صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۲۴۱۹۸
تاریخ انتشار: ۵۳ : ۱۲ - ۲۸ بهمن ۱۳۹۵
حضرت آیت‌الله جوادی آملی در این گفتار بسیار عمیق، توصیفی از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به عمل آوردند که تمام ابعاد حیات علمی، مبارزاتی، مدیریتی و صبر و تحمل فوق‌العاده آن فقیه مجاهد را می‌نمایاند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
حضرت آیت‌الله جوادی آملی در این گفتار بسیار عمیق، توصیفی از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به عمل آوردند که تمام ابعاد حیات علمی، مبارزاتی، مدیریتی و صبر و تحمل فوق‌العاده آن فقیه مجاهد را می‌نمایاند. 

ما در آستانه چهلمین روز درگذشت مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هستیم. شما در پیام بسیار زیبایتان فرمودید که صحابی صالح و صابر و صادق استوانه انقلاب اسلامی و امین امت. با این سه صفت مرحوم آقای هاشمی را تعریف کردید و توصیف کردید. متاسفانه درباره آقای هاشمی به هر حال دو اصل باعث شده شخصیت علمی و عملی ایشان ناشناخته بماند به خصوص برای نسل جوان ما. یکی کینه توزیها و کینه ورزی‌هایی که به خصوص در سالهای اخیر اتفاق افتاد و یکی هم حجاب معاصرت باعث شد مردم و به خصوص نسل جوان ما و شاید به صورت اخص در حوزه‌های علمیه آقای هاشمی خیلی شناخته نشد، هم جایگاه علمی ایشان هم شخصیت عملی ایشان شناخته نشد. حضرت عالی جزء یاران ردیف اول حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه بودید و به همین دلیل، شناخت درستی از مرحوم آقای هاشمی داشتید و دارید. قطعاً بیانات حضرت عالی در این جلسه می‌تواند محور بسیاری از پژوهش‌ها قرار بگیرد، هم به گونه‌ای حجاب را از چهره این شخصیت محبوب و مظلوم بگیرد، هم اینکه برای آیندگان و خود ما یک راهی باشد تا بتوانیم بهتر درباره ایشان و اندیشه‌هایشان تحقیق کنیم و پژوهش بکنیم. مجدداً از این که این فرصت را به ما دادید تشکر می‌کنم.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم‌الله الرحمن الرحیم. بنده هم مقدم شمارا گرامی می‌دارم و گزارش جامع و نافعی که ارائه فرمودید بسیار امیدبخش بود. دهه مبارکه فجر را که آغاز شده به همه امت اسلامی و شما بزرگواران تهنیت عرض می‌کنیم و از ذات اقدس اله مسئلت می‌کنیم روح مطهر امام و شهدا را با اولیایش محشور فرماید و روح بزرگوار آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را با اولیای خودش محشور فرماید، و عزیزان شهدای آتشنشانی را هم با شهدای کربلا محشور فرماید. به امت اسلامی سعادت و سیادت مرحمت فرماید و به شما بزرگوارانی که در نشریه تلاش و کوشش می‌کنید سعی شما مشکور باشد. 

در جامعه ما، برکات فراوان هست. اختلاف یک وسیله رحمت است که اختلاف امتی رحمه، ما باید تلاش و کوشش بکنیم این اختلاف را نظیر اختلاف لیل و نهار بدانیم که از آن بهره بگیریم. نه اینکه خدای نکرده اختلاف را با مخالفت تبدیل کنیم، مخالفت را به معاندت تبدیل کنیم، آن دو امر مخالفت و معاندت برای برون مرزی‌ها است، ما در داخله خود این اختلاف را که بحث به ظاهر اختلاف است، باید به صورت فرصت تبدیل بکنیم. سرش این است که اختلاف گاهی زمینه رحمت و برکت است. الان ما یک ترازویی که داشته باشیم، ترازو سالم باشد، این دو تا کفه اگر همسان نباشند همیشه اختلاف دارند. این اختلاف یک اختلاف مقدسی است. میزان ترازو یک شاهینی دارد، این نشان می‌دهد دو کفه دارد، در یک کفه وزن می‌گذارند، در یک کفه موزون، مثلاً سنگ می‌گذارند در یک کفه به نام وزن، در کفه دیگر نان می‌گذارند به نام موزون. این‌ها اگر چنانکه در یک مسیر حرکت نکنند با هم اختلاف دارند و این اختلافشان حق است. یعنی اگر سنگ سنگین‌تر باشد، نان سبک‌تر باشد، این کفه سنگ همراه این نمی‌آید. و حق هم بااوست، تو باید هم وزن من باشی، این نشانه ظلم است، این عدل نیست. تو باید به همین اندازه باشی. یک نان دیگر باید اضافه بکنند که با وزن تمام بشود، باهم می‌رویم بالا. و اگر موزون سنگین‌تر از سنگ باشد، این موزون همراه این نمی‌آید این سنگ می‌رود بالا، این همینجا هست، با شما نمی‌آیم هماهنگی نمی‌کنم برابر نیستیم. بنابراین اختلافی که بین وزن و موزون یک ترازو هست این اختلاف مقدس است، چون هر دو حرفشان این است، اینکه فرمود اختلاف امتی رحمه این اختلاف است. ما می‌توانیم اختلاف نظر رابه این صورت در بیاوریم و این دو تا شرط دارد. یکی اینکه نگوییم من این کار را کردم، یکی اینکه نگوییم تو عرضه نداشتی این کار را بکنی هر دو تایش نقص است. ما وقتی یک میزانی داریم میزانی از قسط و این میزان یک اختلافی دارد، این اختلاف صددرصد حق است، این اختلافی است که هیچ کس نمی‌تواند بگوید این‌ها چرا با هم نمی‌سازند. اگر سنگ بیشتر از نان باشد، این کفه می‌رود بالا این می‌گوید نمی‌آیم حق با این است، اگر نان بیشتر از سنگ است، این کفه می‌رود بالا، این می‌گوید نمی‌آیم حق هم بااو است، چون هر دو می‌خواهند عدل برقرار باشد. ما یک چنین اختلافی می‌توانیم داشته باشیم. دو چیز مانع این است که این اختلاف صددرصد حق و مقدس و منزه را تیره ‌کند. یکی اینکه من اینم، یکی اینکه تو آنی، خوب ما راه داریم. اختلاف امتی رحمه، در بخش پایانی سوره مبارکه هود دارد به اینکه خدای سبحان این‌ها را آفرید، خلق نکرد مگر رحمه و لایزالون مختلفین الا ما رحم ربک و لذلک خلقهم، این لذلک را بعضی زدند به اختلاف، البته لذلک باز لرحمه است، و مختلف فیه الی الذین کذا و خلق کرد لرحمه و لا یزالون مختلفین الا من رحمه‌الله و لذلک خلقهم، این بخش پایانی سوره مبارک هود دارد، همه اختلاف دارند مگر آن‌هایی که مورد عنایت حق هستند و لذلک خلقهم، این و لذلک را برخی‌ها زدند به اختلاف، ولی حق این است که این لذلک به رحمت بر می‌گردد نه به اختلاف. پس آن اختلاف هم اختلاف رحمانی خواهد بود. ما می‌توانیم این کار را بکنیم. والا خدای نکرده این اختلاف و مخالفت تبدیل می‌شود در قدم اول به معاندت، تبدیل می‌شود در قدم دوم، نظام فروپاشی احساس می‌کند و تجربه می‌کند در قدم سوم.

یک بیان نورانی است امیر علیه السلام دارد در نهج البلاغه، نامه‌ای نوشته برای کسی، در نامه نوشته فعلم بدان که در تمام امت پیغمبر لیس فی امته صلی‌الله علیه و سلم رجل احرث وحدت‌ها منی فرمود در تمام امت اسلامی آمار بگیرید هیچ کس به اندازه علی مردم را به وحدت دعوت نمی‌کند. چون من می‌دانم اثر اختلاف چیست، آن وقت از سنت الهی خبر داد، نه از تاریخ، یک وقت کسی است تجربه تاریخی دارد، هر کس اختلاف کرد مشکل دید، بله یک تجربه تاریخی است، یا کم یا زیاد. اما وجود مبارک حضرت امیر الی الابد خبر داد، ابد که تجربه تاریخی نیست. فرمود ان‌الله سبحانه و تعالی لم یوتی احداً و فرقه خیر من مضی و لا من بقی، این از سنت الهی خبر داد نه از تاریخ، فرمود در گذشته از زمان آدم تا الان، در آینده از الان تا قیامت هیچ امتی با اختلاف خیر نمی‌بیند، چون خیر به دست خداست، خدا به وحدت دعوت کرده است. ان‌الله سبحانه تعالی لم یوتی احدا و فرقه خیر من مضی و لا من بقی، بنابراین ما با شرح صدر که این آقا در همین حد است، من هم اگر بودم همینجور فکر می‌کردم. با شرح صدر می‌توانیم اختلاف را اختلاف نگه داریم، نگذاریم به مخالفت تبدیل بشود وگرنه به معاندت تبدیل می‌شود، سر از معاندت در می‌آورد می‌شود اربا اربا، این اصل اول، اصل دوم امام رضوان‌الله تعالی علیه این معنا را خوب - استاد همه ما بود، خوب درک کرد و همه موارد را به جا پیاده کرد - این عناوینی که ما برای مرحوم آیت‌الله هاشمی گفتیم این یک تعارفی نبود ما شهریور سال هزار و سیصد سی و چهار بود که وارد قم شدیم، اولین برخورد ما با مرحوم آیت‌الله هاشمی درس امام رضوان‌الله علیه بود. ایشان اینجا به عنوان یک طلبه فاضل درس امام شرکت می‌کرد. 

امام هم یک شخصیت جامع الاطراف بود. نه جامع الاطراف حوزوی، بلکه جامع الاطراف جهانی، در حوزه بعضی از آقایان فقه و اصول خوب خواندند مجتهد بودند، از فلسفه و کلام خبر نداشتند، بعضی‌ها فلسفه و کلام خوانده بودند، فقه و اصولشان جامع نبود. بعضی‌ها در عرفان کار کردند در فقه و اصول یا فلسفه خیلی قوی نبودند. امام در همه این‌ها جامع بود این هم یک مطلب. جمع بین چند رشته دو قسم است. بعضی‌ها یک مقداری از آن رشته، یک مقداری از این رشته، هم درس فقه و اصول خوانده هم حکمت خوانده، هم عرفان خوانده اما همه به صورت متجزی بودن در می‌آید. اصطلاحاً از اینگونه افراد تعریف می‌کنند این بین معقول و منقول جمع کرده، ولی جمع مکثر نه جمع سالم، آن کسی که در همه این رشته‌ها صاحب نظر باشد، او را می‌گویند بین این معقول و منقول و عرفان و این‌ها جمع سالم یعنی درهر سه رشته مجتهد بود. امام بین فقه و اصول و فلسفه و عرفان جمع سالم کرده، یعنی مجتهد بود صاحب نظر بود در این رشته‌ها این یک مطلب، این را یک انسان جامع حوزوی می‌کند. اما آنچه در امام بود و در دیگران بسیار ضعیف بود یا اصلاً نبود، آن جامعیت جهانشمولی او بود. قرآن کریم از یک چنین انسان جهانشمولی که مظهر ذات اقدس اله قرار می‌گیرند به عنوان شدید القوی یاد می‌کند. حالا به این می‌رسیم ان شاء‌الله که خیلی‌ها پیش امام درس خواندند، به عنوانی که فقیه است، به عنوانی که اصولی است، به عنوان اینکه حکیم است، به عنوان اینکه عارف است درس خواندند، اماهاشمی پیش امام به عنوان اینکه شدید القوی است درس خوانده علمه الشدید القوی، این توضیح می‌خواهد. 

یک تفصیلی می‌خواهد. امام رضوان‌الله علیه شاگردان متعدد داشت، فقه و اصول می‌گفت در بعضی جلسات خصوصی عرفان می‌گفت، در بعضی جلسات فلسفه می‌گفتند، شاگردان خاصی داشتند. مرحوم آیت‌الله هاشمی ضمن اینکه فقه و اصول را خدمتشان می‌خواندند امام به عنوان علمه شدید القوی رویشان کار کرده و این هم شاگرد متعلم استاد شدید القوی بود. این زندان رفتن را شکنجه شدن را، دشواری‌ها را تحمل کردن، و صبور بودن و دشنام را شنیدن و اختلاف را به مخالفت تبدیل نکردن، مخالفت را به معاندت تبدیل نکردن پیش این عمله الشدید القوی خواندند. این با درس و بحث حاصل نمی‌شود. اینکه عرض کردیم این صحابی صادق و صالح و صابر بود، برای اینکه این را شنید که معلمش شدید القوی بود او را خوب تربیت کرده است. خوب خیلی از ماها، خدمت امام هر کدام از ماها یک گوشه‌ای از فرمایشات امام را یاد گرفتیم اما شدید القوی بودن کار دیگر است. این کلمه شدید القوی که در بحث معراج وجود مبارک پیغمبر صلی‌الله علیه و آله سلم مطرح است، در درجه اول اولاً وبالذات شدید القوی ذات اقدس اله است، برای اینکه در بخش پایانی سوره مبارکه ذاریات داردکه ان‌الله و الرزاق ذو القوه المتین، خدا رزاق است، که هم صیغه مبالغه است، همانند آن، دارای قوت است، یک متین هم هست دو، این المتین مجرور نیست که ذو القوه المتین، المتین هو الرزاق ذو القوه، هو الرزاق ذو القوه المتین مجرور نیست، خود المتین صفت‌الله است. خدا دارای قوه است، وقتی دارای قوه بود، آن آیه‌ای که علمه الشدید القوی، گرچه بر جبرئیل تطبیق شده است، ولی جمعش شاید، هم ذات اقدس اله معلم پیغمبر است، هم جبرئیل شدید القوی است نسبت به دیگران خدای سبحان که شدید القوی است، پیغمبر را شدید القوی تربیت می‌کند. این تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است، اگر گفتند در فلان کلاس فقیه تدریس می‌کند یعنی درس فقه می‌دهد. 

در فلان مسجد اصولی تدریس می‌کند یعنی درس اصول می‌دهد، در فلان مدرس یک حکیم تدریس می‌کند یعنی درس حکمت می‌دهد. چه اینکه در دانشگاه وقتی گفتند در فلان کس فلان مهندس تدریس می‌کند یعنی درس هندسه می‌دهد. فلان کلاس فلان طبیب تدریس می‌کند یعنی درس طب می‌دهد. وقتی در سوره مبارک علق دارد، اقرا و ربک الاکرم یعنی خدا کلاس کرامت باز کرد، درس کرامت می‌دهد. وگرنه اسمای حسنی بیش از هزار اسم برای ذات اقدس اله است، اما وقتی اکرم تدریس می‌کند یعنی فقه و اصول می‌گوید؟ فلسفه و کرام می‌گوید؟ نه کرامت می‌گوید دیگر. طرزی حرف می‌زند پسوندش هم با آن هماهنگ باشد. ما با دو عنصر متون را می‌فهمیم یکی السباق، یکی السیاق. السباق همان است که در اصول می‌گویند تبادر، السیاق نحوه صدر و ذیل حرف است. اگر کس خواست یک آیه را بفهمد، یک روایت را بفهمد این دو تا چراغ باید دستش باشد، السباق، السیاق، تا بفهمد راهش چی می‌خواهد بگوید. وقتی گفتند شدید القوی دارد درس می‌گوید یعنی چی؟ یعنی هاشمی می‌پرواند نه فقیه اصولی، این هم فقه دارد، هم اصول دارد، هم مبارزه دارد، هم انقلاب دارد، هم صبر دارد، هم حوصله دارد. شدید القوی شدید القوی می‌پروراند، یک حکیم حکیم تربیت می‌کند، یک فقیه فقیه تربیت می‌کند. یک مهندس مهندس تربیت می‌کند. این است که ما تعارف نکردیم. او واقعاً صحابی صادق صالح صابر امام رضوان‌الله علیه بود. امام بماانه شدید القوی او را تربیت کرده، جلسات خصوصی که داشتند دیگران حضور نداشتند. از طرف امام هشت سال فرمانده جنگ باشد، امام تربیت کرده، شدید القوی نباشد فرمانده جنگ نمی‌شود. چون شدید القوی است، چهار تا اهانت را تحمل می‌کند. این سخت نیست والا شدید القوی نیست. الان هم نتیجه‌اش را می‌بیند. شما بعد از تشییع امام تشییعی به این جلال و شکوه ندیدید. همه با خلوص آمدند. در نامه که ما نوشتیم بهترین ابراز همدردی این است که در مدار پیام رهبری حرکت بکند برای همین است، وقتی در مدار پیام رهبری حرکت کند، خدای نکرده این به آن بد بگوید آن به این بد بگوید نیست یک رهبر است، یک نظام است، همه دارند حرکت می‌کنند. لذا تشییع با شکوه، با حفظ حیثیت، با آبرو با امنیت برگزار شد. خدای نکرده در چنین جمعیتی یک کسی آنجا حرف بزند هم تشییع جلال و شکوهش را از دست می‌دهد هم ارباً اربا می‌شود. 

ما باید بر اختلاف مسلط بشویم ونگذاریم به مخالفت تبدیل بشود. علمه شدید القوی، پس تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است، روی سباق و سیاق همه جا راهنمای ما است، ما اگر گفتیم اکرم هذا الرجل این شخص را گرامی بدار، جای سوال است برای چی نگه بدارم. ناچاریم بگوییم پسر فلان کس است، برادر فلان کس است، اما اگر گفتیم اکرم هذا العالم این دلیلش با خودش است، کسی از ما سوال نمی‌کند چرا این را گرامی بداریم، ما دلیل را همراه با مدعا ذکر کردیم. اما اگر گفتیم اکرم هذا العالم، سوال می‌کند چرا، اگر ذات اقدس اله فرمود خدا، ان‌الله هو الرزاق ذو القوه المتین پس می‌شود شدید القوی باشد بالاصاله، حالا در آن آیه منظور پیغمبر است، یا منظور جبرئیل است، یامنظور فاصله خدا و جبرئیل است، یا منظور فاصله جبرئیل با خدا است، یک بحث تفسیری است، اما بالاخره خدا شدید القوی است، برای اینکه ان‌الله هو الرزاق ذو القوه متین، مظهر چنین خدایی اگر جبرئیل باشد می‌شود شدید القوی اگر وجود پیغمبر باشد می‌شود شدید القوی، اگر اهل بیت باشد شدید القوی و همه‌اش هم درست است. چون این‌ها از خودشان ندارند آیینه هستند. اگر به تعبیر استاد ما مرحوم الهی قمشه‌ای گفت آینه شو تا برد از سوی دوست کوی دوست اگر کسی آینه الهی شد، هم مرایا شد، طبق بیان حضرت امیر در نهج البلاغه اگر آینه شد، آینه خودش می‌گوید من ندارم دارم نشان می‌دهم. اگر کسی مومن بود ما گفتیم شدید القوی تمام هویت مومن این است که من دارم نشان می‌دهم هیچی ندارم. واقعاً در آینه چیزی که نیست. آینه یک شیشه‌ای است، پشتش هم یک جیوه درونش که خبری نیست. این فقط غیر را نشان می‌دهد. به ما گفتند آینه باش، آینه شو تا برد از سوی دوست کوی دوست. اما اگر خدای نکرده این بگوید من دارم خوب دو قدم کنارتر رفت، این چیزی تویش نیست. ما مادامی زیبا هستیم که بگوییم او رانشان می‌دهم، وگرنه اگر خدای نکرده بود دو قدم فاصله می‌گرفت، آینه چی را نشان می‌دهد. بنابراین ذات اقدس اله شدید القوی بالذات است، فرشتگان او انبیای او، اولیای او بالطبع و الثانیاً هستند، شاگردان انبیا، شاگردان اهل بیت مثل حضرت امام سلام‌الله علیه اجمعین رضوان‌الله علیه این هم شدید القوی است، آن وقت رابطه ایشان بامرحوم آیت‌الله هاشمی رابطه شاگرد با استادی است که شدید القوی است. علمه شدید القوی، لذا ایشان به آسانی درخدمت جنگ بود، به آسانی در خدمت انقلاب بود، به آسانی درخدمت نظام بود، حوادث در عالم زیاد است. اینطور نیست که ما خیال کنیم برای ما هست. آن وجود مبارک پیغمبر صلی‌الله علیه و آله و سلم ما اوذی نبیا مثلما اوذیت ما تا هستیم همینطور هست، اینجا جای آسایش نیست، جای امتحان است. این امتحان‌ها برای آن است که لیمیز‌الله الخبیث من الطیب و مانند آن. امتحان‌ها برای این است، انسان هم صابر باشد نتیجه‌ای را دردنیا وآخرت می‌بیند. 

بخش دیگر عرضم این است که صبر با شدت قوی هماهنگ است مخالفت نیست، صبر اجزی نیست، صبر در اثر شدت قوا است. یک انسان صابر بررسی می‌کند کجا تکیه کند. بالاخره این عالم عالم خطر سیل است، آتش سوزی است، حوادث تلخ است، یک آدم صابر که نمی‌آید دم خطر که بررسی کند کجا امن است، این جای امن را قرآن نشان داد. فرمود همه اسمای حسنای الهی مامن است، البته توحید مامن کلی است که فرمود کلمه لا اله الا‌الله حصنی، حصن همان دژ است قلعه است، فرمود یک قلعه بیشتر نیست، من خودم دژبان هستم. این یای متکلم که کلمه لا اله الا لله حصنی این قلعه من است، دژ من است، یعنی دژبان من هستم. منتها بیان نورانی امام رضا سلام علیها انا من شروط‌‌ها همان بیان را ائمه دیگر هم فرمودند منتها وجود مبارک حضرت امیر بازتر و شفاف‌تر فرمود. درباره او آمد علی بن ابیطالب حصنی دو قلعه که نداریم. این انا مدینه العلم و علی باب‌ها همان است. این کلمه لا اله الا‌الله حصنی و علی باب‌ها، این شد حصن، آدم صابر، آدم عاقل، آدم صادق بررسی می‌کند در موقع خطر به کجا برود. این عالم عالم پرخطر است. ما نمی‌توانیم. آن که این عالم را آفرید قسم خورد که من انسان را در فشار قرار دادم. لقد خلقنا الانس این لام لام قسم است. لقد خلقنا الانسان فی کبد، کبد یعنی درد و رنج و غصه، کبد این دستگاه گوارش است، کبَد یعنی رنج، لقد خلقنا الانسان فی کبد، اینکه گفتی ما انسان را در کَبد و رنج و غصه خلق کردیم، جا برای دژی قرار داد یا نداد، یا همینجور گفت در بیابان باشد. دژی دارد، دژبان هم خودم هستم. می‌خواهی راحت باشی، واستعینوا بالصبر و الصلاه، این واستعینوا بالصبر و الصلاه یک بیان دقیق علمی دارد. فرمود به صبر تکیه کنید چرا، فرمود اگر می‌خواهید بدانید چرا گفتم به صبر تکیه کنید، آنچه درباره نماز گفتم بررسی کنید تا معلوم بشود که چرا استعانت به صبر سودمند است، نماز را به عنوان ستون معرفی کردند، گفتند الصلاه عمود الدین این دینی است اول و آخر و آخر و اولش دین علم است. فرمود به قسم خدا، یاسین، قرآن کتاب حکیم یس و القرآن الحکیم، یعنی هیچ جا در هیچ دلیلی نه قرآن نه روایت به ما نگفتند نماز بخوان چرا؟ برای اینکه دین دین حکیم است، اگر این دین دین حکیم است، گفته نماز ستون دین است، ستون را نمی‌خوانم باید بگوید ستون را اقامه کن این می‌شود حرف عالمانه. اگر خدای نکرده گفته اقرء الصلاه، جای برای اشکال بود، شما از یک طرف می‌گویید، نماز ستون دین است، مگر ستون را می‌خوانند، ستون را اقامه می‌کنند. گفت الصلاه عمود الدین یانه، اگر خدای نکرده از زبانت درآمده بود گفته بودی نماز بخوان جای عوامی بود. ستون را کسی نمی‌خواند. 

همه جا یعنی همه جا اقیم الصلاه یقیمون الصلاه، آنجا که یصلی و مصلی دارد، یعنی یقیمون الصلاه، این می‌شود کتاب علمی. حالا معلوم شد یک ستونی داریم به نام نماز اگر گفتند استعینوا بالصبر و الصلاه یعنی صبر هم یک ستون است. تناسب عطف است و عدل، در اصل تناسبی ندارد خوب آدم وقتی یک جایی خطر شد بخواهد نلغزد به ستون تکیه می‌کند. استعانت به صلات معلوم است چون ستون دیناست، به خدا آدم رابطه دارد. استعانت به صبر یعنی چی، معلوم می‌شود صبر هم ستون است. و آیت‌الله هاشمی رضوان‌الله علیه همانطور که داشت، استعانت به صبر هم داشت. این معنای علمه الشدید القوی است، خوب تربیت شد. همان زندان راتحمل کرد، فرماندهی جنگ را تحمل کرد، هم بی‌مهری‌ها را تحمل کرد، هتاکی بعضی‌ها را تحمل کرد. آخرین دیداری که ما داشتیم همین تابستان بود تشریف آوردند دماوند. هیچ من اثر شکایت از ایشان ندیدم، تابستان تشریف آوردند دماوند، هیچ اثر گله‌ای شکایتی، این شدید القوی بودن است. یک وقت است کسی غصه می‌خورد می‌گوید دنیا همین است، این روحیه را نداشت. معلوم می‌شود شدید القوی خوب او را تربیت کرد.

 پس بنابراین عده‌ای شاگرد امام بودند، بانه فقیه، عده‌ای شاگرد امام بودند بانه اصولی، عده‌ای شاگرد امام بودند بانه حکیم اما ایشان گذشته از اینکه آن علوم رسمی حوزه را خدمت امام خواند علمه شدید القوی، و نتیجه علمه الشدید القوی همین بانظام بودن تا آخر عمر، باانقلاب بودن تاآخر عمر، با مسئولین بودن تا آخر عمر، رفیق رهبری بودن تا آخر عمر، با مردم بودن تا آخر عمر، با شهدا بودن تا آخر عمر، با جانباز بودن تا آخر عمر، همه، اینکه در پایان آن عرض تسلیت نوشته شد رحمه‌الله علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا، این همان تحلیل علمه شدید القوی بود از اوایل در محضر امامی بود که امام رضوان‌الله علیه جامع بین علوم بود به جمع سالم نه جمع مکسر و انه شدید القوی معلم ایشان بود، ایشان هم شدید القوی تربیت شد، حشر همه این‌ها با انبیا و اولیای باشد، حشر شما با انبیای الهی باشد، ما تا زنده‌ایم و نفس می‌کشیم این اختلاف راتقدیس کنیم، نگذاریم به مخالفت تبدیل شود، نه خود را ببینیم و دیگران رانبینیم، تاعلم و عقل بینی بی‌معرفت نشینی، یک نکته‌ات بگویم خود را مبین که رستی، من این کار راکردم، ما اینجور هستیم، این دشمن آفرین است، هر کسی بگوید من اینجوری، ما اول کسی که با او مخالفت می‌کنیم خود ما هستیم. ما خوشمان نمی‌آید کسی بگوید من. 

خدا غریق رحمت کند مرحوم الهی قمشه‌ای را گفت من الهی هو‌الله گویم، نه انا الله، من الهی هو‌الله گویم اگر نظام این کار را کرد، مردم این کار را کرد، امام این کار را کردند، درست گفتی، خود ما هم جزء ملت هستیم، مقداری که سهم داریم سهم مارا می‌دهند، اما کسی را نرنجاندیم، هیچ عطری مثل عطر ادب نیست، این عطرفروشیها چندین شاید ده بیست نوع عطر داشته باشند ولی هر کسی یک نوعی را قبول می‌کند، این عطرهایی که دارند، بعضی می‌گویند زنانه، بعضی مردانه، زن‌ها و مردها فرق می‌کند. اما ادب یک عطر بین‌المللی است. 

هیچ کس از عطر ادب بدش نمی‌آید. مااگر مودب باشیم، معطر هستیم، و داعی نداریم حیف این کشوری است که دیدیم بالاخره از اول تا آخر چه در انقلاب، چه در نظام بیست و دو بهمن را نشان می‌دهد، ما این جامعه یکدست را کاری نکنیم که خدای... بیگانه اگر یک کاری بکند ما باید جلویش را بگیریم. ما کاری نکنیم خدای نکرده این اختلاف که چیز بسیار مقدسی است، و به مخالفت تبدیل بشود که نامقدس است. و حشر همه رفتگان و اولیای الهی باشد، مخصوصاً حشر این عزیز سفر کرده ما آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و همه بزرگوارانی که در این نظام خدمت می‌کنید، در انقلاب خدمت می‌کنید، همراه رهبر هستید، همراه نظام هستید، همراه مردم هستید مشمول دعای ویژه حضرت ولی عصر باشید ان شاء‌الله نظام ما تاظهور آن حضرت ازهر خطری محفوظ بماند ان شاء‌الله و السلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.

منبع: حریم امام