صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۵۴۵۸۴
تاریخ انتشار: ۴۸ : ۱۱ - ۰۶ اسفند ۱۳۹۴
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 سعید علیخانی در روزنامه ایران نوشت: آنانی که از دموکراسی سخن می‌گویند و ناگزیر از تبیین مفهوم «حق»اند، لاجرم به این نکته اذعان دارند که «رأی دادن» و «رأی ندادن» هر دو جزئی از حق شهروندی محسوب می‌شوند. از این منظر نمی‌توان حکمی اخلاقی له یا علیه کسی داد که براساس تصمیمی شخصی از اعمال حق خود در فرآیند انتخابات صرفنظر می‌کند با این حال آنگاه که دغدغه قضاوت در باب درستی یا نادرستی استفاده از «حق رأی» یا عدم استفاده از آن را به کناری بگذاریم و این پرسش اساسی را- نه به قصد تفکیک میان شهروندان بلکه- با هدف جست‌وجوی راهبردی راهگشا و معطوف به نتیجه بسنجیم لامحاله با مفاهیمی مواجهیم که در این صورت نمی‌توان براحتی از مقوله عدم مشارکت سیاسی با توجیه استفاده از حقوق شهروندی، گذشت.

اگرچه مفهوم «آزادی» و نیز «توسعه» در فرهنگ سیاسی امروز آنچنان دستخوش تعاریف متعدد و متنوع شده است که اطلاق آن بر هر مصداقی با «اما» و «اگر»هایی مواجه است اما اگر سطح مقبولی از رفاه و آرامش را معیاری حداقلی از دو مفهوم: «آزادی و توسعه» در نظر آوریم و با فرض جامعه‌ای اسلامی مفهوم «معنویت» را نیز بدان بیفزاییم، خواهیم دید که عموم ملت‌هایی که اکنون بر خوان آزادی و توسعه نشسته‌اند، کیمیای خویش را درست در لحظاتی به دست آورده‌اند که ظاهر امور چیزی جز یأس و ناامیدی را القا نمی‌کرده است اما آنچه این معادله را به سود شکوفایی و گشایش تغییر داده است دو مفهوم: «امید» و «مسئولیت» بوده است.

اگر قرار باشد در زمینه اجتماعی تعریفی از امید به دست آوریم، شاید بهترین راه آن باشد که به روش منطقیون این مفهوم را از ضد آن دریابیم. نقطه مقابل «امید»، «ناامیدی» است. ناامیدی زمانی به وجود می‌آید که به تعبیر «نادژدا ماندلشتام» نویسنده مشهور روسیه (کتاب امید علیه امید): «ارزش‌های انسانی در جامعه‌ای لگدکوب شده باشد.» تالی فاسد کنار نهادن ارزش‌های انسانی، نابسامانی نهادهای اجتماعی نیز هست و وقتی نهادهای اجتماعی به هم بریزند، قاعده معمول فروپاشی دولت‌ها نیز به همان تعبیری که امام علی(ع) می‌فرماید (غررالحکم، ص 242) شکل می‌گیرد: «انحطاط دولت‌ها و حکومت‌ها را به چهار چیز مى‌توان شناخت: ضایع کردن مسائل اصولى و پرداختن به مسائل فرعى و گزینش افراد فرومایه و به عقب راندن عناصر لایق و شایسته.»
بنابراین پروسه‌ای که از بی‌اعتنایی به ارزش‌های انسانی و به تعبیری الهی آغاز می‌شود در نهایت به ناکارآمدی نهادهای اجتماعی مؤثر منجر می‌شود و ناامیدی از همین جا شکل می‌گیرد بدین ترتیب تلاش برای امید در کلیت خود امری معطوف به سیاست و اجتماع است و البته تفکیک‌ناپذیر از مقوله مشارکت. از همین روست که از ملتی ناامید نمی‌توان حاکمیتی کارآمد، انتظار داشت و اگر عنصر «معنویت» را در جامعه‌ای اسلامی به عنوان مکمل «رفاه» لازم و ضروری بدانیم لامحاله باید بپذیریم همچنان که تداوم معنویت بدون در نظر آوردن سطحی از رفاه ناممکن می‌نمایاند‌، ترویج ناامیدی نیز به معنی نفی آن معنویتی است که لازمه زیستن در جامعه‌ای مبتنی بر معیارهای اسلامی است.

نکته مهم دیگر آن است که برای آنکه امید منتهی به احیای ارزش‌های انسانی و در نهایت ارتقای نهادهای حکومتی گردد، نیاز به عنصر «مسئولیت‌پذیری» است. مسئولیت‌پذیری اگرچه لازمه همه حکومت‌هاست اما آراسته بودن یک ملت به این خصلت مقدم‌تر از حکومت‌هاست. این سخن البته رابطه‌ای وثیق با این سخن سقراط در کتاب جمهوری (افلاطون)، دارد آنجا که می‌گوید: «نظام‌های گوناگون از درخت بلوط نزاده و از صخره برون نجسته‌اند بلکه حاصل اخلاق و روحیات و خصایص درونی ملت‌هایشان هستند که به هر سو متمایل شوند، همه چیز را با خودشان به همان سو می‌کشانند.» اگر این سخن سقراط را به عنوان یک پیشفرض بپذیریم به ناگزیر پذیرفته‌ایم که احاله همه کاستی‌ها و ناکارآمدی‌های یک ملت به حاکمیت، فرافکنی است و اینجاست که موضوع «مسئولیت ملت» مطرح می‌شود.

مسئولیت یک ملت تنها حضور در عرصه‌ای آماده و نشستن بر خوانی گسترده نیست بلکه آنگاه ارزش می‌یابد که این قبول مسئولیت و حضور مؤثر در ظاهر امر خود و به سبب مشکلات و موانع متعدد، امری محال و پرهزینه و بی‌فایده بنمایاند اما دو مفهوم «امید و مسئولیت» همه این ناممکن‌ها و نومیدی‌ها را به ممکنات و امیدواری‌ها تبدیل کند. تردیدی نیست که در هر جامعه و در هر چالشی نگاه‌هایی هستند که بر اراده یک ملت در مسیر دستیابی به اهداف انسانی و الهی خود، انتقادات و گاه اغراضی را روا دارند اما آنچه در تجربه ملت‌های سعادتمند به دفعات خود را نشان داده، این است که صرفنظر از آنچه با بزرگنمایی محدودیت‌ها گاه به عنوان ساده‌اندیشی یا امری بی‌ثمر معرفی می‌شود، در کارنامه تجارب بشری، امری لازم و ضروری بوده است، چنانکه کارل یاسپرس در کتاب The Question of German Guilt به روشنی می‌گوید: «همه ما در قبال انفعال مقصریم. هرگونه بی عملی و قصور در مواردی که باز هم می‌شود کاری کرد و عدم تلاش برای اندک مجال حمایت از جامعه یا شخصی که در خطر است، برخاسته از انفعال و بی‌مسئولیتی است. مأیوس شدن از اصلاح اشتباهات و جبران مافات در هر مرحله‌ای که می‌شود کاری کرد، همداستانی در روزهای ناگوار آینده است.»

جمعه برای ملت ایران روز سرنوشت‌سازی است که هرچند نام ساده «انتخابات» را به همراه دارد اما حاصل یکصد و اندی سال تلاش و مجاهدت برای دستیابی به حق انتخاب است. این حق مغتنم در مسیر تحقق خود در هیچ جای جهان بدون چالش نبوده است و تقلیل بدبینانه مفهوم «مشارکت» به «انفعال» واجد هیچ دستاورد اجتماعی و سیاسی نخواهد بود. گذشته به ما ملت ایران آموخته است که بی تفاوتی و بی مسئولیتی، فرجام ناخوشایندی را به همراه خواهد آورد که بعد از آن: «مقصر جلوه دادن این و آن» دردی را دوا نمی‌کند، همداستانی در تقویت امید و مسئولیت‌پذیری اما مشارکت در بهبود آینده و تقویت مشروعیتی است که می‌تواند سرمایه اجتماعی و سیاسی کشورمان در عرصه‌های داخلی و خارجی باشد.