صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۸۰۸۸۱
تاریخ انتشار: ۳۱ : ۱۴ - ۱۱ آذر ۱۳۹۶
می گویند بازی گری اولدمن در نقش چرچیل و مت دیمون در فیلم «کوچک کردن» الکساندر پین در دو جشنواره ونیز و تلوراید آنقدر تحسین منتقدان را بر انگیخته که این دو نفر را می توان اولین بازیگرانی محسوب کرد که وارد مسابقه اسکار شده اند اما آکادمی چندان هم قابل پیش بینی نیست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

می گویند بازی گری اولدمن در نقش چرچیل و مت دیمون در فیلم «کوچک کردن» الکساندر پین در دو جشنواره ونیز و تلوراید آنقدر تحسین منتقدان را بر انگیخته که این دو نفر را می توان اولین بازیگرانی محسوب کرد که وارد مسابقه اسکار شده اند اما آکادمی چندان هم قابل پیش بینی نیست.

به گزارش انتخاب به نقل از روزنامه هفت صبح، می گویند بازی گری اولدمن در نقش چرچیل و مت دیمون در فیلم «کوچک کردن» الکساندر پین در دو جشنواره ونیز و تلوراید آنقدر تحسین منتقدان را بر انگیخته که این دو نفر را می توان اولین بازیگرانی محسوب کرد که وارد مسابقه اسکار شده اند اما آکادمی چندان هم قابل پیش بینی نیست.

کریستن استوارت (ابرهای سیلس ماریا)

برای این فیلم تایید اسکار را به دست نیاورد اما در حقیقت اولین همکاری کریستن استوارت با الیویه آسایاس، کارگردان روشنفکر فرانسوی، مسیر بازیگری او را تغییر داد. او تبدیل به اولین زن بازیگر آمریکایی شد که جایزه سزار، معادل اسکار فرانسوی ها را دریافت کرد. همکاری او در هر دو فیلم الیویه آسایاس چه این یکی و چه «خریدار شخصی» حتی به رغم حضور درخشانی در فیلم هایی مثل «هنوز آلیس» و «زنان مصمم» (Certain Women) یگانه است. فیلم آسایاس داستان ماریا یک ستاره فیلم بین المللی است که به همراه دستیار جوان وفادارش سفر می کند. نقش این دستیار را کریستن استوارت بازی کرده است.


سامئول ال. جکسون (هشت نفرت انگیز)

او بازیگر محبوب کوانتین تارانتینو است و در آخرین فیلم تارانتینو هم در نقش یک کهنه سرباز جنگ داخلی آمریکا ستاره اصلی فیلم بود. این دو نفر همکاری های به یاد ماندنی زیادی با هم داشته اند. از فیلم طعنه آمیز شوخ طبعانه «پالپ فیکشن» (داستان های عامه پسند) تا حضور کمرنگ جکسون در فیلم «بیل را بکش». نکته جالب در مورد ساموئل ال. جکسون این است که به رغم حضور پررنگ و راحتش روی پرده سینما، هر بار جوری جلوی دوربین می رود که انگار یک تجربه جدید را قرار است پشت سر بگذارد و به همین دلیل همیشه بهترین فیلمش آخرین اثرش است. او هم بار خشونت و هم کمدی سیاه فیلم «هشت نفرت انگیز» را به دوش می کشد.


رالف فاینس (هتل بزرگ بوداپست)

اینکه رأی دهندگان اسکار فیلم های درام را از کمدی جدی تر می گیرند رازی نیست که بر کسی پوشیده باشد. در نتیجه بازیگرانی که جلوی دوربین حسی از سبکی و نشاط القا کنند غالبا نادیده گرفته می شوند. رالف فاینس در فیلم شیرین و بامزه وس اندرسون نگهبان یک هتل است. البته کمی بیشتر از یک نگهبان، او مدیر هتل است اما یک جور حالت حفاظت نسبت به هتل و مهمانانش دارد. خب او بازیگری است که پیش از این برای فیلم های «فهرست شندلر» و «بیمار انگلیسی» مورد توجه اسکار قرار گرفته بود (برای اولی برنده جایزه شد و برای دومی نامزد اسکار). حالا در جهان وسواسی وس اندرسون او به شخصیت نامتعارف آقای گوستاو هویت می بخشد.


ادگار رامیرز (کارلوس)

آیا می شد نقش دیگری به رامبرز پیشنهاد داد که مثل بازی در «کارلوس» این طوری استعدادهایش را شکوفا کرده و به رخ بکشد؟ این بازیگر تحسین منتقدان و تماشاگران و حتی تایید گلدن گلوب را به دست آورد اما اسکار یکسره او را نادیده گرفت. بازی در فیلم طولانی الیویه آسایاس در نقش مردی که تا جایی یک چریک با هدف های بزرگ است و از جای دیگر تبدیل به تروریست مزدور کشورهای خارجی می شود. او برای هر دقیقه حضورش در این فیلم، متقاعد کننده و مسحور کننده است و می تواند چهره انسانی به یک تروریست مشهور ببخشد، بخصوص کاری که با بدنش در فیلم انجام می دهد و از یک جوان چابک تبدیل به مردی افتاده می شود، حیرت انگیز است.


لی لی گلداستون (زنان بخصوص)

احتمالا بهترین توصیف برای بازی گلداستون در فیلم «زنان بخصوص» این است که در سه گانه میشل ویلیامز، کریستن استوارت و لورا درن، بازی او بیشتر از بقیه به چشم می آید با این که مدت کوتاه تری جلوی دوربین است. درام نحیف کلی ریچارد با بازیگرانش قابل تحمل می شود. گلداستون در اپیزود کریستن استوارت حضور دارد، زنی که از او حمایت می کند. با کمترین دیالوگ، نگاه ها و اشاره هایش گویای احساسات کاراکتر است. او شخصیتی است که به طرز دردناکی گرفتار غم و رنج است. اگرچه از لحاظ تکنیکی این اولین بازی گلداستون نبوده اما تازه در این فیلم است که می تواند عنوان بازیگر را روی خودش بگذارد.


مدس میکلسون (شکار)

فیلمی که از طرف دانمارک به اسکار فرستاده شد و نام توماس وینتربرگ را به عنوان یک کارگردان خارق العاده به جهانیان شناساند، یک استعداد دیگر را هم معرفی کرد: مدس میکلسون. او یکی از بازیگران نادر این روزگار است که می تواند چنان در نقش اش فرو برود که بازی اش حتی قابل تشخیص نباشد. اگرچه هنوز بیشتر مخاطبان سینما او را برای نقش منفی که در «کازینو رویال» بازی کرده به یاد می آورند. اینجا میکلسون موفق می شود تمام مدت تماشاگر را در حسی از تردید و شک نگهدارد. بازی در این فیلم تجربه همزمان ترسناک و خشمگین کننده ای برای بازیگر بوده است. او جایزه بهترین بازیگر کن را گرفت.


رایان گاسلینگ (ولنتاین غمگین)

بازیگر متولد دهه 80 اتفاقا همیشه مورد توجه اسکار بود اما عجیب است که برای اولین فیلمی که واقعا نشان داد او می تواند چه بازیگر درجه یکی باشد نادیده گرفته شد. او برای بازی عصبی اش در فیلم «نیمه نلسون» نامزد اسکار شده بود که بعدتر در فیلم «ولنتاین غمگین» درک سیانفرانس جلوی دوربین رفت. در نقش مردی که اندوهش قلب تماشاگر را می شکند. مردی که نگران از دست دادن همسرش است و همزمان کار زیادی برای حفظ او هم نمی تواند انجام بدهد. گاسلینگ نقش این مرد شکننده و عاشق پیشه را آنقدر کامل بازی می کند که کس دیگری را به جایش نمی توان متصور شد.


برونو گانز (سقوط)

فیلم الیور هرشبیگل جنجال های زیادی به پا کرد. فیلمی که آخرین روزهای آدولف هیتلر دیکتاتور آلمانی را به تصویر می کشد. مشکل این بود که هرشبیگل در برخی سکانس ها آنقدر به هیتلر نزدیک می شود که از شیطان مجسمی که همه در تصورشان دارند عبور می کند و وجوه انسانی اش آشکار می شود. قطعا در این جسارت نقش آفرینی برونو گانز هم اهمیت زیادی در باورپذیر شدن ماجرا داشته است. بازیگر سوییسی با بازی اش به یادمان می آورد که درون هر هیولایی یک مرد وجود دارد که بیشتر از آن که به عواقب کارهایش بیندیشد، ترجیح می دهد ترسناک و قدرتمند باشد. گانز بازی روانشناسانه ای انجام داده که نادیده گرفتنش توسط اسکاری ها که نقش های بیوگرافیک را دوست دارند احتمالا دلایل سیاسی داشته است.


پل جیاماتی (راه های جانبی)

جیاماتی از آن بازیگرانی است که به اندازه استعدادش قدر ندیده است. همه ما در نقطه ای از زندگی مان به جایی می رسیم که متوجه می شویم آن آدمی که می خواسته ایم نشدیم. این می تواند منجر به بحران های هستی شناسانه شود یا بحران های عاطفی. پل جیاماتی در فیلم الکساندر پین نقش چنین مردی را بازی می کند. مردی در میانسالی که حس می کند زندگی را باخته. او در فیلم هیچ وقت به ورطه یک آدم بدبخت ترحم برانگیز نمی غلتد و نقطه قوت بازی اش همین است. او موفق می شود بین حالت های مختلف و متعدد عاطفی اش تعادلی برقرار کند. واقعیت این است که بخشی از قدرت فیلم پین از بازی جیاماتی ناشی می شود.


نائومی واتس (جاده مالهالند)

تعداد فیلم هایی که درباره رویاهای هالیوودی و واقعیت های تندشان ساخته شده اند بی شمار است. اما در هیچ کدام به اندازه فیلم دیوید لینچ شاهد چنین ناامیدی عمیقی نبوده ایم که با اجرای درخشان نائومی واتس در شاهکار لینچ به تصویر کشیده می شود. این که بخواهیم طرح داستانی را واضح و روشن کنار هم قرار بدهیم تقریبا غیر ممکن است. نائومی واتس را اخیرا در سریال دیوید لینچ هم دیده ایم و آنجا هم نشان می دهد که چه گستره غیر قابل باوری از توانایی بازی در نقش های مختلف را دارد. واتس دو بار نامزد اسکار شده، یکی برای «غیرممکن» و دیگری برای «21 گرم» ولی بازی اش در فیلم لینچ یک سر و گردن بالاتر از آنهاست.