صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۴۹۴۲۷
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۱۸ - ۰۵ بهمن ۱۳۹۴
گفت و گو با نیکی کریمی
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

نیکی کریمی با شیفت شب ثابت می کند که دغدغه فیلمسازی دارد. «شیفت شب» ازفیلمنامه ای قابل قبول برخوردار است. داستان دارد، بازیهای خوبی را شاهد است و نقش کارگردان از سرو شکل فیلم قابل رویت است.شاید تا قبل از شیفت شب همچنان می شد نیکی کریمی را بازیگر بهتری دانست تا کارگردان.. اما نمایش این فیلم فصل آغاز پذیرش این بازیگر قدیمی سینمای ایران به عنوان یک کارگردان جدی و با دغدغه است.
گفت و گوی پیش رو همان دغدغه هایی را در خود دارد که بخاطر آن ها نیکی کریمی «شیفت شب» را ساخته است. از طرح فیلمنامه تا مبانی علمی و روانشناسانه ای که در فیلم گنجانده شده و نقد نسبتا تندی که به وضعیت اقتصادی سال های اخیر ایران وارد می کند. و البته مسائل مربوط به فضای بازیگری از سال های دور و پیدایش ستاره ای به نام نیکی کریمی تا ایام موخر و اعوجاج هایی که در فضای سینما و ظهور بازیگران شاهد آن هستیم.
این گفت وگو حدود 40 روز پیش انجام شد اما سفر کارگردان «شیفت شب» و حساسیت‌هایش برای بازخوانی حرفهایش و البته کوتاه شدن آن، چاپ این گفت و گو را با تاخیر مواجه ساخت...

یک بخش از گفتگوی ما راجع به فیلم «شیفت شب» و بخش دیگر راجع به خودتان است. کدام یک را زودتر شروع کنیم؟
فرقی نمی‌کند!
از شیفت شب شروع می کنیم .اکثریت معتقدند که بهترین فیلم شما نسبت به فیلمهای قبلی است. اولا می‌خواستم ببینم خودتان هم این نظر را دارید یا نه و دلایلش را بفرمایید.
ـ واقعیت این است که فکر می‌کنم فیلم، سلیقه است یعنی ما یک فیلمی را دوست داریم یا نداریم، چون فیلم‌های من هرکدام به نحوی، سبکهای مختلفی بودند، یک عده ممکن است با یک فیلمی ارتباط برقرار نکرده باشند ولی من واقعا این حس را ندارم چون همه فیلمهایم را دوست دارم و هر کدام را در زمان ساخت، واقعا با اعتقاد ساختم.
پس من اینطور مطرح می‌کنم که بالاخره از نظر بینندگان فیلم‌های شما، شیفت کمی بیشتر به دلشان نشسته است.
ـ بله درست است و متوجه هستم.
ولی این فیلم را واقعا دوست داشتم و دوبار هم دیدم. معتقدم که هم فیلمنامه اش خوب درآمده و مولفه‌های فیلمنامه هرکدام سر جای خودش نشسته و هم کارگردانی شما در فیلم مشهود است. یعنی کاملا اداره کردن فیلمنامه مشخص است. داستان هم داستان قشنگی است.
ـ ممنون...
اولا خیلی دوست دارم بدانم چطور شد که این قصه را انتخاب کردید. چون این قصه کاملا منطبق بر شرایط روز است و یک نقد خیلی جسورانه به شرایط اقتصادی دارد با گوشه و کنایه‌هایی که هم به دولت و مردم می‌زند و هم به وضعیت اشتغال و کار و تعاملات اقتصادی که مردم الان با هم دارند و خیلی از آنها اشتباه است. و همه اینها در قالب داستان اتفاق می‌افتد. برای نوشته شدن این داستان، چقدر به این مسائل توجه شد و چی شد که به سمت نقد مسائل اقتصادی جامعه رفتید؟
ـ به این موضوع خیلی اعتقاد دارم ما که فیلم می‌سازیم و می‌نویسیم، برآیند ماجرای جامعه باشد. چه کسی در تهران طی هفت، هشت سال گذشته زندگی کرده و به نحوی از ماجرای تحریم ها سختی نکشیده است؟ و اتفاقاتی که در دوره رئیس جمهور قبلی افتاد و همه اینها بازتابی در زندگی هرکداممان داشت. من داستان های زیادی از دوستان و شوهرانشان می شنیدم که به قول شخصیت فرهاد در فیلم می گوید خواسته بودند یک حرکتهایی بکنند، وزندگی شان را از این رو به ان رو بکنند و این حرکتها همیشه موفق نبود چون اینطور به نظر می آید که همان چیزی که حسین پاکدل می گوید؛ بدانید با کی، کجا و کی؟ اینها چیزهایی بود که کاملا مشخص بود و یک عده از این چند سال منفعت زیادی بردند و یک عده برعکس آنقدر دچار مشکل شدند که یا تصمیم هایی مثل فرهاد در فیلم ما گرفتند یا فقط توانستند سرمایه خودشان را بدست بیاورند.
به هر حال آدم متوسط نمی تواند یکباره حرکت عجیب وغریبی در یک فضای اقتصادی متوسط انجام دهد. شخصیت های دیگری هم وجود دارد؛ یکی مثل امیر آقایی که به هر دری می زند تا از این فضای گل آلود به نحوی یک ماهی بگیرد. و بعد خانواده هایشان. ما جلساتی در دفتر دکتر عارف طی یکی، دو سال گذشته با حضور همسرشان و خیلی از خانمهایی که کار می کنند، برگزار می کردیم که چرا خانواده ایرانی آمار طلاق بالایی دارند و زندگی ها در وضعیت دلنشینی قرار ندارند. این آمار دو، سه سال پیش است. متوجه شدیم وقتی این همه مشکل و فشار وجود دارد، مردم دنبال راه خلاص می گردند. و این راه خلاص می تواند به این صورت باشد. یا اصلا برنامه ریزی شده باشد که یک عده را در یک سطحی قرار دهیم که پای سریالهای ترکیه ای بنشینند و خودشان را مشغول کنند.
 از این فضا هم یکی می شود فروتن و یکی می شود ناهید در فیلم و یکی می تواند با این سریالها همذاتپنداری کند. یکی از بحثهایی که پیرامون چرایی زیاد شدن طلاق می شد، این بود که خانواده ها مدیاهای دیگری ندارند که از آن تغذیه شوند، می نشینند و این سریالها را نگاه می کنند و تحت تاثیر آن می گویند که چرا آنها در زندگی شان این کارها را نکنند؟ چه زن و چه مرد. به خاطر همین از جانب مختلف، این سریالها به نظر من تاثیرگذار است.
اینکه روایت فیلم شما توسط زن خانه انجام می شود و شما کانون روایت را همسر فرهاد قرار دادید از دو جنبه می توان نگاه کرد. یک جنبه کمی کلیشه ای تر است و آن اینکه خانم نیکی کریمی خودشان زن هستند و دوست دارد یک زن داستان را روایت کند و یک وجه دیگر اینکه ما به کانون خانواده توجه می کنیم و برای اینکه از نظر کانون خانواده بخواهیم روایت را داشته باشیم طبیعتا خانم و زن خانواده باید در فیلم مرکز توجه باشد. این روایتی که از زن فیلمتان انجام می دهید، بیشتر کدام یک از اینهاست؟ بیشتر آن دغدغه زنانه خودتان یا مفهوم خانواده و تاثیر اقتصادی که روی همین خانواده که بدان اشاره کردید، دارد.
ـ حالا باز یکی از دو، سه، چهارهایمان این بود که چگونه نشان دهیم یک آدم موقع مشکل می تواند درست عمل کند. مثل همین حال حاضر جامعه. ما چکار می توانیم بکنیم در همین جامعه ای که الان مشکل دارد، شهروند خوبی باشیم؟ چه در خانواده و چه در زندگی مان. این یکی از مسائلی بود که من با مشاورم برای اینکه تصور درستی در این کار داشته باشیم، مشورت کردم.ناهید نشان دهنده یک آدم بالغ و تصمیم گیری اش برای زندگی اش و یا بلوغ فکری یک زن است. اینکه چرا «پی او وی» من ناهید است، چون از ابتدا تصمیم ام این بود.  نمی خواستم پی او وی ام به عنوان مرد قصه، فرهاد باشد و اعتقاددارم خوب است که نویسنده های زن معمولا راجع به خانمها می گویند. من هم که می خواهم فیلم بسازم همین احساس را دارم.اصل قصه من ناهید است که با یک اتفاقی در زندگی اش و شوهرش مواجه می شود.
پس شاید گزینه اول بیشتر پررنگ باشد و خودتان دوست داشتید از نگاه زن ها ببینید. ولی من احساس می کنم که اتفاق خوبی افتاده چون خانواده در این فیلم خیلی مطرح است و ارتباطی که بین اعضای درجه یک و درجه دو وجود دارد و مقایسه ای که بین ناهید و خواهرش می شود، همه در جامعه وجود دارد و خیلی قشنگ قابل لمس است. فکر می کنم یکی از بزرگترین نقاط قوت این فیلم، نوع روایتش باشد. به نظر من اگر از زبان فرهاد روایت می شد ما فقط یک نقد اقتصادی می کردیم و داستان فیلم بیشتر در جامعه می چرخید و کمتر به خانواده می آمدیم ولی الان داریم زنی را می بینیم که اولا انتخاب خودش را مبتنی بر مبانی اقتصادی برای شوهر انتخاب کردن قرار نداده و وقتی هم به مشکل می خورد پای زندگی خودش می ایستد و به حرفهای خواهرش هم توجهی نمی کند و بعدا هم نتیجه می گیرد. و درنهایت این خانم است که زندگی را نجات می دهد. و آن مرد است که قربانی روابط اشتباه اقتصادی جامعه می شود ویزِ قه اشتاه نمی ند. این خیلی قشنگ بود.
ـ من در همین جامعه زندگی می کنم و سعی می کنم با دقت به اطرافم نگاه کنم .
سوال دیگری که خودم خیلی متوجه اش نشدم، قضیه خرگوش است که خیلی به خرگوش فیلم نقش دادید. احساس می کردم به عمد کاری می کردید که شاید من نفهمیدم. اول فقط اسباب بازی بچه است و بعد سرش بریده می شود و یک اتفاق را رقم می زند.
ـ موقعی که شما افسرده اید واز لحاظ روانی مشکل پیدا می کنید تحت فشار زیادی هستید. یک رابطه تمام شده، مسائل اقتصادی، مشکلات خانوادگی و هر فشاری می تواند آدم را از حالت نرمال خود خارج کرده و روانش را به هم بریزد. بعد شما افسرده می شوید و این افسردگی مراحل مختلفی دارد. وقتی مرحله اش حاد می شود، یکسری مسائل جلوی چشمتان پررنگ می شود. اگر راجع به آدم افسرده تحقیق کنید که من و علی خیلی راجع به این قضیه تحقیق کردیم، مثلا رنگ قرمز را نمی توانند ببینند و یکسری چیزها در ذهن شان هایلایت می شود. مثلا وقتی مردی، همسری درخانه دارد می تواند به یکسری موارد گیر دهد؛ مثلا اینکه مگه من نگفتم فنجان ها باید اینطوری چیده شود؟ یا مثلا فلان چیز اینطوری باشد؟
فرهاد وقتی با آن همه خستگی و دغدغه وارد خانه می شود، خشونت پیدا می کند. می بیند که این خرگوش روی بچه تاثیر گذاشته و مریض شده است. این قضیه از اول فیلم روی اعصابش است. البته ما فکر کردیم به خاطر اینکه می خواهیم نشان دهیم عصبیت این آدم چگونه است اما نمی خواستیم فرهاد کسی را بزند یا ناسزا بگوید. یکسری افراد درجامعه هستند که خشم شان را طور دیگری خالی می کنند. مثلا لیلا که در اتوبوس نشسته و می بیند فردی وارد می شود و موبایلش را به طرفی پرت می کند و به سمت کسی هجوم می آورد، مشکل دیگری دارد که به نحو دیگری خالی می کند. ولی فرهاد اینطوری نیست و از آنهایی نیست که یقه کسی را بگیرد و کتک کاری کند. بلکه یک جایی برمیگردد و کار دیگری می کند. ما می خواستیم کشتن خرگوش را سمبل این خشونت و اتفاق بدانیم که این خرگوش روی اعصابش است و می خواهد کاری بکند. دیده اید که پسربچه ها، گربه ای را می کشند یا کارهای اینطوری می کنند، این هم این کار را می کند. خرگوش فیلم سمبل معصومیت است.
آنجایی که به این موضوع گیر داد که این بچه به خاطر خرگوش مریض شده، این برداشت را کردم که این آدم با تمام مشکلات و فشارهایی که رویش است، هنوز خانواده اش برایش خیلی مهم است.
این را که می خواستیم حتما داشته باشد و نشان دادیم که بالای سر بچه می رود تا چک کند تب دارد یا ندارد.
پس این سر بریدن خرگوش یک مسئله روانی است ...
بله، خالی کردن خشونت است. و تا جایی هم می خواستیم تماشاچی را به دنبال این بکشانیم که آیا فرهاد می خواهد این کار را بکند یا نه؟
اگر موافق باشید از شیفت شب بگذریم و سراغ بخش دوم بحثمان برویم. سال 68 اولین حضورتان در سینما بوده و خیلی با سرعت با اولین فیلمتان یا دومین فیلمتان که عروس باشد، مطرح شدید و به سرعت مسیر شهرت را طی کردید. قبل از آن هم سابقه خاصی نداشتید و خواندم که در کودکی کارهای نمایش انجام می دادید. این بحث ستاره سینمایی در سالهایی برای شما اتفاق افتاد که یکسری ستاره قبل از انقلابی داشتیم که برخی به بعد از انقلاب آمده بودند و برخی هم رفته بودند. شاید شما جزو اولین بازیگرهایی بودید که بعد از انقلاب ستاره سینما شدید. با توجه به تجربیات خیلی زیاد بین المللی شما در سینمای جهان که جشنواره های مختلف هم رفته اید، می خواستم ببینم عنوان ستاره سینما را در ایران می توانیم به کسی اطلاق کنیم؟
قطعا خیلی از بازیگران هستند که مردم دوستشان دارند و در طول سالها انگار با انها زندگی می کنند . زندگی شان را دنبال می کنند و فارغ از اینها منش و شخصیت یک بازیگر خود می تواند تعیین کننده باشد.
یک مقدار ویژگی هایشان فرق کرده و شاید آن ویژگی های جامع را ندارند. منظورم این بود که مثلا اگر به خانم نیکی کریمی ستاره سینما بگویم کسی به من ایراد نمی گیرد ولی قطعا شاید همه آن ویژگیهای ستاره های قبلی را نداشته باشد. ولی به بازیگر مشهور دیگری ستاره بگویم شاید خیلی ها به من ایراد بگیرند چون بالاخره یک توانایی هایی هم لازم است و همه چیز قیافه نیست.
کاملا درست می گویید .
می خواستم به این اشاره کنم که شاید با آمدن شما در سینما وقتی عروس را بازی کردید خیلی از کسانی که منتقد سینما بودند و می نوشتند احساس کردند که استعدادی آمده است. البته نمی دانم چقدر این مسئله درست است اما شنیدم روی جلد مجله سوره وقتی شهیدآوینی عکس شما را چاپ می کند، با خیلی از کسانی که آن موقع قشر مذهبی جامعه بودند به مشکل می خورد و خیلی ها به او انتقاد می کنند که چرا عکس یک خانم بازیگر را اینطور بزرگ روی جلد مجله زده ای؟ و با آوینی به یک چالشی می خورند و از آنجا اختلافات شروع می شود ولی آوینی تمام قد می ایستد و دفاع می کند و می گوید که من فیلم عروس را مطرح کرده ام و نگاه شما، درست نیست. موفقیتهایی که بعد از به شهرت رسیدن به دست آوردید را  چقدر متوجه  به شهرت رسیدن خودتان در ان سال ها  و چقدر مدیون خودتان، استعدادتان و توانایی تان در بازیگری می دانید؟
به نظرم تنها به شهرت رسیدن اصلا کافی نیست ... ان چه مهم است بعد از ان است .پ اینطوری بگویم که من هیچوقت به دنبال شهرت نبودم و این طرف و آن طرف می شنیدم که می گفتند مگر می شود دنبال شهرت نباشد؟ خب، واقعا نبودم! اصلا یادم می آید و انگار جلوی چشمم است که من به این موضوع فکر نمی کردم که آدم مشهوری شوم و به این فکر می کردم که هنرمند خوبی باشم . بازیگر خوبی شوم. به این فکر می کردم که بتوانم نقشهایی بازی کنم که ماندگار شوم و بتوانم در این فرایند یاد بگیرم. بتوانم با کارگردان های خوبی کار کنم که از آنها یاد بگیرم و این چیزها برایم مهم بود.
پس ما شاید بتوانیم اینطوری بگوییم که الان بعد از گذشت این همه سال  شما به عنوان یک بازیگر در سینمای ایران، از این لحاظ یک رکورد ثبت کرده باشید که در عرصه های مختلف سینمایی داخلی و خارجی، فعالیت کردید و موفق هم بودید. با توجه به رزومه شما شاید الان بتوان اثبات کرد که چرا واقعا دنبال بازیگری را گرفتید و چگونه خودتان را مراقبت کردید که بتوانید این عرصه ها را طی کنید. در عرصه داوری جشنواره های مختلف ، دستیاری آقای کیارستمی ،عکاسی و ترجمه و.. درست است؟
برایم مهم شناخت و یادگیری و معرفت و چهان بینی درست  بوده است .
با توجه به این قضیه توصیه شما برای بازیگری که واقعا بخواهد کار کند فارغ از اینکه درست یا اشتباه وارد سینما شده باشد اما از این به بعد باید چگونه کار و انتخاب کند و چگونه فکر کند که بتواند درست جلو برود و بعد از مدتی اگر دو تا فیلم هم بازی نکرد، فراموش نشود و کارهایش همچنان مثبت و رو به جلو باشد و بتواند یک بازیگر خوب باشد.
به این بستگی دارد که آن بازیگر چقدر بااعتقاد وارد این حرفه شده ؛  چراکه برخی جدی نیستند. ولی اگر جدی هست، باید اول از همه خودش را به عنوان یک هنرمند نگاه کند. هیچکس نمی تواند یکباره هنرمند شود. باید روی خودش کار کند، کتاب بخواند و روی جهان بینی خود کار کند و اگر همه این کارها را کرد، آنوقت می تواند فکر کند پشت چشمش چیزی می آید که می تواند آن نقشش را خاص کند. یعنی فکر می کنم بازیگر است و نگاهش... اگر شما راجع به بچه های تازه کار می پرسید باید بگویم یک شبه نمی توان ره صدساله را رفت و باید بداند بازیگر یک آرتیست است و آرتیست باید دائم از جنبه های مختلف روی  شخصیت خودش کار کند.
این توجهی که جشنواره های خارجی طی این سالها به شما داشتند که شاید در سینمای ما یک رکورد است و فکر نمی کنم فرد دیگری باشد که اینقدر داور شده باشد و جشنواره ها  برایش هفته و بزرگداشت برگزار کرده باشند. این را چگونه تحلیل می کنید که چرا اینقدر از جشنواره خارجی به شما توجه می شود؟
ـ چون خدا را شکر من فیلمهایی کار کرده ام که جهانی بوده اند. از فیلم سارا که در جشنواره سن سباستین دیده شد که یکی از جشنواره های A مطرح است. بعد با «پری» ؛«دو زن»  که آن فیلم هم خیلی جاها رفت و برایش جایزه گرفتم. «نیمه پنهان» و «واکنش پنجم» ؛ بعد ازآن هم خودم فیلم ساختم. «یک شب» را ساختم که به کشورهای مختلف رفت. اگر فیلمی بسازید که آنها بپسندند در این موقعیت قرار خواهید گرفت. از طرف دیگر اینها مرا سالهاست که می بینند. از  فیلم «سارا» ۲۵ سال است که مرا می بینند به خاطر همین موقعیت است که می توانم در جشنواره مختلف داور شوم.
یعنی بازهم به آن موقعیت خود بازیگر برمیگردد و تشخیص اینکه بتواند درست انتخاب کند که در کدام فیلم بازی کند یا نکند. درمورد این پدیده که یکسری فیلمها در داخل امکان نمایش ندارند، ولی در جشنواره خارجی کلی جایزه می گیرد و دیده می شود نظرتان چیست؟ این ضعف مدیریت ماست؟
البته تعدادشان کم است و زیاد نیست اما ممکن است اختلاف سلیقه ای باشد بین فیلمهایی که اینجا داوران می پسندند و فیلمهایی که آنجا می پسندند که این قضیه را همیشه دیده ام. مثلا فیلمی بوده که اینجا مورد توجه واقع نشده ولی آن طرف پسندیده اند.
بحثهایی که در جامعه مطرح است مبنی بر اینکه یکسری معتقدند جشنواره های خارجی فقط سیاه نما را جایزه می دهند و یکسری معتقدند که به مولف هنری نگاه می کنند و جایزه می دهند. از طرفی هم گفته می شود که فیلمسازان ما را به سمتی می برند که فقط برای آنها فیلم بسازند و به سلیقه و خوشایند آنها فیلم بسازند که مطرح شوند. این را چقدر قبول دارید؟
ببینید! نسبی است و واقعیت این است که قبول ندارم. به خاطر اینکه فکر نمی کنم سیاه نمایی عجیب و غریبی در فیلمهایمان بوده است. اگر مسئله جامعه را مطرح کردیم یا از فقر گفتیم دلیلی بر سیاه نمایی نیست. من همیشه مثال می زنم که کن  لوچ و مایک لی دو تا از فیلمسازان خیلی مهم انگلیس راجع به طبقه کارگرفیلم  می سازند. انگلیس یکی از ابرقدرتهای جهان است که جزایر زیادی دارد اما آنجا هم طبقه کارگر مطرح است و آنها می خواهند از مسائل اجتماعی صحبت کنند. یک زمان این مسئله سیاه نمایی مطرح می شد ولی من خودم در 30 مورد داوری که داشتم، ندیدم به فیلمی به خاطر سیاه نمایی جایزه داده شود بلکه به خاطر ارزشهای خود فیلم بوده است.
این پاسخ از زبان شما خیلی می تواند خوب باشد که تصورات تغییر پیدا کند یا اصلاح شود.  تا الان چقدر پیشنهاد بازی خارجی داشتید؟
من پیشنهادهای خیلی وسوسه کننده ای با کارگردانها و تهیه کننده های خوب داشتم. اما از آنجا که از ابتدا اینکه در سینما طور دیگری باشم برایم مهم بود و همیشه فکر می کردم نهایتا اگر آدم آن طرف برود، دلش می خواهد اینجا هم کار کند و این یک چیزی نیست که بتواند همزمان داشته باشد. بنابراین هیچوقت قبول نکردم و جلو نرفتم.  تصمیم ام این بود که همینجا کار کنم.
اشاره ای به کارهای زیادی که انجام می دهید، داشتید. از آنجا که زمینه های فعالیت شما خیلی گسترده بوده و هم چند نمایشگاه عکس برگزار کردید و هم کتاب ترجمه کردید، سینما کار کردید و داوری رفتید، هم کارگردانی و بازیگری کردید. اولا تحلیل این از نظرخودتان چیست و فکر نمی کنید با کارکردن در یکی، دو رشته، موفق ترید؟
به خاطر اینکه همه اینها به هم مربوط است. شما وقتی کارگردان سینما هستید، باید راجع به همه اینها بدانید. نمی توانید ندانید و بعد کارگردانی کنید. من فیلمنامه هایم را خودم می نویسم و بیشترین تایمی که از من می برد، همین تایم فیلمنامه نوشتن است. و اتفاقا فکر می کنم به خاطر همین گفته اند که سینما هنر هفتم است چون تمام اینها را شامل می شود. کلا من یک شخصیت اینطوری دارم و یک وجهی نیستم و نمی توانم یک کار انجام دهم. به عکاسی علاقه دارم و همین الان هم یکسری عکس جدید گرفتم که می خواهم به نمایش بگذارم.  مترجم حرفه ای نیستم ولی این کتابهایی که ترجمه می کنم انقدر دوست دارم که دلم می خواهد بقیه هم بخوانند. فیلمنامه هایم هم سفارشی نیست بنابراین باید وقت بگذارم. بازی هم که می کنم و چیز عجیب و غریبی نیست. یک موقع هست که در فعالیت های غیر مرتبطی کار می کنید. اما رشته های سینما مربوط به هم است.
در این سالها واقعا پیشنهادی به شما شده که نپذیرید و بعد بخواهند با پول بیشتر شما را راضی کنند؟
بله و نرفتم.
با توجه به اینکه که شما هم علاقه بیشتری به شیفت شب داشتید برای جمع بندی به بحث اول برگردیم چرا در شیفت شب بازی کردید؟
چون نقش شیفت شب را خیلی دوست داشتم ؛ چون راجع به تابوشکنی است  و راجع به قضاوت. راجع به زنی است که همسایگانش بدون اینکه از چگونگی زندگی اش خبر داشته باشند، قضاوتش می کنند. در سن و سال خودم هم بود و فکر کردم خودم بازی کنم که آن نقش دیده شود.
این اختصاصا ناظر به همین بحثی بود که شما گفتید یعنی به خاطر دوست داشتن آن نقش؟ یا نه، کلا چون حرفه اصلی تان هم از اول بازیگری بوده دوست دارید در فیلمهای خودتان هم بازی کنید.
نه، واقعا تصمیم نداشتم در «شیفت شب» بازی کنم. متاسفانه به بازیگری نرسیدیم که این نقش را بازی کند و فکر کردم شاید بهتر است که خودم بازی کنم.