صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۴ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۸۷۵۹۵
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۱۱ - ۲۰ دی ۱۳۹۶
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران با بیان اینکه آیت‌الله هاشمی مسائل مربوط به احمدی‌نژاد را با رهبری در میان می‌گذاشت، گفت: دوستان در بعضی از نهادها یک احتیاطی نسبت به آقای احمدی‌نژاد می‌کنند و تا جایی که امکان دارد با او مماشات می‌کنند تا حرف‌های بدتری را بر زبان نیاورد اما این را پیش‌بینی می‌کنم روزی خواهد رسید که احمدی‌نژاد حرف‌هایی را به زبان بیاورد که هیچ ضدانقلابی نگوید.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران با بیان اینکه آیت‌الله هاشمی مسائل مربوط به احمدی‌نژاد را با رهبری در میان می‌گذاشت، گفت: دوستان در بعضی از نهادها یک احتیاطی نسبت به آقای احمدی‌نژاد می‌کنند و تا جایی که امکان دارد با او مماشات می‌کنند تا حرف‌های بدتری را بر زبان نیاورد اما این را پیش‌بینی می‌کنم روزی خواهد رسید که احمدی‌نژاد حرف‌هایی را به زبان بیاورد که هیچ ضدانقلابی نگوید.

یک سال پیش در چنین روزی مردی درگذشت که او را یکی از ستون‌های اصلی انقلاب اسلامی ایران می‌دانند، کسی که از نخستین روزهای مبارزه در کنار امام قرار گرفت و لحظه‌ای دست از آرمان‌هایش نکشید.

افراد بسیاری در وصف شخصیت آیت‌الله هاشمی سخن گفتند و از او به نیکی یاد کردند. دوستان و نزدیکانش معتقدند تنها هدفش توسعه و سازندگی بود و برخلاف تخریب‌هایی که علیه ایشان صورت می‌گرفت، لحظه‌ای از این فکر پا پس نکشید. حسین مرعشی از نزدیکان آیت‌الله هاشمی می‌گوید امروز در کشور جای او خالی‌ست و دولتی که از مردم رأی گرفته و مورد توجه ایشان بوده، این‌طور مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد. اگر آیت‌الله هاشمی بود با تدبیر دولت را راهنمایی می‌کرد تا با جلب نظر منتقدین، دولت را کمک کند با روحیه بهتری به کار بپردازد.

با یار دیرین آیت‌الله هاشمی به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

یک سال از فوت آیت‌الله هاشمی گذشته است. در این مدت خلأ وجود ایشان را چگونه دیده‌اید؟

به هر حال این نبود و دلتنگی در خانواده ما مانند هر خانواده دیگری که عزیزی از دست می‌دهد طبیعی است. هنوز هم بعد از گذشت یک سال، دوستان و آشنایان آقای هاشمی در این بهت هستند که چگونه این اتفاق افتاد. آیت‌الله هاشمی دیگر بین ما نیستند که با نصایح و صلابت خودشان ما را راهنمایی کنند و نبود ایشان بسیار سخت است. خلأ وجود آقای هاشمی در این یک سال عمدتاً در عرصه‌های سیاسی بیشتر احساس می‌شود. امروز دولتی که از مردم رأی گرفته و مورد توجه ایشان بوده، این‌طور مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد که این جای خالی ایشان را بیشتر نمایان می‌کند. اگر آیت‌الله هاشمی بود با تدبیر دولت را راهنمایی می‌کرد تا با جلب نظر منتقدین، دولت را کمک کند با روحیه بهتری به کار بپردازد.

آیت‌الله هاشمی در دولت اول آقای روحانی به ایشان راهنمایی می‌دادند؟

آقای هاشمی یک خصلت بسیار بارز داشت. او نسبت به ایران و جمهوری اسلامی بسیار حساس بود. خاطرم هست در یکی دو ملاقات آخر از ایشان درباره دیدارشان با رهبری پرسیدم. آن زمان کنگره آمریکا مصوبه‌ای را تصویب کرده بود که برجام با آن تضعیف می‌شد. آقای هاشمی بسیار نگران این مطلب بودند که در ایران نیز متناسب با آن مصوبه تصمیمی گرفته شود و نتایج برجام زیر سؤال برود، به همین خاطر با رهبری دیدار کردند. از وی درباره این دیدار پرسیدم، پاسخ داد مقام معظم رهبری مسائل را به طور دقیق می‌داند و به آنها توجه دارد. آیت‌الله هاشمی فرمود باید مراقب باشیم به برجام لطمه نخورد و برای مردم کشور نیز مشکلی پیش نیاید.

حاج آقا زمانی که پای منافع و مصالح کشور در میان بود در هر سطحی که لازم می‌دید وارد گفت‌وگو می‌شد. او با تدبیر، خردورزی و جایگاهی که داشت نسبت به حل مسائل اقدام می‌کرد. ممکن است کسانی باشند که مانند آقای هاشمی دلسوز ملت باشند و اهل تدبیر و خردورزی باشند اما الزاماً جایگاه آقای هاشمی را ندارند. جایگاه ایشان در طول نظام از ابتدای مبارزات تا به ثمر رسیدن پیروزی انقلاب کتمان‌نشدنی است.

در شرایط دنیای جدید، باید تشکل‌های سیاسی سازمان‌یافته خلأ شخصیت‌ها را پر کنند. ما در حزب کارگزاران همین عقیده را دنبال می‌کنیم و می‌خواهیم با یک کار سازمان‌یافته جای پای آقای هاشمی بگذاریم و مانند ایشان خالص و مخلص مردم ایران باشیم، برای حفظ نظام بکوشیم و خودخواهی و خودبینی را کنار بگذاریم.

به تازگی شاهد یک‌سری رفتارهای ساختارشکنانه از سوی احمدی‌نژاد هستیم. بعضی‌ها معتقدند آقای هاشمی به قدری بصیرت داشت که رفتارهای امروز او را پیش‌بینی کند. ایشان درباره رئیس دولت‌های نهم و دهم چه دیدگاهی داشت و چه می‌گفت؟

آقای هاشمی در مورد آقای احمدی‌نژاد همیشه صریح صحبت می‌کرد، نظرات خودش را در ارتباط با رئیس دولت‌های نهم و دهم به نزدیکان می‌گفت و با رهبری مسائل مربوط به او را در میان می‌گذاشت.

معتقدم مسأله احمدی‌نژاد، چندان پیچیده نیست. خیلی ساده می‌توان فهمید که او چه مسیری را طی می‌کند. آقای هاشمی که جای خودشان را دارند، ما هم که شاگرد ایشان بودیم می‌دانستیم او چه راهی را در پیش خواهد گرفت. به نظرم در حال حاضر نباید درباره گذشته احمدی‌نژاد سخن گفت بلکه باید امروز او را دید.

یک روز مشاهده کردیم مقابل آیت‌الله هاشمی و آقای ناطق‌نوری ایستاد و به آنها تهمت و افترا زد. عده‌ای بیان کردند که او این دو نفر را نقد کرده و مهم نیست. تلویزیون هم حاضر نشد تریبونی در اختیار آنها برای دفاع از خودشان قرار دهد! امروز هم می‌بینیم حریم نهادهایی را حفظ و به لاریجانی‌ها حمله می‌کند!

دوستان در بعضی از نهادها یک احتیاطی نسبت به ایشان می‌کنند و تا جایی که امکان دارد با او مماشات می‌کنند تا حرف‌های بدتری را بر زبان نیاورد اما این را پیش‌بینی می‌کنم و شما هم آن را ثبت کنید. احمدی‌نژاد نیاز به هیچ سند و مدرکی ندارد و در زدن حرف ناحساب ید طولایی دارد. او به راحتی می‌تواند هر موضوعی را جعل کند و بگوید. روزی خواهد رسید که احمدی‌نژاد حرف‌هایی را به زبان بیاورد که هیچ ضدانقلابی نگوید.

خبر فوت آیت‌الله هاشمی را چگونه شنیدید؟

شب فوت آیت‌الله هاشمی در جلسه شورای عالی اصلاح‌طلبان بودم. یکی از دوستان پیامک داد که بیمارستان شهدای تجریش هستم و اینجا شایعه شده که آیت‌الله هاشمی حالشان بد است و بستری شده‌اند. چون در گذشته این شایعات چند بار تکرار شده بود، به او پیغام دادم که این شایعه است. چند دقیقه بعد از آن آقای تابش خبری را از خانه ملت نشان دادند مبنی بر اینکه آیت‌الله هاشمی در بیمارستان بستری است. فوری به بچه‌ها زنگ زدم که آنها هم اشغال بودند و پاسخ ندادند. با رئیس حفاظت حاج آقا، آقای شجاعی تماس گرفتم که ایشان گفتند وضع خراب است. با شنیدن این حرف دنیا پیش چشمانم تیره و تار شد. بلافاصله به دفتر آقای جهانگیری زنگ زدم. آن روز ایشان در هیأت دولت بودند. به اعضای دفتر گفتم که به او بگویند آیت‌الله هاشمی در بیمارستان بستری شده و حالش خوب نیست. محض احتیاط هم با‌ آقای قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت تماس گرفتم که ایشان گفتند نزدیک بیمارستان هستند. وقتی رسیدم پزشکان مشغول احیا بودند. همان‌جا فهمیدم که کار حاج آقا تمام شده و ما گرفتار شدیم.

وقتی رسیدید فرزندان آیت‌الله هاشمی آمده بودند؟

هنگامی که رسیدم محسن، یاسر و فاطمه خانم آنجا بودند بعد هم آقای محمد هاشمی رسید. به اتاق احیا رفتم. معلوم بود که کار تمام شده و تلاش پزشکان فایده‌ای ندارد. حدود 20 دقیقه بعد آقای روحانی تشریف آوردند و آنچه نباید می‌شد، شد.

آیت‌الله هاشمی همیشه به تنهایی استخر می‌رفتند؟

بله، همیشه تنها استخر می‌رفتند.

بعد از فوت آیت‌الله هاشمی چندین محل برای دفن ازجمله مشهد، تهران و قم مطرح شد اما نهایتاً حاج آقا در حرم امام دفن شدند. چرا این امر به طول انجامید؟

مشهد به هیچ عنوان مطرح نبود. شبی که حاج آقا فوت شدند با آقا محسن تصمیم گرفتیم که پیکر ایشان را به خانه ببریم و در حسینیه جماران بگذاریم تا دوستان و ‌آشنایان برای خداحافظی بیایند. هنگامی که پیکر به جماران منتقل شد وزیر بهداشت و آقای حسین فریدون و آیت‌الله گلپایگانی تشریف آوردند.

ابتدا تصمیم‌گیری شد که آیت‌الله هاشمی در قم دفن شوند و برای اینکه امور به خوبی انجام شود مراسم تشییع را روز 21 دی گذاشتیم اما دفن در قم دو مشکل عمده داشت؛ نخست بحث مسافت طولانی تهران تا قم بود که برای حاج خانم مشکل بود و مسأله دوم هم این بود که اگر آیت‌الله هاشمی در قم دفن می‌شدند مزار ایشان در قسمت برادران قرار می‌گرفت که خانم‌ها نمی‌توانستند به آنجا بروند. ازسوی دیگر بیت امام اعلام کرده بود که آیت‌الله هاشمی در حرم دفن شوند. اینکه حاج آقا کجا دفن شوند تا روز بعد حوالی شب به طول انجامید. اخوی ایشان بیشتر به قم رضایت داشتند، آقا مهدی و یاسر هم به حرم. بنده و آقا محسن هم نظاره‌گر بودیم که بچه‌ها چه خواهند کرد. وقتی دیدم این بحث طولانی شده به آقا محسن گفتم شما باید تصمیم بگیرید و این مباحث را ببرید که نهایتاً مقرر شد حاج آقا در حرم امام دفن شوند.

آقا مهدی چگونه از خبر فوت آگاه شدند؟

در زندان به آقا مهدی خبر داده بودند که آیت‌الله هاشمی مرحوم شدند و یک ساعت بعد به او مرخصی دادند.

بحثی که خیلی خبرساز شد عدم حضور دختران و خانم مرعشی به هنگام نماز بود. چه اتفاقی افتاد که خانم‌های بیت نتوانستند در نماز حاج آقا شرکت کنند؟

چون خودم داخل نرفتم نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد. ‌آن روز در خیابان‌های اطراف میان جمعیت حضور داشتم و نتوانستم به قسمت تشریفات بروم که ببینم چه رخ داده است.

شایعه شده تابوت خالی بود آیا این صحت دارد؟

چنین چیزی را تأیید نمی‌کنم. این حرف شایعه‌ای بیش نیست.

بحثی که مطرح است، موضوع وصیت‌نامه آیت‌الله هاشمی است که دختران دو روایت متفاوت را بیان می‌کنند. فائزه خانم می‌گوید همان شب به دفتر حاج آقا رفتند و دیده‌اند که گاوصندوق و دفتر خالی است و اسناد و مدارکی وجود ندارد. فاطمه خانم می‌گوید چند روز بعد که به دفتر رفتند متوجه شدند که اسناد و مدارک نیست. کدام روایت درست است؟

همان شب فوت، آقا محسن به گاوصندوق دفتر و خانه سر زدند چون می‌خواستند از محل دفن حاج آقا آگاه شوند که نه در خانه چیزی پیدا کردند و نه دفتر و تنها وصیت‌نامه زمان آنژیوی ایشان بود.

به گفته آقای محمد هاشمی، پای وصیت‌نامه مذکور نوشته شده ناتمام.

آن وصیت‌نامه تمام شده و ظاهراً یادداشت‌هایی است که ناتمام مانده و در حال حاضر هم نیست.

چند وقتی است که فرزندان آیت‌الله هاشمی از وجود رادیواکتیو در خون ایشان صحبت می‌کنند. آیا وجود این ماده ارتباطی با فوت ایشان دارد؟

در مورد حاج آقا باید بگویم که اشعه آلفا ۱۲درصد بوده و در بدن حاج خانم این ماده ۴درصد است اما اینکه منشأ این اشعه‌ها کجاست، مشخص نیست. در مورد فاطمه خانم هم باید بگویم یک درصد اشعه بتا در خون او پیدا شده است.

چرا آیت‌الله هاشمی در هر برهه‌ای از انقلاب مورد هجمه و تهمت قرار می‌گرفت؟

آدم‌های مؤثر همیشه مورد این رفتارها قرار می‌گیرند. با آدم‌های معمولی که این رفتارها نمی‌شود. اینکه شما آدم تأثیرگذاری باشید همیشه مورد نقد قرار می‌گیرد. آیت‌الله هاشمی یکی از تأثیرگذارترین افراد انقلاب بود. باید بگویم هنوز ما در ایران یاد نگرفتیم اگر با کسی مخالف هستیم با انصاف برخورد کنیم. مواضع ما در قبال افراد یا صفر است یا صد. زمانی که فردی را قبول داریم همه چیز آن را می‌پسندیم اما زمانی که قبولش نداریم تمام وجود با او مخالف هستیم. این یک ضعف بزرگ در فرهنگ سیاسی ماست.

این طرز تفکر یک مشکل اساسی جامعه ماست. این مطلق‌گرایی باعث می‌شود که ما نقاط مثبت و منفی افراد را نبینیم. در مورد آقای هاشمی هم این مسأله صدق می‌کند. چپ‌ها دوست داشتند آقای هاشمی مثل آنان باشند و راست‌ها هم می‌خواستند که حاج آقا مثل آنان فکر کنند، اما آقای هاشمی خودش بود.

بگذارید مثالی برای شما بزنم. زمانی که مبارزه مسلحانه صورت می‌گرفت آقای هاشمی با آن موافق بود یا در برخی از موارد مخالفت‌هایی داشت.

گفته می‌شود آیت‌الله هاشمی یک اصولگرا بود، اما این جریان از این ظرفیت به خوبی استفاده نکرد.

اینکه به معنای رایج بگویم آقای هاشمی متعلق به کدام جناح است، مشخص نیست. حاج آقا خودشان بودند و تابع هیچ جریانی نمی‌شدند. سؤال پیش می‌آید اگر آدم‌ها خودشان باشند خوب است یا بد؟ این باید مورد بررسی قرار گیرد. در ادبیات سیاسی ایران اگر تابع نباشید بد است، اگر خودتان هم نباشید خوب نیست. آقای هاشمی هیچ‌گاه لباس کسی را نپوشید. اصلاً لباس کسی هم به او نمی‌آمد. حتی با تمام ارادتی که به امام داشت در برخی از موارد با امام اختلاف نظر داشت.

به طور موردی می‌توانید مطرح کنید؟

مثلاً ‌در برخورد‌ با آیت‌الله منتظری ایشان حاضر نشد نامه ۱+۶ را برای او ببرد. در جمع تمامی آن سران، حاج آقا تنها کسی بود که مخالفت کرد و به امام گفت که این کار را درست نمی‌دانم. با این کار حاصل عمر شما زیر سؤال می‌رود. وقتی که آیت‌الله هاشمی با امام این‌گونه برخورد می‌کند برخی از مدیران در سطوح میانی انتظار دارند که با آنها همراه شوند!

آیت‌الله هاشمی اواخر عمرشان به شدت بین مردم محبوبیت پیدا کرده بودند. دلیل آن چیست؟

بگذارید خاطره‌ای را از آقای عبدالله نوری برایتان نقل کنم. آقای نوری بیان می‌کند پیش حاج آقا می‌رود و به ایشان می‌گوید شما رادیکال شده‌اید. ‌آیت‌الله هاشمی به او پاسخ می‌دهد که آقای نوری من برای این کارم دلیل دارم. مردم این طرف هستند و این طرز فکر را دوست دارند. من اگر می‌خواستم برای خود کاری را انجام دهم از همه شما راحت‌تر می‌توانستم با سیاست‌های رسمی خودم را تنظیم کنم و امروز نماز جمعه، دانشگاه و خبرگان را داشتم اما چون با شما همراهی می‌کنم دچار مشکلاتی شده‌ام، آن وقت شما به من می‌گویید چرا این کار را می‌کنید؟ چون مردم این طرف هستند، چون اساس انقلاب بر دوش مردم است. نظام اگر مردم را نداشته باشد چیزی ندارد.

آقای هاشمی به جد با برخی از رفتارها موافق نبود. مثلاً در ارتباط با تسخیر سفارت آمریکا ایشان نظر مثبتی نداشتند اما چون مردم این کار را انجام دادند طرف آنان قرار گرفت اما معتقد بود با گذشت زمان مردم متوجه این کار خود می‌شوند.

حاج آقا همیشه برای مسائل ایران پیشرو بود. آن زمان نامه‌ای به امام نوشتند مبنی بر اینکه شما باید قبل از مرگ تکلیف چندین مسأله ازجمله جنگ، شورای نگهبان و روابط ایران و آمریکا را مشخص کنید. ما نمی‌توانیم برای آنها کاری انجام دهیم. آیت‌الله هاشمی معتقد بود جمهوری اسلامی دایره‌ای با یک کانون نیست، بلکه یک بیضی با دو کانون مردم و اسلام است. معمولاً روشنفکران همیشه تک‌محور هستند و برخی هم فقط اسلام و ولایت فقیه را می‌گیرند و مردم را رها می‌کنند اما آقای هاشمی هم مردم و هم اسلامیت را در نظر داشت.

چه شد که آیت‌الله هاشمی دیگر پشت تریبون نماز جمعه قرار نگرفتند؟

پیشنهاد می‌کنم درباره آخرین نماز جمعه آقای هاشمی با‌ آقای ناطق نوری به گفت‌وگو بنشینید. معتقدم آن خطبه هنوز هم قابل اتکا و پخش است. هیچ نکته تندی در آن وجود ندارد و برعکس، یک خطبه متعادل و راهگشاست که بسیار دقیق بیان شده است.

به یاد داشته باشیم اتفاق 88 باعث یک واگرایی و دوقطبی شد. کسانی که نماز می‌آمدند دیگر تفکرات آیت‌الله هاشمی را قبول نداشتند و کسانی هم که ایشان را قبول داشتند، نماز نمی‌آمدند. نماز رفتن برای آقای هاشمی سخت شده بود زیرا کسانی که می‌آمدند حرف ایشان را گوش نمی‌کردند. برای آنها حرف‌های آیت‌الله موحدی کرمانی و خاتمی بیشتر مورد پسند بود.

آقای ناطق نوری تعریف می‌کند آن روز از میدان انقلاب به سمت محل نماز جمعه می‌رفتم که با انبوهی از جمعیت عصبانی روبه‌رو شدم. پیش خودم گفتم آقای هاشمی امروز کار سختی پیش رو خواهد داشت. او چه می‌خواهد بگوید؟ اگر چیزی بگوید که مردم برنجند تهران به آشوب کشیده خواهد شد. اگر چیزی بگوید که آنها خوششان بیاید نظام چه می‌شود؟ در این معادله مانده بودم که آیت‌الله هاشمی چه می‌خواهد بگوید که هم نظام حفظ شود و هم مردم قانع به خانه‌هایشان برگردند.

آقای ناطق نوری می‌گوید آیت‌الله هاشمی خطبه را شروع کردند. متحیر ماندم که چگونه در چارچوب سخن گفت و با چه هوشمندی هر جمله‌ای را بیان می‌کرد. هر حرفی که از دهان آیت‌الله هاشمی بیرون می‌آمد می‌گفتم شیر مادر حلالت باشد، عمرت پر برکت. من می‌فهمیدم که او چه کار مهمی را انجام می‌دهد. آیت‌الله هاشمی آن روز از کلیت نظام دفاع کرد و مردم را آرام کرد و به خانه فرستاد.

آقای ناطق ادامه می‌دهد بعد از خطبه یکی از دوستان که متعلق به نهادی بود از سخنان آیت‌الله هاشمی ایراد گرفت. گفتم مرد مؤمن امروز جای این حرف‌ها نبود. اگر آیت‌الله هاشمی حرفی می‌زد و مردم برعکس آن عمل می‌کردند چه کسی می‌توانست اوضاع را جمع کند.

این روزها برخی معتقدند که شاهد هاشمی‌زدایی در دانشگاه آزاد هستیم. چرا این اتفاقات در نهادی که آیت‌الله هاشمی بنیانگذار آن بود، رخ داد؟

به جرأت می‌توانم بگویم حداقل ۱۰۰ نفر اصولگرا می‌توانستند رئیس دانشگاه آزاد شوند و این نهاد را به سمتی سوق دهند که یک نهاد اصولگرایی تمام عیار شود و در عین حال حرمت آقای هاشمی هم نگه داشته شود اما کسی در رأس کار قرار گرفت که فقط حرمت آقای هاشمی را از میان برد. آقای دکتر ولایتی که روزی افتخارش این بود که وزیر دولت حاج آقا بود و سال ۸۴ به نفع ایشان کنار کشید، متأسفانه کسی را انتخاب کرد که در ضدیت با آیت‌الله نمونه ندارد. این انتخاب نه تنها در شأن آقای ولایتی نبود بلکه از انصاف هم دور بود. مردم انصاف دارند و می‌دانند دانشگاه آزاد را آیت‌الله هاشمی بنا نهاد.

گفته می‌شود آقای ناطق نوری و سیدحسن خمینی می‌توانند جایگزین آیت‌الله هاشمی در نظام شوند. نظرتان در این باره چیست؟

برای آقایان ناطق نوری، خاتمی و سیدحسن خمینی احترام زیادی قائلم اما این را آینده تعیین می‌کند. آیت‌الله هاشمی به مردم عشق می‌ورزید و همیشه در پی این بود راه‌حلی پیدا کند تا اختلاف نظرها و دو قطبی‌ها را از میان بردارد.

افراد می‌توانند رئیس جمهور و رئیس مجلس شوند اما مسؤولیت‌پذیری فرق دارد. افراد باید دلسوز مردم باشند و به قولی دارای ظرفیت دوگانه باشند که هم بتوانند امور را پیش ببرند و هم با مردم باشند.

منبع: ایلنا