حاجی می گوید که اصلاح طلبان با محدودیت های گوناگون دولت آشنا هستند و در انتخابات پیش رو با جمیع شرایط از روحانی حمایت می کنند.، اما او بر این نکته نیز تاکید می کند که اگر روحانی نتوانست کاندیدا شود گزینههای دیگری همچون ظریف و عارف از سوی اصلاحطلبان برای حضور در انتخابات 96 متصور هستند. او معتقد است که در صورت کاندیداتوری جلیلی، نامزد نواصولگرایان از دوره پیشین رای بیشتری نخواهد داشت و با حواشی پیش آمده بر سر املاک نجومی شهرداری قالیباف نیز قطعا رای کمتری از مردم خواهد گرفت.
به گزارش انتخاب، عضو شورای عالی اصلاح طلبان تحرکات انتخاباتی احمدی نژاد را نوعی فرار به جلو می داند و می گوید که رییس دولت پیشین برای بیرون آمدن از انزوای سیاسی است که دست به سفرهای انتخاباتی زده است. حاجی سکوت عارف را با وجود تایید از سوی خودش، صحیح نمی داند و معتقد است اگر سکوت هم کرده باشد به جهت سئوالات بیش از حد ما خبرنگاران و واگذاری کارها به کارشناسان مختلف است.
مشروح کامل گفت و گوی مرتضی
حاجی را در ادامه مطالعه فرمایید:
***
آقای حاجی! حدود سه سال از بازگشت اصلاحطلبان به عرصه قدرت در سال ۹۲ میگذرد. در این مدت اصلاحطلبان توانستند با در پیش گرفتن استراتژی جدید در عرصه سیاسی، در دو انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ و انتخابات مجلس دهم در اسفند ۹۴ به موفقیتهای قابلتوجهی دست یابند و تحتعنوان گام اول و دوم، چهرههای موردحمایت خود را به دولت و مجلس بفرستند. اکنون که در سال ۹۵ قرار گرفتهایم، وضعیت اصلاحطلبان را چگونه میبینید؟
شرایط به مراتب از گذشته بهتر شده است . فضا نسبت به دولت قبل برای فعالیت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اصلاح طلبان مناسب تر است و اقبال مردم نیز به مجموعه اصلاح طلبان و میانه روها چه در انتخابات ریاست جمهوری و چه در انتخابات مجلس شورای اسلامی کاملا مشهود است. ما بعد از دوره اصلاحات در بهترین شرایط ممکن برای حضور در عرصه های گوناگون هستیم.
پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ و راهیابی تعداد قابلتوجهی از اعضای لیست امید به مجلس دهم، هر دو از اتفاقات مهم در جریان اصلاحات بود. شما تاثیرگذاری این دو رویداد را از یک جنس می دانید؟
بله. به اعتقاد من هر دو مکمل و در امتداد هم بودند. مردم نخست در انتخابات ریاست جمهوری تصمیم درست را گرفتند و به روحانی رای دادند و در ادامه این روند، در انتخابات مجلس نیز مجداد پایبندی خود را به آن تصمیم نشان دادند. انتظار می رود با شرایط جدیدی که فراهم شده دولت بتواند با اقتدار بیشتری برنامه های خود را عملیاتی کند.
انتظارات شما و دیگر اصلاحطلبان از دولت آقای روحانی تا چه حد برآورده شده است؟ آیا وعدههای ایشان و مطالباتی که اصلاحطلبان از دولت داشتند، تحقق یافته است؟
اگر نخواهیم ایده آلی فکر کنیم با شرایطی که کشور ما با آن مواجه است و با طیف بندی های سیاسی که در قدرت وجود دارد، در یک نگاه نسبی موفق عمل کردیم. البته مطلوب این بود که آقای روحانی هم در اجرای وعده های رسمی و هم غیر رسمی خود عملکرد چشمگیر داشته باشد اما واقعیت جامعه ما اینست که قطب های مختلف قدرت تاثیرگذاری هایی دارند که نمی توان انتظار داشت آنچه که در برنامه های تبلیغاتی به زبان آورده می شود در صحنه عمل نیز به صورت کامل اجرا شود.
در انتخابات ریاستجمهوری 96، رابطه و نسبت آقای روحانی و جریان اصلاحات چگونه تعریف میشود؟ آیا حمایت از آقای روحانی یک انتخاب اجتنابناپذیر است یا اصلاحطلبان براساس تمایلات جمعی و توافق سیاسی میان احزاب به جمعبندی رسیدهاند که آقای روحانی بهترین گزینه برای ریاستجمهوری است؟ از زمان روی کار آمدن آقای روحانی تا به امروز این موضوع مطرح نشده است که ممکن است گزینه بهتری نسبت به آقای روحانی در جریان اصلاحطلب باشد و بتواند بهعنوان کاندیدای ریاستجمهوری در سال آینده مطرح شود؟
اجماع بر سر انتخاب آقای روحانی از روی ناگزیری نیست، به اعتقاد من و بسیاری از اصلاح طلبان با توجه به شرایطی که در آن قرار داریم آقای روحانی مناسب ترین چهره برای انتخابات سال 96 است.
دیگر چهرههای اصلاحطلب هم مانند شما فکر میکنند؟
افرادی که با آنها صحبت کردهام در شرایط فعلی آقای روحانی را مناسبترین گزینه میدانند.
براساس خبرهای منتشرشده در رسانهها و اظهارنظرهایی که از سوی برخی اعضای شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان استنباط شده است، اینگونه بهنظر میرسد که دو دیدگاه متفاوت در میان اصلاحطلبان بر سر ادامه حمایت از روحانی وجود دارد؛ گروهی معتقدند که روحانی بهترین گزینه برای انتخابات ریاستجمهوری آینده است و اصلاحطلبان چارهای جز حمایت از او ندارند و برخی دیگر، شروطی برای ادامه حمایت از روحانی قائل هستند. آیا این تقسیمبندی وجود دارد؟ شما جزو کدام دسته هستید؟
استنباط بنده این نیست که این موارد، شرط و شروط است، فکر می کنم خواسته ها و انتظاراتی است که مطرح می شود، من به این موضوع که مجموع اصلاح طلبان به این جمع بندی رسیده اند که شروط تعیین کنند باور ندارم.
طبیعی است افراد، چه اصلاح طلب و چه غیر اصلاح طلب به وعده ها و برنامه های یک نامزد رای می دهند لذا اگر آن فرد پیروز شود اما در دوران ماموریت خود کوتاهی کند، دیگر مورد اعتماد آن افراد نیست و دلیلی ندارد که برای حمایت از او شرط بگذارند. بیان خواسته ها و دیدگاه ها برای توجه بیشتر رییس جمهور و اعضای دولت به کمبودهای موجود امری غیرمعمول نیست و من اسم این کار را شرط گذاشتن نمی دانم.
انتقادات آن گروه از اصلاحطلبان که مطالبات و انتظاراتشان برآورده نشده، موجب نخواهد شد که روحانی از جریان اصلاحات فاصله بگیرد و به سمت خانه اول خود یعنی اصولگرایی حرکت کند؟
من محتوای مواضع آقای روحانی را چه در حوزه سیاست خارجی و چه در حوزه های اجتماعی و اقتصادی، با مواضع اصلاح طلبان بسیار نزدیک می دانم. منطقی نیست که در تقسیم بندی های تشکیلاتی وقتی فردی به یک تشکیلات متعلق باشد اما به بن فکری ما نزدیک، باز هم او را طرد کنیم. بنده گمان می کنم بسیاری از نظرات اصلاح طلبان در حوزه های مختلف، از سوی آقای روحانی امکان تامین شدن دارد؛ هیچ ضرورتی ندارد که آقای رییس جمهور اعلام کند من اصلاح طلبم. اصلاح طلبان هم باید با توجه به این واقعیت که آقای روحانی متعلق به جریان اصولگراست اما به مواضع آنها نزدیک، با او همکاری و تعامل نمایند.
جریان اصلاحات با توجه به تجربه 4 ساله دولت یازدهم، همچنان با روند فعلی از آقای روحانی حمایت می کند یا برای دوره دوم ریاستجمهوری آقای روحانی مطالبات بیشتری از ایشان دارد؟
با من طوری صحبت نکنید که من سخنگوی اصلاحطلبان هستم؛ من فقط سخنگوی خودم هستم. (میخندد) به تشخیص بنده، آقای روحانی وقتی دولت یازدهم را به دست گرفت زمانی را برای آشنایی عینی و ملموس با محدودیت و موانع نیاز داشت. نگاه کلی به وضعیت کشور را همه افراد دارند اما اینکه در موقعیت تصمیم گیری با چه محدویت هایی مواجه می شوند، چه خطوط قرمزی دارند و باید چه ساز و کار و ملاحظاتی در برابر آن موانع به کار گیرند نیازمند زمان است.
در سال اول ریاست جمهوری نباید انتظار می داشتیم که آقای روحانی با همه سدها و خطوط قرمز آشنایی داشته باشد اما بعد از آن و در دوره دوم ریاست جمهوری وی که انشاالله اتفاق می افتد طبعا انتظارها برای تصمیم گیری و انتخاب مناسب مسیرها در جهت عملکرد صحیح ایشان بالاتر خواهد رفت.
اگر بنا بر حمایت و رو کردن کاندیدایی دیگر به غیر از روحانی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری باشد، اصلاح طلبان چه چهره برای این امر در نظر دارند؟ اصلا چنین ظرفیتی در جریان اصلاحات وجود دارد که فرد رای آوری را به عنوان نامزد انتخابات اعلام کنند؟
قطعا چنین فردی در جریان اصلاحات وجود دارد. اگر آقای روحانی قصد حضور در انتخابات نداشته باشند که این امر را بعید می دانم زمین خداوند بی حجت نمی ماند. ما اشخاصی همچون آقای خاتمی، ظریف، عارف و ... را برای این امر داریم. الحمدلله دست اصلاح طلبان در این خصوص بسیار باز است.
امکان تایید صلاحیت همه افرادی که گفتید هم واقعا وجود دارد؟
این موارد بحث هایی است که بعدا و در آن زمان جای بحث و بررسی دارد.
زمزمههایی مبنی بر شدت گرفتن اختلافات میان احزاب و تشکل های مختلف اصلاح طلب بوجود آمده است آن هم نه در بین چهره های جوان بلکه میان اشخاص نامداری همچون منتجب نیا و کرباسچی. چقدر این زمزمه ها را قبول دارید؟ آیا گمان نمی کنید این اختلافات در نهایت منجر به ارائه کاندیدای موازی در آستانه انتخاب شود؟
موازی کاری اتفاق نخواهد افتاد. تجربه شورای عالی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس دهم موفق بود؛ بعید می دانم فردی در جریان اصلاحات این دستاور را نادیده بگیرد؛ ممکن است نظرات اصلاحی برای رفع نواقص مطرح شود .
همانطور که در انتخابات پیش رو ریاست جمهوری و شوراها با انتخابات قبلی متفاوت خواهد بود؛ لذا تغییراتی در ترکیب و نحوه تصمیم گیری در شورای سیاست گذاری ضروری است که به نظرم چنین تغییراتی انجام خواهد شد.
دو انسان با دو سلیقه متفاوت قطعا اختلاف نظر و عقیده دارند. این موضوع را نمی توان اختلاف نامید بیشتر تفاوت نظر است، حتی اگر اختلاف هم عنوان شود موضوع بدی نیست در نهایت منجر به یک انسجام خواهد شد. به همین خاطر اتفاق خطرناکی نخواهد افتاد و جای نگرانی نیست.
آقای حاجی! در خصوص کاندیداتوری آقایان سعید جلیلی و قالیباف، آیا فکر نمی کنید رقبای جدی برای روحانی باشند؟
این موضوع یک بار تجربه شده است، در انتخابات سال 92 هر دوی این افراد با هم کاندیدا بودند و آقای روحانی پیروز شد در این دوره هم اتفاق خاصی نیفتاد که دامنه رای آقای جلیلی گسترده تر و رای آقای روحانی محدود تر شود.
در مورد آقای قالیباف هم قطعا از دوره قبل رای کمتری می گیرد. نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری برای بسیاری با انگیزه هایی غیر از رییس جمهور شدن همراه است. قاعدتا وقتی فردی در آن سطح خود را مطرح می کند برآوردی از شانس موفقیت خود خواهد داشت. سفرها و هزینه های تبلیغاتی نیز باید با احتمال پیروزی 40 درصدی صورت گیرد تا هزینه های آن تبلیغات توجیه پذیر باشد چرا که در اوسط راه قطعا مشخص خواهد شد که آن فرد شانسی برای پیروزی در انتخابات دارد یا خیر. افرادی که به این موارد واقفند اما باز بر اصرار خود برای حضور در انتخابات تاکید می کنند انگیزه های سیاسی دارند. دوست دارند برای مدتی چهره شوند و اظهاراتشان از تریبون های مختلف شنیده شود وگرنه وقتی شانس رای آوری یک فرد پایین است عاقلانه آنست که در انتخابات حضور نیابد.
منظورتان این است که روحانی رقیب جدی از سوی جریان اصولگرا نخواهد داشت؟
اصولگرایان به دو بخش میانه رو و تندرو تقسیم می شوند. اصولگرایان میانه رو و یا معتدل بهتر از آقای روحانی کسی را برای کاندیداتوری ندارند، تنها گزینه تندرویان نیز آقای احمدی نژاد است که او هم نشان داده کارنامه بسیار بدی در اداره کشور داشته است.
در مورد تحرکات انتخاباتی احمدی نژاد چه نظری دارید؟
حضور و سفرهای احمدی نژاد نوعی فرار رو به جلو محسوب می شود. نقاط منفی و ضعف های عملکردی و مسئولیتی دولت قبل شهره خاص و عام است. او از طریق این سفرها و سخنرانی ها تا حدی می خواهد نگاه های منفی نسبت به خود را کاهش داده و خود را حاضر در صحنه نشان دهد. احمدی نژاد تلاش می کند خود را از انزوا بیرون بیاورد. کارهای او اهدافی به غیر ریاست جمهوری دارد و من شانس رییس جمهور شدن او را نزدیک به صفر می دانم. تندروها نیز با استفاده از آن جمله "بگم بگم" معروف او می کوشند کاندیدای مقبول جریان اصلاح طلب و اصولگرایان میانه را تضعیف کنند.
البته حضور و فعالیتهای او معادلات سیاسی را تا حدی به هم می زند و ممکن است بار منفی برای جناحها پدید آورد... تاثیر این فعالیت سیاسی بیشتر بر روی کدام جریان تاثیر میگذارد؟
حق فعالیت سیاسی برای تمام افراد و احزاب حقی قانونی و شناخته شده است؛ از این جهت نباید نگران بود که چرا فردی فعالیت می کند.
اما این موضوع که آثار تحرکات اخیر احمدی نژاد بیشتر متوجه کدام جناح است باید گفت اصلاح طلبان که از همان ابتدا مرز خود را با او مشخص کردند و هزینه آن را نیز پرداخت نمودند اما اتهام همراهی، مشارکت و مباشرت با آقای احمدی نژاد و دولتش به جریان اصوگرایی وارد است. سهیم بودن در دستاوردهای منفی دولت قبل موضوعی است که گریبان اصولگرایان را گرفته و آنهایی که امروز از حمایت های دیروزشان از دولت قبل پشیمان هستند باید با شفافیت ندامت خود را ابراز نموده مرز خود را با او اعلام کنند. البته این موضوع را هم نوعا شاهدیم که برخی چهره های شاخص این جریان از آقای احمدی نژاد اعلام برائت کرده از او دوری می کنند.
در این شرایط احمدی نژاد و حامیان تندرویش باقی می مانند، که آنها هم در انتخابات مجلس دهم نشان دادند پایگاه اجتماعی در میان مردم ندارند . بنابراین آسیبی اگر قرار است متوجه جریانی باشد بیشتر به سوی افرادی است که در گذشته از او هواداری کردند و امروز نیز بر این حمایت پافشاری می کنند.
برخی ادعا می کنند اصلاح طلبان حضور احمدی نژاد را برای اختلاف افکنی بین اصولگرایان مفید می دانند. شما چطور فکر می کنید؟
گمان نمی کنم که اینطور باشد چرا که مشخص است اصولگرایان میانه رو از روحانی حمایت می کنند و تکلیف تندرویان هم که مشخص است. اختلاف در بین اصولگرایان معتدل و تندرو ربطی به احمدی نژاد ندارد و با حضور و یا عدم حضور او این دو گروه همچنان باهم درگیرند.
اتفاقی که رخ داده این است که اصلاحطلبان تا قبل از بازگشت به قدرت در سال 92 بسیار منسجمتر از دوره فعلی بودند؛ تقریبا همه احزاب اصلاحطلب دور یک میز مینشستند و با یکدیگر صحبت میکردند و در قالب شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، همکاری مناسبی میان آنها در جریان بود. اما از زمان بازگشت به قدرت در سال 92، تفاوتدیدگاهها و چه بسا اختلافاتی در میان اصلاحطلبان ایجاد شده است. شما این روند را برای جریان اصلاحات مضر نمیدانید؟
پس باید سعی کنند که در قدرت قرار نگیرند؟ (میخندد)
نه؛ این رفتار را یک آفت بدانند که سبب میشود آنها را از قدرت دور کند.... چه ساز و کاری وجود دارد که این انسجام شکل بگیرد؟
خیر من این موضوع را قبول ندارم. در کشور تعدادی احزاب اصلاح طلب فعالند که در حدود 20 حزب از آنها عضو شورای هماهنگی هستند و به طبع بر مسائل مشترک تاکید می کنند لازم نیست در همه مسائل اتفاق نظر داشته باشند هر تشکلی نگاه و سلیقه خود را دارد و اگر قرار بود همه یک نوع بینش داشته باشند دیگر چند حزبی معنا نداشت.
بعضی از تشکل های اصلاح طلبی هم نخواستند که به شورای هماهنگی اضافه شوند و ساز و کار خود را دارند. بحث اشتراک در زمان انتخابات خود را نشان می دهد. چون آن زمان است که منافع مشترک نمایان می شود و افراد برای رسیدن به هدف مشترک بر سر میز گفت و گو و تعامل می نشینند و حول موضوعات مشترک به تفاهم می رسند. کما اینکه در انتخابات مجلس هم چنین اتفاقی افتاد و در انتخابات ریاست جمهوری نیز قرار بر این شد که میان دو کاندیدا یعنی آقای عارف و روحانی یک نفربرای افزایش شانس موفقیت و پراکنده نشدن آرا کنار رود که این اتفاق نیز افتاد و نتیجه هم داد. لذا لزومی ندارد همه افراد یک جریان در تمام ایام سال مواضع مشترک داشته باشند بلکه در مواقع حساسی چون انتخابات باید در کنار هم برای هدف مشترک گام بردارند. برای انتخابات سال آینده همان الگوی شورای عالی بسیار مناسب است.
در شرایط فعلی دو گروه در میان اصلاحطلبان حضور دارند که مدلهای متفاوتی را برای پیشبرد اهداف این جریان سیاسی پیشنهاد میکنند؛ گروهی بهدنبال آن هستند که ساز و کار وحدت در جریان اصلاحطلب حول محور شورای هماهنگی جبهه اصلاحات باشد اما برخی دیگر فعالیت شورای عالی سیاست گذاری را مفیدتر ارزیابی میکنند. فکر نمی کنید که این دو نگاه به موازی کاری میانجامد و به وحدتی که اشاره کردید ضربه وارد کند؟
همه فعالیت های احزاب که در شورای عالی سیاست گذاری خلاصه نمی شود. همانطور که از اسم این شورا مشخص است وظیفه آن هم سیاست گذاری است، پس از تدوین و تصویب سیاست ها و برنامه های کلی انتخابات فعالیت های احزاب جدا جدا یا چند تا چندتا و با هم آغاز می شود که برای تحقق هدف ها با حمایت سیاست های مصوب و هماهنگ شده که مورد پذیرش و توافق عمومی قرار گرفته اند تلاش می کنند.
برخی احزاب به لحاظ عِده و عُده کوچک هستند و زمانیکه با یکدیگر همکاری میکنند قدرت تاثیرگذاری دارند. به نظر من نباید نگران این موضوع بود که چرا بعضی از احزاب اصلاح طلب کمیته های انتخاباتی تشکیل دادند. ایرادی ندارد هر حزبی به تنهایی یا مشترک فعالیت کند. بنده از این بابت نگرانی ندارم.
به نظر شما بهترین مدلی که برای ائتلاف اصلاح طلبان در انتخابات سال 96 می تواند جریان اصلاحات را به موفقیت برساند کدام مدل است؟
من فکر می کنم بهترین ساز و کار همان تجربه موفق انتخابات مجلس است که با اصلاح ترکیب شورا به طوری که فراگیری پوشش اصلاح طلبان را افزایش دهد می تواند موفق عمل کند.
به برخی اصلاحات در شورای هماهنگی اشاره کردید. آقای صوفی هم درباره این تغییرات صحبت کردهاند و گفتهاند که برخی چهره های حقیقی قرار است وارد شورا شوند. این تغییرات چه مبنایی دارد؟ آیا افرادی که قرار است به شورای عالی سیاستگذاری اضافه شوند، چهره های کاریزماتیک جریان اصلاحات هستند؟
این مباحث در مرحله کارشناسی است و هنوز به مرحله جمع بندی و تصمیم گیری نرسیده است، به همین خاطر نمی توان در مورد آن از حالا سخنی گفت.
در انتخابات مجلس چون یک لیست 30 نفره قرار است وارد مجلس شود راحت تر می توان به تفاهم و تعامل مشترک دست یافت تا انتخابات ریاست جمهوری که باید بر سر یک نفر توافق کرد...
من اینطور فکر نمی کنم و معتقدم کار در انتخابات ریاست جمهوری آسان تر است. در انتخابات مجلس هر تشکلی می خواهد دو نفر از اعضای خود را وارد لیست کند اما در انتخابات ریاست جمهوری کاندیداهای متعددی وجود ندارد و باید به یک نفر رسید.
چهره هایی همچون آیتالله موسوی خویینی ها و عبدالله نوری که عضو تشکل خاصی نیستند اما تاثیرگذاری قابلتوجهی دارند در طرح پیشهادی که قرار است موجب انسجام و اتحاد هر چه بیشتر ائتلاف اصلاح طلبان شود چه نقشی ایفا می کنند؟
این اشخاص بزرگانی هستند که نظراتشان قطعا کمک کننده خواهد بود اما اینکه در ترکیب شورای هماهنگی حضور داشته باشند هنوز بحثی به میان نیامده است اما در هر صورت بنده بعید می دانم که در حوزه اجرایی ورود پیدا کنند.
حضور و فعالیت این چهره ها ممکن است به روندی بینجامد که از آن تحتعنوان شیخوخیت و ریشسفیدی یاد میشود...
حضور برخی افراد در تشکیلاتی به معنای عضویت تعبیر نمی شود. حمایتشان حتی اگر عضو تشکیلات نباشند می تواند در ایجاد انسجام و وحدت کمک نماید.
از جلسات خانگی آقایان عبدالله نوری و موسوی خویینی ها که گفته می شود با اصلاح طلبان برگزار می شود خبری دارید؟
من از این جلسات بی خبرم. اما می توانم بگویم نظرات این چهره ها با جریان کلی حرکت اصلاح طلبان هماهنگ است و از آن رضایت دارند و بهعنوان پشتوانه های جریان اصلاح طلبان مطرح هستند اما اینکه اسمشان وارد لیستی نوشته شود یا از اعضای حقیقی باشند، چنین صحبتی مطرح نیست.
البته غرض از تاثیرگذاری فقط حضور در جلسات یا عضویت در شورای عالی سیاستگذاری نیست اما نمیتوان انکار کرد این چهرهها بهعنوان چهرههای پشتپرده جریان اصلاحطلب و رهبران در سایه شناخته میشوند.
شما میتوانید هر نامیکه میخواهید برای آنها انتخاب کنید اما نظرات ایشان در جهت انسجامبخشی به اصلاحطلبان نظرات مفیدی بوده و هست و جایی ندیدیم که آقای موسوی خویینیها یا آقای نوری نظراتی مغایر آنچه در انتخابات اخیر اتخاذ شد، ابراز کرده باشند. استنباط این افراد بسیار بهیکدیگر نزدیک است و چیزی است که نیاز چندانی به کنکاش ندارد.
پیشبنی شخصی شما چیست؟ آیا این چهرهها به عنوان چهرهها حقیقی در شورای عالی سیاست گذاری حضور خواهند یافت؟
فکر نمیکنم ضرورتی داشته باشد.
آقای عارف دقیقا چه جایگاهی در جریان اصلاحات دارند؟ بعد از انتخابات مجلس به نظر می رسید تلاش شد از عارف یک چهره تاثیرگذار در جریان اصلاحطلب ساخته شود اما برخی انتقاداتی به وی وارد می آورند ؟ از جمله سکوتی که خود نیز در سخنانش برآن صحه گذاشتند.
آقای عارف در متن جریان اصلاح طلبی حضور دارد. اینکه گفته می شود او سکوت کرده ، درست نیست. خبرنگاران به سراغش می روند و سوال هایی می پرسند از قبیل اینکه تکلیف شورای عالی چه شد. آقای عارف چنین مسائلی را به جمعی از کارشناسان واگذار کرده است که آنها بررسی کنند تا به سرانجام برسد و تا قبل از اینکه این تصمیمات گرفته شود وی سخنی در مورد این قضایا نمی گوید.
شاید واگذاری ریاست شورای عالی سیاستگذاری از سوی عارف بیشتر این شبهه را تشدید می کند...
آقای عارف هم اکنون پرمشغله هستند و وقت آزاد کمی دارند. این مباحث بررسی کارشناسانه مفصلی می طلبد. باید صبر کرد تا گزارش آماده شود و به سرانجام برسد؛ بعد از آن آقای عارف نظرات خود را بیان می کنند.
عملکرد فراکسیون امید را چطور ارزیابی می کنید؟
برای ارزیابی زود است. مجلس به تازگی آغاز به کار کرده است؛ باید صبر کرد تا ببینیم در آینده چه اتفاقاتی رخ می دهد. تا به الان اتفاق ویژه ای به غیر از موضوع استیضاح وزیر آموزش و پرورش مطرح نبوده که آن هم، اعضای فراکسیون تصمیم گرفتند از استیضاح حمایت نکنند.
یعنی در ادامه با اختلاف و یا انشقاق در میان اعضای فراکسیون امید مواجه نخواهیم شد؟
ممکن است موضوعی در دستور کار قرار بگیرد که افراد بر سرآن بحث و جدل کنند اما در آخر به نتیجه می رسند اگرچه انتظار بر این است که در انتها همه از آن تصمیم گرفته شده پیروی کنند و براساس میثاق نامه فراکسیون به خرد جمعی احترام بگذرانند اما گاهی هم ممگن است نماینده ای به تشخیصی برسد که باید خودش دست به کار شود.
در مورد انتخابات شورای شهر برنامه عملیاتی اصلاح طلبان چیست؟
شورای سیاستگذاری باید فعالیتهایش را برای هر دو انتخابات شروع کند تصمیمات قابل اجرا بگیرد تا بتوان در مورد آن حرف زد. هنوز شورای عالی برای این منظور کارش را آغاز نکرده است.