پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
الجزیره نوشت: فهم تحولات پی در پی منطقه ای چطور ممکن است و به بیانی دقیق تر، رابطه ایران و عربستان سعودی در مرحله آینده به کدام سو می رود؟
به گزارش «انتخاب»، برای پاسخ به این سوال، باید سه متغیر مهم در منطقه، یعنی آمریکا، عربستان و ایران را مورد بررسی قرار دهیم:
متغیر آمریکایی
ایالات متحده- دشمن باشد یا دوست- نقش بزرگی در سیاستهای دو جانبه و منطقه ای دو کشور ایران و عربستان دارد و دیدگاه واشنگتن و سیاست آن در ایجاد و تغییر دیدگاههای این دو دولت تاثیرگذار است؛ به نحوی که ایجاد تحولات متوالی در خاورمیانه پس از تغییر مهمی در کاخ سفید (انتخاب رئیس جمهور جدید) ما را بر آن می دارد تا درباره عامل مؤثر امریکایی صحبت کنیم.
دونالد ترامپ بینش و سیاستی متفاوت از بینش رئیس جمهور سابق آمریکا در قبال مسائل خاورمیانه و بازیگران اصلی آن دارد؛ وی از سیاست توازن منطقه ای اوباما دور شده، با ایران و هم پیمانانش به دشمنی برخاسته است تا آنجا که روایت رسانه ای سعودی در مورد نقش ایران در حمایت از تروریسم را پذیرفته است.
ترامپ در سخنرانی خود در مورد عدم تایید برجام، بر دو اصل مهم تاکید کرد؛ نخست، تلاشش برای کاهش جایگاه منطقه ای ایران و دوم، بازگرداندن شراکتها و هم پیمانی های قدیمی واشنگتن؛ بدین معنا، رئیس جمهور ایالات متحده قصد برهم زدن توازن منطقه ای را دارد.
اغلب دولتها از اتخاذ موضعی در خصوص سیاست جدید ترامپ در مورد ایران دوری کردند، تعدادی از مهمترین دولتها از جمله شرکای اروپایی واشنگتن از این موضع انتقاد کرده و بعضی دیگر، یعنی عربستان سعودی، امارات، بحرین و اسرائیل از آن حمایت نمودند؛ به این دلیل که سیاست جدید سبب ایجاد یک توازن منطقه ای به ضرر ایران می شود.
به این ترتیب، افزایش تنش آمریکایی دو سویه روشن داشت: اول، سویه خطابی، که سودهای کلانی را از طریق سرمایه گذاریها و قرار دادهای فروش سلاح عاید ایالات متحده می کرد و دوم، صبغه عملیاتی، که در سیاست دولت جدید آمریکا در برخورد با ایران و هم پیمانانش بروز می یابد.
در سایه این شرایط، بحرانهای تازه ای آغاز شدند:حریری از ریاض استعفا کرد و این سناریو با اتهامات او علیه ایران مبنی بر بهم زدن استقرار لبنان کامل شد. سپس ایران در جریان حمله موشکی حوثیها به ریاض متهم شد، تا ریاض خواستار نشست فوق العاده بین وزرای خارجه کشورهای عربی شود.
تحرکات دیگری هم وجود دارد که نسبت به اتفاقات اخیر، از اهمیت کمی برخوردار نیست؛ ورود ثامر السبهان به رقه، پیامی انگیزشی برای تهران داشت و اتهام تهران در مورد انفجار لوله های گاز در بحرین نیز پیام دیگری در جهت افزایش تشنج بود. همه این موارد به جنبش سعودیها اشاره دارد؛اما انگیزه ریاض از این اقدامات چیست؟
رفتار سعودی
بهترین راه برای برخورد با ریاض در سایه بحرانهای منطقه ای موجود، سوال اصلی در بین مسئولان دولت ایران است؛ مساله واضح آن است که رهبری سیاسی ایران از حالت حیرت در برابر رفتار جدید ریاض خارج شده و تلاش می کند خوانش ایرانی دقیقی از شرایط ارائه دهد؛ براساس این خوانش، سیاست تازه سعودیها متکی به دو عنصر است که برای منطقه و ایران چالش برانگیز خواهد بود:
-تغییر توازن موجود: عربستان سیاست عداوت آمیز واضحی در قبال توازن حاکم در منطقه دارد و این سیاست تا کنون موجب ایجاد بحرانهای منطقه ای جدیدی شده است؛ از آن جمله، حمله ریاض به یمن، برهم زدن توازن موجود در لبنان و دخالت در سوریه است.
- قرار دادن ایران در رادار ترامپ: ریاض افزایش تنش علیه تهران را پس از سفر ترامپ به عربستان آغاز کرد؛ طی این سفر، ریاض استقبال گرمی از رئیس جمهور آمریکا به عمل آورد و وی را غرق در هدایا و قراردادهای تسلیحاتی و اقتصادی کرد.
در این دیدار، عربستان، برای تکمیل هدفش، تمام راههای ممکن برای مقابله با ایران را مطرح کرد. در واقع تمرکز ریاض بر روی این مساله است که سخنان عداوت آمیز آن علیه ایران، توسط ترامپ به عمل تبدیل شود و ایجاد بحرانهای منطقه ای و ربط دادن آن به ایران، جزئی از این تلاش است.
مشخص است که جزئی از خطاب ترامپ علیه ایران از پذیرش دو روایت سعودی و اسرائیلی علیه تهران سرچشمه می گیرد و به این ترتیب، ریاض برای وقوع تقابل و درگیری بین تهران و واشنگتن تلاش می کند و از رابطه با رئیس جمهور آمریکا در این جهت سودجویی می نماید.
به طور کلی، از رفتار ریاض مشخص می شود که برای ایجاد تغییری در توازن و شرایط منطقه ای، تکیه شدیدی به ترامپ و مقابله وی با تهران دارد. اما تهران این شرایط را چطور می بیند؟
امروز تهران خود را در بین فشارهای ترامپ و تحریکهای سعودی می یابد؛ دشمنی آمریکا باعث افزایش فشار سعودیها بر تهران و تلاش آنها برای تغییر شرایط منطقه ای شده است.
تهران در تلاشهای سعودیها برای وارد کردن خلل در شرایط کنونی منطقه، تیرهایی را می بیند که آشکارا این کشور و هم پیمانانش را نشانه گرفته است.
دیدگاه ایرانی
تا چه زمانی و چرا ایران دولتی است که برای حفظ شرایط کنونی در منطقه تلاش می کند؟ تمایل شدید تهران به وضع فعلی، از سه مرحله ای نشأت می گیرد که در سالهای اخیر بر منطقه گذشته است:
1-مرحله دفاع: در این مرحله، تهران خود را در شرایط دفاع از هم پیمانان و حضور منطقه ای یافت و تحولات منطقه ای را در جهت کاهش نقش خود دانست. برای مثال دلیل حمله به سوریه و حزب الله را هم پیمانی آنها با ایران دانست.
در واقع ایران شرایط منطقه ای را به اوضاع داخلی اش مرتبط می داند و مسئولان آن اذعان می کنند که مشارکت ایران در جنگ علیه داعش برای متوقف کردن دومینویی بود که دشمنان ایران قصد رسیدن به آن را داشتند. بدین شکل، حمایت ایران از هم پیمانانش عملیاتی پیش گیرانه است برای جلوگیری از وارد شدن ضربه ای به امنیت ملی این کشور.
2-مرحله فرسایشی: تهران در این مرحله خود را درگیر نزاعی نظامی/سیاسی در چد سطح یافت. در سطح منطقه ای، جنگها در عراق و سوریه به مراحل حساسی رسید، تا جایی که تهران مجبور به همکاری با روسیه شد تا از وقایع بدتر جلوگیری کند.
همانطور که تهران وارد مقابله هایی سیاسی با عربستان و هم پیمانان آن در خصوص مسائل بحرین، یمن و لبنان شده بود و در همین زمان، مذاکراتی ماراتنی با 5+1 را آغاز کرد، که بخش مهمی از ظرفیتهای آن در این مرحله منطقه ای دشوار را اشغال کرد.
3-مرحله حفظ توازن: ایران امروز دریافته که مصلحت آن در حفظ توازن و شرایط منطقه ای است؛ با اینکه چالشهای سختی در این راه وجود دارد. تهران در شرایط موجود توازنی می بیند که باید آن را حفظ کرده و در آینده بر آن متکی باشد. در لبنان، ایران از توازنی که تا پیش از استعفای حریری حاکم بود، دفاع می کند.
در سوریه، تهران می داند که با وجود ادامه بحران، روند سیاسی کنونی در آستانه و در میدان سوریه، تنها راه تثبیت شرایط حاکم و پایان بحران است. در عراق، با پایان یافتن خطر داعش و جدایی کردها، تهران منفعت خود را در تثبیت و استمرار شرایط حاکم می داند.
در یمن، تهران ترجیح می دهد مذاکراتی برای پایان جنگ براساس توازن موجود انجام شود. در تمام این میدانها، تهران می گوید به دنبال استقرار و تثبیت شرایط است.
با گذراندن این سه مرحله، سیاست منطقه ای ایران به سمت محافظت از توازن و شرایط منتقل شده است؛ در حالی که شاهد تحرکات جدیدی از سوی آمریکا و عربستان برای برهم زدن استقرار موجود است.
پس چطور تهران می تواند به این تنش افزایی سعودیها پاسخ دهد؟آیا احتمال بروز جنگی در منطقه وجود دارد؟ ایران برای اداره فشارهای آمریکایی و مقابله با تشنج زایی عربستان، در مرحله آینده دو ابزار در اختیار دارد:
-ابزار اول؛ روابط بین المللی تهران است که برای بازدارندگی در مقابل سیاست جدید واشنگتن علیه توافق هسته ای به آن تکیه می کند؛ موافقت ایران با توافق هسته ای و التزام به آن، اطمینانی بین المللی را برای آن به ارمغان آورده است؛ که نمود آن جبهه گیری اتحادیه اروپا علیه سیاست ترامپ در مورد توافق است.
تهران همچنین بر مخالفت بین المللی با رفتارهای ریاض و افزایش فشارها بر آن به دلیل اقدامات اخیرش در منطقه متکی است. افزایش انتقادهای بین المللی از جنگ سعودی در یمن مؤیّد این امر است.
-ابزار دوم:تقویت توانایی های داخلی و منطقه ای ایران برای مقابله با تهدیدهای رو به افزایش است؛ برنامه های موشکی ایران بخش مهمی از سامانه بازدارندگی آن محسوب می شود. تحکیم روابط تهران با هم پیمانان منطقه ای، بخش دیگری از عملیات بازدارندگی است.
با اینکه رفتار ریاض در تمرکز بر دشمنی غیر مستقیم با ایران در منطقه ادامه دارد و این مساله شبح جنگ مستقیم بین دو دولت را دور می کند، اما تا زمانی که سعودیها بر متغیر ترامپ برای اقدامی علیه تهران تکیه دارند، احتمالات افزایش تنش و درگیریها همچنان در افق باقی می ماند.