صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۴۷۰۰۳
تاریخ انتشار: ۴۱ : ۱۷ - ۲۰ دی ۱۳۹۴
در اولین پیامدِ جنگ احتمالی ایران و عربستان، بهای نفت از مرز 200 دلار فراتر خواهد رفت. ایالات متحده در وارد کردن تنها 20 درصد از نفت خود را به خلیج فارس وابسته است و 75 درصد از نفت صادراتی خلیج فارس به مقصد شرق آسیا حرکت می کند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 اگر در میان تمامی کشورهای جهان به استثنای اسرائیل، بنا باشد که تنها یک کشور از جنگ میان ایران و عربستان سعودی حمایت کند، روسیه است. قبل از ادامه این بحث، باید به این سوال جواب بدهم که چرا برخلاف تصور رایج ایالات متحده از چنین جنگی حمایت نمی کند؟

به گزارش «انتخاب»، در اولین پیامدِ جنگ احتمالی ایران و عربستان، بهای نفت از مرز 200 دلار فراتر خواهد رفت. ایالات متحده در وارد کردن تنها 20 درصد از نفت خود را به خلیج فارس وابسته است و 75 درصد از نفت صادراتی خلیج فارس به مقصد شرق آسیا حرکت می کند. بنابراین هرچند بهای بالای نفت به اقتصاد آمریکا آسیب خواهد رساند اما آنرا نابود نمی کند. ممکن است به نظر برسد که جنگ احتمالی بخاطر وابستگی قدرت های آسیایی و در راس آنها چین به نفت وارداتی از خلیج فارس، در درجه اول با ضربه ای مهلک به اقتصاد چین، رشد آن را متوقف خواهد کرد که البته برای آمریکا در نگاه اول خبر خوبی است اما این امیدواری بسرعت رنگ می بازد؛ چون نه تنها چین سومین شریک تجاری آمریکاست بلکه اقتصادهای مصرف کننده نفت در شرق آسیا، ستون های نظام اقتصاد عالمگیری را تشکیل داده اند که ایالات متحده در 1945 پایه گذاشت. بحران مالی، رکود و یا برهم خوردن توازن تجاری در این کشورها علاوه بر ایالات متحده، ثبات اقتصاد جهانی را به رخوتی مشابه فروپاشی اقتصادی 1929 فروخواهد برد. واشنگتن دلایل استراتژیک دیگری برای مخالفت با جنگ ایران و عربستان نیز در دست دارد. به محض شلیک اولین گلوله ها، ایالات متحده چهار گزینه در پیش رو خواهد داشت.نخست آنکه با ممارست دیپلماتیک بکوشد تا شعله های جنگ را در مدت زمانی کوتاه تر از آنچه برای تعیین پیروز نبرد لازم است، خاموش کند. دوم؛ با اجرای تعهدات امنیتی اش در برابر عربستان سعودی و شیخ نشین های خلیج فارس، رو در روی ایران بایستد. در اینصورت آمریکای اوباما به کابوسی دچار خواهد شد که پیش از این با تمام قوا کوشیده است از آن دور بماند. بعلاوه، چنین جنگی تنها میراث اوباما یعنی توافق هسته ای را نابود خواهد کرد؛ بدون آنکه چشم اندازی از توافق مجدد، منصرف کردن ایران از تولید تسلیحات هسته ای و یا حتی پیروزی قابل پیش بینی در جنگ با ایران وجود داشته باشد.

سوم؛ ایالات متحده می تواند با بها دادن به انتقادهایی که عربستان سعودی را مقصر گسترش تروریسم در جهان می دانند، به سمت ایران متمایل شود. این ناشیانه ترین انتخابی است که ممکن است کاخ سفید انجام دهد؛ چون در اینصورت حامل پیامی با این محتوا به متحدانش در اروپا و شرق آسیا خواهد بود که ایالات متحده قصد ندارد به تعهدات امنیتی اش در برابر دشمنان پایبند بماند. اگر این اتفاق رخ دهد، ژاپن، کره جنوبی و آلمان هرآنچه برای تولید تسلیحات هسته ای لازم است را انجام خواهند داد تا در صورت سرباز زدن ایالات متحده از اجرای تعهدات امنیتی، توانایی دفاع از خود را حفظ کنند. اتحادیه اروپا زودتر از موعد به فروپاشی نزدیک تر خواهد شد و تعداد کمتری از اعضای ناتو به اتاق فرمان واشنگتن چشم خواهند دوخت. همینطور این تصمیم اشتهای چین و روسیه را به ترتیب در شمال شرق آسیا و اروپای شرقی و در رابطه با مرزها و موضوعات مورد اختلاف تحریک خواهد کرد. انتخاب چهارم برای ایالات متحده؛ اتخاذ بی طرفی در جنگ ایران و عربستان سعودی است که به اندازه انتخاب سوم برای سیاست های جهانی آمریکا پیامدهای مرگبار در پی دارد به انضمام اینکه چین، هند و روسیه رقابتی همه جانبه را برای جبران خلاء ژئوپولیتیکی حاصل از عقب نشینی و بی میلی ایالات متحده در مناطق جهانی و خلیج فارس آغاز خواهند کرد. خواننده شکاک خواهد پرسید که چرا هیچیک از این اتفاقات در جنگ هشت ساله ایران و عراق رخ نداد؟ پاسخ در چند عبارت ساده نهفته است: توافق دو ابرقدرت پیرامون جنگ در فقدان عدم تعهد امنیتی به هرکدام از طرف های درگیری، محدودیت میدان جنگ به مرزهای مشترک ایران و عراق و مهمتر از همه کوشش خدشه ناپذیر عربستان سعودی در بالابردن تولید نفت اوپک و پایین نگه داشتن بهای نفت که موجب شد، جهان صنعتی، اختلالی در اقتصاد جهانی را بابت وقوع جنگ در بزرگترین منبع انرژی جهان متحمل نگردد. در یک نوبت، عربستان سعودی در دسامبر 1985 بهای نفت را از 31 دلار در یک سال قبل به کمتر از 10 دلار و 42 سنت کاهش داد تا با اطمینان دادن به اقتصاد جهانی، همزمان به ایران و عراق فرصت دهد تا کمی بیشتر توانایی های یکدیگر را به تحلیل ببرند. تا بدینجا این تردید باید برطرف شده باشد که ایالات متحده از کشانده شدن تنش ایران و عربستان به جنگ میان دو کشور استقبال نخواهد کرد. روی دیگر سکه، اشتیاقی است که روسیه به وقوع این جنگ خواهد داشت حتی اگر امروز آن را بر زبان نراند. دلیل اول؛ روسیه وارد کننده مهم نفت نیست. با وارد کردن تنها 16 هزار بشکه در روز کمتر از بوسنی و هرزه گوین به نفت خارجی وابسته است. منابع عظیم نفت روسیه در سیبری آن را به بزرگترین تولید کننده نفت جهان تبدیل کرده و قرار داشتن در هارتلند اوراسیا، ارتباط ارگانیزمیک میان روسیه و اروپا در مبادلات انرژی و کالا را در صورت عدم مداخله ملاحظات سیاسی اجتناب ناپذیر می کند. با فرو رفتن خلیج فارس در باتلاق جنگ ایران و عربستان، روسیه تنها جایگزین جبران صادرات نفت به بزرگترین مصرف کننده نفت خام جهان یعنی اتحادیه اروپا خواهد بود و اتحادیه اروپا در همراهی با چین، چاره ای جز تامین نیازهای انرژی خود از طریق روسیه نخواهند داشت. به دنبال افزایش بهای نفت و جذب سرمایه گذاری های خارجی می تواند مسرورانه به سرعت گرفتن رشد اقتصادی خود مطمئن باشد و مهمتر از آن، اتحادیه اروپا را از تعقیب سیاست مهار روسیه به پیروی از ایالات متحده منصرف کند. دوم؛ روسیه همزمان دومین کشور صادرکننده تسلیحات بعد از ایالات متحده است. هیچ چیز برای مجتمع های صنعتی- نظامی امیدبخش تر از جنگ های فرسایشی میان کشورهایی نیست که استقلال کافی در تولید تسلیحات ندارند. بعلاوه، شیوع هراس از وسعت گرفتن دامنه جنگ، سایر کشورهای همسایه را به ذخیره تسلیحات یا به گفته دیگر رونق دادن صادرات تسلیحاتی روسیه تشویق خواهد کرد.سوم؛ تا هنگامیکه ایالات متحده به دنبال انزوای روسیه باشد، تقریباً هرچیزی که برای آمریکا نامطلوب باشد، برای روسیه مطلوب است. به دردسر افتادن ایالات متحده بواسطه چهار انتخاب فوق، صورت بندی ژئوپولیتیک جهانی را به سمت یک جهان چندقطبی و رها از قید و بندهای آمریکایی هدایت خواهد کرد. مجموعاً روسیه تغییر تدریجی و آرام نظام جهانی متناسب با آمادگی های اقتصادی و نظامی روسیه را بر دگرگونی های ناگهانی که مستلزم عدم قطعیت های بیشتر در سیاست های امنیتی است، ترجیح می دهد اما اگر در شرایطی گریزناپذیر، قرار باشد تنها یک کشور از جنگ عربستان و ایران حمایت کند، روسیه این مسئولیت را برعهده خواهد گرفت.