پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : عصرفردا نوشت: گویا احمدینژاد قصد آن ندارد که دست از بازیهای سیاسی خود بردارد. او از یک سو در تمام این سالها بر پایبندی به ارزشهای اسلامی تاکید کرده است و خود را رئیس جمهور انقلابی و اسلامی خوانده که میخواهد با آنچه که به تعبیر او انحراف در گذشته بوده را پاکسازی کند و از سوی دیگر با موضع گیری هیگاه و بیگاه مساله سازش صدای بزرگان جناح راست سنتی ایران را در میآورد. شاید بهتر باشد این چنین روایت کنیم که احمدینژاد در تمام این شش سالی که از عمر دولتش گذشته دو رویه کاملن متضاد داشته است. یکی آنجا که خواسته دل بزرگان سنتی جناح محافظه کار ایرانی را به دست آورد و اعتبار آنان را سرمایه دولت خود کند و دیگری آنجا که خواسته است دل گروهی را به دست آورد که به تعبیر یاران نزدیک او طیف خاکستری جامعه به شمار میآیند و به دنبال آزادیهای اجتماعی هستند و نه سیاسی. اگر برای گروه اول از ضرورت اجرای احکام اسلامی حرف میزند برای گروه دوم هم برنامهها و نامههایی در جیب دارد که غیرقابل باور تصور مینماید.
دو ره پیداست
احمدینژاد هنگامی که از شهرداری تهران راهی پاستور شد در راس تیم فرهنگی دولت خویش چهرهای را به کار گرفت که در سالهای گذشته ذرهای برای حمله به سیاستهای فرهنگی و اجتماعی اصلاح طلبان کم نگذاشته بود. صفار هرندی که از روزنامه کیهان به وزارتخانه آمد نماد نگاه محافظه کاران سنتی بود به وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه. به گفته خود او ماموریتش ایستادن در مقابل سیاستهای تهاجمی در عرصه فرهنگ بود و در این راه به اهالی قلم توصیه کرد به گونهای بنویسند تا نهادهای نظارتی ناچار به سانسور نشوند. در مجلس هفتم کسی در مخالفت با صفار هرندی سخن نگفت تا میزان اعتماد اصول گرایان به صفار هرندی نمایان شود. اصول گرایان امیدوار بودند با حضور صفار هرندی در وزارت خانهای که در دولت اصلاحات به گفته برخی از آنها «خون به دل» بزرگان کرده بود مروج سیاستهای ناب انقلابی باشد.
اگر صفار هرندی رو جلد مورد علاقه محافظه کاران سنتی و اصول گرایان بود، رو جلد دیگری هم داشت تیم احمدینژاد که زمان میخواست تا خودی نشان بدهد و جای جلد اصلی را بگیرد و نماد دولت اصولگرایان جوان شود.
تصویر شماره یک: مشاوری با موهای بلند
در فضای داغ تبلیغات انتخابات سال ۸۴، احمدینژاد برای بیان دیدگاههای فرهنگی خود چهرهای را به تلویزیون فرستاد که سیمایی متفاوت با اصول گرایان داشت؛ مهدی کلهر با موهای بلندی که در پشت سر بسته شده بود. او در مقابل حسین مرعشی نشست و در آن مناظره به گواه بینندگان پیروز از میدان بیرون آمد. کلهر بعدها نیز در مقام مشاور رئیس دولت مواضعی گرفت که چندان خوشایند اصول گرایان نبود. او سانسور را کاری احمقانه میدانست، از تلویزیون خصوصی دفاع میکرد و خواستار آزاد سازی ماهواره بود: «اینجا تنها بحث ماهواره مطرح نیست. بحث مهم این است که ما به توانایی برخورد فعال برسیم اما راهبردی که بخواهد بر مبنای سانسور باشد، فاجعه است. هر حکومتی که سانسور را راهبرد قرار بدهد، احمق است. نمیتوان یک آدم را ۵۰ سال در لوله آزمایشگاهی نگاه داشت، زیرا این آدم در برخوردش با اولین ویروس، میمیرد. خیلی از تمدنها به همین دلیل مردند. چرا میگویند در اصول دین تقلید نکنید؟ بچه باید حودش اصول را قبول کند اما آیا در تربیت گلخانهای این امر امکان دارد؟ آیا افکار بد و شیطانی فقط از طریق ماهواره میآید؟ یعنی قبل از اختراع ماهواره همه افراد کره زمین و مسلمین از نظر ذهنی عاری از شیطان بودند؟..... در مورد همین دوچرخهسواری خانمها؛ من سؤال کردم که بالاخره در گذشته دور، زنان الاغ سوار نمیشدند؟ چرا الاغسواری زنان حرام اعلام نشد؟ الان فرق پالان الاغ با زین دوچرخه در چیست؟» نماینده رئیس دولت درشورای نظارت بر صدا و سیما هنگامی که مدعی شد شهدای دوران دفاع مقدس تحت تاثیر فیلمهای وسترن بودهاند، جای خود را به حسین مظفر داد و بعد از انتخابات سال ۸۸ دخترش در یک جشنواره فیلم به خارج از کشور پناهنده شد و سرانجام در سال ۸۹ از حلقه مشاوران احمدینژاد حذف شد.
تصویر دوم: تمام قد از آقای خاص
اگر کلهر پیش از انتخابات خبر ساز شده بود، بعد از تشکیل دولت چهرهای دیگر نیز حضور داشت که میتوانست به سرعت همه نگاهها را به خود جذب کند. اسفندیار رحیم مشایی و احمدینژاد از سالهای دور کنار هم بودند؛ همان زمان که هر دو به غرب کشور رفته بودند و سالهای بعد به تهران بازگشتند تا در شهرداری و به فاصله کوتاهی در پاستور به هم برسند.
مشایی که در شهرداری تهران رئیس سازمان فرهنگی و هنری شهرداری بود در دولت نهم عهده دار ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شد. اما این تمام مسوولیت و اختیار مشایی در دولت نبود. او در دولت دهم البته مقامهای فراوانتری به دست آورد و به اعتقاد بسیاری ایدئولوگ دولت دهم شد و البته به گمان برخی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سایه و به گمان برخی دیگر رئیس دولت سایه.
مواضع و گفتار مشایی در همان سالهای نخستین دولت بسیاری از محافظه کاران سنتی را رنجاند. او مدعی دوستی میان ملت ایران و اسرائیل شد؛ اظهار نظری که واکنشهای تندی را در پی داشت. نمایندگان مجلس خواستار برخورد با او شدند و دانشجویان در مقابل محل کارش تجمع کردند. رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه از سخنان او انتقاد کرد. او در اظهار نظر دیگری حجاب را در ایران اختیاری دانست و استفاده از رنگ سیاه را مکروه خواند. مشایی چند باری هم به اظهار نظر در خصوص اسلامشناسی پرداخت و مدعی شد: دوران اسلام گرایی رو به پایان است و پیامبران الهی سوء مدیریت داشتهاند. این اظهار نظرها هر کدام با واکنش تند مقامهای سیاسی و مذهبی روبرو شد.
تصویر شماره سه: حرکات موزون در حضور آقای خاص
اما نخستین اعتراضها هنگامی بلند شد که خبر رسید رئیس سازمان میراث فرهنگی در ترکیه به مجلسی رفته است که در آن زنان بیحجاب رقصیدهاند. رحیم مشایی در آغاز حضور در چنین مراسمی را تکذیب کرد و مدعی شد که هنگام آغاز رقص جلسه را ترک کرده است. اما سعید ابوطالب نماینده اصول گرای مجلس وقت چنین ادعایی را بیاساس دانست و از فیلمی سخن گفت که برگزارکنندگان مراسم برای تمام کشورهای شرکت کننده در همایش ارسال کردهاند. بعد از این بود که مشایی «رقص» را هنر خواند نه لهو لعب که از دید بسیاری از کشورها حرام نیز نیست. او البته چند سال بعد هنگامی که احمدینژاد برای آئین آغازین بازیهای آسیایی به قطر رفته بود در یادداشتی به منتقدانش گفت: در صورتی که آنچنان صحنههایی در افتتاحیه بازیهای آسیایی قطر با حضور آقای احمدینژاد نیز انجام شد، پس چرا تنها مشایی باید برای شرکت در چنین جلسهای مورد سؤال و انتقاد قرار گیرد. او البته چندی بعد هم در یک مراسم قرآن را با رقص و دف بر روی صحنه آورد و یک بار نیز در پاسخ به اعتراض بزرگان به موسیقی مدعی شد کسانی که میگویند موسیقی حرام است توان درک آن را ندارند. حضور او در نمایشگاه عکس هنرپیشههای سینمایی چون هدیه تهرانی و لیلا اوتادی و عکس گرفتن با آنها تصویر دیگری بود از مشایی که دل خیلیها را آزرد و البته تلاش داشت دل بسیاری دیگری را به دست آورد.
تصویر شماره چهار: پا گذاشتن در منطقه خطر
مشایی که در دیدارش با خبرنگار ترک از آزادی حجاب سخن گفته بود، چندی بعدنیز گفت: دوران اسلامگرایی به پایان رسیدهاست. البته این دوره تمام نشده بلکه رو به پایان است. و یا در جایی دیگر اظهار داشت: اگر قرار باشد طی چند هزار سال فقط چند صد ابوعلیسینا به وجود آید افتخارآمیز نیست. حضرت نوح با ۹۵۰ سال عمر نتوانست مدیریت جامع کند چرا که عدالت را ایجاد نکردهاست. آمدن پیامبران در طول تاریخ برای تمام شدن دورههای قبلی پیامبری بودهاست اگر هر پیامبر مدیریت درستی میکرد عدالت برقرار میشد. این سخنان با واکنش تند سیاسیون و مقامات مذهبی روبرو شد. به گونهای که که صادقی تهرانی یکی از مراجع تقلید ابقاء رحیم مشایی در هر سمتی را حرام دانست. اما هیچ کدام اینها سبب نشد که احمدینژاد او را کنار بگذارد. مشایی نیز در راستای آنچه که اصول گرایان از آن بحران سازی برای دولت یاد میکردند ناگهان نظریهای را به زبان آورد که به گواه بزرگان دینی خلاف نص صریح قرآن بود. او مدعی شد که قطعا حج در آینده به افراد غیر مسلمان نیز اختصاص خواهد یافت. شاید در راستای همین دیدگاه بود که او سازمان حج و زیارت را نیز به سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری الحاق کرد و در حالی که رئیس سازمان در عربستان سعودی حضور داشت حکم به برکناری او داد. این بار اما نماینده رهبری در سازمان حج و زیارت در مقابل این رفتار مشایی ایستاد و حکم سرپرست جدید را غیرقانونی خواند: از آنجا که موضوع حج و زیارت از شئون ولی فقیه است و بر اساس اطلاع واصله الحاق سازمان حج به میراث فرهنگی بدون اخذ نظر از مقام معظم رهبری انجام شده و حکم انتصاب سرپرست جدید نیز بدون هماهنگی با اینجانب صادر شده این اقدام مبنای قانونی ندارد.
تصویر شماره پنج: کوورش آسوده بخواب
کارنامه مشایی در میراث فرهنگی و پاسداری از آثار تاریخی ایران چندان درخشان نبود. در دوره مدیریت او بود که آبگیری سد سیوند آغاز شد. سرباز هخامنشی ایران در امریکا حراج شد، رونوشت کتاب «قانون» ابوعلی سینا در موزه همدان به سرقت رفت. متروی اصفهان تاریخیترین بافت اصفهان را نشانه گرفت و یک کتیبه هخامنشی یافت شده در جزیره خارک که گفته میشد سندی در باره خلیج فارس است، مخدوش شد. با تمام اینها اما مشایی همواره از فرهنگ و مکتب ایرانی سخن میگفت و منشور حقوق بشر کوروش را برای چند مدتی به ایران آورد. او در چند سال اخیر بارها بر زنده کردن مکتب ایرانی پافشاری کرده است و امسال نیز جشن نوروز را برای نخستین بار بعد از انقلاب برگزار کرد. این رفتار مشایی نیز چون دیگر رفتارهای او با انتقاد تند مراجع تقلید و سیاست پیشگان اردوگاه مشترک اصول گرایان و محافظه کاران سنتی روبرو شده است. اما او بر این باور است که از مکتب اسلام دریافتهای متنوعی وجود دارد اما دریافت ما از حقیقت ایران و حقیقت اسلام، مکتب ایران است و ما باید از این به بعد مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم.
تصویر شماره شش: رئیس دولت در آفساید
بسیاری از نزدیکان احمدینژاد تلاش میکنند که رئیس دولت را از رفتار و گفتار نزدیکان به او مبرا بدانند و حساب او را جدا کنند. اما واقعا احمدینژاد در کدام سمت این دو قطب قرار میگیرد؟
او در جمع بزرگان حوزههای علمیه در نقد سیاستهای فرهنگی دولتهای پیشین گفته بود: فضای فرهنگی سه سال پیش کشور را در ذهنتان ترسیم کنید. یادمان هست چه مقالاتی در روزنامهها مینوشتند. بیقیدی از تریبونهای رسمی ترویج میشد. این مربوط به زمان طاغوت نیست، مربوط به سه چهار سال قبل است. اندیشة دینی با ترفندهای مزورانه تحت سنگینترین هجمهها و اندیشة بیدینی و لیبرالی و سکولار مورد حمایت قرار میگرفت. امروز کجا هستیم؟ به فضل الهی من این را با افتخار اعلام میکنم که ادبیات دولت ادبیات دینی است. آرمان دولت آرمان دینی است. ما به عشق حاکمیت دین وسط صحنه هستیم و داخل و خارج سختیها را تحمل میکنیم و شب از روز نمیشناسیم. اما او در سالهای نخست حضورش در راس قوه مجریه تصمیم اتخاذ کرد که با موضع گیری رسمی مراجع تقلید روبرو شد.
جعفر پناهی فیلمی دارد که هیچگاه اجازه اکران عمومی نیافت. او در این فیلم به ماجرای دختران ایرانی پرداخته بود که شوق تماشای مسابقه فوتبال داشتند و میخواستند به استادیوم راه یابند و برای این خواست تلاشهای بسیاری کردند. اگر چه این فیلم امکان نمایش عمومی نیافت اما اگر نبود مخالفت مراجع تقلید رئیس دولت نهم این خواست دختران ایرانی را برآورده میکرد. او در نامهای به علی آبادی رئیس وقت سازمان تربیت بدنی خواستار این شد که بهترین جای ورزشگاهها برای تماشای مسابقات فوتبال به بانوان اختصاص یابد. این نامه با واکنش تند مراجع تقلید روبرو شد. آیات عظام مکارم شیرازی، میرزا جواد تبریزی، فاضل لنکرانی، صافی گلپایگانی و نوری همدانی مراجع تقلیدی بودند که نسبت به این تصمیم احمدینژاد واکنش نشان دادند و خواستار مشورت او با صاحب نظران شدند. نمایندگان مجلس نیز از دیگر مخالفان این دستور رئیس دولت بودند. شریعتمداری در کیهان بر تصمیم احمدینژاد خرده گرفت و از او خواست تا با تصمیمهای شتاب زده دل دشمنان را شاد نکند. سرانجام چند روز بعد از دستور احمدینژاد، سقاء بیریا که مشاور دولت در امور روحانیون بود از پس گرفتن نامه خبر داد تا دختران ایرانی همچنان در آرزوی وروود به ورزشگاه بمانند.
او البته پیش از این و در تبلیغات انتخابات سال ۸۴ گفته بود مشکل ما چند تارموی دختران و پوشش آنها نیست. اظهار نظری که به دیدگاه کلهر نزدیکتر بود و او نیز در مناظره با مرعشی بر آن تاکید داشت و یا در واکنش به طرح عفاف، سعی کرد از دولت رفع مسوولیت کند و الهام در مقام سخن گوی دولت مدعی شد که دولت از آن بیخبر است و مشایی نیز به کنایه از خبرنگاری پرسیده بود: اینکه میگویی یعنی چه؟
تصویر آخر: رانده شده
محافظه کاران سنتی خیلی امیدوار بودند تا احمدینژاد حساب خود را از مشایی جدا کند و به دامان اصول گرایان واقعی بازگردد و راه را بر آنچه که جریان انحرافی میخوانند ببندد، اما گویا رئیس دولت نه تنها قصد آن ندارد که از یاران نزدیک خود کناره بگیرد بلکه در باره برخورد با آنان هشدار هم میدهد و خود به میدان میآید و در مخالفت با طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و تاسیس دانشگاههای تک جنسیتی و اخراج اساتید امریه صادر میکند. این بار نه رحیم مشایی که خود احمدینژاد صدای محافظه کاران سنتی را بلند و بلندتر کرده است به گونهای که برخی از مراجع تقلید از شنیدن این اظهار نظر احمدینژاد متاسف شدهاند. حالا خود احمدینژاد روی جلد آمده است و خودی نشان داده.
شاید او نیز چون برخی از نزدیکانش تصور میکند که با این رفتار و موضع گیری اگر چه ممکن است برخی از بزرگان محافظه کار رنجیده شوند اما در مقابل میتواند رای و دل طیف خاکستری جامعه را به دست آورد. او سالها قبل از صفار هرندی به عنوان نماد محافظه کاران سنتی گذشته و تلاش میکند تا خود را مبرای از آنان نشان دهد اما آیا این رفتار او را به آنچه که میخواهد میرساند یا تصویر آخری که از دولت او به جای میماند «رانده از اینجا و مانده از آنجا» خواهد بود؟