پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : مطابق با این تعهد، در صورتی که چنین تبلیغاتی پخش شود، تهیه کننده باید به صداوسیما خسارت پرداخت کند و در عین حال فیلمهای بعدی که با محوریت تهیه کننده متعهد تولید شود نیز از تبلیغات تلویزیونی محروم خواهد شد.
به گزارش «انتخاب»، پس از آنکه در برنامه «هفت» اخیر اعلام شد، برخی فیلمها با تکیه بر تبلیغات در شبکههای ماهوارهای فارسی توانستهاند کف فروش را حفظ کنند و مخاطب جذب نمایند، از فرم تعهدنامهای رونمایی شد که سازمان صداوسیما مقابل تهیه کنندگان سینما قرار داد؛ تعهدنامهای که متن به نگارش درآمده در آن فراتر از اختیارات این سازمان است.
«آقاي ضرغامي رئيس سابق صداوسيما به صراحت عنوان كرد كه نزديك به 60 درصد مردم برنامههاي صداوسيما را تماشا نميكنند و به شبكههاي ماهوارهاي علاقه بيشتري نشان ميدهند. اين يك فاجعه فرهنگي و رسانهاي است كه 60 درصد مردم يك جامعه برنامههاي رسانه ملي آن كشور را دنبال نميكنند. متاسفانه ابعاد اين فاجعه روز به روز در حال بيشتر شدن است. صداوسيما بايد از مسائل سياسي عبور كند و اجازه ندهد يك هنرمند تحريم شود تا مردم از آثار آن لذت ببرند. به همين دليل من معتقدم صداوسيما بايد از آقاي شجريان دلجويي كند.»
این بخشی از گفتههای تازه سيد عبدالحسين مختاباد، استاد آواز و عضو شوراي شهر تهران پیرامون شرایط کنونی رسانه ملی است؛ رسانهای که به گفته رئیسش، 1400 میلیارد تومان بودجهاش توان پرداخت حقوق کارمندان این سازمان را نیز نمیدهد و آنچنان بیجهت متورم و در عین حال -در تناسب با حجم نیروی انسانی- کم بازده شده که اکنون سخن بر سر واگذاری چند هزار میلیارد تومان رقم آگهیها برای عبور از بحران مالی است.
در این شرایط رسانه ملی چه تغییر محسوسی در نوع اطلاع رسانی، تولیدات و... در دوران تازه داشته است؟ تقریباً هیچ. شاید چالش اصلی بودجه به نظر آید که تا حدودی استدلال قابل قبولی است اما در سایر بخشها نیز اتفاقاتی رخ میدهد که از عدم تحول چشمگیر در تولید محتوا و همچنین رویکردهای مدیریتی این سازمان حکایت دارد و همین مسئله امیدها را نسبت به بهبود فضای رسانه ملی به مراتب کاهش میدهد.
یکی از نشانههای آشکار این رویکرد را میتوان در شیوههای عجیب در مواجهه با شبکههای ماهوارهای مشاهده کرد. رسانه ملی علی رغم تکالیف ملی که دارد، به صورت گزینشی در حوزه فرهنگ اقدام به پخش آگهیهای تبلیغاتی برای برخی فیلمها و برخی کتب مینماید و فرصت برابری برای آثار سینمایی و دیگر محصولات فرهنگی فراهم نیست.
البته تنها نقدها پیرامون فرصت برابر نیست، بلکه حتی پخش آگهی فیلمها منطق ایدئولوژیک نیز ندارد، چرا که در شرایطی «فی المدت المعلوم» با مضمون خاص -و نگاه خود فیلمسازان که اعتقاد دارند برای گروه 12 سال و کمتر مناسب نیست- در تلویزیون تبلیغ میشود که پیش از این «استراحت مطلق» بدون دلیل از تبلیغات محروم میشود و به شبکههای ماهوارهای پناه میبرد.
در این شرایط سینماگران دو راه بیشتر ندارد: یا به نابودی سرمایهگذاری شان که در سالنهای سینمای دیده نمیشود، خیره شوند و یا به سراغ راههای دیگری برای تبلیغ فیلمش بروند که عوامل برخی فیلمها نظیر تهیه کننده فیلم پیشین کاهانی سراغ راه دوم رفتند. یکی از این راهها، تبلیغات شهری است که پیش از این به قیمت بسیار بالای این تبلیغات اشاره شده بود و به همین دلیل فیلمسازان کشورمان عمدتاً توان چنین سرمایه گذاری وسیعی برای تبلیغات شهری را نیز ندارند.
گزینه ارزان تر و عمومی تر دیگر شبکههای ماهوارهای فارسی زبان است که وسعت مخاطبانشان مورد اشاره قرار گرفت؛ شبکههایی که با تعرفهای بسیار پایینتر از آنچه صداوسیما مطالبه میکند، آنونس و تبلیغات هر فیلم سینمایی را پخش میکنند و اگرچه در گذشته برخی فیلمسازان از تبعات چنین تبلیغاتی هراس داشتند اما برای حفظ سرمایهشان و کشاندن مخاطب به سالنهای سینما، تبعات احتمالی را به جان خریدند و تبلیغات به برخی شبکههای فارسی زبان دادند.