صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۶ مهر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۸۸۶۳۷
تاریخ انتشار: ۳۷ : ۰۸ - ۰۷ شهريور ۱۳۹۵
یک تحلیلگر سیاسی می‌گوید: ما منافع‌مان را فدای منافع روس‌ها نکرده ایم. اعتماد صد در صد به آنها نکرده‌ایم و همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد آنها نگذاشته‌ایم؛ این فقط یک همکاری راهبردی است و نه اتحاد راهبردی.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
در دو هفته‌ای که پشت سر گذاشتیم، اخبار رسانه‌های داخلی و خارجی معطوف به استقرار بمب افکن‌های روسی در پایگاه شهید نوژه همدان بود. طبق اعلام سخنگوی وزارت خارجه کشورمان " استفاده روسیه از پایگاه هوایی همدان عجالتا پایان یافته " اما آنگونه که "ایگور کناشنکوف" سخنگوی وزارت دفاع روسیه گفته "نیروهای هوا و فضای روسیه براساس توافقنامه های دوجانبه تهران و مسکو درباره مبارزه با تروریسم و با توجه تحولات میدانی سوریه در آینده باز هم از پایگاه همدان استفاده خواهند کرد"

اینکه این همکاری نظامی، چه تأثیری بر روند تحولات میدانی سوریه خواهد داشت و یا اینکه اصولاً  این سطح از همکاریها میان روسیه و ایران برای کشورمان فرصت است یا هزینه، پرسشی است که حسن بهشتی پور، کارشناس مسائل روسیه و اوراسیا در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین به آن پاسخ داده است که در ادامه می‌خوانید:


قبل از هرچیز لطفا تشریح بفرمایید که اصل آمدن روس ها به شهید نوژه برای چه بود؟

شهر همدان، راه دسترسی روسها به سوریه را نزدیکتر می کند. یعنی از طریق خاک ایران به سمت عراق می روند و از آنجا با هماهنگی عراق پایگاه های النصره و داعش در شرق و غرب سوریه را هدف قرار می دهد. دسترسی آسان، امن، وسیع، با هدف رسیدن به مواضع جنگی تروریست ها در سوریه، دلایلی بود که روسها را به نوژه آورد.

اما اینکه می گویند روسیه قصد دارد مواضع داعش را در موصل هدف قرار دهد این درست نیست. روسیه تنها از آسمان عراق عبور می‌کند چرا که ایران مرز مشترکی با سوریه ندارد! پس روسها مجبور هستند از آسمان عراق برای رسیدن به سوریه استفاده کنند در ترکیه هم که مقامات ترکیه اجازه استفاده هوایی به روسها را نمی دهند بنابراین بهترین گزینه همدان بود.

نخست وزیر ترکیه اقای ییلدریم چند روز پیش اعلام کردند که ترکیه می تواند از پایگاه اینجرلیک استفاده کند، اما شما در صحبتتان اشاره کردید که ترکیه به روسها اجازه هوایی نمی دهد، با توجه به توضیح شما، ییلدریم چرا این پیشنهاد را به ترکیه داده است و آیا عملی می شود؟

مسولین ترکیه از این صحبت ها زیاد می کنند. این یک تعارفات سیاسی از سوی ترکیه است. اختیار دار اینجرلیک، ترکیه نیست بلکه سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا همان ناتو است. این پایگاه در اختیار آمریکا و ناتو قرار گرفته است ترکیه در رابطه با آن هیچ اختیاری ندارد که بخواهد به روسیه ببخشد. این یک تعارف سیاسی بیش نیست و روسها هم معنی این تعارفات را می فهمند و درک می کنند. مقامات ترکیه با هدف خاصی این حرفها را می زنند که بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد، یعنی می خواهند نزد افکار عمومی این طور جلوه دهند که ترکیه اقتدار دارد و حتی می تواند این پایگاه را در اختیار روسها قرار دهد.

در عمل بعید می دانم این اتفاق عملی شود چرا که همکاری ترکیه با ناتو به سالهای طولانی برمی گردد. بعد از جنگ جهانی دوم یعنی از سال 1946 که ناتو تاسیس شد و ترکیه به این سازمان پیوست. ارتش ترکیه دومین ارتش بزرگ سازمان پیمان آتلانتیک شمالی محسوب می شود. پایگاه اینجرلیک برای ترکیه در سالهای گذشته بسیار مهم بوده است. همین طور برای آمریکا و ناتو بسیار حائز اهمیت است، حال اینکه استفاده از این پایگاه را پیشکش روسیه کند و بگوید شما هم استفاده کنید تقریبا شبیه تعارف یا به عبارت دقیق تر می خواهد اینگونه جلوه دهد که ترکیه دارای اقتدار است و در خصوص این پایگاه حاکمیت ملی دارد. مقامات ترکیه عملا اختیار دار آن نیستند و از نظر من بسیار عجیب و غیر قابل باور است که روسیه از آن پایگاه استفاده کند.


اما برخی تحلیلگران بعد از اعلام موضع ییلدریم، معتقد بودند که ترکیه با پیشنهاد پایگاه اینجرلیک به روسها می خواهد ضرب شصتی به ناتو و آمریکا نشان دهد.

مشکل این صحبت ها این است که ترکیه یک مساله ای را مطرح می کند که اصلا اختیاردارش نیست. ولی اگر فرض بگیریم که ترکیه اقتدار لازم را در خصوص این پایگاه دارد، اگر فرض ما صحت هم داشته باشد، باز هم ترکیه به صورت تاکتیکی به روسیه نزدیک شده است. یعنی از نظر راهبردی یا استراتژیک ترکیه به غرب و آمریکا و مجموع کشورهای ناتو وابسته است، هیچ گاه ترکیه طرف ناتو را رها نمی کند و به سمت روسیه بچرخد. چرا که سیستم ساختاری بین المللی ترکیه در شطرنج سیاسی غرب بازی می کند. دور از عقل است که یک شبه تمام محاسباتی که در پنج و شش دهه گذشته با غرب شکل گرفته است را قطع کند. اگر ترکیه در حال حاضر ادعا می کند که در رده 18  اقتصاد دنیا است ناشی از این است که در معادلات غرب بازی کرده است. خودش را در اقتصاد جهانی محرز کرده است. 70 یا 80 درصد اقتصاد ترکیه درون اقتصاد آمریکا و اروپا حل شده است. اینکه بخواهد یک شبه همه مناسبات را قطع کند و به سمت چین، روسیه و هند یا هر قدرت دیگری در منطقه برود در عمل امکان پذیر نیست.


پس با توضیح شما دیدار اردوغان و پوتین جنبه تاکتیکی داشت و به معنای راهبرد و استراتژیک نبود.

به هر حال آنها کارهای دو جانبه زیادی داشته و دارند. 40 میلیارد دلار حجم روابط اقتصادی آنهاست.آنها با هم در چارچوب مذاکرات دو جانبه و رفع اختلافاتی که در پی حادثه سقوط جنگنده به وجود آمده بود که منجر به 8 ماه تیرگی روابط بین این دو کشور شد مذاکره کردند، برای اینکه رابطه دو جانبه را بار دیگر احیا کنند.

ولی این به معنای این نیست که ترکیه همه روابطش را با غرب قطع کند و به سمت روسیه و ایران برود. اینها حرف هایی است که کسانی که اطلاع کافی از عمق روابط ترکیه با غرب ندارند می گویند. آقای اردوغان با زرنگی یک حرکت تاکتیکی را دارد روی آمریکا انجام می دهد و به آنها در خصوص گولن فشار می آورد تا اینکه آنها فتح الله گولن را بالاخره تحویل دهند.

اردوغان می خواهد به مردم خودش نشان دهد که تمایلات ضد آمریکایی دارد. در حالی که واقعیت این است که اردوغان، اقتصاد ترکیه را زیر سایه غرب متحول کرد. از سال 2002 تا 2014 کشورش را در سایه نظام بین المللی به اینجا رسانده است. ثابت کرده که اقتصاد ترکیه امروز، از لحاظ درآمد و تولید ناخالص ملی از نظر میزان تجارت در سطح بین المللی و دهها پارمتر دیگر، قابل قیاس با ترکیه قبل از سال 2002 نیست.  بنابراین واقعیت این است که ترکیه اگر هم بخواهد از این نظام بین المللی که آمریکا و متحدان غربی در آن حضور دارند، بیرون برود، نیاز به یک بازه زمانی دارد، یک روزه که نمی شود این تحولات رخ دهد، مگر اینکه انقلابی در ترکیه رخ دهد.

 این سیستمی که در حال حاضر در ترکیه پابرجاست سیستم آقای گوزال است که مقدمات آن را در دهه 80 و 90 پی ریزی کرد، اردوغان در سال 2002 به بعد این طرح اقتصادی را به این جا رساند که 70 یا 80 درصد اقتصاد ترکیه در جهان سرمایه داری غرب تعریف شود، همین نوع مدل اقتصادی که الان در این کشور شاهد هستیم.

تحلیل هایی که در رسانه ها گفته می شود الزاما بخشی از واقعیت نیست، شاید به بخشی از آن تاکید دارد اما همه واقعیات نیست، بعضا تحلیل های بی علم است و بخش مطبوع آن برجسته می شود. واقعیت این است که روسیه و ترکیه به 8 ماه بحران پایان دادند و رفتند به سمتی که مناسبات تازه را احیا کنند.  اما اینکه ترکیه یک شبه مناسبات خود را با غرب تعطیل کند و پایگاه نظامی پیشکش روسیه کند، اینها تحلیل های بی علم است، چرا که نظام اقتصادی و نظامی گری ترکیه در غرب تعریف شده است، بنابراین هیچگاه روسیه نمی تواند پایگاه را در اختیار روسیه قرار دهد و یک تعارف سیاسی بیش نیست.

بازتاب های داخلی و خارجی حضور نظامیان روسیه در پایگاه نوژه همدان را چطور ارزیابی می کنید.

لطفا به این نکته مهم توجه کنید! پایگاه هایی که در کشورهای مختلف ایجاد می شود، اختیار دار آن پایگاه، کشوری است که آن پایگاه را در اختیار دارد، به عنوان مثال پایگاهی که روسیه در شهر دوشنبه تاجیکستان اجاره کرده است، می گوییم اجاره، یعنی اختیار دار پایگاه دوشنبه خود روسها هستند، نه تاجیکی ها؛ به طوری که در ان پایگاه همگی فرماندهان روسی هستند و حتی ممکن است که فرمانده تاجیکی حق ورود به آن پایگاه را نداشته باشند، چرا که بعضا محرمانه تلقی می شود. آنها پایگاه را اجاره کرده اند و اختیار دار آن قسمت شهر دوشنبه هستند. یا مشابه آن، پایگاهی که در قرقیزستان دارند. همانطور که آمریکایی ها دور تا دور کشور ما پایگاههای نظامی متعدد دارد، مانند افغانستان، بحرین، کویت، عربستان، قطر و ترکیه و اختیار دار همه اینها ایالات متحده است نه مقامات این کشورها.

بنابراین وقتی می گوییم پایگاه یک کشور در اختیار یک کشور دیگر قرار گرفت، به این معنی است که همان کشوری که پایگاه را گرفته است کنترل را هم در دست دارد و اختیار با خود آن کشور است، اما این اتفاق در ایران رخ نداده است، روسیه اختیار دار نیست، چون پایگاه را اجاره نکرده است؛ فقط از خدمات استفاده می کند و نوژه در اختیار فرماندهان ایرانی است و این خیلی فرق می کند با اینکه یک پایگاه را دو دستی به روسها دهیم، روسها اختیاری در این پایگاه ندارند و تنها یک استفاده نظامی از این پایگاه می کنند، صرفا به آنها خدمات سوخت رسانی و پشتیبانی لجستیکی نظامی داده می شود برای اینکه هدفمند به این مواضع حمله می کنند و اهداف کاملا مشخص است. بنابراین نقض حاکمیت ملی ایران نیست در واقع یک همکاری بین دو کشور که منافع مشترک در سوریه دارند انجام  می شود با هدف مبارزه با تروریسم که تهدید هر دو کشور است.

لذا درک این مساله خیلی ساده است، به نظرم این نقض حاکمیت ملی یا نقض اصل قانون 146 نیست، به این دلیل که اختیار دار این پایگاه طرف ایرانی است و آنها از این خدمات فقط استفاده می کنند. ما تا کنون در داخل خاک کشورمان به هیچ کشوری خدمات نظامی نمی دادیم و تا امروز هم تنها هواپیماهای مسافربری از فرودگاه های ایران بسیار استفاده کرده اند که حق ترانزیتشان را هم پرداخت می کنند، اما مساله روسیه و استفاده از این پایگاه یک مساله نظامی است بسیار حساس است و خب طبیعتا واکنش های زیادی هم به همراه دارد. از طرفی آمریکا و غرب هم  نگران رابطه روسیه و ایران شده اند، آنها از این جهت نگران هستند که این دو کشور به سمت یک فعالیت راهبردی بروند، چون تا به حال این سطح از همکاری بین ایران و روسیه وجود نداشت یک سطح تاکتیتی بود و دلایل آن را عرض خواهم کرد.

با توجه به اینکه شما فرمودید که نقض حاکمیت نیست، پس چرا این مساله تا این اندازه جنجال به پا کرد؟ تا حدی که واکنش های داخلی به مراتب خیلی بیشتر از واکنش های خارجی بود.

متاسفانه از سوی مقامات ما یک بسته رسانه ای مناسب در این خصوص درست نشد. افکار عمومی توجیه نشد و وقتی افکار عمومی توجیه نشود، جامعه دربارۀ یک مساله حاکمیتی و مهم شلوغ می کند و خواهان اطلاعات است. باید افکار عمومی توجیه شود و این توافق را روشن کند که ابعاد نظامی آن به چه صورت است؟ به نظرم خیلی بهتر است که افکار عمومی متوجه این موضوع شود که توافق با روسها در زمینه نظامی چه سودی برای ما دارد؟ چه سودی برای طرف روسی دارد؟ تا افکار عمومی و نمایندگان محترم مجلس متوجه شوند که نقض حاکمیت ملی صورت نگرفته است، اختیار دار این پایگاه فرماندهان ایرانی هستند و صرفا به روسها سرویس نظامی می دهند، این هیاهوی رسانه ای که به راه افتاده است باید با تدبیر و توجیه افکار عمومی جمع شود.

از طرفی دیگر برای نمایندگان هم توضیح داده نشد. نماینده مجلس وقتی خبر به این مهمی را از خبرگزاری اسپونتیک روسیه می شنود خب طبیعی است که به این صورت واکنش نشان دهد. آنها معتقدند که حضور روسیه قانون اساسی کشورمان را نقض کرده است، به نظرم این بخش مربوط به کم لطفی وزیر دفاع بود، ایشان به جای آنکه بگوید مجلس نمی تواند در این مورد نظر دهد، باید برود به مجلس و نمایندگان را ولو در یک جلسه غیر علنی توجیه کند. برای آنها توضیح دهد و قانع کند. ما در کشوری زندگی می کنیم که مجلس اختیار دار است و در رأس امور قرار گرفته است و باید وزیر دفاع برای آنها توضیح دهد تا قائله ختم شود. به هر حال اینها نمایندگان مردم هستند و اختیار دارند که به این مسائل اعتراض کنند. ولی این اعتراض به نظر بنده به عنوان یک تحلیلگر سیاسی این است که آنها فقط توجیه نیستند. نمی دانند پشت پرده این توافق به چه صورت است، اصولا از چه راهکار قانونی به این توافق رسیدند؟ چرا که شورای عالی امنیت ملی برای انجام این دست از اقدامات اختیار دارد که مصوباتی را بدون تایید مجلس ارائه دهد.

اما آنها باید یک بسته رسانه ای برای توضیح و تببین این مساله، هم برای افکار عمومی هم برای نمایندگان مجلس داشته باشند. نمی شود نماینده را توجیه نکرد و گفت به شما ربطی ندارد! باید حتما به آنها توضیح داده شود چرا که بسیار هم به نماینده مربوط می شود و باید توضیح دهند به خصوص این موضوع که کاملا روشن است و باید درباره ابعاد آن توضیح بیشتری داده شود.

آنهایی که احساس می کنند که این خلاف اصل 146 است فکر می کنند که این پایگاه در اختیار روسیه قرار داده شده است. در حالی که این پایگاه در اختیار روسیه نیست در اختیار ایران است، در اختیار نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران،  فقط به طرف روسی سرویس و خدمات می دهد. این خیلی فرق دارد و تاکید می کنم بسیار فرق دارد، چرا که اینگونه نیست که ایران پایگاه را دربست در اختیار روسیه گذاشته باشد و آنها هر زمان که دلشان خواست بیایند هر زمان نخواستند بروند هروقت خواستند پرواز کنند و هرکجا خواستند بروند. این گونه نیست این یک توافق مشخص است. اهداف و جزئیاتش معلوم است، منتهی این جزئیات به جای اینکه در مجلس مطرح شود به دلیل سکرت و محرمانه بودن آن، در شورای عالی امنیت ملی بررسی شده است.
بالاخره برای یک نماینده سخت است که خبر به این مهمی را از منابع روسی بگیرد و از منابع داخلی خبری نمی گیرد، این یک شبهه بزرگ ایجاد می کند که حتما باید برطرف شود و راه آن هم توجیه نمایندگان است.

این استفاده نظامی روسیه از پایگاه ایران چه نفعی برای ما دارد؟

بخشی از همکاری های سیاسی ایران گفتنی است، بخشی هم گفتنی نیست، مثل همین موضوع که دو کشور علیه یک دشمن مشترک می جنگند. یعنی ایران و روسیه علیه یک تهدید امنیت ملی.  روسیه نگران این است که داعش و النصره و گروههای تکفیری اگر در سوریه سرکوب نشوند در داغستان و چچن اعلام موجودیت می کنند، همان طور که قبلا چند حمله تروریستی انجام دادند. ایران هم نگران این است که اگر آنجا با آنها برخورد نکند در حوزۀ داخلی یا حتی تهران با آن مواجه خواهد شد همانطور که شاهد بودیم چندین گروه هم توسط مقامات امنیتی ما دستگیر شدند و عملیات آنها خنثی شد. این مقابله با یک تهدید مشترک است.

ایران، حزب الله و روسیه در یک عملیات زمینی و هوایی علیه آنها می جنگند در جنگ نظامی هم پشتیبانی هوایی بسیار تعیین کننده است. این پشتیبانی هوایی را روسیه انجام می دهد. این اقدام روسها هم به خاطر ایران نیست بلکه به خاطر منافع خودشان است، اما در این میان بخش هایی هم وجود دارد که بعدا مشخص می شود. قطعا منافع مهمی برای ایران دارد که بیان شدنی نیست، این طور نیست که همه چیز را اطلاع رسانی کنند. اما آنگونه که مشخص است این تنها یک اقدام مشترک علیه دشمن مشترک است و نیروهای تروریستی که علیه ایران و روسیه هستند در صحنه عملیاتی روسیه با آنها برخورد می شود.

این اقدامات مشترک بین ایران و روسیه چه تاثیری بر تحولات منطقه دارد؟

این عملیات در بحث نظامی جنگ موثر است، اما تعیین کننده نیست. تروریست ها با یک سری حملات هوایی نابود نمی شوند. آنها متاسفانه بسترهای اجتماعی و فرهنگی در داخل سوریه و عراق دارند. باید یک مبارزه فراگیر و همه جانبه علیه تروریسم انجام شود. مثلا منابع مالی آنها را مسدود کنند، منابع پشتیبانی رسانه ای را جلویش را بگیرند، با شیوخ و رهبران عشیره های مختلف در سوریه و عراق که از تروریست ها به هر دلیلی پشتیبانی می کنند مذاکره کنند.

افکار عمومی اهل سنت عراق و سوریه توجیه شود که این جنگ فرقه ای نیست، جنگ اسلام علیه اسلام نیست، این جنگ یک عده ای است که از اسلام دور هستند. به ویژه در بحث اقتصادی منطقه فعالیت کنند، کسانی که در حال حاضر از داعش نفت می خرند باید جلوی آنها گرفته شود، کسانی که سرویس های اینترنتی و رسانه ای در اختیار آنها قرار می دهند، بنابراین بستر سیاسی، فرهنگی و اجتماعی باید همزمان با حملات هوایی در این مناطق اجرا شود، باید تدبیری شود که همزمان همه این اقدامات با هم علیه تروریست ها انجام شود، صرف اینکه یک سری هواپیما بلند بشوند بروند چهار تا بمب بیندازند بر سر تروریست ها به معنای این نیست که تاثیری در بحران منطقه داشته باشه این فقط کمی تروریست ها را مهار می کند و تاثیر خاصی بر نابودی آن ها ندارد. "بمب" طرز فکر را که ریشه کن نمی کند! امروز میزنند فردا باز برمی گردند!

پس از اینکه اخبار حضور بمب افکن های روسی در پایگاه نوژه همدان منتشر شد، برخی تحلیگران غرب این مساله را شکست جان کری قلمداد کردند، به این دلیل که وزیر خارجه آمریکا در خصوص سوریه بارها با لاوروف وزیر خارجه روسیه رایزنی های گسترده ای داشت و امید به این بود که جان کری در خصوص سوریه تا پایان دوره وزارتش یک دست آورد مثبت در خصوص سوریه داشته باشد، اما رسانه ها می گویند که به این شکل صورت نگرفت، روسیه به جای توافق با آمریکایی ها به سمت ایران آمد و این شکست برای آمریکا است، این را چه طور ارزیابی می کنید؟

روسها بازیگران قهاری هستند، به موقع می روند با آمریکا مذاکره می کنند، به موقع می روند با اسرائیل مذاکره می کنند، حتی به موقع و زمان خودش می آیند سمت ما. اینکه بگوییم روسیه سر جان کری را شیره مالیده یا کلاه گذاشته یا دور زده است، اینها همه تحلیل های بی علم و تعابیر رسانه ای است، واقع امر این است که ما از پشت پرده خبر نداریم، آیا علم به این موضوع داریم که طرح و مذاکره آمریکا و روسیه درباره سوریه به پایان رسیده است؟یا شکست خورده است؟ پاسخ اینها متفاوت است، ما از پاسخ آن اطلاعی نداریم، بنابراین نمی توان در خصوص مذاکرات آنها اظهار نظر کرد.

در صورتی که برخوردی که آمریکا با اقدام روسیه در ایران کرد، مخالفت شدید همیشگی نبود. چرا که اقدامات روسیه را در جدیت مبارزه با داعش قلمداد می کند. به هر حال داعش هم تهدیدی است برای آمریکا، آمریکایی ها می دانند که داعش و تکفیری ها تا پاریس و خود ایالات متحده هم رفته اند، قبلا اینها تصور می کردند که دو گروه مسلمان به جان هم افتادند و هر طرف کشته شود به نفع آنها می شود، اما این گونه نشد و ورق برگشت، آنها دیدند که کشورهای خودشان هدف قرار گرفت، حملات تروریستی زنجیره ای در کشورهای مهم اروپا و حمله ای که در آمریکا صورت گرفت. به نظرم اگر آمریکا در این زمینه خیلی تند مخالفت نمی کند به این دلیل است که داعش و گروههای تکفیری را تهدیدی علیه خودشان می بینند.

با این توضیحات و اتفاقات تازه در روابط بین ایران و روسیه، آیا با توجه به سوابق تاریخی روسها در خصوص رابطه با کشورمان تا چه اندازه می توان به آنها اعتماد کرد؟ منظورم حداقل ترین اعتماد برای همکاری است.

ایران به هیچ کشوری نمی تواند اعتماد کند. نه به روسیه، نه هند، نه چین. ایران فقط به پشتیبانی از ملت خودش باید اعتماد کند. مردم پشتیبان واقعی این نظام هستند. دولت ایران تا زمانی که پشتیبانی ملت را داشته باشد باید مستحضر به ملت خودش باشد و به مردم اعتماد کند. ما می توانیم به کدام کشور اعتماد کنیم؟ حال بگوییم به روسیه اعتماد نمی کنیم، آیا می توانیم به آلمان اعتماد کنیم؟ به همین هند که در دوره تحریم 5 میلیارد دلار ما را در بدترین شرایط تاریخی کشورمان بلوکه کرد؟ یا چین که چند میلیارد دلار پول ما را بلوکه کرد در شرایط تحریم که کشور ما در بدترین وضع اقتصادی به سر می برد؟ یا به ژاپن؟ به کدام کشور می توانیم اعتماد کنیم؟ مشکل ما این است که روسها را خیلی برجسته کرده ایم. ما نباید آنها را برجسته کنیم.  ما نه به روسها و نه به هیچ کشور دیگری نباید اعتماد کنیم و تنها به منافع کشور و مردم خودمان تکیه کنیم، به منافع ملی که منافع اکثریت مردم ایران را در برمی گیرد اعتماد کنیم.

ما باید به صورت تاکتیکی بر اساس منافع خودمان همکاری کنیم، این منافع ما با روسیه بر مبنای تاکتیک است، منتهی این می تواند به سمت یک منافع راهبردی برود، همکاری راهبردی به معنای اتحاد راهبردی نیست، آن یک سطح دیگری است. در اتحاد راهبردی باید منافع و اهداف مشترک داشته باشیم، سطوح اقتصادی در عالی ترین مناسبات اقتصادی قرار بگیرد. ما هنوز با روسیه 2 میلیارد دلار مناسبات اقتصادی داریم! در هر حالی که دو کشوری که همکاری استراتژیک راهبردی می خواهند داشته باشند باید سطح اقتصادی خودشان را در عالی ترین سطح قرار دهند، همین طور مناسبات سیاسی و امنیتی هم باید در عالی ترین سطح قرار بگیرد، ما تازه در مسیر این حرکت قرار گرفته ایم،  فعلا با روسیه به صورت تاکتیکی یک کار مشترک انجام می دهیم به سمت یک همکاری راهبردی داریم حرکت می کنیم.

دقت کنید تاکید می کنم همکاری راهبردی نه اتحاد راهبردی، آن یک سطح بالاتری است. بنابراین کسانی که نگرانند اصلا نباید نگران باشند. چون ما در چارچوب منافع خودمان حرکت می کنیم. ما منافع خودمان را فدای منافع روسها نکرده ایم. اعتماد صد در صد به روسیه نکرده ایم و همه تخم مرغ ها را در سبد روسها نگذاشته ایم. ایران در عین حال با اتحادیه اروپا رابطه اش را گسترش می دهد، از این طرف با ژاپن و کره جنوبی، این طور نیست که بگوییم ما فقط به روسیه دل بسته ایم! این دو کشور به سمت همکاری راهبردی می روند، برخی استنباط غلط از این همکاری دارند و خوشحال  هستند از اینکه بین روسیه و ایران اتحاد راهبردی شکل گرفته است. این فقط یک همکاری در راستای اهدافی مشترکی صورت گرفته است و نام آن یک همکاری تاکتیکی ساده است و تازه در مسیر همکاری راهبردی قرار گرفته اند، آنها برای اینکه به اتحاد برسند بسیار راه نرفته دارند که باید طی شود، بنابراین ما تازه در مسیر همکاری راهبردی قرار گرفته ایم هنوز هم نمی توان به جرات گفت همکاری! پس بهتر است زیاد از این رابطه خوشحال نباشند، چرا که جای خوشحالی ندارد.