«فقط دانشگاه نیست که مسوول پرورش میدهد، گاهی مسوولیت هم استاد دانشگاه میپروراند. در هر دو حالت در یک نکته فرق چندانی وجود ندارد؛ شهرت استاد، از هر نوعی، کلاس و دانشگاه را تحت تأثیر قرار میدهد. گاهی با اعتراض دانشجویان همراه میشود، گاهی محافظانی میروند و میآیند، گاهی شرایط عجیب و غریبی بر کلاس حاکم میشود و گاهی هم از امتیازات مسوولیت و شهرت استاد میشود استفاده کرد.»
به گزارش انتخاب، هفتهنامه تماشاگران امروز نوشت: «رابطه بین مسوولیت و استادی در ایران رابطهای دو طرفه است. تدریس در دانشگاه انگار که آخرین پله موفقیت است و مسوولی که استاد نباشد، سعی میکند این کمبود را در خود جبران کند. به همین دلیل فقط دانشگاه نیست که مسوول پرورش میدهد و گاهی مسوولیت هم استاد دانشگاه میپروراند.
در هر دو حالت در یک نکته فرق چندانی وجود ندارد؛ شهرت استاد، از هر نوعی، کلاس و دانشگاه را تحت تأثیر قرار میدهد. گاهی با اعتراض دانشجویان همراه میشود، گاهی محافظانی میروند و میآیند، گاهی شرایط عجیب و غریبی بر کلاس حاکم میشود و گاهی هم از امتیازات مسوولیت و شهرت استاد میشود استفاده کرد. دانشگاه، مدینه فاضله بسیاری از مشاهیر است و جایگاه استادی، جایگاهی رفیع دانسته میشود. بسیاری از آنها هم در اوج مشغله حاضر به رها کردن درس و دانشگاه نیستند؛ حتی اگر به قیمت کشاندن دانشجویان به نهاد ریاستجمهوری باشد. تعداد افراد اینچنینی که در دانشگاههای مختلف کشور تدریس میکنند، اصلاً کم نیست و البته دسترسی به آنها هم کار دشواری است.
آنچه میخوانید نمونههایی از افراد شهیری است که شهرتشان را مدیون کار دانشگاهی نیستند و عوامل بیرونی در این شهرت دخیل بوده است. شهرتی بیشتر از آن چه یک استاد دانشگاه دارد.
دکتر سلیمانی، از دولت به دانشگاه
پرشیا با شیشههای دودی و دو نفر با تهریش جلوی دانشکده برق دانشگاه علم و صنعت ایستاده بودند. این تصویر برای دانشجویان برق بین سالهای ۸۴ تا ۸۸ آشناست. محمد سلیمانی از جمله کسانی است که محمود احمدینژاد با خود از علم و صنعت به دولت برد. کمی بعد از حضور او در دولت اما دل دانشجویان برایش تنگ شد. سلیمانیِ وزیر کمتر از زمانی که مسوولیتی نداشت، درس ارائه میداد. سختگیر اما خوشنمرهتر از دیگران بود و وزیر شدن او دانشجویان را از نمرات بهتر محروم کرده بود. کلاس که تمام شود پرشیا و سیلمانی و محافظها خیلی زود دانشگاه را ترک میکنند تا به وزارت ارتباطات یا جایی مرتبط با مسوولیت بیرونی او برسند. حالا او رخت نمایندگی مجلس را هم از تن به در کرده و با مصاحبههای گاه به گاه علیه دولت فعلی، به درس و پژوهش خود در دانشگاه میپردازد.
اعتراض ممنوع
«شما حق اعتراض ندارید»؛ این پاسخ عباسعلی کدخدایی، مدیر پیشین گروه حقوق عمومی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به دانشجویان معترض بود. کدخدایی بعد از آیتالله جنتی، شناختهشدهترین عضو شورای نگهبان در این سالها بوده است. سخنگوی شورای نگهبان در دوری کوتاهمدت خود از شورای نگهبان، حضور بیشتری در دانشگاه داشت و مدیریت گروه حقوق عمومی را بر عهده گرفت.
در همان گروه، استادانی حضور دارند که شرایط ویژهای برای کلاسشان دارند و وسواس زیادی حتی روی لباس دانشجویان خود دارند. کدخدایی بر خلاف تصور از این جنس استادان نیست و کلاسهایش هم کاملاً مرتبط با موضوع است. او «دانشجو حق اعتراض به شیوه و سطح استاد را ندارد» را همان زمانی به زبان آورده است که مدیر گروه بوده. دانشجویان به شیوه و سطح تدریس یکی از استادان معترض بودهاند اما کدخدایی برای آنها حق اعتراض قائل نبود و نگران شأن استادی بود.
دانشجویانش این واکنش را ناشی از تعصب صنفی او و تمایلش به حفظ احترام استادان دانشگاه میدانند و نه چیز دیگری. کدخدایی حالا با وجود مسوولیت های متعدد عضویت در شورای نگهبان، سخنگویی همین شورا و ریاست دفتر رئیس مجلس خبرگان رهبری حضور پر رنگی در دانشگاه ندارد. در همین گروه، الهام امینزاده، معاون حقوقی سابق دولت فعلی هم حضور دارد و البته جمشید ممتاز که اگر چه در میان عموم مردم ایران شناخته شده نیست اما به واسطه حضورش در کمیسیون حقوق بینالملل سازمان ملل شهرتی بینالمللی دارد.
دکتر خلبان، سردار، شهردار، استاد
شهردار تهران هم عضو هیأت علمی دانشگاه تهران است. محمدباقر قالیباف هر چند مشغولیت زیادی در اداره پایتخت دارد، علاوه بر استادی دانشگاه، مشاور رئیس دانشگاه تهران هم هست. اگر چندان اثر و خبری از او در کلاسهای درس منتشر نمیشود، تعداد مقالاتی که در رزومه او وجود دارد نشان میدهد او چندان هم در حوزه علمی بیکار نیست. قالیباف که ناگهان به عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه تهران پذیرفته شد، کمکهای زیادی هم به طرح توسعه دانشگاه تهران کرده است.
خانم شهردار حرف سیاسی نمیزند
همسر قالیباف هم مانند او استاد دانشگاه است. زهراسادات مشیر تا همین چند سال پیش در دانشگاه جامع علمی - کاربردی تدریس و کلاسهایش را هم در خانه اندیشمندان علوم انسانی در خیابان ورشو تهران برگزار میکرد حالا اما مشیر از چهار سال پیش عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد واحد تهران شمال است. حضور یکباره او در واحد تهران شمال هم با ابهام همراه بود. مدیر گروه جامعهشناسی این واحد دانشگاه آزاد یکباره اعلام میکند که زهرا مشیر چه درسهایی را در چه روزهایی تدریس خواهد کرد. به همین دلیل اوایل حضور او در دانشگاه با موضع به نسبت منفی دانشجویان و برخی استادان همراه بوده است.
او نیز رابطه خوبی با دانشجویان و استادان نداشته است و گفته میشود هنوز هم رابطه خوبی با استادان ندارد. با وجود موضع اولیه، دانشجویانش از کلاسهای درس او راضی هستند و کلاس او را یکی از بهترین کلاسهای گروه میدانند. مشیر، جامعهشناسی شهر، جامعهشناسی روستا، جامعهشناسی ایلات و عشایر، قشرها و نابرابریهای اجتماعی را تدریس میکند و دانشجویانش به دلیل کار میدانی او در این حوزهها از کلاسهایش راضی هستند. زهرا مشیر دانشجویانش را به دلیل آشنا بودنش با مناطق آسیبدیده به اردوهای آموزشی میبرد. اتوبوس و تغذیه فقط با هماهنگی خود او و نه دانشگاه آماده میشود.
در کلاسهای مشیر معمولاً بحث سیاسی اتفاق نمیافتد و او از بحثهای اینچنینی اجتناب میکند. دانشجویانش میگویند از بحثهای روز هم به سادگی عبور میکند. با این وجود خطوط قرمزی مربوط به نظام دارد که عبور از آنها حتی در انتخاب منبع با برخورد تند او مواجه میشود. همسر قالیباف معمولاً به اتاقش نمیرود و بین کلاسهایش را هم در کلاس میگذارند و همانجا استراحت میکند. او هم همراه یک محافظ - راننده با پرشیای شیشه دودی به دانشگاه میرود. محافظش هم هرازچندگاهی کلاس را از پشت شیشه در کنترل میکند.
سعید مرتضوی در مرخصی
سعید مرتضوی را با پروندههای جنجالی به عنوان قاضی، دادستان و البته متهم میشناسند. از توقیف مطبوعات تا پروندههای سیاستمداران اصلاحطلب و پروندههای کهریزک و تخلفات تأمین اجتماعی. روایتهای زیادی از رفتار غیر متعارف او با متهمان وجود دارد. همه این حواشی قاضی دیروز و متهم امروز، هیچ ربطی به دانشگاه ندارد اما، او استاد حقوق واحد تهران شمال دانشگاه آزاد اسلامی است.
از سر اتفاق، استخدام او به عنوان عضو هیأت علمی در این واحد هم با حرف و حدیثهایی همراه بوده است. مرتضوی آخر سال ۸۲ مدرک کارشناسیارشد حقوقش را از واحد تهران مرکز دانشگاه آزاد میگیرد و سال بعد با همین مدرک عضو هیأت علمی واحد تهران شمال میشود. با وجود اشکالاتی که گفته میشود به پرونده استخدام او در این واحد وارد است، مرتضوی همچنان در واحد تهران شمال فعالیت آموزشی دارد. مرتضوی متهم، البته دیگر به خصوص در دانشگاه به اندازه مرتضوی دادستان پر خبر نیست و او حتی مجبور شده بود برای آن که در میان مردم ظاهر نشود از دانشگاه یک ترم مرخصی بگیرد.
غلامعلی حداد عادل و علی لاریجانی
اعتراض دانشجو این بود: «این همه محافظ و ماشین چرا باید همراه شما باشد؟ چرا با لندکروز به دانشگاه آمدهاید؟» البته از آخرین باری که غلامعلی حدادعادل با همراهان زیاد به دانشگاه یا هر جای دیگری رفته مدت زیادی گذشته است. او در دو دوره گذشتهای که در مجلس بود، در رقابت برای ریاست مجلس مقابل علی لاریجانی بازنده بود. پاسخ او به دانشجوی معترض رئیس وقت مجلس شورای اسلامی هم بر همین اساس بود: «اینها که میبینید متعلق به غلامعلی حداد عادل نیست.
اینها تشریفاتی است که برای رئیس مجلس رعایت میشود و باید هم آنها را رعایت کرد.» حداد عادل از جمله کسانی است که از فیزیک به فلسفه رسیدهاند. در دانشگاه تهران فلسفه غرب تدریس میکند و حالا دیگر عمده فعالیتهایش مرتبط با دانشگاه و شورای عالی انقلاب فرهنگی است. حداد عادل، رئیس اصولگرای مجلس هفتم پایاننامه دکترایش را درباره کانت نوشته است و تخصص او هم در فلسفه او است. اگر زمانی مجبور بود برای سخنرانی در دانشگاه هم محافظان و همراهانی داشته باشد، حالا همکار و هم دانشکدهای او در دانشگاه تهران مجبور است همانگونه رفتار کند.
علی لاریجانی، رئیس فعلی مجلس شورای اسلامی هم استاد فلسفه دانشگاه تهران است و در واقع امسال سیزدهمین سال متوالی است که ریاست یکی از قوای کشور از گروه فلسفه دانشگاه تهران خارج نشده است. بر اساس رزومهای که از لاریجانی در وبسایت دانشگاه تهران وجود دارد آخرین پایاننامههایی که او مشاوره یا راهنمایی آنها را به عهده داشته، مربوط به سال ۸۹ است و بعد از آن احتمالاً ترجیح داده از دانشش پشت تریبون مجلس استفاده کند.
فائزه هاشمی، دنیای خبر و حاشیه
نام فائزه هاشمی فقط پشت درهای دانشگاه با حاشیههای زیاد همراه است اما آیا کسی در کلاس درس میتواند فراموش کند که او پرحاشیهترین فرزند یکی از تأثیرگذارترین سیاستمداران تاریخ معاصر ایران است؟ که یک دوره رأی دوم تهران را برای انتخابات مجلس به دست آورده است؟ که بازداشت شده است؟ که حرفها و رفتارهای بحثبرانگیز داشته است؟ که ورزش زنان مدیون اوست؟
همه اینها فائزه هاشمیِ بیرون کلاس درس است. فائزه هاشمیِ در دانشگاه آزاد اسلامی واحد پرند در گروه حقوق حضور دارد و معاون آموزشی این واحد هم هست. حضورش در دانشگاهها هم تنها زمانی حاشیهدار است که سخنران یک مراسم باشد وگرنه به عنوان استاد مثل بقیه استادهاست. برایش حضور و فعالیت دانشجو در کلاس اهمیت دارد و از دانشجویان نظر میخواهد. هاشمی سعی میکند درسهایی را با مسائل روز تحلیل و ارائه کند؛ چنان که یک بار در گفتوگویی به روزنامه فرهیختگان گفت:
«سعی میکنم موضوعات درسی را با مسائل روز منطبق کنم و برای دانشجوها با مثالهایی زنده و مطرح در جامعه در سطح ملی و بینالمللی تبیین و تشریح کنم. بر فرض اگر قرار است مثالی بزنم، برنگردم به تاریخ و از قاجار و جنگ جهانی دوم و... بگویم، چون بخشی از درسهای من بینالمللی است، مثل حقوق بینالملل. سعی میکنم از کشورمان و از شرایط روز و سیاستهای جاری کشور و سایر کشورها در زمان حال بگویم تا دانشجوها با مسائل روز آشنا شوند و خیلی در گذشته سیر نکنند و از آن طرف این توان را پیدا کنند تا مسائل روز را در محیطی علمی و حقوقی تحلیل کنند.
یا این که سعی میکنم در کلاس فقط من حرف نزنم و شرایطی فراهم میکنم تا دانشجوها هم صحبت و اظهار نظر کنند. یا بخشی از کلاس را به اخبار روز در رابطه با درس اختصاص میدهم. خوشبختانه استقبال خوبی هم از طرف دانشجوها وجود دارد. اگر درس حقوق اساسی است بحث مجلس، قوای سه گانه، قانون اساسی و... را مطرح میکنم. یا مثلاً از مذاکرات هستهای در درس حقوق بینالملل صحبت میکنیم. مشارکت در بحثها و دادن اخبار و تحلیل موضوعات نیز بخشی از نمره امتحانی است و حتی سوالات امتحانی را طوری طراحی میکنم که جوابش با این بحثها و مثالها مرتبط باشد و میخواهم از مثالها در پاسخهایشان استفاده کنند.»
با همه اینها آیا دانشجو میتواند فراموش کند که استاد، فائزه هاشمی است؟
یوسف اباذری؛ ببخشید، کسالت دارم!
اباذری ویژگیهای زیادی برای ستاره شدن دارد. او کاملاً یک چهره دانشگاهی است و هیچ وقت مقام یا مسوولیتی حتی در دانشگاه نداشته است. شهرت او اما به دلیل دانشگاهی بودنش و مرتبط با دانشگاه نیست. با دستهایی که هرازچندگاهی در سخنرانیها توی موها میکند، موهایی برای یک استاد دانشگاه، عجیب و غریب، طرز بیان کلمات و آن سکوت تعمدی بین کلمات و جملهها و تکرار کردن چند باره برخی کلمهها، یوسف اباذری، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران یک استاد خاص است و تنه به تنه ستارهها میزند.
اباذری شهرتش را از سخنرانیهایش دارد که به لطف شبکههای اجتماعی، دیگر خیلی زود دست به دست میشوند. سخنرانیهای پرشور که با «ببخشید کسالت دارم» آغاز میشوند و همین جمله که تنه به تنه تمارض میزند هم در ستاره شدن او بیتأثیر نیست. مواضع او هم درباره هر مسألهای تأثیرگذار است.
اباذری برای دانشجویان جامعهشناسی و علوم انسانی نامی آشنا بود اما اولین بار بعد از سخنرانی او درباره مرتضی پاشایی بود که نامش به صورت عمومی بر سر زبانها افتاد. استاد در کلاسها هم سختگیر است. «اگر همه این کتابها که برای این هفته معرفی کردهام را نخوانید، آن رویم بالا میآید» دانشجویان هم همه تلاششان را میکنند که آن روی اباذری بالا نیاید.
محمدرضا عارف، ساکت مثل سیاست
صاحب بیشترین رأی تاریخ تهران در انتخابات مجلس، در دانشگاههای تهران و صنعتی اصفهان هم حاضر اما عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی شریف است. با وجود مسوولیت های متعددی که عارف از وزارتخانه تا معاونت و نمایندگی مجلس تجربه کرده است، بر خلاف بسیاری از همتایانش هرگز از نقش خود در دانشگاه کم نکرده است. عارف همچنان دفاع از پایاننامههای دانشجویان کارشناسیارشد و دکترا را بر عهده میگیرد و تدریس هم میکند.
خیلی کم دیده شده است که استاد برق - مخابرات که زمانی رئیس دانشگاه تهران هم بوده است، درباره چیزی جز موضوع درس در کلاس صحبت کند. عارف در کلاس هم همان گونه است که در بیرون دیده میشود. همچنان دانشگاه و شیوه اداره آن از بزرگترین دغدغههایش است و از دانشجویان درباره دانشگاه سؤال میکند. او هنوز هم دوشنبهها در کلاس درس حاضر میشود. عارف هیچ وقت اجازه نمیدهد در کلاسش بحث سیاسی دربگیرد و از پاسخ دادن به سؤالات سیاسی طفره میرود.
آیتالله سیدمحمد موسوی بجنوردی و آسانسور
یک شوخی در بین دانشجویان وجود داشت که آسانسور را خراب کنیم تا کلاس برگزار نشود. کلاس طبقه چهارم بود و استاد از واحد تهران شمال به اینجا میآمد. یک بار که دم در رسیده بود، دیده بود آسانسور خراب است. پای رفتن نداشت و به یکی از دانشجویان همانجا گفته بود که کلاس تعطیل است؛ البته با گله از رئیس دانشگاه که چرا آسانسور باید خراب باشد. سیدمحمد موسوی بجنوردی، از یاران امام خمینی(ره) و صاحب مسوولیت های متعدد در اوایل انقلاب، پدر همسر سیدحسن خمینی، نوه امام(ره) حالا رئیس دانشکده الهیأت واحد تهران شمال دانشگاه آزاد اسلامی است. البته حضورش در دانشگاه به این واحد محدود نمیشود و گاهگاه به دعوت، در دانشگاههای دیگری هم تدریس میکند. استاد ۷۳ ساله البته خوشخلق است و عتابش هم آزارنده نیست.
وزیر نفت، مهندس عمران
وزیر نفت، یک سال پیش از انقلاب عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی خواجه نصیر شد و یک سال بعد از آغاز دولت احمدینژاد حکم بازنشستگی از دانشگاه گرفت. با این وجود حالا هم بحث بازگشت او به دانشگاه و انتقال به انستیتو نفت دانشگاه تهران مطرح است. او کارشناسی ارشد عمران دارد اما به دلیل حضور طولانیمدتش در حوزه نفت، دو طرف خواستار حضور او در دانشگاه تهران هستند. حضور او در دانشگاه بیشتر به خاطر تخصص در حوزه نفت است و نه آموزش دانشجویان.
خانم محیط زیست
رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست، دکترای ایمونولوژی دارد و استاد همین رشته در دانشگاه تربیت مدرس است. او البته دغدغههای مطالعات زنان هم داشته و مسوول ایجاد همین رشته در دانشگاه تربیت مدرس بوده است. تدریس او در این دانشگاه از سال ۶۹ آغاز شده است و حالا دانشیار ایمونولوژی است. وضعیت محیط زیست ایران آن قدر مشکل دارد که معصومه ابتکار نتواند وقتی هم برای تدریس در دانشگاه بگذارد. از همین رو معدود دانشجویان دکترای او معمولاً به جای دانشگاه تربیت مدرس او را در محل سازمان حفاظت از محیط زیست ملاقات میکنند. با این تفاوت که نسبت به احمدینژاد او کلاس درسی ندارد و دانشجویانش فقط برای راهنمایی پایاننامههایشان به پارک پردیسان میروند. این طور نیازی هم به حضور او با راننده و محافظ در دانشگاه نیست.
استاد خندهرو، وزیر خندهرو
«توی ماشین که صحبت میکرد، چند باری گفت دلیل آمدنم به دانشگاه آزاد عشق به دانشجو بوده. میگفت آمدم هیأت علمی بشوم نه معاون. رشتهاش روابط بینالملل بود. آن موقع دو روز توی هفته هم در دانشگاه وزارت خارجه درس میداد. ۱۳ سال آمریکا بود و نمیدانم با احمدینژاد چی شده بود که دیگر نخواست کار کند. وقتی آمد همه چیز سیاست را گذاشت کنار. میگفت نمیخواهم در هیچ چیز سیاسی شرکت کنم.
الان هم که میبینی آمدهام دانشگاه آزاد فقط برای این است که به دانشجوها چیزهایی که میدانم را انتقال بدهم. یک موقعهایی که میبردمش دانشگاه وزارت خارجه، وقتی وارد میشد دانشجوها به حدی دوستش داشتند، چه دختر و چه پسر، دورش جمع میشدند و حرف میزدند. بعد هم همراهی میکردند و تو میرفتند. بعد هم که میخواست بیرون بیاید باز هم دانشجوها دورش جمع میشدند. خیلی هم خندان و راحت بود. بعضی موقعها میگفتم آقای دکتر خیلی هوای شما را دارند. میگفت من به عشق اینها میآیم و درس میدهم. خیلی به محیط درس علاقه داشت.
جواب دانشجوها را هم سرسری نمیداد. کامل هر چیزی که میپرسیدند توضیح میداد و اینطور نبود بپیچاند و راهش را بکشد و برود.» این توصیف راننده جواد ظریف از او زمانی است که در دانشگاه آزاد و در دانشگاه وزارت خارجه تدریس میکرد. زمانی که به لطف رئیس دولت مهرورز بعد از سالها به ایران برگشته بود و تصمیم گرفته بود دیگر تنها در دانشگاهها تدریس کند و به سیاست و مسوولیت برنگردد. جواد ظریف از آن استادهایی بود که حتی بعد از تمام شدن کلاس هم تا مدت زیادی میماند و به سؤالات دانشجویانش در راهروها جواب میداد. ظریف در دانشگاه خندهروتر از وزارت خارجه بود و با همین صورت بشاش با دانشجویانش رفتار میکرد. شاید به دلیل علاقهای که به دانشجو و دانشگاه دارد. همین حالا هم که فرصت حضور در دانشگاه را ندارد گاهی این علاقه را نشان میدهد.
عبدالحسین مختاباد، دور از کلاس و ساز
مختاباد دکترای موسیقی دارد و رئیس دانشکده هنر و معماری واحد تهران مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی است. همزمان عضو شورای شهر تهران هم هست. به همین دلیل وقت کمتری برای کلاس و آموزش دارد. مختاباد کلاسهای کارشناسی و ارشد ندارد و اغلب وقتش را به همان مسوولیتهایش میگذراند.
مصطفی معین، استاد آلرژی
کاندیدای اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴، فوق تخصص آلرژی و تخصص بیماریهای کودکان دارد. وزیر چند دورهای علوم، آموزش عالی سابق، چند باری هم از این سمتها استعفا داده است. مصطفی معین برای دانشجویان پزشکی عمومی کلاسی ارائه نمیکند و تنها دانشجویان فلوشیپ آسم و آلرژی از کلاسهای او استفاده میکنند. کلاسهایی انگشتشمار که به او اجازه طبابت و فعالیتهای خارج از دانشگاه را هم میدهند.
خاطرههای شیرین دکتر کواکبیان
«دیدار عمومی با امام خمینی(ره) بود. در حسینیه جماران به دیدار ایشان رفته بودیم. من یک شعاری دادم و گفتم خمینی بتشکن، بت جدید رو بشکن. امام نگاهی به من کردند و تبسم شیرینی هم بر لب داشتند.» مصطفی کواکبیان، استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و واحد تهران مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی، به خاطرهگویی در کلاس عادت دارد اما این خاطره را بیشتر از هر خاطره دیگری دوست دارد تا آن جا که آن را هر جلسه یا یک جلسه در میان برای دانشجویانش سر کلاس تعریف میکند.
خاطره مربوط به اولین دیدار کواکبیان با امام(ره) است و او از سمنان به تهران و حسینیه جماران رفته است و منظور از بت جدیدی که در شعار آمده ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهوری وقت است. جز تعریف کردن خاطرات تکراری، کواکبیان از مدیریت دو دولت احمدینژاد هم خیلی شاکی است و شکایتهایش را سر کلاس هم عیان میکند. به سؤالات خارج از درس دانشجویان هم جواب میدهد، سختگیر نیست و چندان جدی حضور و غیاب نمیکند. امتحانهایی که میگیرد هم چندان سخت نیست.
زندهباد یاشار
مهدی چمران مربی معماری دانشگاه تهران است و طراحی بحران به دانشجویان کارشناسی دانشکده معماری دانشگاه تهران درس میدهد. رفتار او را در کلاس میتوان در همان تصویری که از اعتراض دانشجویان به بازداشت یاشار سلطانی در کلاس او منتشر شده است خلاصه کرد. تصویری که نشان میدهد او بیاعتنا به #یاشارسلطانی تدریس را آغاز کرده است. رئیس چندساله شورای شهر تهران، معمولاً درباره چیزی خارج از درس در کلاس صحبت نمیکند.
کجایید آقای رئیسجمهور؟
اتوبوس منتظر است. کلاس خیلی شلوغ نیست. دانشجوها سوار میشوند. نصف اتوبوس پر شده است با دانشجوهایی که قرار است تا یکی، دو سال دیگر مدرک کارشناسیارشد مهندسی عمران را در یکی از گرایشها بگیرند. مقصد اتوبوس برای اعضای کلاس کمی غریب است: نهاد ریاستجمهوری در خیابان پاستور اما اگر استاد، خود رئیسجمهوری باشد همه چیز عادی به نظر میرسد. رئیسجمهوری و استاد دانشگاه، قید کلاسها را نزده و درسهایی ارائه میکند. کلاسی به شیوهای غیر مرسوم. اتوبوس فاصله بین دانشگاه علم و صنعت در نارمک تا دفتر محمود احمدینژاد در پاستور را طی میکند. استاد سعی میکند مسوولیتهایش را پشت در بگذارد اما به هر حال او رئیسجمهوری است. پیش از ریاستجمهوری هم البته، استاد، شهردار تهران بود.
زمان شهرداری را، دانشجویان با وسواسش به لباس دانشجویان و نمرات پایینتر به یاد میآورند. البته جز در یک سال آخر منتهی به انتخابات ۸۴. همان موقعی که نمرهها بهتر بودند و وسواسها کمتر. احمدینژاد رئیسجمهور ولی فقط کلاسهای کارشناسیارشد دارد. دانشجویان بیشتر دوست دارند از احمدینژادِ رئیسجمهور بشنوند تا از ترافیک و حملونقل. اما بر خلاف گذشته این احمدینژاد است که مقاومت میکند. عکس یادگاری هم بخشی از این کلاس است.
اغلب آنها که کلاسهای پاستور را تجربه کردهاند عکسی هم با رئیسجمهوری دارند. عکس یادگاری با رئیسجمهوری که حالا دیگر دفترش را در یک دانشگاه هنوز دانشگاه نشده (ایرانیان) دارد و کمتر از سالهای قبل از ۸۴ در دانشگاه علم و صنعت آفتابی میشود. البته که ساختوسازهای بیشمار دانشگاه علم و صنعت هم در دوران دولت او اتفاق افتاد اما حالا دیگر محمود احمدینژاد را باید بیشتر با دانشگاه ایرانیان شناخت تا دانشگاه علموصنعت. دانشگاهی که از زمان دانشجویی در آن حاضر بوده، در انجمن اسلامیاش عضویت داشته و در تیم فوتبالش هم بازی کرده است.
یادش به خیر دکتر دانشجو
جز محمد سلیمانی چند وزیر دیگر محمود احمدینژاد هم از حلقه یاران علموصنعتی او بودند. علی احمدی، برادران دانشجو، بهبهانی و شیخالاسلامی از جمله علموصنعتیهای دولت احمدینژاد بودند. حمید بهبهانی، استاد تز دکترای محمود احمدینژاد و رئیس دانشکده عمران این دانشگاه از سال ۵۷ تا ۷۷ بود. استادی که به تندخویی در کلاس درس و استفاده از کلمات نامناسب شهره بود.
پیش از انتخابات ۸۸ یک فایل صوتی از محمدباقر قالیباف، شهردار تهران منتشر شد که در آن از حضور یک وزیر با شرایط نامناسب در جلسات هیأت دولت صحبت کرده بود. گفته میشد سخنان او مربوط به بهبهانی است. این حرف و حدیثها درباره حضور بهبهانی در کلاسهای درس هم در میان دانشجویان وجود داشت. در زمان وزارت او همچنین یک پایگاه علمی به دلیل آن چه تقلب نویسندگان مقاله و سرقت علمی اعلام کرد از پذیرفتن و انتشار مقاله او عذرخواهی کرد. بهبهانی و نویسندگان همراه او متهم شدند که دو مقاله را بدون ارجاع عینا در مقالههای خود آوردهاند.
بنابراین تنها وزیر تاریخ که در جلسه استیضاحش حاضر نشده است فقط در مسوولیت خود پر سروصدا نبوده است. همانند او، کامران دانشجو هم در زمان مسوولیت، تنها برای شرکت در کلاس در دانشگاه حاضر میشد. دانشجو، وزیر علوم دولت دوم احمدینژاد و مسوول برگزاری انتخابات جنجالی سال ۸۸، کاملاً بیسروصدا به دانشگاه رفتوآمد میکرد، در کلاسهای ارشدی که ارائه میداد، شرکت میکرد و خیلی زود هم از دانشگاه خارج میشد. با همه اینها برجستهترین تصویری که از حضور او در دانشگاه منتشر شده است مربوط به دوران مسوولیتش نیست.
تصویر درِ اتاق او در دانشگاه که رویش با اسپری رنگی نوشته شده بود ۳۲ میلیارد، تصویری بود که بارها دیده شد. این تصویر کنایه دانشجویان به دانشجو بود بعد از انتشار خبری مبنی بر تخلف ۳۲ میلیارد تومانی در وزارت علوم دوران یکی از اصلیترین یاران محمود احمدینژاد. تصویری که نمونه جدیدتر آن را در عکسی که از کلاس درس مهدی چمران در دانشگاه تهران منتشر شد، اغلب دیدهاید. مجموعه این وزرای علموصنعتی احمدینژاد حضور محافظان را در این دانشگاه در سالهای دولتهای دوگانه احمدینژاد عادی کرده بود.
عادل فردوسیپور و جواد خیابانی، کلاسهای شاد
درباره تدریس عادل فردوسیپور در دانشگاه زیاد نوشته و گفته شده است. استاد زبان تخصصی مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف، دانشجوی دکترای مدیریت رسانه عماد افروغ، نماینده پیشین مجلس است. برای کلاسی که استادی مثل فردوسیپور دارد طبیعی است که صحبت به فوتبال و برنامه نود بکشد. عادل اجازه میدهد درباره برنامهاش صحبت شود اما نمیگذارد بیشتر از یک ربع صحبتها خارج از درس بماند.
در کلاس او هر حرف سیاسی ممنوع است. او برای تقویت زبان دانشجویانش مستندی از زندگی بابی چارلتون را در کلاس پخش میکرده است. فردوسیپور اجازه میدهد دانشجویانش عکس بیندازند و حساسیتی در این رابطه ندارد. درباره تدریس او در دانشگاه تقریباً همه آنهایی که عادل فردوسیپور را میشناسند میدانند؛ بر خلاف او افراد زیادی درباره تدریس جواد خیابانی در دانشگاه نمیدانند.
او هم در دانشگاه آزاد و هم در دانشگاه جامع علمی-کاربردی نقشهکشی صنعتی - هندسه ترسیمی و کاربرد ریاضیات در صنعت و طراحی اجزای ماشین تدریس میکند. خیابانی هم مانند فردوسیپور دانشجو است. او در گفتوگویی که خبرگزاری مهر ابتدای امسال منتشر کرد، گفته بود: «در دانشگاه آزاد و دانشگاه علمی - کاربردی هم تدریس میکنم و هم تحصیل. ترم آینده فوقلیسانس جامعهشناسی در دانشگاه آزاد تهران مرکزی را تمام میکنم و اگر خدا بخواهد در دوره دکترای همین رشته ادامه تحصیل خواهم داد.»
شهرت زیباکلام و فرهنگ ضد تقلب
صادق زیباکلام، نه به واسطه منصب دولتی یا حکومتی که به واسطه حضور پر رنگش در رسانهها و بحثهای روز از مشهورترین استادان علوم سیاسی دانشگاههاست. او تقریبا درباره همه مسائل سیاسی با روزنامه یا مصاحبه اظهار نظر میکند و همین اظهار نظرهایش اغلب جنجالی هم میشوند. کلاس درس او هم البته خیلی بیربط به مسائل روز نیست.
سؤالات امتحانهای او بیشتر تحلیلی و درباره سیاست در ایران است و در آنها از دانشجویان میخواهد نظر یا نظراتی مربوط به مسائل روز ارائه دهند. صادق زیباکلام معمولا امتحانهایش را هم به صورت کتاب باز برگزار میکند. در کلاسهایش هم ماننداظهار نظرهای عمومیاش صریح است. معمولاً مراقب دانشجویانش هست و تنها استاد تدریس نیست.
در امتحان میانترم دانشجویانش را در کلاس تنها میگذارد و باور دارد که به این شیوه تقلب در میان آنها کمتر است. به گفته او ممکن است یکی دو نفر تقلب کنند اما در این شرایط دانشجو رویش نمیشود که تقلب کند. آنها فرهنگ ضد تقلب را یاد میگیرند.» زیباکلام استاد در کلاس، همان است که در رسانهها ظاهر میشود، با همان ویژگیها.»