پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سوم تیرماه ۸۴ یکی از مقاطع مهم بعد از انقلاب اسلامی است. برهه ای که در آن، گفتمانی که ادعایش "عدالتخواهی" بود، در راس حاکمیت قرار گرفت و گروهی نورسیده را به حوزه تاثیرگذاران کشور رهنمون ساخت؛ گفتمانی که البته برخی پیروزی اش را حاصل برخی اقدامات در دوران اصلاحات ، دولت آن روزگار و برخی حامیان تندروی آن جریان می دانند؛ "سیاست بازی" هایی که مردم را از درگیری ها و منازعات سیاسی خسته کرده بود، حاصلش "نه" بود به جریان قدرمند آن روزگار و در این میان، طبعاً مردم مجبور به انتخاب یکی از گزینه ها بودند، گزینه ای که از "بد حادثه" حاصل اجماع نیروهای اصولگرا نیز نبود بلکه نتیجه تلاش یکباره ی جریانی بود که برخی آن را "امدادهای غیبی" خواندند؛ (البته جدی و شوخی بودن این ادعا هیچ گاه مشخص نشد!) و حاصلش شد: دکتر محمود احمدی نژاد!
حامیان دولت و بسیاری از تحلیلگران، پیروزی احمدی نژاد را حاصل گفتمان خاص و عمومی حاکم بر مواضع و سخنان او در فضای انتخاباتی سال 84 می دانند. در آن روزها، هر کسی شعاری داشت، یکی می گفت: "کار و سازندگی"، یکی از "50 هزار تومان برای هر ایرانی" میگفت، دیگری بحث "دولت رفاه"و "دموکراسی" را پیش کشید و البته کاندیدای اصلی جریان اصولگرا نیز، از "هوای تازه" و دولت امید" سخن گفت.
در این میان کاندیدای جریان اصلاحات هم "زندگی خوب برای هر ایرانی" را به عنوان شعار خود برگزید، اما شعار کاندیدای پیروز، اصلآً حساسیت برانگیز نبود: "ما می توانیم"! .... احمدی نژاد به جای تاکید بر یک شعار خاص، تلاش زیادی داشت خود را ساده زیست نشان دهد، رجایی وار سخن بگوید و از ولایت بگوید و مدعی پذیرش همه جانبه اش باشد و تا می تواند، وعده ی حذف مفسدان اقتصادی بدهد، ادعاهایی که شاید، امروز ساده تر بتوان در موردش سخن گفت!
احمدی نژاد (چنانکه در ابتدا اشاره کردم) در میان کانیداهای انتخابات اصولگرایان، جای محکمی نداشت و طبعاً اجماع بر او که چهره ای ناشناخته بود، ممکن نبود؛ او که به عنوان یکی از کاندیداهای احتمالی انتخابات 84، در نشست های شورای هماهنگی نیروهای انقلاب به ریاست ناطق نوری حضور یافت، پس از آنکه شنید "لاریجانی" گزینه ی قطعی آن شورا است، صراحتاً شورا را تهدید کرد که "اگر مرا انتخاب نکنید، مستقل وارد می شوم"
چنین نیز شد، او در میانه نشست های شورای هماهنگیٰ، به بهانه آنچه "خدمت به مردم در شهرداری" خواند، از حضور در ادامه ی آن نشست ها کناره گرفت و پس از قطعیت انتخاب لاریجانی توسط این شورا ، مانند سایر کاندیداهای جریان اصولگرا، مستقل وارد عرصه انتخابات شد. هر چند، احمدی نژاد در آن دوران ابداً جدی گرفته نشد و حتی اظهانظر وی در تهدید شورای هماهنگی اصولگرایان، باعث تمسخر و خنده ی بعضی اعضای حاضر در نشست شد؛ اما نتیجه ی انتخابات نشان داد اینجا ایران است و همه چیز ممکن.
نکته ی جالب آن روزها این بود که احمدي نژاد به رغم تلاش هاي او و حاميان پيدا و پنهانش ، نه تنها از سوي هيچ يك از گروههاي اصولگرا معرفي نشد ، بلکه حتي ابادگران ( که حامی جدی او در شهرداری بودند) هم حمايت از وي را تكذيب كردند تا او ظاهراً "مستقل" وارد عرصه انتخابات شود و حزب مقتدری را پشت سر خود نداشته باشد.
شهردار وقت تهران، البته یارانی هم داشت که سخت حمایتش می کردند. شاید بزرگترین حامی او "مصباح یزدی" بود که در تاریخ 6 تیرماه 84 (سه روز پس از انتخابات و پیروزی احمدی نژاد) گفت:
خداوند احمدينژاد را ذخيرهاي براي امروز جامعه ما قرار داد.
27 خرداد شد، در عین ناباوری خبر از نتایج انتخابات آمد که احمدی نژاد نفر دوم است، پشت سر هاشمی رفسنجانی. انتخابات به دور دوم کشیده شد و آقای شهردار با اختلاف زیاد پیروز شد تا مشخص شود چه عوامل فرهنگي سياسي و اقتصادي و اجتماعي دست در كارند كه بخش هايي از مردم هوشمند و با فهم و سليقه ايران به گزينه هاي خاصي رو آورده و در اندك زماني، تحت تاثير برخي افراد و سازمانها ، بدون توجه به فرجام كار ، قرار گیرند!
کاندیداهای اصولگرا، واکنش خاص و مهمی به پیروزی احمدی نژاد نشان ندادند، گویی بهت و حیرت، آنان را هم رها نکرده بود؛ اما مصطفی معین کاندیدای جبهه اصلاحات در 28 خرداد 1384 (یک روز پس از برگزاری انتخابات در دور اول) گفت: در ماجراي لنتخابات، به ناگاه ارادهاي قاهر براي پيروزي يك كانديداي خاص و حذف كانديداهاي ديگر به ميدان آمد تا حقوق مسلم نامزدهاي ديگر را در انتخابات مورد هدف قرار دهد. امروز هر كس ميتواند به روشني اثر اين دخالت را در نتيجه انتخابات ببيند.معين مدعي شد كه آنچه به وقوع پيوست ، اقدامي غيرقانوني براي محروم كردن يك كانديدا از حق خود و بركشيدن كانديدايي ديگر بود.
بحث انگیزترین نکته ی آن روزها، تیتر "کیهان" در ساعت 22 شب 27 خرداد (شب انتخابات) بود. این روزنامه تیتر زده بود "خبرها از پيروزي چشمگير احمدينژاد حكايت ميكند." کیهان در تيتر اول صفحه نخست اين روزنامه نیز نوشته بود : "ملت كار را تمام قابل ذكر است " این تیتر با واکنش های گسترده ای مواجه شد، به طوریکه یکی از کاندیداهی انتخابات 84 گفت: کیهان رجال الغیب است!
"انتخاب" نیز دو سه روز پس از انتخابات 84، "افزایش درگیری ها و منازعات سیاسی و بحران سازی های داخلی و حملات به عالی ترین نقاط حاکمیت" را فرجام این دوره خواند و چنین پیش بینی کرد که "عقلا نیز به حاشیه رانده شوند" و نوشت: حالی درون پرده بسی فتنه می رود...
هاشمی نیز یک روز پس از شکست، تلفنی به احمدی نژاد تبریک گفت و البته در گفت و گویی اعلام کرد که "به دادگاه عدل الهی شکایت می برم" وی افزود: انها كه براي تضعيف رقيب از راه تضعيف انقلاب وارد شدند چون مي دانستند او در هر حالت از انقلاب اسلامي دفاع ميكند و ابايي از بعهده گرفتن مسوليتها ندارد و آنها كه بگونهاي بيسابقه با هزينههاي دهها ميلياردي از بيت المال ، اينجانب و بستگانم را ظالمانه تخريب كردند و آنها كه با استفاده زياد از امكانات نظام به صورت سازماندهي شده و نامشروع در انتخابات دخالت كردند. ترديدي ندارم كه جزاي چنين ظلمي به كشور و مردم و من ، جز خسران دنيا و آخرت نخواهد بود
.... شاید هاشمی هیچ گاه تصور نمی کرد، استاندار استان تازه تاسیس اردبیل در دوران ریاست جمهوری اش، این بار در مصاف با او در انتخابات ، صندلی ریاست جمهوری را به تسخیر خود در بیاورد.
ابهاماتی که هنوز برطرف نشده است!
پس از پیروزی حیرت انگیز و شوکه کننده ی احمدی نژاد در انتخابات؛ نکات و سئوالاتی اساسی و مهم ذهن ملت ایران و نخبگان سیاسی را به خود مشغول ساخت که "گفتنی" های آن ، در پی می آید:
اول: دلایل ايجاد تنش در شوراي هماهنگي و ناكامي آن و عناصر پنهان و اشكار مقابله عجيب دو گروه كوچك با شوراي هماهنگي و چرايي انشعاب دو جمع ابادگران و ايثارگران ، و بازدلايل فروپاشي ائتلاف ابادگران – ايثارگران در آن روزگار چه بود؟
دوم: چه شد که قالیباف وارد عرصه انتخابات شد؟ مشوقان او چه کسانی بودند و چه اهدافی داشتند؟
سوم: چرا گزينه اجماع اصولگرایان بعد از تفرقه به جايي نرسيد؟
چهارم: چرا به رغم دانش و بينش غير قابل قياس لاريجاني با ديگر رقبا هر روز از اراء او كم شد؟ به رغم انكه لاريحاني به عنوان مدبر و یکی از اصلی ترین استراتژيست های مجموعه اصول گرايان كه در ماهها اول طرح شدن موضوع رياست جمهوري ، اصلي ترين ، مقبول ترين و جدي ترين گزينه اصول گرايان محسوب مي شد به رغم انكه او از هر جهت مناسب ترين گزينه – صرف نظر از هاشمي رفسنجاني –براي اصول گرايان به شمار مي امد، چگونه در واپسين لحظات به غريب ترين كانديداها و مظلوم ترين چهره ها تبديل شد ؟ چه عواملي اين ماجراها را هدايت مي كرد؟
دلیل بی مهري كليت اصول گرايان به ويژه ليدرهایشان به لاريحاني ، بي تدبيري و سستي و كاستي و بي عملي شوراي هماهنگي چه بود؟ چگونه بود که در آنروزگار، باهنر به عنوان ریاست ستاد وی ، به احمدی نژاد نزدیک شده بود؟
پنجم: چرا لاريجاني پس از طرح گمانه امدن هاشمي ، نخست اعلام كرد به نفع او كناره گيري مي كند ولي پس از مواجهه با برخورد تند برخي اصول گرايان از روي اجبار حرفش را پس گرفت ؟ و چرا او بين كانديداهاي اصول گرا تنها كسي بود كه پيمان مقابله با هاشمي را امضا نكرد ؟
ششم: چرا محس رضايي در اخرين لحظات رفت ؟
هفتم: چرا هواداران قاليباف و احمدي نژاد و عناصر و قدرته هاي غير اشكار آنها سر ستيز با هاشمي داشتند ؟ و اصولا چرا اصولگرايان به جز لاريجاني تقريبا مثل چپ گرايان در استانه انتخابات مجلس ششم همه توانشان را در تخريب چهره هاشمي به كاربردند ؟
هشتم: توجه و دقت در اينكه احمدي نژاد از سابقه قابل ذكري در انقلاب و پس از آن هم برخوردار نبوده (حتي در شهرداري هم منصوب شوراي شهر بود و قطعا اگر او كانديداي شوراي شهر هم مي شد راي نمي اورد ) چطور شد يك مرتبه از لباس هايش بوي شهيد بزرگوار رجايي بیرون آمد - در حالي كه با اتفاقات امروز، به راحتی می توان فهمید که آیا سنخیتی بین او و شهید رجایی هست یا خیر؟ - و چگونه او، یکباره مدعي مقام رياست جمهوري شد ؟
توجه به اينكه عموم مردم ايران تا بيست روز پيش از انتخابات ریاست جمهوری 84، حتي اسم او را نشنيده بودند و جمال دل آرايش را زيارت نكرده بودند و با در نظر گرفتن اينكه او و البته برخي ديگر اصلا در حد و اندازه هاي تصدي مقام رييس جمهوري ايران و حتي يك وزارت خاص هم نبودند و از طرفي با توجه به اينكه حتي تا ده پانزده روز پيش از انتخابات، ايشان كار تبليغاتي چنداني هم نكرده بود و از طرف ديگر برنامه اي ارائه نداده بود ... چه شد که ظرف سه چهار روز اخر و روز انتخابات در شمار رقباي جدي در آمد؟
مي خواهيم بدانيم كه او از چه بخش از امدادهاي غيبي سود برده و چه سازمانهاي عريض و طويلي كه از قضا ورودشان هم به صحنه هاي انتخاباتي و كلاً كار سياسي از نظر قانون جرم و از نگاه امام (ره) حرام شناخته شده بود در اين خدمت رساني تمام سهم داشته اند و انها چه اهدافي را از به صحنه اوردن كسي مثل او دنبال مي كنند ؟
و چنانکه در بالا نیز گفتم: چه عوامل فرهنگي سياسي و اقتصادي و اجتماعي دست در كارند كه بخشهايي از مردم هوشمند و با فهم و سليقه ايران به گزينه هاي نامناسب و خاصي رو مي آورند و در اندك زماني تحت تاثير برخي افراد و سازمانها بدون توجه به فرجام كار تصميم مي گيرند ؟
این سئوالات، و دهها چرای دیگر، هنوز ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده و تاکنون، کسی بدان پاسخی نگفته، باشد که در آینده بگویم اندکی از آن بسیارها...
حديث اين جماعت را تو پنهان دار و كمتر جو
كه كس نگشود و نگشايد به حكمت اين معما را
ادامه دارد...
× مصطفی فقیهی
مدیرمسئول و سردبیر
» از همین نویسنده
در حاشیه ی انتشار تصاویر منتسب به دختر میرحسین ؛ ذبح اخلاق - مصطفی فقیهی
از "ظهور نزدیک است" تا "اظهارات امام جمعه قم در مورد رهبر انقلاب" ؛ یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش
آقای احمدی نژاد! 14 خرداد 89 را به یاد دارید؟ / خرما نتوان خورد از اين خار که کشتيم!
با این حرفای کلیشه ای چه راحت میتونید طرف مقابل رو انکار کنید
وقتی کارهای خوبی انجام میشه ربطی به رییس جمهور نداره برنامه کلی نظامه
وقتی تو یه گوشه کشور لامپی میسوزه فریادها بلند میشه که همه این مصیبتها از بی کفایتی رییس جمهوره
سوال من اینه: اگه این برنامه سازمان برنامه و بودجه هست چرا در دولتهای قبلی اجرا نمیشد؟؟؟؟
اگه همه کارها مربوط به برنامه و بودجه هست پس دولت چیکاره است؟؟؟؟
میدونی آقا سعید
شما احتمالا همیشه تو انتخابات شکست بخورید چونکه چشمهاتون رو روی حقایق می بندید و انکار می کنید. در نتیجه تحلیل هاتون و استراتژی هاتون غلط از آب درمیاد.
مطمئنا اگه انتخاباتی به نفع شما شد از ضعف اینوری هاست نه از قوت شما
مردم در دور دوم خاتمی با رای بالایی خاتمی رو انتخاب کردن نتیجه تحلیل این آقایون این شد: مردم توسعه سیاسی پیدا کردن فرهیخته شدن شناخت سیاسی دارن. تو اون زمان مگه کسی جرأتشو داشت بگه تقلب شده ولی وقتی احمدی نژاد با رای بالایی برنده میشه تحلیلها این میشه: اولا که تقلب شده ثانیا اگه هم نشده باشه مردم ابله و سفیه و نادانند احمقانه فکر میکنن گله ای رای میدن!!!!!!!!!!
انحصار طلبی و جمود فکری تا چه حد ؟؟؟؟؟؟؟ آقای فقیهی من فکر میکنم شما هم یکی از اینها هستید
ولی نباید فراموش کرد که نحوه مدریت ایشون در این اصلاحات خوب نبوده چون میخواد همه چیزو به اسم خودش تموم کنه بدون مشورت و کمک گرفتن از دیگران
با امید به بهتر شدن و پیشرفت کشور عزیزمون در تمامی عرصه ها
با هزاران گزاره های فلسفی (به نظر خودتان) و البته سفسطی( به نظر من) احمدی نژاد رو میکوبید و میچلونید و فکر نمیکنید که آیا این حرفاتون تا چه حد صحیح یا سقییمه
کاش قبل از دولت احمدی نژاد گذرتون به این روستاها میفتاد تا اون وضعیت بدبختی و بیچارگی مردم رو از نزدیک مشاهده میکردید و مقایسه میکردید با وضعیت الان روستاها
من بچه روستام و از نزدیک مزه تلخ فقر و بدبختی را چشیده ام و به چشم خود میبینم که چه تحولی در روستاها ایجاد شده و چقدر بر رفاه و آسایش این مردم ساده دل زجر کشیده افزوده شده که با همه مشکلاتشون( که اگه شما فقط چند روز جای اونا بودید به زمین و زمان کفر میگفتید) در زمان انتخابات تا نفر آخرشون از صحرا و سر زمین کارشونو رها میکنن و بی ادعا و مخلصانه در انتخابات شرکت میکنن( در حالیکه اگه مردمی به خاطر کاستی ها، نارساییها و حق کشیها از نظام و انقلاب طلبکار باشند و انتخابات رو تحریم کنن هم اینانند) اونوقت رای اینها میشه گوسفندی و گله ای و پوپولیستی و ... و رای اون عده ای که اغلب تو خیابونای بالای شهرها (مخصوصا تهران) زندگی میکنن (البته اگه رای داده باشن) میشه قشر فرهیخته و آگاه که همیشه از بهترین امکانات جامعه استفاده کرده و همیشه طلبکار بوده و همیشه در جهت تخریب نظام و انقلاب قدم برداشته اند
مخصوصا منظورم اوناییه که مست ثروت و شهوتندو تا کسی یک ذره میخواد در مقابل اینا بایسته با هزاران ترفندو تزویر و رنگ و لعاب و با امکاناتی که در اختیار دارن به همراه عده ای بیچاره (به نظر من) که آرزوی چنین زندگی هایی دارند چشمشون رو به حقایق میبندن و خدا رو فراموش میکنن
من فقط یکی دو نمونه از خدماتی که در روستاها در این مدت قلیل صورت گرفته رو میگم:
قبلا تو منطقه ما فقط یه جاده اصلی آسفالت بود اونم به مدت ده یازده سال بود داشتن درست میکردن بعد 84 تمام راههای روستایی که بیش از دویست روستاس اسفالت شده و این چیزی که به نظر شما یه موضوع یا مشکل صد سال پیشه برای ما یه نعمت بزرگیه که به مدد احمدی نژاد بهش رسیدیم
نمیدونم تا حالا رفیتد تو خونه های گلی و خشتی روستایی که به غیر از افراد انواع و اقسام مورچه و موش و موریانه و کک و ساس و سوسکهای مختلف و متنوع و انواع حشرات پرنده جهنده و خزنده اونجا حضور داشتن و یک شب اقامت در چنین هتلی شما رو تا صد سال از مراجعت به روستاها بی نیاز میکرد که الان تبدیل به خونه های آجر و سیمانی به سبک شهری که به واسطه وام های بدون بهره و طولانی مدت این دولت به سرانجام رسیده که تمام مردم روستاها دعاگوی بانیان این حرکت می باشند
اجرای طرههای هدی روستایی مثل خیابان کشی و احداث جوی و جمع اوری زباله و اب شرب و .... از خدماتیه که واقعا محرومیت رو از چهره روستاها زدوده
وامهای بلا عوض جهت آبیاری بارانی و تحت فشار که باعث زیر کشت رفتن زمینهای زیاد افزایش محصول اشتغال افزایش سطح درامد روستاییان شده و این قشر ضعیف نیز کم کم دارن معنای زندگی رو میفهمن
سوال اینجاس که چرا تمام این کارها ظرف چهار - پنج سال اخیر صورت گرفت؟؟؟
چرا دولت های قبلی حداقل یک صدم اینکارا رو برای این مردم بیچاره انجام نمیدادن؟
مگه امام همون اول نگفت که باید به این قشر پا برهنه برسید چرا که اینها صاحبان اصلیه انقلابند
حتما این دولت نیز ضعف های بزرگی دارد ولی چرا در قضاوتهای خود با انصاف عمل نمیکنیم؟؟؟؟
آباد کردن روستا ها اصلا ربطی به شخص رییس جمهور نداره.
این یک برنامه دراز مدته که یببر اساس اون به تدریج همه روستاها دارای آب وبرق وگاز وتلفن می شند.
نمی دونی برو از سازمان برنامه وبودجه بپرس.
الته کل قضیه فلسفه رای دادن روستاییان به احمدی نژاد فقط یک علت داره :
اونم توزیع گونی سیب زمینی / توزیع سهام عدالت //توزیع پتو و بن پنجاه هزار تومانی درست از1 ماه قبل تا شب انتخابات ادامه داشت. همین
ضمنا بهت یاد اوری می کنم آیا اون جمعیت 4 میلیونی 25 خرداد 88 که برای اعلام مخالفت با احمدی نژاد اومدن تو خیابون آزادی واطراف , همشون ساکنین نقاط مرفه تهران بودن !!!
حاكميت خواست احمدي نژاد شود و زمينه اينكار را فراهم كرد و غير از اين نمي توانست بشود و براي همين هم بود كه هاشمي به خدا شكايت برد
زنده باد جمهوری اسلامی ایران
زنده باد سردار سازندگی هاشمی که فراتر از یک سیاستمدار بزگ است
عالی بود.
ببینید به نظر من ادامه وضعیت موجود به سلاح هیچ کس نیست همه می دانیم برای چه انقلاب کردیم و برای چه هدفی در این کشور زندگی می کنیم و این دعواهای سیاسی امروز مارا به روزهای روشن تری خواهد برد و به همه اون کسانی که از روی هوا و هوس و به جهت حب نفس دنبال سیاست میروند هشدار می دهد که این مردم مردمی فهمیده اند و نمی شود با شعور مردم بازی کرد حالا چه در مسند نمایندگی مجلس و چه در مسند ریاست جمهوری و یا پایین تراز آن .
در هر صورت این یک واقعیت جامعه آزاد اندیش هست که در برهه ای از زمان با فردی موافق و در برهه ای از زمان مخالف وی باشند و همین مسئله نشان دهنده این هست که مردم کاملا هوشیارند و رصد می کنند حرکتهای افرادی که بر آنها حکومت می کنند و بعضآ با رای دادنهای اقتضایی و همچنین غافلگیرانه اعتراض خودشون را به وضعیت موجود اعلام میکنند و شاید بعد از گذشت زمان متوجه شوند که وضعیت قبلی بهتر بوده و مجدداٌ دست به انتخاب قبلی بزنند در هر صورت نباید شعور مردم توسط گروهی خاص و منحرف به بازی گرفته شود و هر چقدر سیاسیون با مردم صادقانه تر برخورد کنند مردم هم اقبال بیشتری نشان خواهند داد و این به نفع هم مردم و اهل سیاست خواهد بود
زنده باد انقلاب اسلامی ایران
وضعیت را در مملکت بگونه ای درست کرده اند که
تنها کاری که آزاد است: فحش دادن به احمدی نژادست.!!!
هرکسی از راه میرسد به احمدی نژاد بد وبیراه می گوید وتمام تقصیر ها ومشکلات مملکت از گرانی ارزاق تا گران شدن اجاره خانه و گرانی کرایه اتوبوس وتاکسی را بر گردن احمدی نژاد می اندازند وهمه مسولان از قضاییه تا مجلسی ها و روحانیون و...ومردم را تشویق می کنند تا با فحش دادن به او عقده هایشان را خالی کنند.
درصورتیکه خودشان می دانند مقصر اصلی او نیست.
این رسم معرفت ومردانگی نیست.
دلت به حال این ملت بیچاره بسوزد...!!
احمدي و مشايي اعدام بايد گردند...
بله دوستان گذر دوست به دباغخانه خواهد افتاد...
ر سریال مرد هزار چهره مهران مدیری رو تماشا کن ! جواب سوالت رو خیلی راحت میگیری !!!
مسعود شصتچی رو یادت میاد ؟
حالا دیگه قضاوت با عقل شماست!!!
ولی اشکالات جدی مدریتی به ایشون وارده
کلا هیچ کسی که بی عیب نمیشه
هرکدوم یه خوبیایی داشتن و یه اشتباهاتی
کم و یا زیاد
"چگونه در زمان هاشمي، علي رغم مخالفت سپاه، حوزه علميه و تمام اصول گرايان خاتمي رئيس جمهور شد."
خواهشا نظر اينجانب را منعكس فرماييد.
مردم ما نظر خودشونو بی توجه به جریانات سیاسی و .... میدن
البته مردم منظورم کل ایرانه پهناوره نه فقط یه شهر و یه منطقه خاصش
باز خوبه جرآتشو داشته و گفته
نه مثل بعضیا
بعد از پایان تماس، مدام به وقایع هفته قبل فکر می کردم که..... تمام مساجد مردم را ترغیب می کردند تا به "احمدی نژاد" رای دهند. جملات تقریبا در گوشم است؛ "اگه به احمدی نژاد رای بدین، به یکی مثه خودتون رای دادین، یه بچه کارگر، یکی که می خواد دزدا رو بگیره، یکی که وقتی بیاد وضع همه مون خوب می شه و ..."
یادم می آید یخه یکی شان را گرفتم و گفتم؛ "قانون را نمی دانی که نباید در زمان رای گیری تبلیغ کنی"؟ جوابش جالب بود؛ "به شما ارتباط ندارد آقا! ما دستور داریم اگر دنبال مشکل می گردید بفرمایید با هم برویم ..." در تمام آن هفته با خودم فکر می کردم مزیت "احمدی نژاد" نسبت به "لاریجانی" و "قالیباف" چیست؟ طی هفته های بعد متوجه شدم اصلا بحث مزیت ها نبود؛ "معجزه هزاره سوم" باید پیروز انتخابات می شد، حالا به هر صورت ممکن. همانهایی که ................. ناگهان دنبال این بودند که "حمایت از احمدی نژاد". انتخابات 84 فرق اساسی هم با دو دوره قبلی انتخابات ریاست جمهوری که من از نزدیک دیده و در آن شرکت کردم بودم، داشت؛ "حضور اشخاصی در صندوق های رای که مردم را تهییج می کردند تا به یکی از کاندیداها رای دهند. این کار را علنی و بدون شرم از قانون می کردند. یک کار تیمی و حساب شده...
به نظر من خیلی خوب بود از رییس جمهور سئوال می کردید ببیند واقعیت چیه ؟ چون دیگران که سند ندارند برای حرفشان .
ولی نباید فراموش کرد که نحوه مدریت ایشون در این اصلاحات خوب نبوده چون میخواد همه چیزو به اسم خودش تموم کنه بدون مشورت و کمک گرفتن از دیگران
با امید به بهتر شدن و پیشرفت کشور عزیزمون در تمامی عرصه ها
آقا مهدي عزيز،
احمدينژاد جرأت نداشت بلكه مثل ديگرا عاقبتانديش نبود و نميدانست كه تا زيرساختهاي يك كار مهم، فراهم نشده باشد، نبايد دست به آن كار زد. لذا الان اثرات منفي اين اقدامات به اصطلاح شجاعانه ايشان، گريبان كشور را گرفته و متاسفانه فاصله بين مسئولان نظام با يكديگر و با مردم را روز به روز زيادتر ميكند و نتايج نه چندان مطلوب اقدامات متهورانه غيركارشناسي علاوه بر ايجاد مشكلات اقتصادي و معيشتي براي مردم، از اعتماد عمومي كه پشتوانه اصلي نظام است، ميكاهد. امروز روز آگاهي براي رهايي از مشكلاتي است كه ناآگاهان به آن دامن زدهاند.
لابد كارهايي كه در دوران سازندگي شروع و در دوره دولت اصلاحات تكميل و در زمان آفاي احمدينژاد به بهرهبرداري رسيده است را هم جزء آمار ايشان به حساب ميآوريد! خوب است بدانيد طبق اعلام دفتر پژوهشهاي مجلس در دوره آقاي احمدينژاد، دولت معادل 100 سال كشور درآمد نفتي داشته است و با اين درآمد چه حجم كاري ميشد انجام داد، بماند! الان اغلب پيمانكارا از دولت طلبكار هستند و دولت هم به بانكها بدهكار! چرا!؟
آقاي فقيهي قطعا پاسخ بسياري سوالاتتان را مي دانيد و همه آنهايي هم كه مطالعه اي داشته و دارند نيك مي دانند كه چه شد، هر چند كه خدا مي داند چه خواهد شد. من مرور اجمالي بخشي از گذشته را كه خود تجربه كرده ام خالي از لطف نمي دانم.
اينجانب در همه عرصه هاي انقلاب و دفاع مقدس و حوادث گذشته سه دهه عمر نظام تاكنون همراه نظام و حاكميت بوده ام و از همين رو در بين اقوام و دوستان و آشنايان احترامي داشته ام و نظراتم را كم و بيش مورد مداقه قرار مي داده اند و مخالفتم با يك حركت و ديده براي آنها معمولا حجت بوده ست. هيچگاه اعضاي فاميل نزديك در راي با اين بنده ناچيز تقابل نمي كردند و به فردي كه مورد نهي بود راي نمي دادند، مثلا تا انتخابات سال 1372 هميشه به آقاي هاشمي راي داديم و به اعتقاد خودم به دليل گسترش بكارگيري افرادي كه چندان اعتقاد و يا سابقه اي در انقلاب نداشتند توسط آقاي هاشمي و تجمل گرايي مورد انتقاد رهبري معظم، در دور دوم انتخابات 72با اندوه و ناراحتي به آقاي هاشمي راي ندادم. در انتخابات 76 و 80 هم به اصلاح طلبان راي ندادم هر چند براي شخص آقاي خاتمي احترام قائلم. اين وضعيت تا دور دوم انتخابات 84 ادامه داشت. ولي پس از آن دو عضو خانواده ام كه عضو يك نهاد خاص هستند با هدايت و تبليغ نيمه پنهان آن سازمان(كه در سال 1388 دخالت و تبليغشان به نفع آقاي احمدي نژاد كاملا علني بود) به كانديداي مورد نظر آنها راي دادند. آنها هيچگاه در قبال سوالات من پاسخي نداشتند و يكي از آنها در اولين سوالم كه به كه راي داديد گفت كه "ماه را انتخاب كرده" ولي هيچگاه نتوانست از انتخابش دفاع كند، تا مروز كه نادم و آشكارا پشيمان و سرافكنده است.
اما برادر فقيهي عزيز، در جامعه اي كه من با علم به مصلحت فرزندم او را از ادامه راهي كه خيرش در آن نبود بازنداشتم (البته خلاف شرع هم نبود) تا الان كه متهم به عدم تذكر كافي و ... هستم، چگونه عده اي خود را مغز متفكر يك ملت مي دانند و به جاي آنها تصميم مي گيرند و برخي خواص با بصيرت هم مردم را بهائم مي دانند كه بايستي آنه را داره كرد. اين نتيجه دردناك امروز را بايستي در رفتار ديروز بزرگاني ديد كه روزگاري كشور تمام و كمال در اختيار آنان بود و نكردند آنچه را كه بايد مي كردند. من فكر مي كنم كه شايد اصرار بر خدمت بيش از خيانت مضر باشد. نلسون ماندلا پس از 30 سال مبارزه جانكاه فقط يك دوره رئيس جمهور شد و سپس خود كنار رفت. عزت او همچنان محفوظ و نظراتش نه براي آفريقاي جنوبي و آفريقا بلكه براي جهانيان محترم است. محصول امروز توليد اصرار به خدمت آقاي هاشمي است. من ايشان را فردي نابغه و واقعا در حد امير كبير باور دارم، اما آيا باور من و امثال من كه مطالعه اي داريم، كافي است؟ مگر چند درصد مردم ايران آگاهي مبتني بر مطالعات شخصي دارند؟ هر چند كه كمترين افراد تيم فردي مثل هاشمي از بهترين مجموعه فعلي بهتر و عاقل تر بودند، اما آيا آنها فضا را باز كردند تا نخبگان كشور و دگرانديشان وفادار به نظام و كشور رشد كنند تا مانع خطرات دشمنان و بدانديشان و عقده و بدبيني عوام شوند؟ استفاده از مختلفين در فكر مانع اقتدار مخالفين بنياني ميشد. احترام به منتقدين به تاكتيك ها همچون واكسني است كه ما را از ويروس هاي كشنده در امان مي دارد. بقول آقاي هاشمي مهدي هاشمي روزگاري در خانه بازرگان را سنگباران كرد و روزگاري ديگر هم بچه هاي خانم رجبي در خانه هاشمي را. بر عدالت الهي همين زيبايي بس كه اگر مخالفت هاشمي در شان بازرگان بود، ولي مخالفت فاطمه رجبي و ساير مخالفين هاشمي در حد و شان هاشمي نيست و نبوده است. اگر آقاي هاشمي مردان مخالف خود را اخته نمي كرد، امروز مخالفين او حداقل نشاني از جوانمردي و مردانگي داشتند. روزگاري تيم آقاي هاشمي با تمام توان عرصه را براي خود داشت تا مبادا خائني حضور يابد و مملكت را خراب كند، اين انديشه ناصحيح نبود، اما پشت اين انديشه حقير شمردن ملتي بود كه قدرت را از شاه گرفته و به امثال هاشمي سپردند. سپس تيم خاتمي آمد و با تمام توان تيم هاشمي را تخريب كرد وهر دو تخريب و تضعيف شده گروه سومي آمدند و هر دو را تخريب و تضعيف كردند و ....
چنين سناريويي در افغانستان هم اجرا شد. دولت مجاهدين آنچنان با هم مشغول شدند تا 200 طلبه افغانستان را فتح كردند (البته تربيت شده ISI پاكستان با اخذ موافقت آمريكا) و آنها هم آنچنان تند رفتند كه آمريكا خود ناچار به تقابل با دست پرورده خود شد.
وقتي بزرگان ما خود را عقل كل مي دانند و برخلاف بنيانگذار انقلاب انتخاب را(هر چند خطا) به خود مردم واگذار نمي كنند تا بموقع خود مردم اصلاح كنند، و به خود اجازه مي دهند كه آشكارا از فرد و يا افراد خاصي حمايت كنند (در حالي كه بايد احتمال بدهند كه ممكن است 140 ميليون چشم چيزي را ديده باشند كه خواص محدود شده در حصار محافظين نديديده اند)و وقتي مقامات نظامي ما با افتخار در گرايش ها و بازي هاي سياسي وارد مي شوند و شان بالاي حراست از نظام و انقلاب را تا حد يك بازيگر سياسي نازل مي كنند، و در توجيه تخلف خود از نظر امام آن را تفسير درست فرمان امام مي دانند، اميدوارم كه شاهد روزها و انتخاباتي بدتر نباشيم. بزرگان ما بدانند كه اگر دشمن بر ما فائق شود، اول سراغ بازماندگان و پيران انقلاب خواهد رفت. همان هايي كه بسياري از آنها امروز سران فتنه نام دارند و چه بسا آنها دوستان نادان را كمك كنند و صد البته كه حق عوامل آنها در بين انقلابيون دو آتشه انقلاب نديده و جنگ نرفته محفوظ خواهد بود.
و اما اين بازي هنوز به پايان راه نرسيده و سوال و نگراني اساسي اين است كه دولتي كه درآمدهاي كلان و نجومي داشته و به سختي هزينه هاي رسمي و حتي حقوق كاركنانش را پرداخته است(نمونه اش افزايش حقوق كاركنان خيلي كمتر از تورم و عدم انجام تعهدات مالي و اجراي با تاخير چند ساله و سپس ناقص قانون خدمات كشوري و ... كه همگي صرفه جويي قابل توجه ماليي براي دولت دشته است) و علاوه بر آنها متهم به تخلفات فراوان مالي است، اين پول ها را كجا برده و ذخيره كرده است؟
آيا ركن اول بسياري از تغييرات پول نيست. آيا بسياري افراد را با پول نمي توان خريد؟ آيا بسياري عقيده ها را نمي توان با پول مستقيم و غير مستقيم سست كرد؟ آقاي مشايي كه تا الان من يك موافق در جامعه براي وي نديده ام چگونه صاحب سايت هاي فراواني است كه حامي وي هستند؟ اينها بدون پول چگونهراه اندازي مي شوند؟اين پول ها از كجا آمده اسند؟
من نمي دانم آنهايي كه خود را عقل كل و ذيحق در تصميمگيري بجاي مردم مي دانند اين بار چه سناريويي دارند، ولي من بعنوان كسي كه پير عرصه حمايت از نظام بوده ام امروز خسته و درمانده ام. آنچنان خسته كه پس از فوت آقاي فاضل حتي قادر به انتخاب مرجع تقليدم هم نشده ام هر چند تاكنون باقي بر تقليد از امام بنا به فتواي مجتهد حي بوده ام و الان عمل به احتياط در حد امكان و باقي بر تقليد از امام مانده ام.
من نگران اين هستم كه با پول هايي كه جمع آنها مي تواند تا چند بودجه ساليانه هم باشد، توسط گروه موسوم به انحرافي (اين عنوان را قبول ندارم و گروه منحرفين شايد درست تر باشد، چون اين گروه از اول منحرف بوده است)اقداماتي غافلگير كننده انجام شود. خدا عاقبت ما بخير كند.
و كلام آخر اينكه اوايل سال 1384 به يكي از نمايندگان كه او را مرد شريفي مي دانم و سيدي جليل القدر، عرض كردم كه نگرانم سرنخ برخي بازيگران سياسي ما در دست صهيونيست ها باشد و ايشان تامل كرد و گفت آيا مدركي داريد كه عرض كردم مدرك خير ولي شواهد و قرائن دارم و ... عرض كنم. وي مكث كردند و در حالي كه به م ريخته بودند بنا به مصلهتي عقلايي فرمودند خير مايل نيستم بشنوم. و امروز مي گويند كه ستاره داوود از جيب برخي دستگير شدگان بيرون آمده و اين نگراني كه منحرفين وصل به بيگانه باشند و ...
استاد بزرگوار افاضات شما انصافا ناشي از تجربه و مطالعاتتان دارد از اين باب خدارا شكر ميكنم اما با كسب اجازه چند مطلب كوتاه از شاگردتان:
1-اينكه در نوشته اي به اين طولاني و تحليلي توهيني به كسي نشده اين يك آموزش است چراكه اغلب انتقاد را با توهين در هم مي آميزيم و اين مطلب انتقادي بود ممنون
2-اما انتقادي بر انتقاديه شما دارم كه كاش راهنمائيم كنيد:"در اينكه جريان انحرافي وجود دارد اگر شك نكنيم كه اينها بازيهاي سياسيست و با توجه به مقاله شما كه آدم منصفي هم به نظر مي آئيد يك نكته در انتها بود كه مرا به اين فكر انداخت هنوز تا انتقادهاي غير مخرب و حق راه داريم . استاد گرامي واقعا شما باور داريد در جيب آقايان ستاره داود پيدا شده و رسانه ملي و نوچه اش 20:30 و ساير رسانه ها سكوت كرده اند براي مصلحت آنهم رسانه ايكه بي حرمتي به عكس امام را آنطور نشان ميدهد و... ولي با همه اين اوصاف بر فرض هم پيدا شده است آيا اين توجيهي است كه چرا آن نماينده محترم حرف بدون مدرك شما را قبول نكرده آيا هيچ كجا بدون مدرك و تنها بر اساس شواهد و قرائن در مورد كسي حكم ميكنند و آيا انتظار شما انتظاري بيجا نبوده
مرا ميبخشيد البته با توجه به متن نوشته شما شايد كمي توقع من از شما زيادي بوده است ولي همانطور كه گفتم در جامعه انتقاد ناپذير ما طبيعي است كه هنوز به تمام اصول اخلاقي انتقاد سالم آگاهي نداشته باشيم اما همين قدم ها هم انشا الله به خير است
.........
سیاست کثیف ترین چیز ممکن در دنیاست . خدایا ما را از آلودگی ان بدور کن