صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۰۲ دی ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۶۴۴۳۹
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۰۹ - ۱۹ شهريور ۱۳۹۶
دو تجربه کنشگری متفاوتِ اروپای متعامل و اروپای متخاصم در برابر ایران در دو دهه گذشته، این سوال را پیش روی کارشناسان و تحلیل‌گران قرار داده است که آیا اروپایی‌ها همچون سال‌های پایانی دهه 70 ایران را برمی‌گزینند یا همانند سال‌های پایانی دهه 80 با آمریکا همراه می‌شوند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس بین الملل «انتخاب»؛ یاسر نورعلی‌وند:
قرار گرفتن سیاست تنش‌زدایی و تعامل با غرب در دستور کار سیاست خارجی دولت‌های یازدهم و دوازدهم یکبار دیگر اروپا را میانه تنش پایدار ایران و آمریکا قرار داده است، درست همانند سیاست خارجی دولت‌های هفتم و هشتم در سال‌های پایانی و آغازین دهه 70 و 80 شمسی. در آن سال‌ها روابط جمهوری اسلامی ایران و اروپا پس از گذشت دو دهه تنش، دورانی بی‌سابقه را تجربه ‌نمود و سطح روابط تا حدی افزایش یافت که اروپا برای اولین بار پس از انقلاب مقابل آمریکا ایستاد و قانون تحریم‌های فرامرزی موسوم به داماتو را علیه ایران اجرا نکرد. این روند رو به رشد روابط دیری نپایید تا اینکه در سال‌های پایانی و آغازین دهه 80 و 90 شمسی، روابط در دوره احمدی‌نژاد نه تنها به نازلترین سطح خود پس از انقلاب رسید بلکه اروپایی‌ها همگام با آمریکا و حتی پیشروتر از آن تحریم‌های سنگینی علیه ایران اعمال نمودند. امروز و در سال‌های پایانی دهه 90 یکبار دیگر تاریخ به شکل عجیبی تکرار شده و با بازگشت روابط ایران و اروپا به کانال سال‌های پایانی دهه 70 شمسی و همزمان اعمال تحریم‌های جدید آمریکا علیه ایران و دشمنی ترامپ با برجام، اینگونه به نظر می‌رسد که اروپا ناچار است مجددا میان ایران و آمریکا دست به انتخاب بزند.

در این وضعیت، دو تجربه کنشگری متفاوتِ اروپای متعامل و اروپای متخاصم در برابر ایران در دو دهه گذشته، این سوال را پیش روی کارشناسان و تحلیل‌گران قرار داده است که آیا اروپایی‌ها همچون سال‌های پایانی دهه 70 ایران را برمی‌گزینند یا همانند سال‌های پایانی دهه 80 با آمریکا همراه می‌شوند.

 عده‌ای بر اساس شواهد و قرائن موجود این روزهای سیاست بین‌الملل و به ویژه تمایل اروپایی‌ها به روابط اقتصادی با ایران و حساسیت آنها نسبت به سرنوشت برجام و واگرایی این روزهایشان از دولت تندرو ترامپ، معتقدند که اروپایی‌ها ایران را انتخاب می‌کنند. اما در نقطه مقابل گروهی دیگر معتقدند که اروپایی‌ها تحت هر شرایطی متحد استراتژیک آمریکا به حساب می‌آیند و آنجا که پای ترجیح اولویت‌ها و منافع کلان در میان باشد آمریکا را برمی‌گزینند و نمی‌توان بر روی دوستی آنها حساب باز کرد. نگارنده معتقد است نگریستن به موضوع نقش اروپا در میانه تنش ایران و آمریکا در چارچوب هریک از دو دیدگاه فوق اگرچه بخشی از واقعیت‌ها را بازنمایی می‌سازد، اما فاقد فهم صحیحی از کنش اروپایی‌هاست و در واقع یک خطای تحلیلی است. اصالت دادن به هرکدام از این دو دیدگاه، ما را در مورد نقش اروپا گرفتار خوش‌بینی و بدبینی بیهوده ساخته و به دام خطایی بزرگتر که همانا خطا در تصمیم‌سازی راهبردی است، می‌کشاند. اساسا منطقی نیست که اروپا خود را در معرض چنین انتخابی قرار دهد و آنجا هم که به ظاهر قرار گرفته به معنای انتخاب ایران یا آمریکا نبوده است. واقعیت این است که نه سیاست دهه 70 اروپایی‌ها به معنای انتخاب ایران بود و نه رویکرد دهه 80 آنها به معنای انتخاب آمریکا. اتحادیه اروپا در انتخاب‌ها و جهت‌گیری‌های خود همواره به یک چیز اصالت داده است: دیپلماسی در بستری از کنشگری تعامل‌گرایانه در جهت برآورده ساختن منافع مشترک اعضایش. مبنای قدرت و توان کنشگری اتحادیه اروپا در نظام بین‌الملل در گرو هنر دیپلماسی است و اتحادیه اروپا اساسا یک کنشگر دیپلماتیک است و امری که به انتخاب‌های آن جهت می‌دهد تعامل متقابل و دیپلماسی متعامل است.

حال بیاید بر اساس این مبنا یکبار دیگر تاریخ روابط را تا به امروز مرور کنیم. در اواخر دهه 70 میلادی جمهوری اسلامی ایران به تعامل و دیپلماسی روی آورد، اتحادیه اروپا استقبال کرد و خیلی زود روابط رشد و توسعه یافت. تحریم‌های داماتو در آن روزها از سوی اروپایی‌ها یک اقدام تقابلی و برهم‌زننده فضای تعامل‌گرایانه موجود تلقی شد و اروپا به جای تقابل، تعامل با ایران را برگزید. این تعامل تا اوسط دهه 80 - حتی با وجود اینکه در این میان به یکباره از فعالیت‌های هسته‌ای ایران رونمایی شد- یعنی تا زمانی که هنوز سیاست تعامل و تنش‌زدایی در دستور کار سیاست خارجی ایران قرار داشت با وجود مخالفت آمریکایی‌ها از سوی اروپایی‎ها پی گرفته شد و حتی تروئیکای اروپا محور اصلی مذاکرات پاریس و تهران در مورد مسئله هسته‌ای بود.

 در سال‌های پایانی و آغازین دهه 80 و 90 شمسی دولت احمدی‌نژاد بر خلاف دولت پیش از خود سیاست تقابل‌جویانه را در پیش گرفت و با وجود اینکه اتحادیه اروپا به اصرار کانال دیپلماتیک را در مسئله هسته‌ای تحت هر شرایطی باز گذاشت، به ناچار با آمریکا هم مسیر شد و این همراهی پیش و بیش از آنکه به معنای انتخاب آمریکا باشد، واکنشی در پاسخ به اولویت‌های امنیتی خود و سیاست‌های تقابل‌گرایانه ایران بود. بنابراین، بدون اینکه بخواهیم نقش تاثیرگذار آمریکا را نادیده بگیریم، روندهای دو دهه گذشته نشان می‌دهد بیش از آنکه آمریکا بر روی انتخاب‌های اروپا تاثیر قطعی و تعیین‌کننده داشته باشد، این انتخاب و نوع کنش ما و همسویی یا ناهمسویی آن با اولویت‌های امنیتی و اقتصادی اتحادیه اروپا بوده است که بر روی جهت‌گیری و انتخاب اروپایی‌ها در قبال ایران تاثیرگذار بوده است.

امروز یکبار دیگر جمهوری اسلامی ایران سیاست تعامل همه‌جانبه با جهان را برگزیده و نتیجه این سیاست حل مسئله هسته‌ای و رشد و توسعه مجدد روابط با اروپا و سایر نقاط جهان است. با این حال، دولت ترامپ یک سیاست تقابل‌جویانه نسبت به ایران و برجام در پیش گرفته و حتی تحریم‌های جدیدی نیز علیه ایران وضع نموده است. در این میان، اروپایی‌ها تا به حال نشان داده‌ا‌ند که با آمریکا همراهی نمی‌کنند و حتی از تداوم برجام بدون آمریکا نیز سخن گفته‌اند. این بار هم به نظر می‌رسد بیش از آنکه آمریکا بر روی انتخاب‌های اروپا تاثیرگذار باشد، این انتخاب و نوع کنش ما و همسویی آن با اولویت‌های امنیتی و اقتصادی اروپایی‌هاست که آنان را با ایران همراه ساخته است. با این همه، این کنش اروپایی نه به معنای انتخاب ایران و رهاکردن آمریکا، بلکه به معنای انتخاب تعامل‌گرایی به جای تقابل‌گرایی است. اگر اروپایی‌ها امروز از برجام و توسعه روابط با ایران دفاع می‌کنند به معنای انتخاب ایران و یا تقابل با آمریکا نیست بلکه به معنای انتخاب تعامل به جای تقابل به عنوان ضروری‌ترین نیاز امروز سیاست جهانی است.

اتحادیه اروپا برجام را به عنوان بزرگترین دستاورد دیپلماتیک خود، حاصل سیاست تعامل‌گرایی دوجانبه و چندجانبه می‌داند که به صلح و ثبات منطقه‌ای و جهانی کمک شایانی نموده است. دفاع امروز اتحادیه اروپا از برجام نیز بر همین مبنا قابل ارزیابی است و همانگونه که آنها امروز به آمریکایی‌ها در مورد نقض یا خروج از آن هشدار می‌دهند، اگر ایران نیز ناقض برجام باشد و یا از آن خارج شود با کمترین تردیدی می‌توان پیش‌بینی کرد که واکنش‌ها معکوس خواهد شد. بنابراین، تداوم تعامل ما با اروپا و نگه‌داشتن آن در محور خودی برای توسعه روابط و حفظ برجام و یا حتی فراتر از آن به عنوان اهرم فشاری برای خنثی‌سازی سیاست‌های آمریکا، بیشتر به نوع کنش خود ما و همسویی آن با اولویت‌های اروپا بستگی دارد تا به سطح و نوع روابط اتحادیه اروپا و آمریکا. از این رو، تجربه به ما نشان می‌دهد مادامی که جمهوری اسلامی ایران سیاست تعامل سازنده را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار دهد و از اقدامات ماجراجویانه و تقابلی دوری نماید، اروپایی‌ها در عین حال که ممکن است روابط خود را با آمریکا افزایش یا کاهش دهند، حتی با وجود فشارهای آمریکا دلیلی برای تنش و تقابل با ایران نمی‌بینند و به دنبال حفظ و توسعه روابط با ایران نیز خواهند بود.

*کارشناس مسائل اروپا و عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی