پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : احمدرضا عابدزاده به تازگی در گفت وگویی خواندنی به سوالاتی عجیب پاسخ داد. این دروازه بان افسانه ای فوتبال ایران در بخشی از این مصاحبه به حاشیه هایی اشاره کرد که پشت سرش وجود دارد.
به گزارش تابناک ، عابدزاده گفت: چندی پیش مجری تلویزیون برای برنامه بدون تعارف پیش ما بود و همسر من هم آنجا بود. او از من پرسید که گفته میشود شما زن دوم و زن سوم دارید! من به او گفتم که اصلیترین و تنها همسر من همین خانمی است که کنار من ایستاده و او صاحب اختیار من است! بقیه مسائل شایعه است. آن مجری این سؤال را از من پرسید و یک سؤال دیگر در مورد بیماری از من پرسید و شایعاتی که درباره آن وجود داشت اما من به او گفتم دوستان صمیمی دارم که سیگار میکشند اما جرات نمیکنند نزدیک من شوند. اگر هم بخواهند به من نزدیک شوند آدامس میخورند و عطر وادکلن به خودشان میزنند. باز هم به من که نزدیک میشوند برای اینکه تحقیرشان کنم به آنها میگویم بوی قهوهخانه میدهید!
واکنش عابدزاده به داشتن زن دوم و سوم درحضورهمسرش
سنگربان اسطوره ای فوتبال ایران در واکنش به اینکه این روزها برخی از فوتبالیستها نه تنها از سیگار و قلیان استفاده میکنند بلکه شایعاتی درباره استفاده از مواد مخدر و صنعتی هم درباره آنها به گوش میرسد، گفت: به نظرم فوتبالیستی که سراغ این مسائل میرود خانواده و پدر و مادر درست حسابی نداشته است. اگر خانواده درستی بالای سر آدم باشد کسی سراغ این مسائل نمیرود. پدر خدا بیامرز من وقتی میخواست غذا بخورد ما یک فاصله یک متری او سر پا میایستادیم و تا اجازه نمیداد سر سفره نمینشستیم. الان پدر و مادر غذا را در دهان فرزندان شان میگذارد خب معلوم است در این شرایط بچه خوب بزرگ نمیشود. امیر که کلاس پنجمش تمام شد به او گفتم به انگلیس برو تا روی پای خودش بایستد و همه چیز را یاد بگیرد. الان کاملا به زبان انگلیسی و پرتغالی مسلط است. دخترم هم کاملا به زبان ایتالیایی و انگلیسی صحبت میکند و آنها را که میبینم لذت میبرم. این مسائل برای پدر و مادر لذتبخش است.
عابدزاده ادامه داد: من خودساخته بودم و میخواستم فرزندانم هم روی پای خودشان بزرگ شوند. خانواده من وضعشان خوب بود اما چیزی به من ندادند اما خودم با استفاده از ذهن و توانایی خودم رو به جلو حرکت کردم و به پیشرفت رسیدم. در سفرهای متعددی که به کشورهای مختلف داشتم نوع زندگی آدمها را میبینم و از آنها تجربه میگیرم. همیشه سعی میکردم خوبیهای مردم را ببینم و به بدیها توجه نداشته باشم. الان بهترین ماشینها را پدر و مادر برای بچههایشان میخرند اما باور کنید امیر تا مدتها برایش اتومبیل نخریدم و به او میگفتم با مترو در شهر تردد کند. او 3 ساعت زودتر سر تمرین حاضر میشد.