پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سال ١٣١٢ بود. روزِ آخر آبانماه که «دخترلر» در سینما مایاک اکران شد. خیابان لالهزار آذر و زمستان آن سال پررونقتر از همیشه بود. حالا بعد از گذشت این سالها نهتنها حالِ سینمای اکرانکننده این فیلم خوب نیست که حال سینماهای دیگر هم تعریفی ندارد. یکی از آنها سینمای جامجم است که درهمین روزهای اخیر بنرِ فروش آن را نصب کردهاند.
سینمایی بیتابلو، بینشان، بینگهبان
هویج را در آبمیوهگیری میاندازد. صدایش از پشت دستگاه بم میشود. «اصلا اسم آبمیوه فروشیمونرو از اسم سینما برداشتیم. برو بیایی داشت قدیما» آبمیوهفروشی «جامجم» تکیه داده به ساختمان قدیمی. ساختمانی نبش کوچه کمپانی درخیابان هلالاحمر تهران که دیگر تابلو ندارد. فقط یک بنرِ سفید دارد که روی آن نوشته: «این ملک به متراژ ١٥١٨متر به فروش میرسد.»
هرکه زودتر تماس بگیرد، ساختمان بیتابلو و نشان «سینما جامجم» را مالِ خودش میکند. جامجم در سال ١٣٤٦ ساخته شد. ٩٢٩ صندلی داشت و پاتوقِ بینندگان فیلم هم آبمیوهفروشی بغلِ سینما بود که حالا با وجود تعطیلی چندساله سینما و بنرِ فروش آن، نمیخواهد اسمش را عوض کند. هنوز تابلوی قدیمی را بالا نگه داشته و حتی شکل و شمایل مغازه را هم تغییر نداده «اسم قبلی اینجا، سینما لیدو بود. وقتی اسمش شد جامجم، ما هم اسم مغازهرو گذاشتیم جامجم.» جوان است اما خاطراتش از ساختمان کناری کم نیست. خاطرات سینما رفتن در روزهای کودکی و نوجوانی و بعد هم خوردن بستنی زعفرانی با نون سنتی در روزهایی که هنوز سینما سرپا بود.
«جامجم» تا سال ١٣٨١ باز بود و گهگداری مشتریهای سابق و محلیها سری به آن میزدند. بعد از آن دیگر از گردونه خارج شد و سال ١٣٨٣، مالک فعلی آن را خرید، اما درتمام این سالها بیتابلو، بینشان و حتی بینگهبان بود؛ «درتمام این سالهایی که سینما بسته بود، کسیرو بهعنوان نگهبان اینجا ندیدم. فکر میکنم نگهبان نداره. هر ازگاهی صاحب ملک میاد و سر میزنه.»
مالکان فعلی سینما، بعد از فوت پدرشان که صاحب اصلی بوده، میخواهند اینجا را بفروشند و ارثیهشان را بردارند. بودن یا نبودن سینما در این خیابان گویا دیگر برای کسی اهمیت ندارد و به اینهمه سال سوت و کوربودن این ساختمان عادت کردهاند، «اصلا مگه فیلم درست و حسابی ساخته میشه که بخوایم بریم سینما؟ من سالهاست که نرفتم. اصلا هیچکدوم از فیلمها جذبم نمیکنه» همانطور که اینها را میگوید، میرود پشتِ دخل «فقط هرچی میشه مدرسه نشه. مثلا خوبه به جاش درمانگاه بسازن. یدونه درمانگاه تو امامزاده حسن داریم و یدونه نزدیک میدون گمرک. راهشون به ما دوره».
سال ١٣٤٦ که سینما لیدو باز شد، به گواه «سالشمار بازشدن و بستهشدن سینماها در ایران»، تعداد سینماهای تهران به ۹۸ سالن رسید. همچنانکه سیروس سعدوندیان در کتاب اولینهای تهران درباره نخستین سینماها مینویسد: «جذابیت پنهان سینماتوگراف از همان آغاز کار خود را کرد. آمد و خوش نشست و نمیشد راندش. از در میراندی، از پنجره میآمد. بت عیاری بود که هر لحظه به رنگی و هر زمان به جایی. گاه در بالای دواخانه. زمانی در قهوهخانه و سرآخر در پستوی خانه رخ نشان داد.»
رخ بسیاری از سینماها اما درطول سالیان متمادی از دیدهها دور شد و جای آنها را پاساژ و مجتمع تجاری و... گرفت. حالا نوبت سینما جامجم است که یکی دیگر از مغازههای همسایه میگوید، مدتی قرار بود تالار پذیرایی شود «تو این چند سال که همیشه همین وضع بود تا این چند روز اخیر که این بنر رو نصب کردن. یه مدتی میگفتن قراره تالار پذیرایی بشه. یه وقتی گفتن مجتمع تجاری. اصلا معلوم نیست. خیابون هلالاحمر رو کلا از بین بردن. خیلی چیزها اینجا خراب شده» صاحب مغازه قفسهبندی آخرین فیلمی که در سینمای جامجم دیده را هم به یاد دارد و یادش لبخند به لبش میآورد؛ «مرد پنجم آخرین فیلمی بود که اینجا دیدم. جمشید هاشمپور بازی میکرد. فکر کنم ٢٠سال پیش بود.»
سینما «تیسفون» و سینما «کیهان» که هر دو در نزدیکی سینما جامجماند، هم همین وضع را دارند. سینما کیهان تخریب شده و سینما تیسفون هم سالهاست که درش بسته است و خاک میخورد. حالا اهالی منطقه به پردیس سینمایی رازی دلخوشاند که دو سالن دارد و هر سالن درحدود ١٧٠ صندلی. دیگر از ظرفیت ٩٠٠نفری سالنهای تیسفون و جامجم خبری نیست. حالا همه چیز در پردیسهای سینمایی خلاصه شده که طرحش را سال ٧٦ سیفالله داد، مطرح کرد و به برنامه چهارم توسعه اضافه شد و از سال ٨٥، با عملیاتیشدنش، سازندگان معادل متراژ فضای سینمایی، فضای تجاری بدون عوارض سنگین معمول دریافت کردند تا سینماهای کوچک و قدیمی با شهر خداحافظی کنند.
سالن مخروبهای که زادگاه دختر لر بود
«پاییز فصل یادگیری است. بازیگری را شروع کنید». پوسترهای آموزش بازیگری روی حفاظ سفید و آبی چسبانده شده است. حفاظی که پشتش خرابه سینمایی است که نخستین فیلم ناطق ایرانی در آن نمایش داده شد. «دختر لر» وقتی برای نخستینبار در ٣٠ آبان ١٣١٢ در سینما مایاک روی پرده رفت، توانست رکورد فروش سینمای ایران را جابهجا کند و ١٩٠هزارتومان درآمد داشته باشد. شاید عبدالحسین سپنتا، کارگردان فیلم تصور میکرد نخستین فیلم ناطق ایرانی بتواند چنین رکوردی بزند اما هرگز فکرش را نمیکرد سینمایی که آن را برای نخستینبار نمایش داده، حالا ویرانهای باشد که یکسال و٧ماه آزگار دورش را حفاظ سفید و آبی گرفته و اتفاقا پوسترهای آموزش بازیگری رویش چسباندهاند.
از فروردین سال گذشته که خبر گودبرداری غیراصولی سینما ارم (مایاک سابق) آمد تا همین الان هم وضع تغییری نداشته است. این را هم طلافروش روبهروی سینما، کت و شلوارفروشی که مغازهاش بغل به بغل دیوار سینماست و لوسترفروشهای داخل خیابان لالهزار میگویند. «پشت مغازه ما را کندند و دیوارهای ما ترک برداشت. از مالک شکایت کردیم. اطلاعات زیادی از مالک نداریم. دادخواست دادیم و در مرحله اول رفتیم حل اختلاف ونک اما هیچ نامهای برای پیگیری نیامد. ما هم کاسب بودیم و نمیتونستیم کار و کاسبی را ول کنیم. خسارت ما به نسبت خیلی از همسایهها کمتر بود و برای همین هم مالک گفت که خودمان درست کنیم و بعد خسارت میدهد، اما هیچ خسارتی ندادند.» محمدی میگوید.
نزدیکترین لوسترفروشی به سینما میگوید: عمدا به این شکل گودبرداری کردند که مغازههای دوروبر هم مجبور شوند ملکشان را تخلیه کنند «گودبرداری با برنامهریزی بود. مدتی قبل از شروع کار، مغازه سر نبش را خریدند و شروع کردند به تراشیدن زیرزمین. اینها همه عمدی بود که ملک را متضرر کنند تا بریزد. نبشش یک ساندویچی بود که کتوشلواری شد. همه این مغازهها مجبور شدند تخلیه کنند و هنوز که هنوز است خبری از ساختوساز نیست.»
سینما ارم برخلاف سینما جامجم، یک نگهبان داشته که در تمام این سالها اینجا زندگی میکرد. اهالی میگویند، بیسرپناه شد بعد از خرابی سینما و حالا معلوم نیست شبها را کجا میگذراند. به غیر از او که سرپناهش را از دست داد. مغازهداران و صاحبان تولیدی هم همین وضع را پیدا کردند. محمدی میگوید: صاحب تولیدیای که طبقه بالای مغازه او بوده، مجبور به ترک محل کارش شده. «طبقه بالای مغازه ما تولیدی بود و دستگاههای سنگین داشت. گفتن تخلیه کنید، چون هر لحظه امکان ریزش وجود داره. اونها هم شکایت کردند اما هیچکس نتیجهای از شکایتها نمیگیره. خیلی از خانوادهها بدبخت شدند. مغازهها به زور خراب شد. کلی پلاکارد چسبوندیم. اعتراض کردیم اما هیچ نتیجهای نداد. این راسته نابود شد. ضرر از یکدرصد تا ١٠٠درصد داشتیم. همین کوچه اتحادیه تو لالهزار خیلی باریکه. یک پاساژ ساختند به نام اتحادیه در کوچه به این باریکی، اما خیلی مرتب ساخته شد ولی اینجا هیچ نظمی نداره و هیچ امیدی نیست که راه بیفته.»
کمتر کسی از قدیمیها مانده که یاد و خاطرهای با این سینما داشته باشد. نه فقط با سینما ارم که با آن ١٤ سینمای دیگر لالهزار هم. سیدمرتضی سیدمحمدی، نویسنده کتاب «فرهنگ کارگردانهای سینمای ایران» اما از آن دست کسانی است که فیلمهای زیادی در سینما ارم دیده و به ما از روزهایی میگوید که سینما هنوز سرپا بود «وارد سینما ارم که میشدیم، یک راهروی تقریبا طولانی و ١٥متری داشت. بعد از آن فضای دایرهمانندی بود که بوفه و سالن انتظار بود. سمت غربش سالن نمایش قرار داشت و در سالهای دهه ٣٠ و ٤٠ سالن تابستونی هم بود که بعدازظهرها فیلم در سالنی بدون سقف اکران میشد.»
برای محمدی سینما ارم خاطره فرار از مدرسه است و دیدن فیلمهای خارجی مانند هفت دلاور و خانه اسپاگتی. فیلمهای خارجی که در سالهای اواخر دهه ٦٠ طرفداران خودش را داشت. محمدی از اغلب سینماهای تهران خاطره دارد و حالا بنری که برای فروش سینما جام جم زدهاند، بیش از پیش ناراحتش کرده. میگوید این اتفاق غیرقانونی است اما به راحتی شهرداری مجوز تغییر کاربری میدهد. درحالیکه وقتی سینمایی تخریب میشود باید سینما یا مرکز فرهنگی جدیدی ساخته شود ولی اینها اغلب برج و مجتمع تجاری میشوند. حالا میخواهد از مالک سینما جام جم اجازه بگیرد تا پیش از تخریب از داخل سالن عکاسی شود تا بماند برای آیندگان «در این سینما هم فیلمهای بسیاری دیدم. یکی از آنها، عقابها بود که توانست در زمان اکرانش ٩میلیون نفر بیننده را به سینما بکشاند. آن زمان میانگین قیمت بلیت سینما ٨ تومن بوده. ببینید چه تعداد بیننده برای دیدن فیلم رفته بودند.»
سینما «ناظر» آخرین سینمای لالهزار بود که در سال ١٣٨٤ تخریب شد. بعد از آن دیگر خیابانِ سینماهای تهران، سینمایی به خود ندید، حتی خاطرهاش هم حفظ نشد. نوروز ٩٤ که سینما ارم رسما خراب شد، سرهنگ حسن قسمتی، فرمانده یگان حفاظت میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان تهران به ایرنا گفت: «سینما ارم در خیابان لالهزار جزو آثار فرهنگی و باارزش تهران محسوب نمیشود و برای تخریب این سینما هیچ مجوزی از اداره کل میراث فرهنگی استان تهران دریافت نشده و تخریب آن با مجوز شهرداری منطقه انجام شده است.» شکایتهای اهالی از شهرداری و مالک هم تاکنون به جایی ختم نشده و به همین خاطر حالا فقط میشود به آرشیو روزنامهها و عکسها نگاه کرد. آنجا که نشریه «ستاره جهان» در تاریخ ٧ آبان ١٣١٢ مژده افتتاح مجللترین سالن سینمای ناطق ایران را داده «افتتاح مجللترین سالون ناطقی را که نظیر آن در ایران دیده نشده، به شما مژده میدهیم. تعریف و توصیف، زشت و زیبای سالون را منوط به نظر آقایان و خانمهای محترم نموده، همینقدر به عرض میرساند که سالون کنونی «مایاک» با بهترین و مجللترین سینماهای ناطق اروپا رقابت و برابری دارد.»
هر یک میلیون نفر، ٤ سینما
نشریه سینمایی اسکرین دیلی در سال ٢٠٠٨ تعداد سینماهای موجود در هر کشور به ازای هر فیلم تولیدی را بررسی کرد. در این فهرست، آفریقایجنوبی با ٧٨ سالن بهازای هر فیلم در رتبه اول قرار داشت. استرالیا با ٧٢ سالن در رتبه دوم و آمریکا با ٦٤ سالن سینما در رتبه سوم این فهرست ایستاد. در این بخش، ایران با ٢/٤ سالن بهازای هر فیلم، رتبه ماقبل آخر را در اختیار گرفت و فقط کامبوج پایینتر از ایران بود. پنجسال بعد از بررسی اسکرین دیلی، یعنی در سال ١٣٩٣، حجتا... ایوبی، رئیس سازمان سینمایی در روز ملی سینما اعلام کرد که۳۲۰ سالن سینما در کشور وجود دارد «تقریبا به ازای هر یکمیلیون، ۴ سالن سینما وجود دارد که نسبت به آمارهای جهانی بسیار اندک است و افزایش چند ده سینما در هر سال نیز ـ به نسبت عقب بودن توسعه سینما در دهههای اخیر نسبت به رشد جمعیت ـ کفایت نمیکند و با چنین رشدی، آثارش در نیم قرن آشکار خواهد شد».
حالا اگر این تعداد را با سال ١٣٦٦ مقایسه کنیم که تعداد کل سینماهای کشور ٢٦٤ سالن بود، یعنی در طول تمام این سالها ٥٦ سالن به سینمای کشور اضافه شده و سالنهای قدیمی که در درجه دو و سه تقسیمبندی میشوند هم به دلایلی چون کمبود بودجه و عدم سرمایهگذاری بخش خصوصی برای بازسازی تعطیل شدند. حالا همه اینها یک طرف، طرف دیگر فیلمهایی است که به خاطر کمبود سالن امکان اکران پیدا نمیکنند یا مدت زمان اکرانشان پایین میآید. درحال حاضر که در ابتدای ماه نهم سال هستیم، در حدود ٩٢ فیلم متقاضی حضور در جشنواره فیلم فجرند که اینها تعدادشان تا پایان سال به متوسط ١٢٠ فیلم میرسد، اما از این تعداد تنها در حدود ٥٠ فیلم ظرفیت اکران پیدا میکنند. حالا انگار کمبود سالن تراژدی سینماست. این تراژدی وقتی عمیقتر خودش را نشان میدهد که نگاهی به تعداد سالنهای کشورهای دیگر داشته باشیم. ترکیه یکی از آن کشورهاست که براساس اعلام مرکز آمارش در سال گذشته، در حدود ۲هزار و ۳۵۶ سالن سینما و ٥٧میلیون تماشاگر دارد. این تعداد سالن برای جمعیتی در حدود ٨٠میلیون نفر است؛ جمعیتی نزدیک به جمعیت کشور ما.
جایی که در آن مجید مسچی، مدیرعامل موسسه سینماشهر که مسئول ساخت و تجهیز سینماها هم هست میگوید اگر در کشورهای اروپایی و آمریکایی یک سالن سینما، تئاتر یا اپرا، ٢٠٠سال باقی مانده به این دلیل است که بافت شهری در آن کشورها تغییر نکرده. او به مهر گفته: «بافت شهری ما در ایران به سرعت تغییر میکند بهعنوان مثال محلههایی در تهران به وجود آمده که ۲۰سال پیش اصلا نبود. به همین دلیل نیازهای شهری نیز تغییر کرده اما در کشورهای اروپایی و آمریکایی از ۲۰۰سال قبل یک سالن تئاتر یا اپرا وجود داشته که هنوز هم مورد استفاده است و خیلی تغییر نکرده و کاربری آن همچنان باقی میماند اما در ایران به دلیل اینکه کاربریهای شهری تغییر میکند، ممکن است بعد از گذشت چند سال ملک سینمایی یک فرد، دیگر کاربری چندانی نداشته باشد و بتواند کاربری تجاری مناسب داشته باشد.»
صحبت از همان کاربری مناسب تجاری است که گریبان شهرها و محلهها را رها نمیکند. همان کاربری که تمامی سینماهای لالهزار که نسلی با آن خاطره داشتند را خراب میکند. همان کاربری که به راحتی مجوز تغییرش داده میشود. حالا همه اینها یک طرف؛ سالگرد اکران نخستین فیلم ناطق و موزیکال ایرانی است. «دختر لر» که خیلیها آن را به نام «جعفر و گلنار» میشناسند. همان فیلمی که ترانهاش تا مدتها وردِ زبان مردم کوچه و بازار بود و سینما مایاک تا مدتها میزبان اکرانش. وقتی جعفر آقا میخواند «آن دل نبود كه نيست غمناك وطن/ آسان نبود دوري از خاك وطن / از جان گذرد مرد به آساني ليك / نتواند گذرد ز خاك پاك وطن / وطن پاينده ماني / همواره زنده ماني»