صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۷۳۶۳۱
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۰۸ - ۰۷ آبان ۱۳۹۶
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

بهزاد نبوی در گفت‌وگو با سایت امتداد به روایت خاطرات و نحوه آشنایی و برخورد خود با آیت‌الله راستی‌کاشانی پرداخته است.

بخشی از اظهارات نبوی را می خوانید:

*آشنايي من با مرحوم آيت‌الله راستي‌کاشاني بعد از تشکيل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بود. پس از اينکه در سازمان اوليه احساس نياز مي‌شد که ما به‌طور مداوم و در فواصل کوتاه با امام ارتباط بگيريم، درباره مسائلي که مي‌خواستيم نظر ايشان را بدانيم، به اين نتيجه رسيديم که نمي‌شود هر روز برويم ديدار امام، پس خوب است از امام بخواهيم فردي را تعيين کنند براي سؤال‌هاي شرعي که براي سازمان و اعضا پيش مي‌آيد. سؤال‌هاي آن روز ما ممکن است امروز خيلي براي شما معنا نداشته باشد. سر مسائل جزئي و عجيب و غريب؛ مثلا اينکه اشکالي ندارد وقتي آقايان سوار موتور مي‌شوند، همسرشان پشتشان سوار شوند؟

* يکي از دوستان گروه منصورون که با ما همراه بودند، اسم آقاي راستي را بردند و امام گفتند ايشان فرد مهذبي هستند، با ايشان مي‌توانيد در ارتباط باشيد... وقتي بحث آقاي راستي مطرح شد، احساس کرديم شايد نتوانيم نظرات سياسي امام را به‌طورکامل از طريق ايشان دريافت کنيم و بايد به نظرات فقهي امام بسنده کنيم.

*به تأييد بسياري از فضلا ايشان به‌لحاظ فقهي بسيار فاضل بودند. باز هم به گفته فضلايي که با ما در ارتباط بودند، ديدگا‌ه‌هاي‌ ايشان، فقهي سنتي بود، به‌همين‌دليل در آن زمان به‌لحاظ فقهي اختلاف‌نظرهايي با علمايي مانند مرحوم موسوي‌اردبيلي و مرحوم هاشمي و به عبارت ديگر با علماي تهران داشتند.

*به‌لحاظ اخلاقي مرحوم راستي را بسيار مهذب، وارسته، شجاع و آزاده مي‌شناختيم. وارستگي ايشان و ‌وابستگي‌نداشتن به مسائل دنيوي از ويژگي‌هاي بارز ايشان بود.

*برايتان مثالي مي‌زنم؛ همان‌طور‌که پيش‌تر گفتم در سازمان همه اعمال و افعالمان زیر نظر همه‌ اعضا بود.همسر من قبل از ازدواج حجاب نداشت؛ ما با هم صحبت‌هاي مفصلي کرديم و بالاخره قرار گذاشتيم ايشان درباره حجاب بيشتر بررسي کند و اگر به نتيجه رسيد، حجاب بگذارد که خوشبختانه اين بررسي خيلي زود به نتيجه مثبت رسيد و به ياري خدا، ايشان محجبه شدند. پيش از مرحله اخير عده‌اي از اعضاي سازمان به ملاقات آقاي راستي رفته و موضوع را گزارش کرده بودند. آقاي راستي در پاسخ گفته بود اولا گناه هيچ‌کس را به اسم ديگري نمي‌نويسند، اگر همسر ايشان بي‌حجاب است، به ايشان ربطي ندارد. اين موضع خيلي مترقي بود، آن‌هم براي فردي که از نظر ما ديدگاه‌هاي سنتي داشت. ثانيا اگر بتواند فردي را که به حجاب اعتقاد ندارد، به خانم محجبه‌اي تبديل کند که کار خيلي‌ خوبي است. همين مثال مشي اخلاقي ايشان را نشان مي‌دهد. در ايامي که از نظر فکري مواضع من را قبول نداشتند، دراين‌باره که از سوی بسياري از مخالفان فکري، مرتب از او سوءاستفاده می‌شد، آزادمنشانه و شجاعانه از من دفاع کردند.

*شايد بتوان گفت اختلاف‌هاي ما با ايشان عمدتا بر سر مواضع فکري و عملکردهاي اجرائي ما بود. خصوصا از زماني که من و آقاي سلامتي در دولت شهيد رجايي به‌عنوان وزراي ايشان حضور پيدا کرديم، اختلاف‌ها تشديد شد يا شايد حتي بتوان گفت، ايجاد شد.

*دليلش هم حضور من در رأس ستاد بسيج اقتصادي و اعمال سياست‌هاي سهميه‌بندي کالا بود که در آن زمان عليه آن به‌شدت تبليغ مي‌شد. آقاي سلامتي وزير کشاورزي وقت هم به‌دليل اجراي قانون اصلاحات ارضي مصوب شوراي انقلاب، مورد انتقاد هم‌فکران آقاي راستي بود. در واقع اختلاف‌ها از اين نوع بود. به‌طورکلي نگاه ما به عدالت اقتصادي با نگاه آن مرحوم متفاوت بود. ايشان درباره عدالت معتقد بود اگر به همه آنچه در احکام فقهي اسلام آمده عمل کنيم، عدالت حاکم مي‌شود و کار اضافي لازم نيست. نظر ما اين بود که براي استقرار عدالت، هر اقدامي که خلاف شرع نباشد، مي‌توان انجام داد. اختلاف‌نظر عمدتا بر سر اين‌ نوع مسائل بود.

*چون آقاي راستي نماينده امام در سازمان بودند و از جناح راست سازمان حمايت مي‌کردند و موضع مخالف نسبت به موضع ما داشتند، من و هم‌فکرانم تصميم گرفتيم از امام براي استعفا از سازمان اجازه بگيريم و در نهايت، پس از عدم مخالفت با اين امر از سازمان استعفا داديم. تاآنجاکه به ياد دارم در اين سال‌ها يک ‌بار ديگر گويا در مجلس ترحيم يکي از بستگان آقاي محمد صدر در مسجد الجواد با آقاي راستي روبه‌رو شدم. ايشان محبت‌آميز و گرم با من برخورد کردند. برخورد کوتاه بود، اما احساس بسيار خوبي در من ايجاد کرد.

*مرحوم راستي در سال ۸۴ به اتفاق برخي از مدرسان از نامزدي آقاي هاشمي براي رياست‌جمهوري حمايت کرده بودند. اين موضوع براي ما مهم بود؛ چون تاآنجاکه مي‌فهميديم مرحوم راستي با مرحوم هاشمي نه ‌فقط در مسائل فقهي بلکه در مسائل سياسي هم اختلاف‌نظر و زاويه ديد داشتند، به‌همين‌دليل حمايت ايشان براي ما قابل‌توجه بود. بعد از سال ۸۸، وقتي زندان بودم، در روزنامه‌ها خواندم که پس از ردصلاحيت آقاي هاشمي، ايشان بيانيه شديد‌اللحني نوشته بودند. پس از اين نامه بود که من احساس کردم در مسائل سياسي ديگر زاويه و اختلافي با هم نداريم. مسائلي که سبب اختلاف مي‌شد، عموما مربوط به دهه ۶۰ بود. ما هم بعد از آن دوره که در کار اجرا و اداره کشور پيش رفتيم، به نتايج جديدي رسيديم و شايد ايشان هم در زمينه‌هاي ديگري به نتايج جديدي رسيده بودند. 

*من موضع‌گيري آقاي راستي درباره آقاي هاشمي در سال ۸۴ را ناشي از حريت و آزادگي ايشان مي‌دانم که با وجود اختلافات فقهي و فکري با آقاي هاشمي، صلاح ملک و ملت را در حمايت از ايشان دانستند. بعيد مي‌دانم تغيير ويژه‌اي در نظرات فقهي آقاي راستي به‌وجود آمده بود. ايشان در آن سن‌و‌سال به درجه‌اي از اجتهاد رسيده بودند و تغيير چنداني در افکارشان به‌وجود نمي‌آمد، اما وضعیت کشور، ايشان را به حمايت از آقاي هاشمي در برابر رقبا در سال ۸۴ وادار مي‌کرد. يا در سال ۹۲ که به‌دليل ردصلاحيت آقاي هاشمي بيانيه دادند، با اين اقدام علاوه‌ بر آزادگي، نشان دادند که نمي‌خواهند هيچ حقي از کسي تضييع شود. اقدام فوق درعين‌حال نمايانگر شجاعت ايشان هم بود. اين يکي از ويژگي‌هاي برجسته اخلاقي مرحوم راستي بود. منافع ‌و ‌مصالح کشور و ملت را بر همه‌چيز مقدم مي‌دانست.

*از وقتي از زندان آزاد شدم، به دنبال ديدار با ايشان بودم. ۳۵ سال بود که فرصت گفت‌وگو با ايشان را نيافته بودم. مواضع ايشان در سال‌هاي دهه ۸۰ و ۹۰ مرا بيشتر تشويق به ديدار مي‌کرد. ضمنا بالا‌بودن سن هردو ما و اينکه ممکن است فرصت اين ديدارها از دست برود، عامل مهم ديگري بود.

*اوايل سال ۹۵ با آقاي جواد امام، به‌واسطه دوستي ايشان با فرزند آقاي راستي، درخواست ديدار را مطرح کردم، ايشان هم پذيرفتند و خيلي زود اين ديدار انجام شد. در اين ديدار آقايان عرب‌سرخي و امام هم حضور داشتند. ديدار خوب و پرخاطره‌اي براي من بود و فضاي آن هنوز برايم زنده است. گرچه ايشان به دليل کسالت، از نظر جسمي خيلي ضعيف‌تر از ۳۵ سال قبل بودند، اما از نظر فکري همچنان قوي و به‌روز بودند.

* ايشان گفتند تمام مدتي که شما زندان بوديد، من براي شما دعا مي‌کردم. همه مي‌دانند که مرحوم راستي اهل مداهنه نبودند و دليلي هم براي مداهنه براي يک زنداني تازه‌آزادشده نداشت، بنابراين ابراز لطف و محبت ايشان را خالصانه و صميمانه يافتم. درباره مسائل کشور هم درددل کرديم، در انتهاي سخنان و زمان خداحافظي به ايشان گفتم: «ما اختلافات فکري با هم داشتيم، اگر بر اثر اين اختلافات فکري احيانا زماني برخوردهاي من غيراخلاقي بوده است، عذر خواسته و حلاليت مي‌طلبم». پسر ايشان هم در حضور خودشان گفتند «اتفاقا حاج‌آقا چندبار از من خواسته که اگر ايشان در مجلسي بوده و عليه شما سخني گفته‌ شده و ايشان سکوت ‌کرده‌اند، از شما حلاليت بطلبم».