صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۳۱۸۶۳۸
تاریخ انتشار: ۴۱ : ۰۹ - ۰۳ بهمن ۱۳۹۵
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
بررسی تأثير درگذشت آیت‌الله هاشمي بر انتخابات.
 
شرق در گفت‌وگو با محسن صفایی فراهانی به بررسی تأثير درگذشت آیت‌الله هاشمي بر انتخابات پرداخته است:
 
 ارزیابی شما از نحوه تشییع پیکر آیت‌الله هاشمی چه بود؟
 
روز ٢١ دی ٩٥ فقط روز وداع با ایشان نبود، آن روز، روز مردم بود. همه بودند.
 
 فقدان آقای هاشمی چه تأثيری بر فرایند موازنه سیاسی نیروهای داخلی خواهد داشت؟ اساسا آقای هاشمی با تغییر نقش خود از سال ٨٤ به این‌سو، آیا نقشی در متعادل‌کردن فضای سیاسی کشور داشت؟
 
بی‌شک آقای هاشمی یکی از مهم‌ترین ارکان حکومت جمهوری اسلامی بود؛ چه قبل از ٨٤ که مردم تصورشان این بود ایشان مثل یک شطرنج باز با مهره‌ها بازی می‌کند و چه بعد از آنکه جایگاهش در مناسبات رسمی، قدری تقلیل یافت و از رادیو و تلویزیون رسمی کشور و بعد هم از تریبون نماز جمعه به‌طور کامل حذف شد! در این زمان هم در باور سیاسی مردم جایگاه جدیدی یافت که تجلی آن را در روز ٢١ دی شاهد بودیم، هاشمی مرد اعتدال در سیاست بود و بین احزاب اصلاح‌طلب و احزاب میانه‌رو و عاقل و اصولگرا جایگاه ویژه و تعیین‌کننده داشت، حرف‌ها و نکاتی که مطرح می‌کرد همیشه بین نیروهای سیاسی شنوندگان جدی‌تر داشت.
 
 دوران جدید سیاست‌ورزی برای اصلاح‌طلبان با فقدان آقای هاشمی چگونه آغاز خواهد شد؟ آیا شرایط را برای ادامه حضور اصلاح‌طلبان در کنش‌های سیاسی سخت‌تر خواهد کرد؟
 
اصلاحات و سیاست‌ورزی با معیار اصلاح‌طلبی ریشه در پیش از انقلاب مشروطیت دارد. همان‌طوری که با امیرکبیر و فوت میرزاحسین سپهسالار و دکتر مصدق و... این حرکت نه متوقف شد و نه تغییر مسیر یافت، بلکه با اندوخته و تجربه بیشتر برای اصلاح و ادامه همان راه تلاش شد، مطمئنا باز هم روند همان خواهد بود، فقدان این نیروهای شاخص ضایعه است و آنچه آنها می‌کارند دانه‌های دانایی و امید است، پس کاشته‌های آنها با سرعت رویش پیدا می‌کند. آبیاری درخت امید، مأموریت اصلی نیروهای پیشرو جامعه است. نبايد نگرانی به جامعه تزریق شود، بايد از فوت ایشان فرصتي جدید ایجاد کرد؛ جمعیتی که به بدبینان نشان دادند به تبلیغ مسموم وقعی ننهاده‌اند. با پشتیبانی همین مردم و نیروهای جوان سیاسی که دهه آخر عمر آقای هاشمی را لمس کردند، می‌توان ادامه مسیر را راحت‌تر طی کرد.
 
 فقدان هاشمی چه تأثيری بر انتخابات سال ٩٦ و نیز انتخاب مجدد آقای روحانی خواهد داشت؟ آیا فضای سیاسی جدید ایجادشده بین مردم بعد از فوت آیت‌الله رفسنجانی را می‌توان به مثابه فرصتی برای انتخابات سال ٩٦ در نظر گرفت؟ دراین‌صورت دولت روحانی باید از این فضا چگونه استفاده کند؟
 
آقای هاشمی در مناسبت‌های مختلف یک‌سال اخیر درباره انتخابات ٩٦ نظر خود را در حمایت از آقای روحانی بارها اعلام کردند. فوت ایشان گرمای جدیدی در این فضای سرد سیاسی به وجود آورد که نمونه حداقلی آن رویکرد جدید رادیو و تلویزیون ایران به آقای هاشمی است. پس آنها که در طرد آقای هاشمی تلاش می‌کردند، امروز با فشار افکار عمومی مجبور به طرح افکار و نظرات ایشان به‌طور گسترده شده‌اند! و این مردم در سراسر ایران نشان دادند هاشمی بین آنها چه جایگاهی دارد و مطمئنا به این رویکردها مردم بیشتر از گذشته توجه دارند. همان‌طوری‌که در سال ٩٢ پیام {رئيس دولت اصلاحات} و ایشان باعث حضور گرم مردم و پیروزی آقای روحانی شد، مطمئنا «حماسه اکبر» تأثير بسیار تعیین‌کننده‌ای در انتخابات ٩٦ خواهد داشت.
 
 با اين خلاصه، عملکرد دولت روحانی را چگونه ارزیابی مي‌کنید؟
 
سال ٩٢، زمانی که آقای روحانی انتخاب شد، تحریم بین‌المللی سنگین و بحران اقتصادی بر ایران حاکم بود. به‌همین‌دلیل باید عملکرد دولت را نسبت به دولت قبل از آن مقایسه کرد و نه با ایده‌آل‌هایی که در ذهن داریم. براساس این مبنا، دولت روحانی در مسائل بین‌المللی توفیقاتی داشت و توانست ترس از ایران و ایران‌هراسی را کاهش دهد، تیم مذاکره‌کننده توانست در عرصه بین‌المللی چهره‌ای منطقی از ایران را به نمایش بگذارد و سایه وحشتناک قطع‌نامه‌های شورای امنیت را از سر کشور بردارد، این یک نقطه قوت در دولت روحانی است که ارزش آن متأسفانه برای مردم تبیین نمی‌شود!
 
در بحث اقتصادی درست است مشکلات اقتصادی آنطور که مردم توقع دارند، حل نشده است؛ اما یادمان نرود دولت قبلی در شرایطی کنار رفت که با وجود درآمدهای هنگفت نفتی، کشور را به شرایط کاملا بحرانی رسانده بود؛ در شرایطی که رشد اقتصادی به منفی بیش از شش درصد و تورم به ٤٠ درصد رسیده بود. با استقرار دولت روحانی و بررسی‌های بیشتر، مشکلات بیشتری مشخص شد؛ بدهی‌های دولت به سیستم‌های بانکی، پیمانکاری و مهندسین مشاور در پروژه‌های مختلف، بدهی‌های بسیار سنگینی بوده و هست و هنوز هم بخش عمده‌ای‌ از آن بدهی‌ها باقی مانده است. از طرف دیگر، تحریم‌هایی که بر کشور تحمیل شده بود، کار را برای دولت سخت کرده بود، چراکه درآمد نفتی به یک‌چهارم قبل از تحریم‌ها کاهش پیدا کرده بود؛ همه این شرایط وضعیت بسیار پیچیده‌ای را بر کشور تحمیل كرده بود.
 
بر این اساس، می‌توانیم بگوییم دولت آقای روحانی به‌طور نسبی نمره قبولی می‌گیرد، چون هم توانست وضعیت ایران در عرصه بین‌المللی را به یک سرانجامی برساند و هم در بخش اقتصادی‌ با انضباط مالی توانست تورم را به صورت جدی کاهش دهد و رونق اقتصادی محدودی اتفاق افتاده که دلیل آن همین رشد منفی و مشکلات عدیده‌ای است که گریبان‌گیر دولت شده است. ازاین‌رو، درست است در شش‌ماهه نخست امسال، رشد بالای پنج درصد را تجربه کردیم، اما بخش عمده‌‌ای از این رشد به دلیل درآمدهای نفتی بوده است. بااین‌حال، این را هم باید در نظر داشت که افزایش فروش نفت هم حاصل تلاش دولت روحانی و رفع تحریم‌ها بوده است. اما درمجموع کسب‌و‌کار داخلی کشور هنوز به رونق نیفتاده است. امروز که صحبت می‌کنیم درست یک سال است که مشکلات تحریم روی کاغذ حل شده و توانسته سایه‌اش از کشور برداشته شود، ولی تا زمانی که بخواهد آثار ملموس به جا بگذارد و به قول عامیانه، آثار آن را سر سفره مردم ببینیم، از ابتدا هم مشخص بود این موضوع در یک سال محقق نمی‌شود.درست است بیشتر وعده‌هایی که دولت داده، امروزه به آنها جامه عمل پوشانده نشده است، اما همان روزی هم که روحانی وعده می‌داد، فکر می‌کنم بر این اساس قول می‌داد و همه تلاش خود را می‌کند تا وعده‌هایش عملیاتی شود، چراکه همان روز هم می‌دانست بسیاری از مواردی که از آن سخن می‌گوید، اختیارش را ندارد. قبلا هم گفته بودم تفکیک قوا یعنی اینکه هر یک از قوا تحت‌ شرایطی در مسائل داخلی‌ خود استقلال دارند ولی در مسائل اداره‌ کشور علی‌القاعده باید از یک سیاست متمرکز پیروی کنند. با توجه به قانون اساسی ایران و اختیارات رئیس‌جمهور، این مقدار از اختیارات برای حل آن مسائلی که مردم توقع دارند، کافی نبوده و نیست و اصلا نمی‌تواند هم کافی باشد. چون رئيس‌جمهور عملا نمی‌تواند در نقش هماهنگ‌کننده قوا عمل كند. بنابراین بحث ما ناظر به محدوده اختیارات رئیس‌جمهور است. من فکر می‌کنم با همه مجموعه بحران‌های تصنعی و مسائلی که در این سه‌سال‌واندی وجود داشت، دولت آقای روحانی به‌طور نسبی موفق بوده است.
 
 به یک نکته در صحبت‌هایتان اشاره کردید که آن هم بحث نفت بود. یکی از اتفاقاتی که خیلی واضح و مشخص در جریان رفع تحریم‌ها افتاد، همین بحث افزایش میزان صادرات نفت ایران و به‌تبع آن، افزایش عایدات ارزی کشور و ذخایر ارزی خواهد بود. این فربه‌شدن دولت به لحاظ قیمت نفت و ذخایر ارزی، چقدر می‌تواند شرایط را برای انتخاب مجدد آقای روحانی تسهیل کند یا آنکه چقدر ممکن است عرصه را تنگ‌تر کند؟
 
از همان ابتدا که دولت آقای روحانی انتخاب شد، تأکید کردم کار دولت روحانی مشکل‌تر از کار دولت اصلاحات است. علت این پیش‌بینی هم این بود که در دولت اصلاحات، فقط مخالفان سیاسی دولت، با آن مقابله و سنگ‌اندازی می‌کردند و نمی‌گذاشتند کاری انجام شود. اما در دولت آقای روحانی دو گروه بحران‌آفرینی می‌کنند که به نظر من، گروه دوم از گروه اول هم قوی‌تر است؛ گروهی که قبل از دولت روحانی از درآمدهای نفتی بالای ایران، کاملا منتفع شدند و یک‌شبه راه هزارساله رفتند!
 
به‌همین‌دلیل با توجه به شرایط امروز که نفت ایران می‌رود در بستر مناسب‌تری قرار گیرد، یعنی بازگشت به تولید بالای چهار میلیون بشکه در روز و روند افزایش قیمت تا بالای ٥٠دلار برای هر بشکه، دندان طمع خیلی‌ها را تیز می‌کند تا تلاش کنند شرایط را طوری نشان دهند که به این واسطه بتوانند دولت روحانی را عقب بزنند! حالا با هر ابزاری که خواهند داشت، بدیهی است آنها ابزار‌های زیادی دارند. یعنی یادمان نرود تریبون‌های گسترده‌ای به نفع این جریان در کشور وجود دارد.صدها تریبون در کشور است. این تریبون‌ها هر هفته فعال هستند و در قشری از جامعه تأثيرگذارند.... می‌توان از طریق منافع عده‌ای را بهتر جلوه داد و منافع عده‌ای دیگر را بدتر ارائه کرد و شرایط را تغییر داد، زیرا همه اینها روی افکار عمومی تأثيرگذار است.امروز کسانی که تلاش می‌کنند روحانی در عرصه انتخابات حاضر نشود، به نظر من آنهایی هستند که اتفاقا چشم طمعشان به درآمدهای کشور است تا متمرکزشدن بر مسائل سیاسی و انتقادکردن به دولت از این زاویه. درواقع در شرایط فعلی، پرداختن به مسائل اقتصادی برای مخالفت‌کردن با دولت به نسبت مسائل سیاسی بیشتر شده است، چراکه مخالفان احساس می‌کنند دولت می‌خواهد نظم و کنترل‌ بیشتری را به خرج دهد. دولت می‌خواهد کوچک‌تر شود و سیاست‌گذاری‌ها را به سمتی ببرد که بخش‌های دیگری غیر از دولت و خصولتی‌ها بتوانند فعالیت کنند. شما می‌دانید بیش از ٤٠تا ٤٥ درصد تولید ناخالص ملی ایران در اختیار نهادهایی است که دولت بر آنها هیچ‌گونه سیطره‌ای ندارد و نمی‌تواند هیچ‌گونه اعمال نظارت و مدیریتی بر آنها داشته باشد.
 
 این بخش به دلیل شرایط‌ و موقعیت‌هایی که دارند، چندان از وضعیت موجود راضی نیستند. پس درمجموع درآمد نفت از این نظر به ضرر دولت است؛ چراکه دولت برای این منابع برنامه‌ریزی خواهد داشت که این گروه فکر می‌کنند از سهم آنها کم می‌شود!! پس آنها برای جلوگیری از این اتفاق حداکثر تلاش را خواهند کرد! البته واقعیت موضوع این است که وقتی درآمد ملی اضافه شود، این به نفع دولت و مردم است، ولی دلواپسان این را نمی‌پسندند!
 
 می‌خواهم از این صحبت شما بازگشتی به گذشته داشته باشم؛ به سال‌های قبل از ٨٤. یعنی چند سالی که به‌تدریج قیمت نفت افزایش پیدا کرد و میزان ذخیره ارزی حساب ذخیره در آن مقطع مقدار قابل اطمینانی بود. این اطمینان بخشی به لحاظ پشتوانه نفتی منجر به روی‌کارآمدن دولت پوپولیستی شد که به‌استثنای شعارهای نفتی، فضای سیاست داخلی را نسبت به دولت اصلاحات و به نفع جریان‌هایی که از این انتخاب منتفع شدند، تغییر داد. آیا می‌توانیم از این گزاره به یک گزاره کلی‌تر برسیم و این سؤال را طرح کنیم که عامل درآمد نفت و تلورانس آن، چه نقشی در روی‌کارآمدن دولت‌ها و سیاست‌هایی که برای باز و بسته‌شدن فضای سیاسی در نظر می‌گیرند، دارد؟ آیا به‌تنهایی می‌تواند یک عامل تأثيرگذار باشد؟ یا اینکه تک‌عاملی است در کنار سایر عوامل، اما تک‌عامل مهم و اثرگذار.
 
اشاره خوبی کردید؛ اما این موضوع، محدود به قبل از سال ٨٤ نیست. رانت‌ها قبل از سال ٨٤ و حتی قبل از انقلاب هم وجود داشته است. بسیاری از کسانی که کارخانجات آنها بعد از انقلاب مصادره شد، به‌ اين خاطر بود که وام‌های زیاد بانکی گرفته بودند؛ یعنی از رانت استفاده کرده بودند.
 
بعد از انقلاب هم این موضوع ادامه پیدا کرد. احمدی‌نژاد آذرماه سال ٨٤ اعلام کرد من لیستی در جیبم است که این لیست را به وقتش به مردم ارائه می‌کنم و همان موقع لیست بدهی‌های معوق بانکی ایران شش‌هزارو ٨٠٠ میلیارد تومان بود. همان مسئله باعث شد که او یکباره مدیران هفت بانک را تغییر داد. این عددی که احمدی‌نژاد این‌قدر درباره آن تبلیغ کرد و شامل همه معوقات بانکی قبل و بعد از انقلاب می‌شد، روزی که دولت را تحویل گرفت به ٨٨ هزار میلیارد تومان تبدیل شده بود؛ یعنی تقریبا در هشت سال بیش از ١١، ١٢برابر شده بود.
 
این را هم اضافه کنم که رانت‌هایی که تا قبل از دولت ٨٤، ارائه می‌شد، عموما سازنده بودند؛ یعنی اگر فردی مجوزی را از وزارتخانه‌هایی که برای فعالیت اقتصادی پروانه می‌دادند اخذ می‌کرد و با اعتباراتی که با رابطه و بی‌رابطه از بانک‌ها می‌گرفت و سرمایه‌گذاری انجام می‌داد، به‌هرحال در کشور «کار» انجام می‌گرفت؛ یعنی رانت بود ولی رانتی بود که در اقتصاد کشور هم اثر کاملا مثبتی داشت.
 
از سال ٨٤ به بعد این رانت به رانت غارتی تبدیل شد؛ یعنی افراد دنبال این نبودند که مجوز بگیرند و سازندگی انجام دهند، بلکه دنبال این بودند که چگونه می‌توانند این پول را غارت کنند و از ایران خارج کنند؛ مثلا همان آقایی که از وزارت نفت، نفت گرفته و فروخته و الان دو سال و اندی است که پرونده‌اش مطرح است. او حدود ١٢ هزار میلیارد تومانی که عایدش شده متأسفانه از کشور خارج کرده و امروز مسئولان وزارت نفت می‌گویند مجموعا فقط دو هزار میلیارد تومان در ایران ثروت دارد؛ یعنی ١٠ هزار میلیارد تومان این پول از ایران خارج شده است. این نشان می‌دهد که این رانت‌ها، رانت‌های غارتی بوده است.این رانت‌های غارتی یکی، دو مورد هم نبوده است. یعنی از مجموع درآمد ٨٠٠ میلیارد دلاری ایران از نفت و گاز و پتروشیمی در هشت سال دولت احمدی‌نژاد، آنچه به جا مانده، غیر از رکود اقتصادی، تورم و بدهی سنگین برای مردم و دولت، هیچ آثار دیگری نداشته است؛ پس این موضوع نشان می‌دهد که این پول‌ها غارت شده است.حالا آن کسانی که از این غارت‌ها واقعا منتفع شدند و توانستند کیسه‌های بزرگی را بدوزند و عملا توانستند موقعیت‌های بسیار ممتازی برای خودشان قائل بشوند، طبیعی است که حاضرند هر هزینه‌ای بکنند که نتیجه انتخابات تغییر کند. شما حتی در مجلس هم دیدید که وزیر کشور گفت پول‌های کثیف می‌تواند بیاید نتایج انتخابات را تغییر دهد. اگرچه بعدا حرف خود را تغییر داد! بنابراین برای اینکه رئیس‌جمهور را از دور خارج کنند، این پول‌های کثیف می‌توانند خیلی تأثيرگذارتر باشند.به نظر من آنچه شما مطرح می‌کنید، بله درست است. امروز به دلیل میزان رانت‌هایی که از سال ٨٤ به بعد از ناحیه‌ درآمدهای نفتی بالا به دست آمده سبب شده تا رانت‌خواران کماکان چشم به نفت داشته باشند؛ یعنی امیدشان این است که اگر قیمت نفت بالا برود که بعید هم نیست تا ٧٠ دلار در هر بشکه برسد، تلاش می‌کنند دولت متبوع آنها مستقر شود تا بتوانند به اهداف خود برسند.
 
 در این صورت فکر می‌کنید که شرایط برای انتخابات دور دوم روحانی سخت‌تر شود؟
 
تا قبل از فوت آقای هاشمی واقعا سخت‌تر بود؛ چراکه وقتی درآمدهای کشور اضافه می‌شود، در این شرایط دندان‌های تیزتری خودشان را نشان می‌دهند و چون آنها تجربه عملکرد دولت روحانی را دارند، اصلا راضی به آمدن ایشان و تکرار شرایط موجود نیستند، پس هر اقدامی که بتواند به آنها کمک كند تا روحانی را کنار بزند انجام خواهند داد ولی با اتفاق اخیر یعنی «حماسه اکبر» واقعا کار برای آنها دیگر آسان نیست. فوت آقای هاشمی گرمی جدیدی به جامعه دمیده که تا انتخابات ادامه دارد.
 
ولی با همه اینها بایستی برای نابسامانی‌های موجود اقتصادی چاره‌اندیشی اساسی کرد و این «دملی» که در اقتصاد ایران ریشه دوانده است باید عاقلانه جراحی شود.
 
یکی از راه‌ها این است که به‌هرحال این نهادهایی که امروز منابع درخور ‌توجهی از اقتصاد ایران در اختیار آنها قرار داشته، قانونمند شوند و در چارچوب قانون حرکت کنند و کنترل‌های لازم درباره آنها انجام بگیرد؛ اعم از کنترل بر منابع، ثروت و توزیع منابع آنها و اینکه منافع فعالیت این گروه‌ها به چه صورت به مردم بازگرددو یعنی چطور این منابع در خدمت اقتصاد ملی قرار بگیرد و به ثروت عمومی اضافه ‌شود.
 
اگر اتفاقاتی که در بالا اشاره کردم، در کشور رخ ندهد، بدیهی است که چه آقای روحانی مجدد انتخاب شود و چه دولت صالح دیگری سر کار بیاید و قصد آن این باشد که واقعا به نفع مردم کار کند، آن وقت شما مطمئن باشید که با مشکل روبه‌رو می‌شود؛ ولی اگر نظارت صورت بگیرد، طبیعی است که اگر آقای روحانی بتواند ادامه بدهد، خیلی راحت‌تر می‌تواند کار خود را پیش ببرد؛ به چه دلیل؛ به دلیل اینکه چهار سال را تجربه کرده و با استفاده از این تجربه می‌تواند کار مؤثرتری انجام دهد؛ ولی من کار پیش‌رو را مشکل‌ می‌بینم!
 
 نکاتی که به آن اشاره کردید؛ یعنی شکل‌گیری نهادهای مدنی و صنفی قوی از یک سو و از سوی دیگر نظارت آنها در زمینه شفاف، طبیعتا در ماه‌های مانده تا انتخابات، نتیجه نخواهد داد. در مجموع با این شرایطی که هست، فکر می‌کنید که وضعیت چقدر به نفع روحانی است و چقدر به ضرر او است؟
 
ببینید! مجموعه شرایط نشان می‌دهد آن کسانی که از این تریبون‌های مختلف می‌توانند بهره‌مند شوند، به‌نوعی مخالف آمدن آقای روحانی هستند؛ حتی با سیاه‌نمایی‌های خود تلاش می‌کنند شرایط را به‌گونه‌ای ارائه دهند که شما نمونه‌های آن را می‌بینید. برخورد با کنسرت‌‌ها، برخورد با سخنرانی‌ها و... همه‌ اینها ناشی از این است که نشان بدهند دولت مشکل دارد؛ اما یادتان باشد، سال ٩٢ هم به‌هیچ‌وجه ارزیابی‌ها مبنی ‌بر این نبود که آقای روحانی می‌تواند بیاید. حضور مردم، جدی‌شدن همین احزاب ‌نیمه‌کاره‌ای که موجود هستند و احساس نگرانی و بحرانی که در اداره‌ کشور بین فعالان سیاسی و اقتصادی ایجاد شده بود، باعث شد که انتخابات نتیجه‌ دیگری داشته باشد.
 
امروز با توجه به اتفاقات اخیر تمام آنچه آنها سرِ هم کرده بودند با حضور گسترده مردم در روز ٢١ دی پنبه شد، شرایط امروز خیلی مناسب‌تر از اسفند ٩٤ است که همه اصلاح‌طلبان درجه یک و دو و سه رد صلاحیت شدند. مردم به حضور خود در پای صندوق رأی و ارزش رأی خود واقف شده‌اند.
مردم وقتی به آن‌همه تبلیغ توجه نکردند، بیان‌کننده شرایط جدید در نوع تفکر و شناخت مردم از مجموعه شرایط کشور است.
 
البته این شناخت از مردم نبايد خوش‌‌خیالی به‌ دنبال داشته باشد. کماکان بايد احزاب، انجمن‌های سیاسی و اِن‌جی‌او‌ها با استفاده از فرصت ایجاد‌شده در ایجاد هماهنگی بیشتر گام بردارند و با برنامه‌ریزی همه‌جانبه در ایجاد سازمان رأی و نظارت بیشتر تلاش گسترده‌تری برای حضور در یک انتخابات پرشور داشته باشد؛ چون همان‌طوری‌که گفتم، به‌هرحال تعداد تریبون‌های فعال، همه ابزارهایی هستند که استفاده از آنها برای طرف مقابل به‌راحتی میسر است. فقط حضور گسترده مردم است که می‌تواند فضا را تغییر دهد.
 
 دو نکته وجود دارد. اولا فکر می‌کنید این ثبات ارزی و ثبات درآمدی که ممکن است از این به بعد در این دولت حاصل شود، چقدر به بازشدن یا بسته‌شدن فضای سیاسی می‌تواند کمک کند؟ نکته دوم اینکه اگر بخواهیم به طور مشخص دستاورد مشخص برجام در این یک‌سال‌و‌ اندی را افزایش فروش و صادرات نفت در نظر بگیریم، نتیجه این دستاورد هنوز در زندگی مردم ملموس نیست و عامه مردم با مشکلات عدیده‌ اقتصادی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند. فکر می‌کنید با ادامه این وضعیت باز هم مردم پای صندوق‌های رأی بیایند؟
 
یک مثال بزنم. بحران اقتصادی، مثل یک بیماری مهلک است. وقتی مریضی تا پای مرگ رفته است و بگویند که راه علاج آن بیماری پیدا شده است، بیمار از مرگ نجات پیدا می‌کند؛ اما همچنان نیازمند مراقبت است که توان گذشته خود را باز یابد. شما نمی‌توانید توقع داشته باشید مریض در یک هفته مجددا به شرایط قبل از بیماری خود باز گردد.اقتصاد هم همین است.  
 
اقتصادی که کاملا رانت غارتی در آن حاکم شده و دچار بی‌نظمی شدید، بی‌انضباطی مالی و رعایت‌نکردن قانون شده بود، با تدبیر برخی امور که از ژانویه سال گذشته آغاز شده، نمی‌توانید توقع داشته باشید که این اقتصاد بحران‌زده فورا سالم شود. این اقتصاد بیمار، زمان می‌خواهد تا بهبود یابد؛ اما دولت روحانی این موضوع را به صورت روشن و با زبان ساده با مردم در میان نگذاشته است. من منکر این نیستم که دولت روحانی کاستی‌هایی دارد؛ اما یادمان نرود که این دولت در دو سال گذشته همه بودجه‌ خود را صرف پرداخت حقوق و یارانه می‌کند و اصلا منابع دیگری نداشته که به وسیله آن کار انجام دهد. اینها همه‌ نشان‌دهنده این است که دولت متورم سنگینی است که تکان‌دادن آن خیلی کار مشکلی شده است، مگر اینکه واقعا روحانی بتواند یک برنامه خیلی روشن و مشخصی به مردم ارائه بدهد و بعد هم مردم به کمک او بروند و بتوانند شرایط را عوض کنند. البته مردم هم باید بدانند همین‌قدر هم که دولت نگذاشته سفره مردم بیشتر از این خالی بشود، به نظر من کار بزرگی کرده است.
 
شما یک مقایسه بکنید ونزوئلا را که امروز تورمش به حدود ٤٨٥ درصد رسیده است؛ کشوری که اصلا تحریم نداشته و فقط مشکل درآمد نفت داشته است؛ یعنی اگر دولت روحانی نبود و این فشارها را نیاورده و این تحمل‌ها را به خرج نداده بود، تورم امروز کشور بالای صد درصد بود؛ یعنی اگر همان جریان قبل از سال ٩٢ ادامه پیدا می‌کرد کشور با چنین شرایطی روبه‌رو بود!!
 
عده‌ای فکر می‌کنند که پایین‌آوردن تورم یعنی ارزان‌شدن. معنی پایین‌آوردن تورم، ارزان‌شدن نیست. شما در واقع جلوی سرعت گران‌شدن را می‌گیرید. قیمت‌ها زمانی می‌تواند ارزان شود که رشد اقتصادی‌ به سمت هشت درصد رفته و مستمر بشود؛ یعنی اگر رشد اقتصادی کشور چهار یا پنج سال به طور مستمر بالا برود و بتوانند تورم را کنترل كنند، آن زمان پول ملی ارزش پیدا می‌کند و با ارزشمندشدن پول ملی شما احساس ثروت می‌کنید.
 
آنچه امروز مردم را مستأصل و سفره مردم را خالی كرده، پایین‌آمدن شدید ارزش پول ملی است. کارگری که سه سال پیش ماهی یک ‌میلیون تومان می‌گرفته، اگر امروز هم همان یک میلیون تومان را بگیرد، قدرت خریدش کمتر از ٦٠٠هزار تومان است؛ یعنی قدرت خرید پایین آمده است.  مردم عموما به این مسئله توجه نمی‌کنند که سقوط ارزش پول چه مشکل بزرگی است. باید توجه داشت بین سال‌های ٩٠ تا ٩٢ یکباره قدرت خرید مردم یک‌سوم شد.  
 
این آثار مترتب آن دوره است؛ چراکه این دوره پول ملی تغییرات زیادی نداشته است. در آن دوره بود که آن تغییرات وحشتناک به وجود آمد و باوجود آن درآمدهای زیاد، یک‌دفعه ارزش پول ملی از دست رفت و دلار از هزارو ٢٠٠ تومان به سه‌هزارو ٦٠٠ تومان رسیده اینجا دلار نیست که گران می‌شود، بلکه ریال است که بی‌ارزش می‌شود و در این وضعیت به طبقه پایین فشار می‌آید. اگر امروز می‌بینیم خط فقر در ایران بیش از ٣٠ درصد مردم جامعه را دربر گرفته، به دلیل این است که ارزش درآمد مردم به‌شدت کاهش پیدا کرده و آن پولی که دارند، برای اداره زندگی آنها کافی نیست. قیمت اجناس ممکن است در این دو سال خیلی گران نشده باشد، ولی منابع مردم برای اداره زندگی‌ كافي نیست. این موضوع برای مردم به‌راحتی تبیین نمی‌شود. متأسفانه رسانه‌ها می‌نویسند دلار گران شد؛ درحالی‌که بايد بنویسند ریال ارزش خود را از دست داد.
 
 فکر می‌کنید در این شرایط، اینکه یکباره بحث فیش‌های حقوقی مطرح می‌شود و از طرف دیگر بحث گورخواب‌ها، چقدر ممکن است به کمک جریانی بیاید که...
 
گفتم در چند ماه باقی‌مانده از عمر دولت حاضر، همه کسانی که رانت‌های غارتی نصیب‌شان شده است، حاضر هستند هزینه کنند و جنگ‌های روانی متعددی را در جامعه به‌وجود بیاورند. همین مثال‌هایي که شما مطرح کردید، واقعا عینی است. من می‌خواهم سؤال کنم همه این حقوق‌های اضافه‌ای که پس گرفتند و طبق اعلام دیوان محاسبات کمتر از ٣٠ میلیارد تومان بوده است، چه نسبتی با ١٢ هزار میلیارد تومان بابک زنجانی دارد؟ اصلا مي‌توان آن را ‌قیاس كرد؟! اصلا با همان پول دکل گمشده مقایسه کنید، ببینید امكان مقايسه اینها با همدیگر وجود دارد؟! آیا به آن مسائل آن‌قدر پرداخته شد که به اینها پرداخته شده؟! آنهایی که این مسائل را مطرح می‌کنند، خودشان هم می‌دانند واقعا حجم این پول را نمي‌توان اصلا با شعاری که آنها می‌دهند ‌قیاس كرد؛ اما آنها طور دیگری روی موضوع مانور می‌دهند. آنها به آدمی که دو میلیون تومان حقوق می‌گیرد، می‌گویند می‌دانی فلانی ماهی ٣٠ میلیون تومان حقوق می‌گرفته است! مردم تفاوت ٣٠ میلیون را با دو میلیون خیلی راحت می‌فهمند.
 
شما به بيشتر مردم بگویید سه ‌هزار میلیارد تومان مملکت را چاپیدند یا ١٢ هزارمیلیارد تومان به غارت رفت؛ مردم اصلا این عدد برایشان مفهومی ندارد. ولی برای آنهایی که می‌نشینند و این داستان‌سرایی‌ها را می‌کنند، کاملا مفهوم دارد؛ یعنی آنها می‌دانند واقعا قضیه نوشتن «مار» و کشیدن شکل «مار» است!
 
یا در بحث گورخوابی، مگر شما فکر می‌کنید آلونک‌هایی که همین جا در دوروبر تهران وجود دارد، خیلی بهتر از گور است!؟ شرایط بهتری از گور دارد!؟ اینها جدید به وجود آمده است؟! شما ورودی کرج را ببینید که از ٢٠ سال پیش تا الان چقدر آلونک ساخته شده!؟ خب این آلونک‌ها برای کیست! یک عده دارند در آنها زندگی می‌کنند. استاندارد زندگی در آنها چیزی شبیه همان گور است؛ چرا در این مدت هیچ‌کس صدایش درنمی‌آید! مگر تعدادشان کم است. شما در حاشیه‌ این شهرها بروید؛ می‌بینید تعداد درخور توجهی از این آلونک‌ها وجود دارد.
 
سازمان جهانی برنامه توسعه انسانی (سازمان ملل) در گزارشی که در سال ٢٠١٤ ارائه کرده، اعلام می‌کند ١,٢٥ درصد جمعیت ایران در مکان مناسبی زندگی نمی‌کنند. پس این پدیده، پدیده جدیدی نیست. این ١.٢٥ درصد هم ناشی از سه سال دولت روحانی نیست، بلکه ناشی از همه مشکلات مدیریتی است که در تمام سال‌هایی که گذشته، حادث شده است. چطور در آن دوره‌ها هیچ صدایی درنیامده و هیچ‌کس نگران زندگی آنها نشده است. مگر همین الان کسانی که در روستاهای دوردست بندرعباس، جیرفت و... زندگی می‌کنند، فکر می‌کنید واقعا زندگی آنها خیلی بهتر از گورخوابی است؟
 
این جواب سؤال اول شماست؛ می‌خواهم بگویم آن کسانی که اتفاقا استفاده‌های میلیاردی و هزارمیلیاردی بردند، آنها دارند این سورنا را از سر گشادش می‌زنند. نگرانی‌ آنها هم اصلا خانواده گورخواب و فقیر یا کسی که گرسنه است یا دختری که متأسفانه در ١٢ سالگی از خانه فرار کرده یا اینکه سن اعتیاد به زیر ١٥ سال آمده، نیست. آنها نگران جیب خودشان هستند. آنها مي‌توانند درباره هر مسئله‌ این‌چنینی را در کشور خوب مانور داده و به نوعی آن را در ذهن مردم انعکاس دهند که بتوانند سوء‌استفاده خودشان را از آن داشته باشند؛ وگرنه آنها هم می‌دانند این مشکلات مربوط به چهار سال اخیر نیست و ریشه در گذشته دارد، ولی چون قرار بر سیاه‌نمایی دارند، از این ابزار‌ها سوءاستفاده می‌کنند. البته نبايد شک کرد که نگرانی‌های بزرگی برای کشور و دولت وجود دارد، ولی نبايد مسبب آنها را این دولت تلقی کرد.