پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : اين اواخر، چاپ تازهاي از كتاب تاريخ الاسلام ذهبي (متوفي 748) نشر يافته
كه دو جلد آن فهرست است و پانزده جلد ديگر متن. جمعاً هفده مجلد، به جاي آن
چاپ قبلي كه متجاوز از پنجاه مجلد بود و هر مجلدي فهرستهاي ويژه خود را
داشت. چاپ حاضر براي مراجعه دم دستي راحتتر است و جاي كمتري را در
كتابخانه، اشغال ميكند. آنچه در چاپ حاضر بيشتر جلب توجه مرا كرد و اين
يادداشت را بيشتر براي همان نكته ميخواهم بنويسم، اين است كه فهرست اعلام
اين چاپ، شايد يكي از جامعترين و متنوعترين اسناد در مطالعه نامگذاري
اشخاص در قلمرو پهناور جهان اسلام تا قرن هشتم، يعني عصر مولف، باشد. قرن
هشتم اين امتياز را دارد كه قرن پس از حمله تاتار است و يك مرحله بسيار مهم
از تاريخ و تمدن و فرهنگ جهان اسلام را، از آغاز تا پايان آن در خود
آينگي ميكند.
وقتي به فهرست اعلام اين كتاب نگاه ميكردم، به فكرم رسيد كه به يكي از
دانشجويان دوره دكتراي تمدن ايران و اسلام يا رشته تاريخ دانشگاه تهران
توصيه كنم كه رساله دكتراي خود را اختصاص دهد به تحليل صوري و معنوي
نامهاي موجود در اين كتاب.
ذهبي به راستي موّرخ اسلام است و در يك دوره پهناور و عظيم و متنوع از
تمدن اسلامي، به مدت هشت قرن، اعلام جهان اسلام را در كتاب خويش ثبت كرده
است؛ چه در ضمن وقايع و چه در شرح حالها.
در اين كتاب، جمع انبوهي از مردم مسلمان، از اقاليم متنوّع و مذاهب و
فِرَق گوناگون در پهنه گستردهاي كه جغرافياي آن بخش عظيمي از آسيا و
آفريقا و حتي اروپا را تشكيل ميدهد، نام و يادشان ميآيد و از رهگذر فهرست
جامعي كه در اين چاپ براي آن فراهم آمده است، ميتوان هزاران نكته
باريكتر از مو را تحليل و بررسي كرد.
مثلاً اينكه اگر نامگذاري به نام خلفاي راشدين در جهان اسلام رايج بوده
است، در مجموع كساني از دانشمندان و بزرگان كه به نام اين چهار خليفه
نامگذاري شدهاند، تسميه چند تن به نام خليفه اول و چند تن به نام خليفه
دوم و چند تن به نام خليفه سوم يا چهارم است؟
من در يك نگاه سرسري و بسيار تورقي متوجه شدم كه نامگذاري دانشمندان
اسلام به نام خليفه اول، عتيق، 33 تن و به نام خليفه دوم، عمر 480 تن و به
نام خليفه سوم عثمان 240 تن و به نام خيلفه چهارم، علي عليه السلام 1500 تن
است كه نشان ميدهد نامگذاري به نام آن سه خليفه ديگر، بر روي هم، برابر
نيمي از نامگذاري به نام خليفه چهارم است.اين مسئله را در مورد كنيههاي
ايشان نيز كه عبارت است از ابوبكر و ابوحفص و ابوعمرو و ابوالحسن ميتوان
مورد مطالعه قرار داد.....
آنچه بيشتر مرا به نوشتن اين يادداشت وادار كرد، اين بود كه وقتي انبوه
جمعيت جهان اسلام به نام مبارك امام عليبن ابي طالب اينگونه شيفتگي از
خود نشان ميدهد كه نامگذاري به نام علي، دو برابر مجموع نامگذاريها به
نام آن سه خليفه ديگر است، اين يك گزينش تاريخي است كه هيچ كس در آن
نميتوانسته دخالت داشته باشد، نوعي رأي گيري اجتماعي و تاريخي در جهت
محبوبيت بلامنازع اوست......
انبوه بيشماري از مردم، نام فرزندان خود را «علي» ميگذارند و در عين
حال، آدمهايي هم بودهاند كه اسم بچههايشان را «معاويه» بگذارند. در همين
فهرست، ما به چندين نفر معاويه برخورد ميكنيم. ميخواهم اين نكته را
يادآور شوم كه نارواترين حرفها را وقتي شما در عرصه جامعه و تاريخ عرضه
كنيد، اقلّ قليلي ممكن است آن را بپذيرند و دلبستگي به آن نشان دهند؛ اما
هيچگاه اكثريت جامعه و تاريخ به طرف آنگونه حرفها، هرگز، تمايل نشان
نميدهد. گويي براي «حرفهاي كژ» به گفته حضرت مولانا، بايد خريداري، گرچه
اندك، وجود داشته باشد. آنگونه كه «كفشهاي كژ» براي «پاهاي كژ» به عبارت
ديگر، هميشه پاهاي كژي وجود دارد كه نياز به كفش كژ دارد، ذوقها
وسليقههاي كژي هم هست كه خريدار حرفهاي مهمل و شعرهاي بيمعني و مدرنيسم
قلّابي است. از نظر مولانا، حرف حسابي كه بشريت شيفته آن است، و به تعبير
او «كلام پاك» در «دلهاي كور» نميتواند وارد شود، بر عكس «فسون ديو» در
«دلهاي كژ» جاي خود را ميشناسد:
پس كلام پاك در دلهاي كور
مينپايد ميرود تا اصل نور
و آن فسون ديو در دلهاي كژ
ميرود چون كفش كژ در پاي كژ
نسخه كامل اين يادداشت را ميتوانيد در سايت «علينامه» (http://www.alinameh.com/) بخوانيد.