون امید، بلکه خیلی از کسانی که معتقدند باید از نظرات ایشان استفاده کنند. اگر شما از بالای صندلی ایشان را نگاه کنید، میبینید هیچوقت تنها نیست و همیشه اطرافشان شلوغ است و درحال صحبت کردن هستند و از نظراتشان استفاده میکنند.
مراودات شما بهعنوان اعضای فراکسیون زنان با رئیسجمهوری چطور است؟ توانستهاید ایشان را ببینید و جلسه بگذارید و مسائل را گوشزد کنید و توضیحات واضحی در مورد اینکه چرا وزیر زن انتخاب نشد را از ایشان بشنوید؟
ما از ابتدای ورودمان به مجلس و تشکیل فراکسیون زنان درخواست دیدار دادیم. آقای واعظی اخیرا گفتند که کتبا بنویسید. منظور از اخیرا ابتدای دولت دوازدهم است که ما کتبا هم نوشتیم و ارایه دادیم و بعد هم دوباره اخیرا که آمدند لایحه بودجه بدهند، از طریق مسئولان دفترشان پیگیری کردیم و دوباره گفتند که درخواستتان را بدهید و ما سهباره درخواستمان را دادیم. ولی هنوز این اتفاق که به حضور ایشان برسیم و ما ١٧ خانم بتوانیم مسائل را مطرح کنیم، نیفتاده. هر کدام ما از یک شهر میآییم و متعلق به یک جناح هستیم. جنسیت ما مطرح است، ولی مسائل و حوزههای کاریمان متفاوت است. میتوانیم بههرحال یکسری مسائل را به آقای روحانی منتقل کنیم، ولی هنوز این اتفاق نیفتاده. فقط یکبار با فراکسیون امید رفتیم که قرعهکشی کردند و یکی از خانمها توانست مسائلی را مطرح کند، اما به نظرم با سخنرانیکردن مطلبی شنیده نمیشود. باید بنشینیم و مسائلمان را به نوبت مطرح کنیم.
ما درباره ورود زنان به کابینه خیلی تلاش کردیم. دوست داشتیم حداقل یک وزیر زن باشد و میدانستیم که زنان دیگری میتوانند در حیطه کاری ایشان قرار بگیرند و از این فرصت طلایی استفاده کنند، ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد، یعنی همان موقع که ایشان پشت میکروفن میگفتند «خواستیم اما نشد»، ما داد میزدیم که چرا نشد، اما توضیحی در این زمینه داده نشد. فقط گفتند نشد! ولی گفتند تعداد معاونان بیشتر خواهد شد که در مورد یک نفر این اتفاق افتاد. در بین وزرا هم گفتند که ما استقبال میکنیم. وزیر ورزش و آموزشوپرورش ازجمله وزرایی بودند که قول مساعدت دادند. آقای زنگنه هم که اصلا دارند خودشان این کار را انجام میدهند و در آزمونی که میگیرند، نظام جانشینپروری دارند و به صورت سیستماتیک مسأله حلوفصل میشود، اما وزارتخانههای دیگر هم هست که شاید اصلا کسی به آن توجه نمیکند، مثل وزارت راهوشهرسازی و وزارت نیرو که ازجمله وزارتخانههایی هستند که زنان در آنجاها هم فعال هستند. ما حتی به وزارت اطلاعات و وزارت دفاع هم این منشور را دادیم. میگفتند شما از وزارت دفاع هم سهم میخواهید؟ آن موقع هنوز وزیر دفاع رأی اعتماد نگرفته بودند، اما تأیید کردند که خانمهای زیادی در وزارت دفاع مشغول به کار هستند. در وزارت اطلاعات هم همینطور. وقتی یک زن میتواند مسئولیت بگیرد و این توانمندی را دارد که در آن سیستم کار کند، معتقد هستیم که باید سمت بگیرد.
در جلسهای که با آقای نجفی هم داشتیم، خواهان دیدهشدن زنان بودیم که ایشان گفتند زنانی که در خود شهرداری هستند را به کار میگیرند. ما حداقل دو شهردار زن را دیدیم به نسبت اینکه همیشه یک زن شهردار بود یا اصلا نبود، اما الان دو شهردار در سطح تهران هست.
شما با دیگر اعضای فراکسیون امید بهعنوان نمایندگان حامی آقای روحانی شناخته میشوید و خودتان در فضای مجازی فعال هستید و هشتگ پشیمان هستم و هشتگ پشیمان نیستم را میبینید که راه افتاده. نظرتان در اینباره چیست؟
اینکه یک سطح مطالباتی را پیگیری کنید و به نتیجه نرسید و بعد ابراز پشیمانی کنید، به نظرم در همه جای دنیا مرسوم است. وقتی سال نخست یک دولت میگذرد یا به نیمه راه میرسد، مورد ارزیابی قرار میگیرد و بعد براساس یک آمار دقیق و شفاف اظهارنظر میکنند، همانطور که در مورد اوباما و فرانسوا اولاند انجام شد. اینکه یک دولت چپ در فرانسه روی کار بیاید، تبدیل به یک آرزو شده بود، ولی بعد از یکسال افت محبوبیت وحشتناکی داشت که باز هم این در سیستم فرانسه عجیب بود که یک دوره بر سر کار بود. البته این را میفهمم که عامه مردم به لحاظ کاری که دولت میکند، ارزیابی میکنند، ولی مگر الان چند ماه این دولت بر سر کار آمده که بزنیم پشیمان هستم؟ به نظرم این هشتگ متعلق به اصلاحطلبان و جناح اعتدال نیست، چون آقای روحانی یک زمانی اصولگرا بودهاند. آقای روحانی معتدلی است که پایگاه رأی اصلاحطلبی را داشت. من خودم در هیأت نظارت شورای شهر تهران بودم و سه، چهار سفر رفتهام، ولی از خانمهای دیگر بپرسید که چند سفر به نفع آقای روحانی سخنرانی کردهاند؟ موردی بود که ١٦شهر سفر کرده و زحمت فشردهای را طی یک هفته متحمل شده است. پایگاه رأی ایشان، پایگاه اصلاحطلبی است. خانمهایی که در همین لیست امید تهران بودند تا دورافتادهترین اقصی نقاط کشور و نقاط مرزی را رفتهاند. خانم اولادقبا میگفت که به دالاهو رفته و از آنجا که از طرف مادری کرد است، به یکی از اهالی آنجا گفته که تو مثل پسرعموی من هستی و شب را در منزل او خوابیده، چون میترسیده جای دیگری بخوابد. ولی وقتی تعریف میکرد، به نظرم جرأت زیادی به خرج داده بود. اینها فرصتها و سرمایههایی هستند که نظام باید قدر بداند. به یکی از خانمهای خبرنگار گفتم درحال تهیه یک تاریخ شفاهی از خانمهای نماینده هستم که جای تقدیر و تشکر دارد، چون هیچکس نمیداند اینها چه کار کردند و کمترین تقاضا و خواسته را هم داشتهاند، ولی همان حداقلها را هم پاسخ ندادند و به پای زیادهطلبی و زیادهخواهیشان گذاشتهاند. مسأله این است که من به این هشتگ معتقد نیستم، ولی در عین حال مطالبه یک گروه است. اما سوال این است که مردم مگر چند تا انتخاب داشتند؟ چند تا انتخاب بزرگ وجود داشت؟ آقایان رئیسی و روحانی بودند. یا میتوانستید انتخاب نکنید یا یکی از این دو را انتخاب کنید. آنها که به آقای رئیسی معتقد بودند، قطعا ناراحتند، چون اصلا به آقای روحانی رأی ندادند. آنها هم که رأی ندادند که رأی ندادند، بنابراین این هشتگ برای طرفداران آقای روحانی نیست. من معتقدم دولت آقای روحانی باید یک کار مهم بکند و آن مبارزه با فساد است که در این صورت اسمشان در کشور جاودانه میماند. اگر فساد حل شود، اشتغال هم حل میشود. معتقدم اگر میخواهیم یک دولت دوازدهمی داشته باشیم که یک دستاورد خیلی مهم داشته باشد، مثل دولت یازدهم که یک دستاورد خیلی موفقیتآمیز داشت که برجام بود، در این دوره میتواند با فساد مبارزه کند.
اما بستر مبارزه با فساد آنقدر در کشور ما پایهگذاری نشده است که دولت هم بتواند روی آن مانور بدهد...
اما ابزارش وجود دارد.
شاید فضا و اهرم قدرتش وجود نداشته باشد. وقتی از مبارزه با فساد حرف میزنیم، یعنی بگیر و ببند مثل بابک زنجانی.
نه اینکه شفافسازی شود، مثلا کدام قرارداد با کجا بسته میشود. از شهرداری گرفته تا وزارتخانههای مختلف. اینکه بودجه را کجا هزینه کردهاند. اگر میخواهیم نفع مردم را ببینیم و اگر به فکر عدالت هستیم و اگر فکر میکنیم میتوانیم با فقر مبارزه کنیم، در ابتدا باید با این فساد مبارزه کنیم.
شما در صحبتهایتان گفتید که مگر این دولت چندماه است که روی کار آمده؟ اما الان هشتگ پشیمان هستم بیشتر به خاطر بحث بودجه یا معرفی وزرا یا ستارهدارکردن دانشجویان بوده است. یعنی ما نمیتوانیم بگوییم که دولت دوازدهم چند ماهی است سر کار آمده و چهارسال قبل را نادیده بگیریم.
چهارسال را که باید ارزیابی کنند. من میگویم هرطور که میخواهند مسأله را مطرح کنند، اما از من نپرسند پشیمان هستید از اینکه رأی دادید؟ این سوال به نظرم خیلی عجیبوغریب است. نه، من پشیمان نیستم، چون پایگاه رأی آقای روحانی از ما اصلاحطلبهاست. من پشیمان نیستم که رأی دادم، چون فکر میکنم ما چه انتخابهای دیگری داشتیم که میتوانستیم رأی دهیم؟ این برای من عجیب است. وگرنه دستهبندی کردم، اما فکر نمیکنم طرفداران آقای روحانی این هشتگ را راه انداخته باشند.
ستارهدارها واقعا باید مطالبه داشته باشند و پیگیر حقشان باشند و هر هشتگی که میخواهند راه بیندازند. بههرحال باید حقشان را بگیرند.
یکی از موضوعاتی که در چند وقت اخیر خبرساز شده است، میزان حقوق دریافتی نمایندگان و افزایش آن است که البته آقای لاریجانی در مورد آن گفت کذب محض است. بالاخره حقوق شما چقدر است؟
فیش حقوقی که در ادارات هست پایه حقوق را مشخص میکند و پایه حقوق ما ٥میلیونو٨٠٠هزار تومان است که برای دفاتر هم هست. ما چهار دفتر در اطراف تهران داریم که بابت آن پول پیش و اجاره ماهیانه هم پرداخت میکنیم. البته یک دفتر هم خودم دارم که مربوط به ملاقاتهای مردمی نیست و با گروههای مشاور هستیم. ولی مثلا در یک شهرستان که پنج شهر کوچک دیگر را هم شامل میشود، باید دفتر و مسئول دفتری هم باشد که هزینه دارد. نکته دیگر در مورد محافظ است که هیچ پولی هم بابت آن داده نمیشود و به نظرم عجیبوغریب آمد. البته این خیلی جالب است که تمامی این موارد را تکتک از من میپرسند، ولی اگر این را از یک مامور دولتی بپرسید، به ضرس قاطع میگویم که دنبالش تخریب است. اینکه نماینده مردم باشید و وارد این حوزه شدید تخریب شوید تا مردمی که به شما رأی دادند از رأی دادنشان پشیمان شوند و واقعا هشتگ پشیمان هستم را بزنند. درحالیکه نمیدانند چقدر از این مبلغ حقوقی که دریافت میکنید را میتوانید برای امکانات خودتان نگه دارید. این بودجهای است که همیشه در تاریخ مجلس بوده تا برای کسانی که به دفاترتان مراجعه میکنند، بدهید. من نمیخواهم بگویم حقوق یک مدیر دولتی با حقوق یک نماینده مجلس باید پستترین حقوق باشد. بههرحال همه جای دنیا اینطوری است که حقوق من با حقوق یک کارمند ساده و یک کارشناس ساده تفاوت میکند، چون کار من هم تفاوت میکند و از جنس همدیگر نیست. ضمن اینکه نمیخواهم بگویم که کار من نسبت به دیگری برتری دارد. من حتی زمانی هم که میخواستند حقوق مدیران دولتی را کاهش دهند، شخصا مخالف بودم، به خاطر اینکه معتقدم این هم یکجوری فراریدادن آدمهاست. شما اینها را فراری میدهید. مثلا شخصی در عسلویه به خاطر عشق و علاقه خود کار میکند و ماهانه ١٠میلیون حقوق دارد و از آن طرف یک مرخصی بدون حقوق یک هفتهای میگیرد و به کشورهای اطراف مثل قطر و دوبی میرود و همان ١٠میلیون را در یک هفته میگیرد و میآید! چون برای کاری که میکند ارزش قایل است، اما در عینحال دوست دارد که در مملکت خود کار کند. من معتقدم این موضوع برای تخریب شروع شده و الان اصلا قرار نیست حقوق ما با بودجه سال ٩٧ بالا برود و افزایش حقوق ما ربطی به بودجه سال ٩٧ ندارد. من واقعا از آن خانمی که در همشهری این بحث را راه انداخت، در تعجبم که در آستانه بودجه که همه نمایندگان منتقد بودجه هستند و مباحث بودجه را مطرح میکنند، این چه بحثی است که راه انداختهاند؟ آیا این بحث شفافسازی است؟
پس شما هم افزایش حقوق را تکذیب میکنید؟
معتقدم حرف آقای لاریجانی که مطرح شد بهترین صحبتهایی بود که در مورد حقوق میشد مطرح کرد.
خانم سیاوشی! کدام یک از مسئولان زن بعد از انقلاب را از همه موفقتر میدانید؟
در چه سطحی؟
در هر سطحی اعم از دولت، شهرداری، شورای شهر، مجلس و...
سه، چهار نفر خانمهای نماینده را در ذهنم دارم که خانمهای فعالی بودند. در سطح وزیر هم خانم دستجردی موفق بودند. مسأله انتصاب خانم دباغ هم یک اتفاق خیلی بزرگ در عرصه نظامی بود. اینکه امام این ارزش را قایل شد و این را در توان این خانم دیدند که چنین سمتی را به ایشان بدهند، به نظرم اصلا یک کار خیلی متحولانهای بود که متاسفانه در این زمینه تداوم پیدا نکرد.
اگر یک روز به شما پیشنهاد شود که وزیر شوید، دوست دارید وزیر کدام وزارتخانه شوید؟
من اصلا دوست ندارم وزیر شوم. یکی از آقایان هست که هر وقت مرا در مجلس میبیند، داد میزند و میگوید یک روز وزیر میشوی و هر بار هم میگویم که این نمایش را قطع کن و بس است و دیگر تکرار نکن. من همین عرصه نمایندگی را خیلی دوست دارم و معتقدم که حتی اگر همین یک دوره هم باشد خیلی اتفاق خوبی بوده است. باوجود همه مسائل و مشکلاتی که دارد، ولی برای همه زندگیام کفایت میکند.
باوجود اینکه خودتان تمایلی به وزارت ندارید، اما برای وزیر شدن زنان همچنان تلاش میکنید؟
قطعا. حتی یکی از خانمها چندی پیش گفت که ردصلاحیت شده و نتوانسته به مجلس ورود کند، به او گفتم به تو قول میدهم دور بعد که کاندیدا شوید، من حتما برای شما تلاش میکنم، مطمئن باشید.
شما عضو فراکسیون امید هستید، یکی از مسائلی که مخصوصا بعد از تشکیل دولت دوازدهم روی آن بحث شده و جزو وعدههای آقای روحانی هم بوده، مسأله حصر است. البته آقای شمخانی اعلام کردهاند که به صورت تدریجی درحال رفع حصر هستیم و در فراکسیون امید کمیته حصر تشکیل شده است. در مورد حل این موضوع بهعنوان یک عضو فراکسیون امید بفرمایید که کمیته حصر چقدر توانسته پیش برود و در جهت حلوفصل این مسأله موفق باشد؟ آیا اصلا این روند تدریجی مثبت است؟
به نظرم اینکه استارت این مسأله زده و شروع شد، کار بسیار عاقلانهای در صحنه سیاسی کشور بود که عقلای سیاسی کشور تصمیم گرفتند این کار را پیش ببرند. بههرحال حتی جناح اصولگرا هم معتقد بود که ما باید از این بنبست سیاسی خارج شویم و به این شکل بسیاری از منافع مردم و مصالح نظام تأمین نمیشود. باید این مسأله را به شکلی حل کرد و به همین دلیل بود که این گفتوگوی ملی شکل گرفت که در مجلس همیشه بین دو جناح صحبتها ادامه داشته است. آقای ذوالنور هم با آقای کروبی دیدار کردند. کمیته حصر هم در داخل فراکسیون امید همین بحث را دنبال میکند. جلساتی هم با رئیس قوه مقننه و رؤسای دستگاههای دیگر مثل رئیس قوه قضائیه و آقای روحانی داشتند که چگونه میتوانند این بحث را حلوفصل کنند، یعنی هم از عقلای اصولگرا و هم اصلاحطلب تا این بحث را به آرامی پیش ببرند و انشاءالله بتوانند حل کنند. من فکر میکنم حداقل طی امسال قدمهای خوبی برداشته شد.
پس تدریجی بودن کار به قطعی بودن میرسد که یک روزی بتوانیم بگوییم که رفع حصر شد؟
فکر میکنم تدریجی بودن این حرکت چون تدریجی است، قطعا به نتیجه میرسد. انشاءالله.
الان در مبحث بودجه هستید و بررسی میکنید و یکسری انتقادها به همه دستگاهها وجود دارد. عضو فراکسیون فرهنگی و فراکسیون زنان هستید و در مسائل اجتماعی دستی بر آتش دارید. نظرتان درباره بودجه اجتماعی و فرهنگی و مخصوصا بودجهای که به دستگاههای مربوط به زنان اختصاص داده شده، چیست؟
در حوزه اجتماعی بهویژه مسائل حاشیهنشینی و کودکان کار واقعا رقم کوچکی است. در بخش زنان به دوستان برنامه و بودجه گفتیم بودجهای که سال قبل برای توانمندسازی زنان گذاشته بودید، مبلغ ٢٠ میلیاردی بود که امسال به ١٥میلیارد کاهش یافته است. البته مثلا در حوزه ورزش منفی ٤٣درصد شده یا مثلا حوزه پارالمپیکی که خودم عضو ناظر هستم و همیشه هم مسائلشان را دنبال میکنم، ٤درصد کاهش پیدا کرده، اینها خیلی مهم است و نباید به همین راحتی کاهش پیدا کند. در حوزه زنان هم معاونت زنان بودجهاش نسبت به سال گذشته افزایش یافته، به صورتی که پارسال به ٢١میلیارد و امسال به ٢٣میلیارد رسیده است. بحث زنان و خانواده و بهویژه بخش خانواده یک بحث فرابخشی است. اصلا با این مبالغ این معاونت چگونه میخواهد این مسائل و مشکلات را که بیشترین بخش آن بحث توانمندسازی زنان در سراسر ایران است، پوشش دهد، درحالیکه بودجه اینها را دایم در وزارتخانهها و دستگاههای مختلف پخش کردهایم. ضمن اینکه بحث مهمتر بیمه زنان سرپرست خانوار است که جلساتی در فراکسیون زنان هم داشتیم و پیگیری کردیم؛ بیمه زنان سرپرست خانوار با بیش از سه فرزند. همیشه دغدغه زنان این بوده بیمه زنان خانهدار را مطرح کنند، اما هیچ وقت در کشور با آن موافقت نشده است.
خانم سیاوشی! با توجه به زلزله اخیر کرمانشاه یکسری فعالیتهای داوطلبانه را از سوی چهرههای فرهنگی و سیاسی دیدیم و بالطبع مردم خیلی وارد این قضیه شدند و کمک کردند. بهنظر شما ضرورت کمکهای داوطلبانه و بشردوستانه از سوی عامه مردم، نمایندگان، افراد سیاسی، چهرههای اصلاح طلب و اصولگرا چقدر است؟
من معتقدم نظام آموزشوپرورش ما باید روی فرهنگ فعالیت داوطلبی کار کند. همانطور که در همه جای دنیا مرسوم است. راستش من خودم کار داوطلبانه را از آن طرف دنیا یاد گرفتم. یعنی وقتی دیدم اینها در حوزه مهاجرت و مهاجران چه کارهایی میکنند، یاد گرفتم که باید در این حوزهها کار کرد. حتی بچه کوچک فکر میکند باید در خیابان بدود و لیوانهای صلیبسرخ را بگیرد و یک روز این کار را انجام میدهد. یا اینکه در فروشگاه بایستد و در کمال احترام خواهش کند که ممکن است ماهانه فلان مبلغ را به حساب صلیبسرخ یا پزشکان بدون مرز بریزید؟ من خودم وقتی به ایران آمدم، این کار را شروع کردم، چون از ساختار وزارت خارجه جدا شده بودم، خودم در هر حوزهای که دوست داشتم این کار را انجام میدادم. فکر میکنم اینها باید یک بخش مهمی از زندگی ما باشد. متاسفانه در ایران اصلا فرهنگ کار داوطلبی وجود ندارد. اخیرا فراکسیون پیشگیری از جرایم و مبارزه با آسیبهای اجتماعی شکل گرفته که ریاست آن با دکترفتحی و نایب رئیسی آن با من است، نخستین بازدیدمان را از دره فرحزاد گذاشتیم. جوانانی که آنجا بودند و داشتند با جمعیت امام علی(ع) یا انجیاوهای دیگر فعالیت میکردند، برایم خیلی جالب بودند. اینکه دانشجوی دانشگاه شریف باشی و در عین حال ساعتها وقت بگذاری و کار کنی. اصلا برایشان هم فرق نمیکرد، چون در آن دره همه جور آدمی زندگی میکرد، از آدم معتاد گرفته تا خودفروش و افرادی که مشکلات روانی دارند. اینکه این خانواده توانسته چنین فرزندی را تربیت کند، واقعا جای تحسین دارد، ولی اینکه یک جامعهای بتواند چنین فرزندانی را تربیت کند، خیلی مهم است. جامعه ما هنوز به اینجا نرسیده و ما یکباره با یک اتفاق اینچنینی مثل زلزله به هیجان آمده و احساساتمان تحریک میشود و شروع به کارکردن میکنیم، بهطوری که کار هم از دست متولی آن درمیرود و گفته میشود هلالاحمر نتوانست مدیریت کند و سپاه هم نتوانست، درحالیکه نباید منکر تلاشهای اینها به هیچوجه شد. ببینید! اینکه در رسانه ملی بگویند این و آن نتوانستند کار کنند، انتقاد نیست، بلکه به نوعی تخریب سرمایههای این جامعه است. ما فقط میخواهیم همدیگر را بزنیم که الحمدالله رسانه ملی این کار را درنهایت انجام میدهد. حتی اخیرا با وجود کارهای زیادی که داشتیم و خانم سلحشوری اصرار به انجام آن داشت، در کنفرانس کار داوطلبانه و نهادهای مردمی شرکت کردم، چون واقعا لذت میبرم. معتقدم اگر جامعه و دولت ما میخواهد کاری را انجام دهد باید با کمک اینها انجام دهد. اگر در همین حاشیههای تهران انجیاوها و موسسات نبودند، الان خیلی اتفاقات بدتری افتاده بود. مثلا فلان هنرپیشه این پتانسیل را دارد. الان به دنبال این هستم که یک راهپیمایی خانوادگی را در استان تهران داشته باشیم و از آنجا که خودم این پتانسیل را ندارم باید از خانم x یا آقای y که هنرپیشه یا شخصیت ورزشی و سلبریتی هستند بخواهم که پیشقراول این کار شوند و از مردم دعوت کنند که بیایند. آنها هستند که این توان را دارند. همه جای دنیا این را قبول کردهاند، الا ایران که اینها سرمایههای این مملکت هستند و ما باید از آنها استفاده کنیم. چرا میخواهیم این را بهعنوان اپوزیسیون قبول کنیم یا آن طرف خودش این ژست را بگیرد؟
سوال آخرم در مورد دیدار با رهبری است. آیا تاکنون شده که به صورت شخصی با رهبری صحبت کنید؟
نه متاسفانه. مثلا نزدیک رفتهایم و با ایشان سلام و علیک کردهایم، ولی واقعا نمیشود، چون جمعیت فشرده میشود. یکبار به یکی از خانمهای نماینده که زبان آذری بلد هستند، گفتم به زبان آذری بگو که ما از طرف فراکسیون زنان تقاضای دیدار کردهایم. چون همه صداها فارسی است، صدای تو که آذری و متفاوت است را ایشان میشنوند. بعد ایشان همین کار را کردند و گفتند که هنوز درخواست را ندیدهام، ولی با خوشرویی پذیرفتند. درواقع در آن لحظه در مورد درخواست ما صحبت شد و ایشان مطرح کردند، در همین حد. درخواست کردهایم، ولی هنوز موفق نشدهایم.