پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
چمن حکایت اردیبهشت میگوید
نه عاقل است که نسیه خرید و نقد، بهشت
۱- در اینکه ملت ایران روزجمعه ۲۹ اردیبهشت، با حضورشان در پای صندوقهای رأی حماسه آفریدند، تردیدی وجود ندارد و نیز این که برنده این حماسه، منافع و مصالح ملی و بالاخره خود ملت بودند، قولی است که جملگی برآنند. اینجانب برای انتقال عمق سپاس و احساس قلبی خود تعبیری بهتر و رساتر از بوسیدن دست ملت ندارم و مانند خواجه شیراز بر این باورم که تنها آنان شایستگی دارند که آدمی بوسه بر دستانشان زند زیرا «دست زهدفروشان خطاست بوسیدن»!
۲- اینک انتخابات تمام شد. انتخاباتی که رقابت میان دو یا چند نفر نبود، میان دوگونه تفکر بود که در میان مناظرهها به عیان بیان میشد، و اکثریت قاطع ملت با معیارها و سنجههای خود یکی از دو اندیشه را بر دیگری ترجیح داد. اما به هر حال فکری که نتوانست رأی اکثریت را همراه خود سازد، یک فکر و اندیشه است و نباید با فشار اکثریت سرکوب شود. سرکوب فکر یا بیاعتنایی به آن نه تنها نتیجه نمیدهد، بلکه به یقین مانند آتش زیر خاکستر میماند و علیالدوام برای اکثریت نقش مزاحم ایفا میکند. پیشنهاد من آن است که طرفین اولاً یگدیگر را بپذیرند و ثانیاً با ایجاد فضای آزاد و ترویج و تشویق نهادهای مدنی و تشکیل جلسات و محافل بحث و گفتگوهای خردمندانه، نه دیگر مناظره بلکه از رهگذر نشستهای تضارب آراء برای رسیدن به افکار راقی و اندیشههای صائب به جهت بهینهسازی زندگی و حفظ مصالح ملی، توسعه سیاسی و اجتماعی کشور را رقم زنند.
تأکید میکنم که برای ارتقاء فکر و اندیشه اجتماعی، تشکیل جلسات تکصدایی (مونولوگ) که «خطابه» عنوان دارد و یک نفر میگوید و دیگران استماع میکنند و هرچه او میگوید باید آنان بپذیرند، دیگر جواب نمیدهد و سنتی است که دوران معاصر از آن عبور کرده است. آنچه امروز جواب میدهد گفتگو یا گفت و شنود است، آن هم نه به معنای غلبه بر خصم و خاموش کردن مخاطب، به معنای تعامل و تفاهم. خطابه در منطق یکی از صناعات پنجگانه شمرده میشود.۱ دقیقاً منطقیین آن را از مقوله هنر میدانستند وابنسینا میگوید خطابه هنری است که در نفوس «عوام» مؤثر است. قرآن مجید برای دعوت سه راه پیشنهاد فرموده که علیالقاعده حسب موارد متفاوت است:
ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنه وجادلهم باللتی هی احسن.
الف ـ حکمت. اطلاق حکمت بسیار پیام دارد، هم سخن باید حکیمانه باشد وهم شیوه ارائه آن بایستی خردمندانه صورت گیرد، بالاتر آنکه ارائهکننده حکمت، خود حکیم باشد.
ب- موعظه و پند واندرز آن هم به شیوه نیکو. هزار نکته باریکتر ز مو در این واژه نیکو نهفته است.۲
ج ـ جدال احسن. یعنی گفتگو نه تنها نیکو بلکه به بهترین وجه مناسب باشد.
این شیوه سوم «جدال» مصدر باب مفاعله وعملی دوجانبه است. قرآن مجید نحو احسن آنرا توصیه فرموده است.
حضرت مولا(ع) در روزهای جنگ صفین میشنید که یارانش شامیان را به خاطر نیرنگ بازی و خدعهورزیشان دشنام میدهند. به آنان گفت: «من از این که زشتگو باشید ناخشنودم. ولی اگر کارهای آنان را بازگویی کنید و چگونگی آنها را بیان کنید، سخنانتان راستتر و در بیان غدر رساتر خواهد بود. به جای دشنام دادنشان، بگویید: «خداوندا! خون ما و آنان را حفظ کن. بین ما و آنان آشتی برقرار فرما. از گمراهی نجاتشان بده تا حق را از نادانی بازشناسند و از کسی که سخن از سر ستم و تجاوز میزند، دوری کنند» (جرج جرداق ر الامام علی؛ صوت العدالة الانسانیه).
۳- دموکراسی یا به قول خودمان مردمسالاری هرگز به معنای تأمین حقوق اکثریت نیست، به معنای تأمین حقوق اقلیت توسط اکثریت است.ای کاش ندای «زنده باد مخالف من» که عزیزی گفت درجامعه ما نهادینه میشد. ولتر گفته است: «من با تو مخالفم ولی حاضرم جانم را بدهم تا حرفت را بزنی»! راه دوری نرویم این شیوه مولایمان علی بوده که با خوارج گفتگو میکرد و از صمیم قلب از آنان میخواست که هرچه میخواهید از من انتقاد کنید، هرگز درهای مساجد را برای تشکیل اجتماعات به روی شما نمیبندم و همه حقوق شهروندی شما را تأمین میسازم، فقط درخواست دارم که سلاح در دست نگیرید و امنیت جامعه را تهدید نکنید! مادام که چنین کنید از آزادی مطلق برخوردارید.
۴- آقای رئیسجمهور منتخب؛ بیتردید درمیان عوامل گوناگون رأی اکثریت، نقش دانشگاه و دانشگاهیان کشوریکی از عوامل عمده بود. به یقین خواستهای همه ملت منظور نظر رئیسجمهور منتخب خواهد بود. ولی اجازه بفرمایید به صراحت مطرح کنم و از صراحت لهجه نگارنده آزردهخاطر نشوید، زیرا بیتردید میان جسارت و توهین با صراحت بیان تفاوت بسیار است.
به یک کلمه، دانشگاه در دور نخستین دولت جنابعالی آنطور که انتظار میرفت با کمال تأسف، به اهداف خود نرسید. خواست دانشگاه امور مالی نیست. زیرا همانطور که در یادداشت قبل نوشتم مرغ دانا را با دام و دانه صید نمیکنند! خواست دانشگاه در کنار مکرمت، اخلاق و احترام، اولاً آزادی و استقلال است و ثانیاً ارزش دادن به محصول زحمات آنان است. استقلال و آزادی دانشگاه تأمین نشد زیرا به رأیالعین دیدم و برای وزیر مربوطه هم نوشتم که در همان دوران، استادانی ارزشمند، عالم، متدین وخدمتگزار را به استناد میل بلکه فرمان شخصی که خود را «حارس» دانشگاه میدانست و نماینده یکی از وزارتخانههای دولت شما معرفی میکرد، مدتها به بهانههای واهی چنان با مشکلات اداری عدیده مواجه کردند که پس از تلاش نفسگیر و طولانی توانستند به تدریس خود ادامه دهند.
دانشگاهیان انتظار دارند که نتیجه زحماتشان را در راه خدمت به وطن اسلامی به چشم خویش ببینند. انتظار دارند که هیأت حاکمه از میان بهترین آنان برای سمتهای تخصصی حسب رشته تحصیلی انتخاب کند.
به گمان من چنانچه از تحصیلکردههای دانشکده نفت آبادان که بیش از نیم قرن است در کشور تأسیس شده و از بودجه این ملت برای آن هزینه گشته یا سابقهداران عملی در این صنعت و عالمان رشتههای مرتبط مانند اقتصاد نفت، اقتصاد انرژی و امثال آن در دولت اسبق برای تصدی وزارت نفت انتخاب و به این سمت گمارده شده بود، هرگز سرمایه فرزندان این آب و خاک در پرونده معروف به تاراج نمیرفت و ساعتها وقت از قوه قضائیه و قضات محترم را به خود اختصاص نمیداد که ناچار به صدور حکم اعدام برای شخص مباشر شوند و مال ملت هم به بیتالمال برنگردد و آمران و مسئولان و مقصران بالتسبیب با شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت، و افکندن همه مسئولیتها به عهده کارمندان رده پایین، آزادانه به زندگی شرافتمندانه!! خود ادامه دهند. من از سرانجام پرونده مزبور بیاطلاعم ولی اجمالاً میدانم که در آن پرونده و امثال آن از دستور صریح قرآن مجید در کریمه شریفه ۵ سوره مبارکه نساء پیروی نشده که میفرماید: ولا تؤتواالسفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قواما ر اموالتان را که مایه قوام شماست به دست سفیهان نسپارید!
ملت ایران به یاد دارد که ملی شدن صنعت نفت نتیجه رنج و زحمات یک حقوقدان رادمرد و وطنپرست از فرزندان این سرزمین است که در سمت رئیس دولت وقت در دیوان داوری لاهه درخشید و آن دفاع جانانه را کرد و ملت را به حقوق خویش واصل ساخت. هرچند که ندانستند قدرش را و به حبس خانگی محکومش کردند تا غریبانه جان سپرد. ولی به قول صدیق گرامی حضرت استاد شفیعیکدکنی:
ندانیم و ندانستند قدرت را و میدانند
سخنسنجان فرداها که تو فردی و فردایی
جنابعالی خود از تحصیلکردههای دوره عالی فقه و حقوق هستید، و یک بار آزمودید که در صدر وزارت خارجه یکی از استادان شناخته شده، آگاه، امین و نامدار در رشته روابط بینالملل در دولت شما منصوب شد، چگونه هنگامه آفرید و با حفظ ارزشها منافع ملی را چگونه صیانت نمود؛ عظمت آن را ناآشنایان ممکن است درنیابند (عذرهم جهلهم)، ولی کسی که با ماهیت کار آشنایی دارد کاملاً درک میکند و ناسپاسی است که قلمی نسازد. سؤال من این است؛ آیا موافق نیستید که چنانچه در ادارات وزارتخانهها، شهرداریها و نهادهای وابسته به دولت از حقوقدانان واجد شرایط گزیده شوند، حقوق ملت در قراردادها و روابط مالی بهتر حفظ میشود؟ البته مرادم از حقوقدان، هرکس که حقوق خوانده ولی از حقوق چیزی نفهمیده نیست. حقوقدان مانند فقیه، معنا و مفهوم خود را دارد؛ فقیه کسی است که در فقه صاحبنظر و در روش استنباط متخصص است و نه هرکس که اندکی فقه خوانده و خود مقلد و مطیع دیگری است. و حقوقدان کسی است که صاحب دکترین حقوقی است و نه هرکس که با هزاران لطائفالحیل نمرهای دریافت کرده و امر بر خودش نیز مشتبه شده است.
جناب آقای دکتر روحانی
ایرانزمین خاستگاه بزرگان، عالمان، حکیمان، فقیهان، حقوقدانان، ادیبان و هنرمندان است. از آن بالاتر سرزمین ذکاوت و هوش و استعداد است. همواره چنان بوده و امروز چنین است. ادعای فردوسی طوسی که «هنر نزد ایرانیان است و بس»، به هیچوجه ادعای گزاف نیست. اینک شمایید که اولاً باید شرایط رشد استعدادها را برای همه ایرانیان از هر کیش و مذهب و قومیتی فراهم آورید و ثانیاً باید برای آبادی ایران و یافتن همکاران پاکدست و خردمند به دنبال شایستگان بروید. مقتضای کرامت عالمان آن است که به انگیزه تقرب هرگز بر در ارباب قدرت دقالباب نکنند و به گواهی تاریخ دولتهای موفق آنان بودهاند که آستان عالمان را رها نکرده و از فرآوردههای فکری و تجربیات آنان بهرهمند شدهاند. این جمله منتسب به بزرگان است که فرمودهاند: مثل العالم کمثل الکعبه یزار ولا یزور (عالم همانند کعبه است، باید به زیارت او روند و او ابتدا به زیارت کسی نیاید). مقتضای مسئولیت شما علاوه بر تواضع شخصی، برای تأمین مصالح ملی و تأمین آراء اهل نظر و یافتن یاران و همکاران شایسته در علم و عمل، دعوت فروتنانه از فرهیختگان است. والسلام.
پینویس: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱٫ صناعات خمس ؛ ۱- برهان ۲- جدل ۳- خطابه ۴- شعر ۵- مغالطه
۲٫ شیوه نیکو مستلزم شرایطی است که ابن سینا در نمط نهم اشارات مستوفی گفته است.
* مقاله نخست عذر تقصیر در روزنامه یکشنبه ۱۷ اردیبهشت چاپ شده است.
منبع: روزنامه اطلاعات