پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : معصومه ابتکار می گوید:
اصلاحطلبان در میدان دادن به جوانان پیشروتر از اصولگرایان بودند، البته
در دوره دولت نهم و دهم آنها هم این کار را کردند ولی خیلی موفق نبودند چون
براساس شایستگیها این کار انجام نشد.
به گزارش انتخاب، چرخش نیروها و شخصیت ها در عرصه سیاسی ایران محل نقد و نظر است. از حوزه های تقنینی، اجرایی و نظارتی که اموری حاکمیتی هستند بگذریم، در سطح احزاب و تشکل ها نیز یک ثبات و رکودی را شاهد هستیم. اگر هم افراد جوانی در شورای مرکزی احزاب وارد شدند بیشتر زینت المجالس بودند و در موضع گیری ها و تصمیم گیری های کلان و مهم بیشتر نقش سیاه لشکر را ایفا کردند تا آنکه محور کار قرار گیرند.
معصومه ابتکار معتقد است: از آنجا که احزاب جوان
در کشورما هستند، طبعا نیروی با تجربه خودشان را بیشتر در کار می آورند و کادرسازی
به آن مفهوم در بحث احزاب ما اتفاق نمی افتد. اما در مجموع این فعال سیاسی اصلاح
طلب یادآور می شود: اصلاح طلبان در به کارگیری جوانان و وارد کردن آنها به موضوع
تصمیم گیری ها و نقش آفرینی های کلان سیاسی موفق تر از اصولگرایان عمل کردند.
مشروح گفتگوی معاون رئیس جمهور با خبرآنلاین را در ادامه بخوانید.
****
بازنشستگی سیاسی در ایران تعریف مشخصی ندارد و اکثریت قریب به اتفاق شخصیتهای فعال در این عرصه حتی وقتی به سن و سال بالا
می رسند، تمایلی به خروج از صحنه و ورود جوانان نشان نمی دهند. از آنجا که تحزب در
کشورما نهادینه نشده، گردش مدیران و شخصیتها نیز آن طور که باید در حوزه های
مختلف مدیریتی، اجرایی و فعالیت سیاسی انجام نمی شود. به نظر شما آیا ضرورتی به
تعریف سن بازنشستگی در عرصه سیاست ایران وجود دارد تا از این طریق یک تغییر
و تحولی را در این عرصه شاهد باشیم یا....
این طور که فکر کنیم خطوط خیلی صُلبی وجود دارد،
این طور نیست. حتی خیلی جدی روی این مسئله در کشورهای مختلف دنیا تأکید نمی شود و
مشاهده می کنیم سیاستمداران 80 ساله برای ریاست جمهوری کاندیدا می شوند یا مقام و
مناصب خیلی بالایی را در اختیار دارند. از آن طرف یک روندی برای جوانگرایی می
بینیم که رئیس جمهور بعضی از کشورهای اروپایی در رده دهه چهارم زندگی شان می آیند
و در این مقام و جایگاه قرار می گیرند، پس بنابراین هر دو این روندها وجود دارد و
به نظرم به این شکل نمی شود چارچوبی را تعریف کرد که حتما باید افراد در سن خاصی
از عرصه کنار بروند.
این بستگی به توانمندی و ظرفیت های شان دارد. قطعا افرادی که
تجربیات و موافقیت هایی در حوزه کاری شان دارند و بر حوزه کاری خود مسلط هستند
همین مسئله باعث می شود مدیران عالی فکر کنند این افراد با وجود سن بالا و سالمندی
توان مدیریت آن بخش را دارند و تجربه می تواند خیلی از خلاءها و کُندی های ناشی از
بالا بودن سن را جبران کند. ضمن آنکه ما در خیلی از موارد شاهد بودیم که واقعا
کُندی وجود نداشت یعنی افراد با وجود سن بالا ولی خیلی سرعت خوبی در کار داشتند. در
واقع تجربه آن خلاءها را می پوشاند و امکان خطا کردن را کم می کند. این یک واقعیت
است. البته فرد جوان نیز یک نقاط قوتی دارد که مهمترینش بحث خلاقیت، نوآوری و
جسارت است.
این خیلی خوب و با ارزش است اما طبعا یک نقطه ضعفی هم دارد و آن بحث فقدان
تجربه، احتمال بالای خطا کردن و احتمال بالای ندانستن سابقه کار است.
فکر می کنید الان گردش شخصیت های سیاسی در کشور ما به
صورت عادی انجام می شود یا خیلی شخصیت های سیاسی ما کهنسال شدند؟
قبل از پاسخ به سئوال به این نکته اشاره کنم که
در خیلی از کشور های دنیا وزیر سایه دارند، یعنی اگر فرد جوانی در چرخش سریع سیاسی
بر مسند وزارتخانه قرار می گیرد، وزیر سایه یا قائم مقام وزیر ثابت باقی می ماند
که تمام تکانه های تغییر و تحولات به داخل آن مجموعه اداری یا وزارتخانه منتقل
نشود. این مهم است و می تواند راهکاری باشد برای اینکه بتوان افرادی که وزیر و
ویترین کار هستند به راحتی جابه جا شوند اما به این شرط که در کنارش افراد با
تجربه ای به عنوان قائم مقام حاضر باشند و آن افراد تجربه دوران بلند مدت مدیریت خود
را بتوانند به جوانان منتقل کنند.
فقط معطوف به دولت نباشیم حتی در بین
احزاب شاهدیم که اغلب دبیران کل احزاب سن و سال بالایی دارند. آیا روال گردش شخصیت
ها در عرصه سیاسی و تصمیم گیری کشور یک روند عادی دارد؟
شاید یک دلیلش این است که احساس می شود شرایط
کشور هنوز به شرایط خیلی عادی و با ثبات نرسیده است. این یکی از دلایل می تواند
باشد. یعنی وقتی ما در یک وزارتخانه ای تنش و بحران زیاد داریم، در بحث های
اقتصادی هنوز مشکلات لاینحل زیاد به چشم می خورد و در یک حوزه ای تهدیدات خیلی
زیاد است، به طبع از مدیران با تجربه استفاده می شود.
اما بحث ما فقط دولت نیست. در حوزه احزاب هم این
مسئله را شاهد هستیم که شخصیت های سیاسی حزبی نیز سن و سال شان بالارفته است.
به نظرم یک بخش مهم مسئله در احساس شرایط بحرانی
است. اینکه افراد جرأت نمی کنند کا را به جوان ترها بسپارند. حتی در سطح احزاب این
مسئله وجود دارد. بالاخره ما شرایط خاصی را داشتیم و هنوز آثار و تکانه های سال
های دولت نهم و دهم واقعا از لحاظ سیاسی و اقتصادی روی کشور ما دیده می شود. این
واقعیت است و همین هم خیلی ها را به احتیاط واداشته است. فکر کنم این مسئله وجود
دارد. ضمن آنکه احزاب هم در این سال ها قدرت لازم را نداشتند بنابراین می توان گفت
احزاب جوان هستند، وقتی حزبی جوان باشد طبعا نیروی با تجربه خودش را بیشتر در کار
می آورد.
کادرسازی به آن مفهوم در بحث احزاب ما چقدر اتفاق افتاده است؟ چقدر به
جوانان فرصت می دهند؟ احزاب چقدر هزینه دادند؟، جوانان و کسانی که آمدند در فعالیت
های سیاسی آنقدر هزینه دادند، آنقدر آسیب دیدند که به نظرم در کل ما در عرصه سیاسی
خیلی روند عادی طی نکردیم که حالا این روند عادی باشد و جوانان به طور عادی بالا
بیایند. این مسائل وجود دارد والا خیلی طبیعی است که نیروهای جوان بتوانند به عرصه
بیایند و براساس ایده فکر، خلاقیت و نوآوری شان کار کنند. پس اینکه یک سازوکاری در
حوزه های سیاسی داشته باشیم و افراد تجربیات را بتوانند بگیرند و منتقل کنند موضوع
خیلی مهمی است.
به نظر شما اصلاح طلبان در میدان دادن به
جوانان پیشرو تر بودند یا اصولگرایان؟
اصلاح طلبان بودند، البته در دوره دولت نهم و
دهم یک استثنا بود. بالاخره آنها هم این کار را کردند ولی به نظرم خیلی موفق نبودند
چون براساس شایستگی ها این کار انجام نشد. در واقع جوانگرایی صرف نمی تواند امتیاز
باشد بلکه تنها ملاک قراردادن این مسئله حتی می تواند به وجهه جوانان آسیب بزند.
فرق نمی کند حوزه زنان هم این است بنابراین صرف جنس، سن، قومیت هیچ کدام به تنهایی
ملاک نیست.
یعنی اصلاح طلبان در به کارگیری جوانان موفق تر
بودند؟
در مجموع موفق تر بودند.