صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۷۸۴۲۷
تاریخ انتشار: ۳۵ : ۱۰ - ۲۸ آبان ۱۳۹۶
پزشکان بیمارستان صحرایی سرپل ذهاب نگرانند، نگران روحیه مردم و نگران شیوع بیماری‌های عفونی مخصوصا برای زنان.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرمای كرمانشاه، تاریكی شب، بیمارستان سرپل ذهاب. حتی تمام شهر كه در سكوت فرو رفته باشد، اینجا از سكوت و سكون، خبری نیست. یكی می‌رود و دیگری می‌آید. مردی كه بچه‌اش را با سر شكسته بغل گرفته و زنی كه سرم به دست، از بیمارستان خارج می‌شود. بیمارستانی كه حالا زلزله خرابش كرده و مثل تمام شهر كه به جای ساختمان، چادر به چشم می‌خورد، اینجا هم همینطور است، شبیه فیلم‌های سینمایی، اور‍‍‍ژانس و دندانپزشكی و زایشگاه و حتی اتاق عمل، همه سقف و دیوارهایی از چادر دارند. درست مثل شرایط جنگی.

دكترها از نبودن امكانات شكایتی ندارند، كارشان را می‌كنند، می‌گویند دارو هست، زیاد هم هست، اما نگرانی‌شان چیز دیگری است، آینده؛ آینده نزدیكی كه ممكن است خطرناک باشد. دكتر گلاره حسینی، متخصص زنان و زایمان است كه می‌گوید باید هرچه زودتر فكری به حال امكانات بهداشتی روستاها كرد:‌ كانكس‌های سرویس بهداشتی و حمام، از مهمترین چیزهایی است كه حالا باید به آن توجه شود. مردم زلزله‌زده در چادر زندگی می‌كنند و از همان روز حمام نرفته‌اند، سرویس‌های بهداشتی هم به خیلی مناطق و روستاها نرسیده، جایی هم كه باشد با این همه جمعیت، تمیز نمی‌ماند. این همه آلودگی احتمال بیماری‌های عفونی را زیاد می‌كند، مخصوصا برای زنان و بویژه زنان باردار.

او كه سه سال است در كرمانشاه زندگی و طبابت می‌كند، درباره وضعیت بیمارستان سرپل ذهاب می‌گوید: همان مهندسی كه اینجا را ساخته و حالا به این روز افتاده، می‌گوید برگردید داخل ساختمان، امن است، اما به این حرف نمی‌شود اعتماد كرد. فعلا كه در چادرها هستیم اما باید زودتر ساختمان را تعمیر و تجهیز كنند. هم این كه امكانات بیشتری داشته باشیم، هم این كه اگر یک زلزله كوچك دیگر بیاید، همین ساختمان نیمه‌خراب، آوار نشود روی سر بقیه. مثل شب اول كه ده دقیقه اول آمدم اینجا و تمام حیاط را مرده‌ها پوشانده بودند.

دكتر حسيني همان شب اول هم اینجا بوده، همان شبی كه می‌گوید «از این سر تا آن سر، مرده گذاشته بودند»: همینطور با نیسان مرده می‌آوردند. من همان ده دقیقه اول بیشتر از پانزده جسد معاینه كردم. همین حوالی بیمارستان جانشان را از دست داده و آنها را سریعا اینجا رسانده بودند. نمی‌دانم آمار كشته‌ها را چطور چهارصد نفر اعلام كردند. این چیزها شاخص‌های بهداشتی دارد، كاملا مشخص است كه خیلی بیشتر از این تعداد مرده‌اند. حرف خود روستایی‌ها هم همین است. 

مرضیه اسكندری هم ماماست، جلوی در زایشگاه ایستاده، از این می‌گوید كه باید تجهیزات اتاق‌های عمل بیشتر شود، منظورش از اتاق عمل، همین تخت و چند وسیله‌ایست كه با چند پرده نازك، از بقیه فضا جدا شده. اما بیشتر از این، او هم مثل دكتر حسینی، نگران شیوع عفونت در روزهای آینده است: مردم در پارك و خیابان می‌خوابند، كنار زباله‌هایی كه كنارشان است، اینها همه خطرناك است. معلوم نیست این وضعیت چند روز ادامه پیدا می‌كند، باید فكر اساسی برای جمع‌آوری زباله‌ها كرد. می‌ترسم چند روز دیگر وبا شیوع پیدا كند.

او از مراجعه چندین نفر به دلیل بیماری‌های وا‍ژینال هم خبر می‌دهد: از صبح چند نفر زن و دختر جوان آمده‌اند و داروهای واژینال گرفته‌اند. نبودن امكانات بهداشتی، سرویس‌های بهداشتی تمیز و حمام باعث شده بعضی به بیماری‌های عفونی مبتلا شوند. اینها شاید در لحظه اول به چشم نیاید اما عواقب خطرناكی برای زنان منطقه دارد. آب و غذا به قدر كافی رسیده، آنها را كمك‌های مردمی هم تامین می‌كند، بهتر است مسئولان به فكر بهداشت منطقه باشند و كانكس‌هایی برای حمام به روستاها بفرستند.

این بیمارستان صحرایی، دندانپزشكی هم دارد، رادیولو‍ژی هم دارد. متخصص اعصاب و روان هم. جایی كه دكتر نرگس خداخانی، صبورانه نشسته و به حرف آنها كه دردشان سنگینتر از آن است كه با قرص و شربت درمان شود گوش می‌دهد.

این روانشناس بالینی كه داوطلبانه از طرف هلال احمر به مناطق زلزله‌زده آمده، درباره ترس مردم می‌گوید: شدت زلزله و تبعاتش آنقدر زیاد بوده كه حتی بعد از گذشت چند روز از این اتفاق، مردم هنوز از تكرار آن واهمه دارند. این هم طبیعی است، عجیب نیست. بلاتكلیفی اذیتشان می‌كند. كاری كه باید كرد این است كه اجازه بدهیم حرف بزنند و به حرف‌هایشان گوش كنیم. باید این فرصت را داشته باشند كه ترس‌، خشم یا غصه‌شان را بیرون بریزند، باید تخلیه هیجانی شوند كه این احساس حالا كه تازه است از بین برود و در بقیه عمرشان با آنها نماند.

دكتر خداخانی، دفتری كه مشخصات مراجعه‌كننده‌ها نوشته شده را ورق می‌زند و در بین تعداد زیادی «استرس»، از خودكشی هم خبر می‌دهد: دختر جوانی كه تحمل این شرایط برایش سخت بوده، دارو خورده و به اینجا ارجاعش داده‌اند. وضعیت زندگی مردم طوری است كه اگر به روحیه‌شان توجه نشود، ممكن است در آینده تعداد بیشتری خودكشی هم داشته باشیم. زندگی چندنفره بدون هیچ امكاناتی در یك چادر، بدون این كه آینده روشنی پیش رویشان باشد، ممكن است استرس و فشارهای عصبی را بیشتر كند و آنها در یك لحظه تصمیم به چنین كاری بگیرند. برای همین هم ما اینجا آمده‌ایم اما فكر می‌كنم نباید خدمات روانشناسی فقط در بیمارستان باشد، باید روستا به روستا برویم و با مردم حرف بزنیم. آنها در مرحله شوك هستند و باید فضایی برای مواجهه با شرایط و فرایند سوگواری برایشان فراهم شود كه در این مرحله نمانند. اگر مشكلات روحی در این مرحله درمان نشود، تبدیل به اختلالات پس از سانحه و اضطراب‌های مزمن می‌شوند كه عبور از آن دشوار است.