پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سردار سلیمانی در بیانیهای که صادر کرد، توضیح داد که وظیفه خود را سربازی میداند و صراحتا اعلام کرد که وارد حوزه سیاست نخواهد شد اما واقعیت این است که نگاه برخی جریانهای سیاسی در ایران به عرصه سیاست، فقط نگاه مبتنی بر برد و باخت است.
آنها حاضرند هر ستونی را ویران کنند و هر ارزشی را از بین ببرند؛ تنها به این قیمت که در انتخابات پیروز شوند. از آنجاییکه بسیاری از افرادیکه در گذشته افراد مختلفی بر روی آنها حساب میکردند در عرصه سیاست ناکام ماندند، از اینرو تلاش آنها بر این بود که چهرههای ملی را موردحمایت قرار دهند و آرزوهای خود را تحتعنوان یک فرضیه انتخاباتی مطرح کنند.
موضوعی که پیرامون شخصیت سردار سلیمانی و ورود ایشان به عرصه مطرح شد، یکی از این مسائل بود. اعتقاد من بر این است که این موضوع از چند جنبه دارای خطرهایی است؛ یکی در حوزه ملی و خطر تبدیل شدن برخی شاخصها و ارزشهاست و البته تغییر رابطه میان شخصیتهای ملی به یک جنبه رقابتی و مبتنی بر تضاد است؛ یعنی جاییکه ما نیازمند وحدت هستیم، تبدیل به تنش و تضاد میشود. دومین مسالهای که وجود دارد ضربه وارد شدن به سیاستها و راهبردهای جمهوری اسلامی ایران در عمق استراتژیک کشور است. سردار سلیمانی مسئول اجرای سیاستهای راهبردی جمهوری اسلامی ایران در عمق استراتژیک مربوط به جمهوری اسلامی است که گستره وسیع منطقهای از شبهقاره تا مرزهای رژیم صهیونیستی را در برمیگیرد.
انتخاباتی کردن چهره سردار سلیمانی بسیار خطرناک است؛ از این منظر که انتخابات عرصه رقابت است و در آن برد یا باخت معنا مییابد. اگر سردار سلیمانی در انتخابات برنده شود، وارد فضای اجرایی میشود که در حوزه تخصصی ایشان نیست و اگر شکست بخورد، این باخت به معنای شکست سیاستهای ایران در حوزه راهبردهای ملی از یکسو و شکست راهبردهای مربوط به عمق استراتژیک جمهوری اسلامی است. البته برخی رسانههای بیگانه نیز در دامن زدن به این مساله و ایجاد تحریک در داخل کشور نقش داشتهاند؛ آنها سعی دارند شاخصهها و مولفههای وحدت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را به میدانی برای رقابت انتخاباتی، تنش انتخاباتی و البته طرح برخی موضوعات منفی علیه راهبردهای کلان جمهوری اسلامی ایران تبدیل کنند.
رفتار سردار سلیمانی در برخورد با این مساله، رفتاری قابلپیشبینی بود. ایشان خود را «سرباز» میداند و سرباز کسی است که ماموریتش، ماموریت ملی است نه ماموریت جناحی. بهترین برخوردی که سردار سلیمانی از خود بروز داد این بود که خود را بازیچه رفتارهای سیاسی برخی جریانات و نخبگان سیاسی نکرد؛ جریانهاییکه در عرصه سیاست شکست خورده و نتوانستهاند به پیروزی برسند، سعی میکنند خود را پشتسر چهرههای ملی و فراملی پنهان کنند.
برخی چهرههای حاضر در عرصه سیاسی نتوانستهاند رای و جایگاه لازم را بهدست بیاورند و بهدنبال استفاده از چهرههای ملی هستند تا از آنها بهره ببرند. در گذشته چنین کاری در قالب فهرستهای انتخاباتی از سوی دو جریان موسوم به چپ و راست صورت میگرفت و اکنون نیز شاهد آن هستیم برخی چهرههای ملی را که در حوزههای دینی، فرهنگی، ورزشی و اجتماعی صاحبنقش بودهاند در فهرستهای انتخاباتی میگنجانند که وزن این فهرستها تقویت شود اما واقعیت این است که در این مورد مهم، مساله فهرست انتخاباتی مطرح نیست بلکه پای یک شخصیت فراملی در میان است و معمولا کلیت سیاستهای کلی کشور تحتالشعاع رقابتهای انتخاباتی قرار میگیرد.
اعتقاد من بر این است که سردار سلیمانی وارد عرصه سیاست نخواهد شد. افرادی که مساله ورود ایشان به سیاست را مطرح میکردند، چند هدف داشتند. هدف نخست آنها این بود که سردار سلیمانی را وارد عرصه سیاسی کنند که با پاسخ منفی مواجه شدند. هدف دوم، مصادره یک شخصیت ملی در راستای اهداف جناحی بود که البته هنوز این خطر وجود دارد که شخصیتهای ملی در راستای اهداف جناحی مصادره شوند و آنها باید خودشان مراقب باشند که در چنین قالبی محدود نشوند. البته هدف سومی هم وجود داشت که هدف تشکیلاتی بود؛ برخی افراد میخواستند یا میخواهند با طرح گزینههای مختلف، موجودیت سیاسی و جریانی خود را در انتخابات حفظ کنند که بتوانند قابلیت رقابت در انتخابات را مطرح کنند و یا اینکه حداقل از لحاظ جناحی خود را از لحاظ رقابت، دارای قابلیت نشان بدهند.