صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۳ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۷۱۲۸۹
تاریخ انتشار: ۲۰ : ۰۸ - ۲۶ مهر ۱۳۹۶
آقاي معين عضو حزب مشاركت نبود. همچنين آقاي خاتمي را نمي‌توانيم از اين زاويه نگاه كنيم كه چون عضو مجمع روحانيون مبارز بوده است، پس يك نامزد حزبي است. اصلا اينطور نيست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 
روزنامه اعتماد با عباس عبدی در این باره که چرا جریانهای سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری،نامزد حزبی معرفی نمی کنند مصاحبه کرده است.

این مصاحبه را می خوانید:

اصولگرايان هيچگاه در انتخابات رياست‌جمهوري گزينه‌هاي تشكيلاتي‌اي معرفي نكرده‌اند . مثلا آقاي قاليباف به عنوان فردي نظامي و تكنوكرات شناخته مي‌شود. آقاي محسن رضايي فردي نظامي بوده است. آقاي لاريجاني پيش از سال ٨٤ سابقه رياست سازمان صداوسيما را داشته و آقاي احمدي‌نژاد هم شهردار بوده است. اين افراد محبوبيت خود را از مسووليتي كه داشتند گرفته بودند و افراد برآمده از تشكيلات و پرورش يافته در تشكل‌هاي اصولگرايي نبوده‌اند.

اولا اينكه فقط اصولگرايان هستند كه نمي‌توانند نامزد حزبي مشخص معرفي كنند، درست نيست. اصلاح‌طلبان هم تاكنون نتوانسته‌اند اين كار را انجام دهند. هيچ نامزدي كه از خلال راي‌گيري حزبي‌شان كه عضو حزب باشد نداشته‌اند و در هيچ دوره‌اي اين طور نبوده است. چه آقاي معين و چه آقاي خاتمي و موسوي اين‌طور نبوده‌اند. آقاي كروبي هم كه نامزد حزبي بود، حزبي بود كه خودش مسووليتش را داشت و فكر نمي‌كنم ايشان را بتوانيم مصداق چنين چيزي ببينيم. اگرچه كار وي گامي رو به جلو بود. اين مساله ريشه در ساخت سياسي ايران دارد و تشكيلات هر دو جناح دچار اين وضعيت هستند. در حزب اعتماد ملي كه آقاي كروبي بود، اهميتش اين بود كه پذيرفت، مسووليت حزبي داشته باشد و از اين طريق نامزد شود. بقيه افرادي كه خودشان را مهم يا شايسته پوشيدن رداي رياست‌جمهوري مي‌دانند، سعي مي‌كنند كه چنين مسووليتي را نپذيرند. ولي به دليل اينكه اجماع قابل توجهي روي چنين افرادي هست و تعداد احزاب آنقدر زياد هستند كه به نامزد يك حزب مشخص تن نمي‌دهند، بنابراين افرادي كه وسط احزاب مي‌مانند شانس بيشتري براي نامزد شدن دارند.

مشخصا حمايت اصولگرايان از احمدي‌نژاد كه فردي برآمده از تشكيلات نبود، مسبب چه مشكلاتي شد؟

اصولگرايان هم افرادي دارند كه به لحاظ قدرت اجرايي كمابيش شبيه نامزدهاي اصلاح‌طلبان باشد. ولي مشكل اين نيست كه نمي‌توانند فردي در اين قامت معرفي كنند. مشكل‌شان در ساخت فكري شان است كه خودشان را نمي‌توانند با مطالبات روز و تحولات به وجود آمده در جامعه تطبيق دهند. به همين دليل در اين وضعيت وخيم مانده‌اند. بهترين فرد را هم داشته باشند نمي‌تواند چنين نقشي را ايفا كند و راي بياورد. بنابراين مساله اصولگرايان فرد نيست. مشكل شان انديشه‌اي است كه هنوز نتوانسته با نيازها و الزامات دنياي جديد تطبيق پيدا كند.

حتي افرادي از دو طرف هم كه تشكيلاتي باشند، وقتي رييس‌جمهور مي‌شوند يا وقتي كه مي‌خواهند رييس‌جمهور شوند، سعي مي‌كنند از تشكيلات فاصله بگيرند. اين امر به دو دليل است؛ يكي اينكه نمي‌خواهند مسووليت‌پذيري داشته باشند و مي‌خواهند تمام قدرت به دست خودشان باشد و خود را از حزب منفك مي‌كنند. دوم اينكه چون مي‌خواهند راي بياورند و احزاب معمولا كوچك هستند، بايد رضايت ساير احزاب و مردم را نيز جلب كنند. رضايت ساير احزاب هم منوط به اين است كه غير حزبي باشند. اين اتفاقا از پارادوكس‌هاي نظام حزبي ايران است كه احزاب خودشان بيش از همه عليه كاركرد احزاب عمل مي‌كنند. بنابراين عوارضي كه از وجود احمدي‌نژاد مي‌شماريم ربطي به حزبي بودن و نبودنش نداشت. كلا به به دليل خط مشي و ايده‌ها و ذهنيت احمدي‌نژاد بود.

جريان اصلاحات به اين جهت يك گام جلو‌تر است. افرادي مثل سيد محمد خاتمي و مهدي كروبي از اعضاي مجمع روحانيون مبارز و مصطفي معين نيز عضو حزب مشاركت بوده‌اند كه در انتخابات رياست‌جمهوري كانديد شده‌اند. اين درحالي است كه احزاب جريان اصلاحات نيز همچون اصولگرايان اقتدار احزاب نظام‌هاي انتخاباتي حزبي را ندارند. چرا اصلاح‌طلبان توانسته‌اند در اين امر موفق‌تر عمل كنند؟

اول اينكه آقاي معين عضو حزب مشاركت نبود. همچنين آقاي خاتمي را نمي‌توانيم از اين زاويه نگاه كنيم كه چون عضو مجمع روحانيون مبارز بوده است، پس يك نامزد حزبي است. اصلا اينطور نيست. اگر اينگونه بخواهيم نگاه كنيم آقاي هاشمي هم عضو جامعه روحانيت مبارز بوده است ولي اصلا كسي به آن موضوع كاري نداشته است. ويژگي‌هاي فردي اين افراد اهم از تعلق تشكيلاتي و حزبي شان بود. از اين حيث فكر نمي‌كنم خيلي تفاوت چشم‌گيري بين وضعيت اصلاح‌طلبان اصولگرايان باشد.

آيا دليل موفقيت گزينه‌هاي اصلاح‌طلبان در انتخابات مي‌تواند برگرفته از همين مساله باشد؟

با توجه به مجموعه مسائلي كه گفتم موفقيت‌هاي اصلاح‌طلبان ربطي به اين قضيه ندارد كه به لحاظ تشكيلاتي و حزبي چگونه رفتار مي‌كنند. به اين مربوط است كه چگونه مي‌توانند خودشان را با نيازها و ارزش‌هاي رو به رشد جامعه تطبيق دهند و راي مردم را به دست بياورند. در جريان مقابل هم احمدي‌نژاد فارغ از اينكه اصولگرا بوده يا خير، يك نيروي غير اصلاح‌طلب است كه در مقطعي راي قابل توجهي هم به دست مي‌آورد. اين به خاطر اين است كه مي‌تواند به مسائلي در جامعه پاسخ دهد. درست يا غلط بودن پاسخش هم بحث فعلي ما نيست. مهم اين است كه توانسته راي را جلب كند. بنابراين تفاوت اصلي اصلاح‌طلبان و اصولگرايان در فضاي تشكيلاتي و سازماندهي نيست. البته تفاوتي هم بين دو جناح وجود دارد و آن اينكه اصلاح‌طلبان استقلال نسبي بيشتري در فعاليت تشكيلاتي دارند تا اصولگرايان كه سعي مي‌كنند برخي نهادها و اشخاص نوعي قيموميت را بر آنها اعمال كنند.