پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
داریوش سجادی در یادداشتی که برای "انتخاب" ارسال کرده؛ آورده است:
مردان بزرگ بعضاً مرتکب اشتباهات بزرگ نیز می شوند. هر چند تاریخ بخش حجیمی از موضوعیت خود را از اعتبار «بزرگ مردان» کسب کرده و می کند. اما تجربه نشان داده همان بزرگ مردان که بزرگی خود را مدیون فراست، شجاعت و فرصت شناسی های شخصی شانند در «بزنگاه هائی تاریخی» مرتکب اشتباهاتی بزرگ نیز شده اند.
اگر هاشمی رفسنجانی را بتوان یکی از مردان بزرگ تاریخ معاصر ایران تلقی کرد که به قطع و یقین می توان ایشان را این گونه فرض کرد لیکن علی رغم همه وجوه حاذقانه و فراست شخصی و اثرگذاری تاریخی وی در تحولات 50 سال اخیر ایران اما در یک نکته نمی توان تردید داشت و آن این که سینه به سینه شدن ایشان در خلال انتخابات ریاست جمهوری سال 88 با محمود احمدی نژاد پای گذاردن در تله هوشمندانه ای بود که از جانب احمدی نژاد و بمنظور تفــّوُق اش در آن انتخابات تمهید شده بود.
اشتباه بزرگ هاشمی پای گذاردن در چنان دامی از طریق تن دادن به همآوردی با احمدی نژاد با ارسال نامه سرگشاده به آیت الله خامنه ای بود.
اقدامی نابخردانه که عملاً منجر به آن شد تا احمدی نژاد بتواند با موفقیت، آرایش سیاسی انتخابات را نزد افکار عمومی مُبـّدل به مصاف تاریخی «شاهزاده ـ گدا» کند. جدالی تاریخی و مُهیـّج که احمدی نژاد در آن خود را علمدار اقشار فرودستی تعریف می کرد که در خط مقدم مبارزه علیه اشرافیتی است که هاشمی رفسنجانی پیش قراول آن است.
هر اندازه احمدی نژاد در آن مقطع نشان داد رقیب تازه نفسی است که توانسته آن پیر مُجرب و زیرک و سیاست ورز را مغلوب چابکی و فراست خود کند اما ظاهراً سروده «میرزا ابولقاسم قائم مقام» بومرنگ شومی است که به نوبت گریبانگیر مردان سیاست می شود و امروز این احمدی نژاد است که در کمتر از دو سال مستحق آن شده تا ضمن واگذاری همه افتخارات پیشین، از کرسی «معجزه هزاره سوم» پائین آمده و سوته دلانه سروده میرزا را زیر لب با خود نجوا کند که:
روزگار است آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد
هر چند غزل «میرزا» خون نویس وی از سنت ناسپاسی چرخ بازیگر بر دیوار باغ نگارستان شد اما فرافکنی است چنانچه احمدی نژاد «بی مروتی چرخ بازیگر» را عامل بدفرجامی امروز خود بداند تا جائی که زمزمه بررسی عدم کفایت سیاسی اش نیز از دالان های سیاست مسموع شده باشد.
قدر مسلم آن است که احمدی نژاد شخصاً و عمداً سهم بسیار بالائی را در تحصیل موقعیت متزلزل فعلی اش بر عهده دارد.
اشتباه بزرگ احمدی نژاد (اگر آن را برنامه فرض نکنیم) از دور دوم ریاست جمهوری اش آغاز شد. نقطه عطف این اشتباه تغییر جایگاه وی از میانه اقشار مذهبی و فرودست و تغییر گفتمان اسلامی ـ انقلابی اش به گفتمان ایرانی ـ انسانی بود.
اینکه این تغییر بر اساس کدام مصلحت صورت گرفت؟ یک بحث است و اینکه تبعات چنین تغییر فازی چه بود؟ بحثی دیگر. در مجموع چنانچه احمدی نژاد فردی باهوش فرض شود که گذشته ایشان نشان داده بی بهره از زیرکی نیست و چنانچه بتوان وی را فردی بلند پرواز تلقی کرد که داده های موجود مؤید بلند پروازی توام با جسارت ایشان است تا جائی که سقف پرواز خود را حتی بلند تر از جایگاه رهبری نظام دانسته و حتی اعلام کرده بود "احمدی نژاد: آرای من به خاطر حمایت "آقا" کم شد! " و پیشتر نیز حسب اظهارات حجت الاسلام منتجب نیا، مشارالیه خود را رئیس جمهور امام زمان می داند.
منطقاً و بر اساس همه داده های فوق، احمدی نژاد در جدال بر سر قدرت و کامیابی در تحصیل بلند پروازی ها و جاه طلبی هایش می بایست کماکان در سنگر قبلی می ماند و بر گفتمان قبلی خود پایداری می کرد.
حداقل ذکاوت سیاسی می توانست ایشان را متقاعد کند که با تکیه بر آن سنگر و آن گفتمان بود که ستاره اقبالش در جهان اسلام و نزد توده های محروم در ایران و جهان درخشید و ایشان را بر تارک اقبال میلیونی در مصر و سودان و مراکش و پاکستان و لبنان و ونزوئلا و بولیوی و دیگر ملت ها و طبقات محروم نشاند.
اما برخلاف انتظار و درست در موقعیتی که تحولات منطقه بنفع گفتمان احمدی نژاد، مبتلا به قیام های مردمی شد و درست در موقعیتی که احمدی نژاد می توانست با تکیه بر سرمایه اجتماعی و گفتمان منحصربفرد انقلابی اش موجودیت خود را با قدرتمندترین و اثرگذارترین شکل ممکن به طرفین منازعه در نظام بین الملل تحمیل کند. اما در کمال تحیّـــُـر افکار عمومی از سوئی مواجه با لکنت زبان و بعضاً سکوت وی در قبال قیام های منطقه شده! و هم زمان ادبیات نوینی از ایشان و از منتهی الیه باستان گرائی های مجعول «کوروش نوازانه» و «مکتب سازانه» از ایرانیت ساطع شد که فاقد کمترین توان در بسیج اجتماعی بود و هست!
طبیعتاً و با توجه به رفتارهای هوشمندانه قبلی احمدی نژاد نباید این تغییر گفتمان را به سطح نازل ادعاهای عوامانه «سحر شدگی» و «جن زدگی» و یا «تسخیر شدگی» تقلیل داد.
چنین تغییر بزرگی قطعاً دلیل و دلائل بزرگی نیز باید داشته باشد! دلائلی که هزینه ـ فایده را بتواند منطقی و قابل فهم کند.
پرسش اصلی یابش چرای بزرگ این «تغییر» پرهزینه و قلیل الفایده است!؟
كز ديو و دد ملولم و هاشمي ام آرزوست
سلام بر هاشمی
بنابراين، اشتباه را ديگران کردند!
اسفند وعده دیدار .انتخاب عزیزم اون موقع چی تیتر میزنی؟؟؟ تقلب،فریب،دروغ،.....از همین حالا دنبال متنش باش......
.......
دوستان عزيز، نويسنده محترم نوشتار بالا، بايد توجه دقيق داشته باشيم به اينكه آقاي هاشمي تقريبا در همه عرصه ها حضور داشته و در تمام تحركات و برنامه ها و اقدامات نظام حداقل يكي از چرخ هاي اصلي بوده و طبعا كسي كه دائم و همه جا فعال است مستحق خطاهاي متعدد نيز مي باشد. اما آيا مجموع رفتارهاي مفيد او قابل قياس با خطاهايش مي باشد. اصلا شما يك ژست و يك جمله و يك سخنراني اين مرد را با معجزه هزاره سوم مقايسه كنيد، واقعا قابل قياس است. انسان با شنيدن جملات هاشمي هنوز هم آرامش مي يابد، اما حرف هاي تيم هزاره و خصوصا رئيس تيم تشنج زا و تنش زا مي باشد و استرس روحي ايجاد مي كند.
نويسنده عزيز كه نامه آقاي هاشمي را خطاي بزرگ او مي دانيد، اتفاقا اين نامه يك سند تاريخي خوبي است كه گواه خوبي بر بزرگي اين مرد و صحت ديدگاههاي او مي باشد. شايد هر كسي بجاي او بود دق مي كرد. او از گرسنگي لباس روحانيت را نپوشيده و اين امتيازي براي او نسبت به خيل عظيم از اين قشر است. او هيچگاه تملق پيشه نبوده و باورهاي او نه از ترس و نه از طمع است. اگر به رهبر احترام مي گذارد بر اساس باور است و سكوتش و كلامش و ...
خلاصه اينكه با كم رنگ شدن حضور اين مرد وضعيت كشور اسف بار شده و همين گوياي صحت تفكر اوست. او تنها كسي است كه از ابتدا تاكنون رئيس تيم هزاره سوم را قبول نداشت، و حالا برخي تازه به اين نتيجه رسيده اند و تناقضات مي بافند. مملكت به دست كسي سپرده اند كه مجلسشان او را هو مي كندو بر اين باورند كه همه اطرافيانش فاسدند و منحرف ولي او را صراحتا منحرف نمي نامند. واقعا جوكي بالاتر از اين ديده ايم؟ اگر كسي در ميان انبوهي از پلشتي مي تواند دامن پاكدامن بماند پس استدلال آقايان هم درست است.
هاشمي هاشمي است. راجع به خطاهاي احتمالي او كه قطعا دارد، يك هاشمي تر بايستي نظر دهد و امروز چنين كسي را نداريم. همانگونه كه در مورد امير كبير هم به آساني نمي توان قضاوت كرد.
رفتار و گفتار هاشمی از سر صداقت و اعتقاد بود ولی .............
چون بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید --