حاجحسن
شایانفر، مدیر دفتر پژوهشهای کیهان در گفتوگویی تفصیلی با خبرگزاری
فارس، به بیان خاطرات خود از اهالی فرهنگ و رسانه در دهههای گذشته
پرداخته؛ روایتهایی که البته همواره ردپای آنها در سرمقالهها و گزارشهای
کیهان مشهود است؛
اما او اینبار به برخی از مراودات و گفتوگوها با
اهالی فرهنگ و هنر نیز اشاره کرده و همچنین تحلیلی را که نسبت به
فعالیتهای فرهنگی پیش و پس از انقلاب دارد، بیان کرده است؛ تحلیلی با این
مضمون که رسانههایی مانند کیهان و فارس نقش «پلیس بد» را ایفا میکنند تا
اپوزیسیون انقلاب به سمت روحانی و خاتمی برود و نتیجه این حرکت به کاسه
انقلاب اسلامی برود.
به گزارش انتخاب، گزیدهای از این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
-
این همه خبرنگار خارجی که به ایران میآیند، واقعا قصد مخابره اخبار را
دارند؟ خبرهایشان را که درست منعکس نمیکنند؛ اما ارتباطات و روابطشان را
برقرار میکنند. اینهمه تلاش برای راهاندازی دفتر حفاظت از منافع یا
راهاندازی سفارتخانه حکایت از تلاش برای نفوذ بیشتر است.
- عدهای
که در دوره خاتمی دستاندرکار توسعه سیاسی و فرهنگی شدند، نفوذی نبودند؛
بلکه تجدیدنظر طلبهایی بودند که از هویت انقلابی خود عدول کرده بودند؛
اما همین دو زمینه، کار را برای نفوذ تسهیل میکرد. اول توسعه سیاسی و
اقتصادی بر مبنای لیبرالیسم غربی که در بلندمدت فرهنگ را نیز دگرگون میکند
و دوم تهیشدن یا عدول از هویت انقلابی.
- خاتمی با چه شعاری از
سوی حامیان خود روبهرو شد؟ آنها شعار «عبور از خاتمی» را سر دادند و به
نظر میرسد شعار «عبور از روحانی» را نیز از زبان همین جریانها و طرفداران
فعلیاش خواهید شنید؛ چراکه این جریان به این افراد بهمثابه پلی نگاه
میکند که تسهیلکننده گذار از مرحلهای به مرحله دیگر است.
- همین
«ایرج جمشیدی» درحالحاضر کجاست؟ پس از سالهای دفاع مقدس نشریه «آرمان»
را به نام همسرش اجاره میکند و بعدها روزنامه «ابرار اقتصادی» و...
درحالحاضر همسرش که مدیرمسئول روزنامه «آسیا» است و خودش هم سردبیر این
روزنامه است؛ البته برخی احتمال وجود ارتباط و همکاری وی با نیروهای امنیتی
را میدهند؛ ولی من معتقدم کفه ترازوی آن چیزی که از دست میدهند، در قبال
آن چیزی که به دست میآورند، نهتنها برابری نمیکند؛ بلکه سنگینتر است.
کافی است چند شماره این روزنامه را ملاحظه کنید و نقش آن را در تغییر سبک
زندگی و ترویج فرهنگ منحط غربی احساس کنید.
- در راهاندازی
روزنامه «زن» فائزه هاشمی، ایشان چه چیزی به دست آورد؟ در روزنامه «زن» او،
«مسیح علینژاد»، «ابراهیم نبوی»، «سیروس علینژاد» و «کاملیا
انتخابیفر» مشغولبهکار شدند. آیا خانم فائزه از اینها توانست استفاده
کند یا آنها آمدند و از این فرصت بهدستآمده سوءاستفاده کردند؟
-
بعد از جنگ، سیاستی به نام سیاست «جذب و هضم» از سوی طیفی مانند حجاریان و
نیروهای امنیتی اعلام شد، سیاستی که اعلام میکرد: این افراد را جذب کنیم و
بعد درون نظام آنها را هضم کنیم. این خیلی حرف قشنگی است، اگر قدرتش را هم
داشتند و انجام میدادند، ما مخلصشان بودیم؛ ولی میبینیم سیاست «جذب و
هضم» نتیجه معکوس داد.
- ابزار اقدامات فرهنگی دولت خاتمی چه
نشریاتی بودند؟ مجله «تکاپو»، «گردون» و «کلک» برای نسل سوم انقلاب و یا به
عبارتی همان جریان سوم راهاندازی شد. به جای اینکه اینها نسل سومی شوند،
از دست رفتند و مخالف نظام شدند؛ یعنی حتی شخصی مانند «عباس معروفی» که
«سمفونی مردگان» را نوشته بود، آن سبک و سیاق را هم تغییر میدهد.
-
شب قبل از دادگاه، «عباس معروفی» به من زنگ زد و گفت: «آقاجان! ما
میخواهیم فردا به دادگاه برویم، شما به ما کاری نداشته باشید!» گفتم: «ما
با کسی کاری نداریم، خبرنگار و روزنامهنگار تنها به دنبال سوژه خبری خود
است، شما برو به اشتباهی که خودت به من میگویی انجام دادهای، اعتراف کن.
حتما افکار عمومی از این ماجرا استقبال میکند». وقتی به دادگاه رفت،
فضایی برایش درست کردند، سیمین بهبهانی و گلشیری نامهای نوشتند، حاوی این
مضمون که ما حاضریم جای او شلاق بخوریم؛ بنابراین جو او را گرفت. من در
همان تماس که «معروفی» با من گرفت، به او گفتم: «تو الان باید ١٠ تا کتاب
مانند «سمفونی مردگان» بنویسی. اگر به خارج بروی، منفعل میشوی و دیگر
نمیتوانی کار کنی»؛ اما بعد از محکومیت در دادگاه فراری شد و به خارج
رفت. البته نقل میکنند که دستگاههای امنیتی کشور در فرار او نقش
داشتهاند.
- در دفتر تحکیم وحدت عنصر فرصتطلبی که جویای نام بود،
به نام «حشمتالله طبرزدی» عَلَم میشود تا مشکل افراطگرایی ناشی از
نفوذیها را در دفتر تحکیم وحدت مهار کنند؛ اما نهتنها مشکل حل نشد؛ بلکه
خود «طبرزدی» هم معضل دیگری شد.
- موقعی که آقای هاشمی در قدرت
بود، یک اطلاعیه که نهضت آزادی و ملی-مذهبیها امضا کرده بودند، منجر به
دستگیری این افراد از سوی دولت هاشمی شد. در این قبیل موارد دشمنان تبلیغات
کذبی را تکرار میکنند و برخی از دوستان ناآگاه هم باورشان میشود. کدام
کشوری اینگونه به مخالفان خود میدان عمل میدهد که در ایران دادهاند؟
-
در آخرین شماره ماهنامه «مهرنامه» استادی از دانشگاه اسرائیل مقاله می
نویسد. همچنین ماهنامه «آفتاب» به مدیرمسئولی «عیسی سحرخیز» مقاله دونالد
رامسفلد را چاپ میکند. هنرمندان و نویسندگان و روشنفکران ما با «کاندولیزا
رایس» و «دیک چنی» ملاقات میکنند و هیچکس به معنای واقعی کلمه با آنها
هیچ کاری ندارد. آیا به چنین وضعیتی اطلاق جامعه تکصدایی رواست؟ تکصدایی و
فشار و محرومیت اگر هست، برای جریان نیروهای انقلاب است. به امثال جریانات
دلسوز انقلاب، اتهام تندروی و دلواپسی میزنند. مگر دلواپسی و نگرانی از
نفوذ دشمن جرم است؟
- سال ٨٢ آقای شریعتمداری در یادداشتی با عنوان
«خانه عنکبوت» به بحث جریان نفوذ پرداختند. در آن مقاله درباره خبرنگارانی
مانند «سینا مطلبی»، «فرناز قاضیزاده»، «امید معماریان»، «فرشته قاضی»،
«شهرام رفیعزاده»، «روزبه میرابراهیمی»، «حنیف مزروعی» و... -با اسامی
مخففشان- که در روزنامههای زنجیرهای مشغولبهکار بودند، مطالبی را مطرح
کردند.
- «مسعود بهنود» عکسی از دوران جوانی خود را که مأمور و
معذور بوده، کنار دو نفر از روحانیان آذربایجانی در دفتر شریعتمداری در
مجلهاش، تهران مصور، چاپ کرده است. میخواستند جریان موازی بسازند (موازی
با رهبری حضرت امام (ره) مانند رودررویی منتظری با امام راحل) اما همه
طرحهای این افراد شکست خورد. حال امروز آن سیاست درباره کدام شخصیتها در
حال تکرار است؟
- این نفوذی که امروز میبینیم، همانطور که عرض
کردم یکشبه اتفاق نیفتاده است، در گذر زمان، بهویژه پس از سالهای دفاع
مقدس اتفاق افتاده. به مرحلهای رسیده که خواب را از چشم رهبر فرزانه
انقلاب ربوده. امیدواریم مسئولان به خود بیایند و در مقابله با جریان نفوذ،
آن را مهار کنند؛ در غیراینصورت آن اتفاقی که نباید بیفتد، میافتد.
-
یادم هست که یکی از عناصر مرتبط با سلطنتطلبان آمده بود دفتر من و
میگفت: «آقا من دارم برای این نظام کار میکنم. چرا علیه من
مینویسید؟» گفتم میخواهیم بهتر کار کنی، مگر نمیگویی دارم کار میکنم؟
پس طرف مقابل بهتر میفهمد که شما واقعا داری کار شاذی انجام میدهی یا
نه... مادامی که جریان انقلاب و عناصر انقلابی حاضر در صحنه مانند کیهان و
جوان و فارس و دیگر رسانههای انقلابی باشند، آنها (ضدانقلاب) روزبهروز
بهصورت تاکتیکی به آقای روحانی و خاتمی نزدیکتر میشوند. در مجموع این
سناریویی است که فردی نقش پلیس بد و فرد دیگری نقش پلیس خوب را بازی میکند
و ایرادی ندارد اگر محصولش در کاسه انقلاب برود.
*روزنامه شرق