صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۴ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۷۴۵۱۹
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۰۹ - ۱۰ آبان ۱۳۹۶
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

از دست دادن همسر برای هر زنی سخت است به وِیژه اینکه مادر هم باشی و اینکه نقش و زبان زندگی بازیکنی باشی که هزاران هوادار دارد و مثل هر ایرانی دیگری بعد از مرگ اش بیشتر از زمان بودنش سراغ اش را می گیرند.

معصومه ابراهیم‌پور، اگر قرار بود به همین نام باشد کسی او را نمی شناخت اما نام او بیشتر با نام همسر مرحوم اش " هادی نوروزی" کاپیتان فقید پرسپولیس گره خورده است. شاید او قبلا چند عکسی در کنار همسرش داشت که در فضای مجازی و رسانه‌ها منتشر شده بود اما دردناک‌ترین تصاویر از این زن در مراسم تشییع و به خاکسپاری همسرش بود.

زنی که فریاد عشق به همسر و تیم محبوبش را در روزهای بعد از هادی به وضوح نشان داد. اما او در نگاهی دیگر مادر هانی و هانا، فرزندانی که از هادی نوروزی باقی مانده‌اند نیز هست.

هادی نوروزی بازیکن و کاپیتان تیم پرسپولیس 9 مهرماه سال 94 بر اثر ایست ناگهانی قلبی درگذشت. انتقال اش به بیمارستان ثمری نداشت و او برای همیشه خانواده ورزش و خانواده خود را تنها گذاشت و تقریبا دو سال و یک ماه از مرگ هادی نوروزی می گذرد.

آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی ایسنا با همسر مرحوم هادی نوروزی است.

*مرگ هادی خیلی سخت بود.

- اتفاق سختی بود همیشه به دنبال کلمه ای دیگر می گردم تا آن اتفاق را توصیف کنم اما همیشه می گویم سخت برای آن روزها خیلی کم است. از آن روز به همه چیز فکر می کنم از اینکه از خواب ناز بیدار شوی و آخرین نفس های عزیزترین فرد زندگیت را ببینی نام اش سخت نیست که از سخت هم بالاتر است اما می دانم خداوند امتحانم کرد تا بزرگ شوم. در دنیا هیچ انسانی را به اندازه "هادی" دوست نداشتم. پیش از ازدواج با هادی علاقه خاصی به پدرم داشتم اما پس از ازدواج با او برای پدرم جالب بود که بعد از تولد هانی در حال به هوش آمدن فقط نام هادی را صدا می زدم و پدرم گفت امروز فهمیدم که هادی را بیشتر از من دوست داری.

دو سال گذشته است هنوز جرات نکردم فیلم های آن روز را ببینم چون اصلا در حال خودم نبودم، سخت است مورد امتحان خدا قرار بگیری و می دانم که امتحان شدم.

*به نظر می رسد هانی راحت تر با این موضوع کنار آمد؟

نه هانی راحت تر کنار نیامد اما او از من قوی تر است. هانی وقتی که بغض می کنم متوجه می شود و می گوید مامان چشمانت را ببند و احساس کن که بابا کنار توست ببین حسش می کنی! و این آرامش هانی را من ندارم.

هانی شب آخری که پدرش رفت را کاملا به یاد دارد و هنوز در آن حال و هوا زندگی می کند. امروز احساس می کنیم که هادی می دانست نمی ماند. آن زمان متوجه نشدم و بعد از اینکه رفت فهمیدم که می داند و وقتی حرف هایش یادم می آمد و از حال می رفتم.

در شب آخر زندگی اش، هادی با هانی بر سر بارسا و مادرید با هم کل کل می کردند، هانی نمی می خواست برخلاف میل پدرش بازیکن مورد علاقه خود را تشویق کند اما هادی به او گفت من اصلا روی علایق تو دخالت نمی کنم و می تونی هر بازیکن و تیمی و رشته ای رو دوست داشتی انتخاب کنی.

آن شب هادی رفت هانی را بخواباند، -همان شب برایش پی اس پی سفارش داده بود و این آخرین کادویی بود که پدر برایش خریده بود که روز چهلم هادی برایش آوردند- وقتی رفت هانی را بخواباند مرا صدا زد که "مامانی بیا، از این به بعد زمانی که من نبودم هانی پسرم مرد خانه است" من تعجب کردم گفتم "آره هانی جان وقتی بابا اردو هست و نیست شما مرد خونه ای" اما هادی گفت "نه همیشه بعد از من هانی مرد خونه است!"

هانی هنوز هم می گوید "مامان همه اش احساس می کنم که آن شب بابا پتو انداخت روی من و بوسم کرد و گفت بخواب بابا هنوز خوابم و بیدار نشدم!"

شاید همان نگاه هادی و هانی آرامش را به هانی داده که هنوز فکر می کند خواب است. هانی خیلی آرام است هانا را آرام می کند. هانی همیشه درباره پدرش برای هانا تعریف می کند. برای همین دخترم پدرش را کاملا می شناسد. هانا می داند پدرش نیست اما هانی برایش  پدرش را زنده کرده. هانی جای پدرش را برای هانا پر کرده است.

نبود هادی برای هانی از همه ما سخت تر است، هانا یکی را دارد که به او تکیه کند اما هانی تنهاست. من هم سعی کردم برای بچه ها بهترین باشم اما به قول هانی حتی اگر بهترین چیزها را داشته باشیم و همه مردم هم دوست امان داشته باشند بازهم وقتی بابا نیست یعنی هیچ چیز نداریم و یک چیز کم دارم و آن بابا است.

*هانی با چهره شدن و اینکه همیشه مورد توجه باشد کنار آمده است؟

-هانی اصلا دنبال این نیست. هانی چند روز پیش در شورای مدرسه اول شد یعنی نیم ساعت به رای گیری رفت و ثبت نام کرد و بدون تبلیغات 75 رای آورد. همیشه همینطور است بدون هیاهو کار خود را پیش می برد. اصلا دنبال حاشیه نیست.بی احترامی نمی کند اما از اینکه همه اش مصاحبه کند و جلوی دوربین باشد اینگونه نیست دنبال حاشیه نرفت مانند پدرش حتی اخلاق اش بعد از پدرش عوض نشد. هانی 28 آبان وارد 11 سالگی می شود.

*درباره 24 پرسپولیس هانی نظر خاصی دارد؟

-درباره 24 با هانی همیشه صحبت می کنم. اما می گوید 24 را من می پوشم و اگر روزی هم فوتبالیست نشدم من باید اجازه بدهم که چه کسی 24 را بپوشد.(با خنده) هانی شماره 24 را یادگاری پدرش برای خودش می داند.

*مسئولان باشگاه هم این نظر را دارند؟

-این را که می گویم همسران آقای علی پروین و فرشاد پیوس و غیره و همه بزرگان پرسپولیس نیز درک می کنند و قبول دارند. من 11 سال زندگی مشترک با هادی، 9 سال آن را با پرسپولیس زندگی کردم. رنگ قرمز، تیم پرسپولیس، باخت و شکست ها را با پرسپولیس بودیم. استرس ها و درد پاهای هادی برای تیم اش را به یادم دارم. چون این تیم را دوست دارم اگر هزار بار هم کم لطفی کنند باز هم این تیم ماست و دوستش داریم. خودم را خانواده تیم می دانم و سعی می کنم گلایه نکنم.

*مسئولان پرسپولیس سراغ هانی می آیند؟

-خیلی حضورشان در کنار ما کمرنگ شده است، حتی سالگرد هادی نیز جز یکی دو نفر از بازیکنان هیچ کدام نیامدند.

*طلب خانواده نوروزی از سوی باشگاه پرداخت شد؟

-همه طلب هادی را ندادند پیگیری کردیم اما ندادند. کاری هم نمی شود کرد ندادند. بازهم می گویم هادی قلب اش را داد و جانش را برای تیم گذاشت و من برای همین چون پرسپولیس تعصب هادی بود گلایه نمی کنم.

*روزگار بدون هادی چطور می گذرد؟

-در بابل زندگی می کنیم. به دلیل برخی شرایط مجبور شدیم از تهران بر گردیم. هانی در مدرسه و مدرسه فوتبال اش در بابلسر است و تمرین می کند.

نبود هادی اگر هزار سال بگذرد هم حس می شود. متولد 24 دی سال 67 هستم اما با رفتن هادی بزرگتر شدم. 17 سالم و هادی 20سالش بود ازدواج کردیم و یک سال بعدش هانی به دنیا آمد یعنی سه تایی با هانی با هم بزرگ شدیم.

هادی با رفتنش ما را بزرگ تر کرد و این بزرگی را برای ما به یادگار گذاشت. اینکه هواداران بعد از هادی ما را جز او و تیم پرسپولیس می دانند باعث می شود تمام غصه هایمان را فراموش کنیم.

همیشه می ترسیدم بعد از هادی مرا نشان دهند و بگویند این زن همسرش مرده است، اما امروز ما را به هم نشان می دهند و می گویند این ها همسر و فرزند هادی نوروزی هستند و این عزت برای ما کافی است. نام هادی حال ما را خوب می کند.

*این روزها خیلی کمرنگ شدید؟

-بله دقیقا.. بعد از اینکه جام را به هانی ندادند گفتم می روم و دیگر پیدایم نمی شود و موقعی می آیم که حرف بزنم و بازهم با هانی بر می گردم.  دوست داشتم خودم و فرزندانم را از حاشیه دور کنم؛ نمی خواستم وارد حاشیه شوم اما با ماجرای جام وارد حاشیه شدیم.

*بعدها نگفتند چرا جام را ندادند به هانی؟

-من فکر می کنم یادشان رفت. همیشه هادی جمله خوبی می گفت. بعد از گل پرسپولیس در دربی وقتی علی پور پرچمی که عکس هادی رو آن حک شده بود را بالا آورد و عکس هادی را نشان داد به یاد حرفش افتادم.

وقتی به هادی می گفتم بعد از گل که شکل قلب را روی آرم پرسپولیس می گذاری به یاد چه کسی می افتی؟ می گفت به یاد هانی و هانا و هواداران...

می گفت " آن لحظه آنقدر ضربان قلبت بالا است که دست خودت نیست به چه فکر می کنی و هر چیز برایت بیشتر ارزش داشته باشد به ذهنت می رسد." 

از آن به بعد فهمیدم که علاقه ها هواداران که در شرایط سخت به یاد هادی هستند ناشی از عشق درونی اشان است و از سر حرف و صحبت نیست چون در سخت ترین و پراسترس ترین شرایط بازی به یاد دوست اشان بودند.

برای گرفتن جام من هانی را به بازیکنان سپرده بودم بارها سفارش کردم که هانی یادتان نرود اما هانی صحنه هایی که نباید می دید را دید. هانی بعد از جام نگرفتن می گفت امروز فهمیدم واقعا بابا ندارم... چون همه بازیکنان بچه های خود را همراه اشان داشتند و به فکر هانی نبودند. این برای هانی خیلی سخت بود. هرچند روز بعد بازیکنان با حضور در مدرسه هانی را سورپرایز کردند.

*قرار است این روزها چه بکنید؟

- بعد هادی یکی از کارهایی که حال ما را خوب می کند و هانی هم خیلی بیشتر از رسانه ای شدن آن را دوست دارد، کارهای خیریه است.

بعد از هادی، خیلی وقت ها سه تایی به مراکز نگه داری معلولان خیلی سر می زدیم. به پرورشگاه ها رفتیم. هانی می گفت وقتی می بینم بعضی بچه ها نه پدر دارند و نه مادر خوشحالم که اگر پدر ندارم حداقل مادر دارم و این او را آرام می کند.

هانی اصلا خجالتی نیست و دوست دارد در این جور مراکز به بچه ها کمک کند. دوست داریم به نام هادی یک کار خیر انجام دهیم چون حال امان را خوب می کند. خود هادی هم از این کارها زیاد می کرد اما اینکه قرار است چطور و چگونه این اتفاق بیفتد را نمی دانم.