صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۳۱ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۲۳۷۶۱۱
تاریخ انتشار: ۰۶ : ۱۴ - ۲۹ آبان ۱۳۹۴
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
محمد صدر معاون پیشین عربی آفریقایی وزارت خارجه در دوره اصلاحات در گفتگو با خبرآنلاین موانع و چالش های بهبود رابطه با عربستان را شرح داد.

دیپلمات داروساز از قدیمی های وزارت خارجه ایران است. معاون عربی و آفریقایی وزارت خارجه در دولت اصلاحات تندترین انتقادات را نسبت به عملکرد سیاست خارجی دولت های محمود احمدی نژاد طرح می کرد. در روزگاری که دیپلمات ها و اعضای خانواده وزارت خارجه به دلیل ذات نسبتا محافظه کارتر این مجموعه کمتر حاضر می شدند با چنین ادبیات صریحی این نقدها را طرح کنند، محمد صدر در تمام سخنرانی ها و مصاحبه هایش جدی ترین ایرادات فنی و تکنیکی را به عملکرد دستگاه دیپلماسی وارد می کرد. در شرایطی که روابط ایران و کشورهای خاورمیانه و به ویژه عربستان سعودی حال خوشی ندارد، احتمالا دکتر صدر یکی از بهترین کسانی است که می تواند برای این بیماری نسخه صادر کند. مشاور ارشد وزیر خارجه کشورمان در نشستی با حضور جمعی از اهالی رسانه تاکید کرد: باید برای حل اختلافات با عربستان به سراغ نقاط اشتراک رفت. گفتگوی مفصل ما با مشاور ارشد وزیر خارجه در ادامه می آید. 

آقای صدر به عنوان نخستین سوال روابط ایران و عربستان به صورت کلاسیک و سنتی از دیرباز رنگ و بوی رقابتی داشته است و این محدود به امروز و دیروز نیست. ما اگر مناسبات ایران و سعودی در دوران حکومت پهلوی را هم مورد مطالعه قرار دهیم این روند قابل مشاهده است. در ابتدا قدری ماجرا را از بعد تاریخی مورد بررسی قرار دهید. 

به نکته درستی اشاره کردید. یک از سوالات مهمی که در حال حاضر مطرح است این است که چرا عربستان که سمبل یک دولت محافظه‌کار 70 ساله است و همیشه به عنوان یک دولت محافظه‌کار و محتاط در منطقه و به عنوان متحد آمریکا شناخته شده است یک مرتبه تبدیل به یک حکومت رادیکال می‌شود.  به طور معمول  دولت عربستان به دنبال پرتاب سنگ به سمت دیگری نیستند به دلیل اینکه خود آنها در کاخ شیشه‌ای نشسته‌اند و بالطبع این نگرانی را دارند اگر جواب این سنگ داده شود ممکن است شیشه‌های کاخ خودشان هم  بشکند. نکته دیگر اینکه همانطور که اشاره کردید این مسئله اصلا تازه نیست و حتی پیش از انقلاب هم ما شاهد چنین رویه ای بودیم. اتفاقی که در آن زمان رخ داد این بود که آمریکا در نهایت ایران را به عربستان ترجیح داد و ما به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شدیم. رقابتی که در آن مقطع بین ایران و عربستان وجود داشت در چارچوب مناسبات دیپلماتیک میان تهران و ریاض تفسیر می شد.

همانطور که اشاره کردید نظام سیاسی سعودی سالها و حتی دهه ها به عنوان نظامی محافظه کار شناخته می شد که اقدامات و تصمیمات رادیکال و تند در آن جایی نداشت. ولی امروز چند سالی است که سعودی آن پوسته را کنار گذاشته و با به نوعی در بافتی رادیکالی سیاستگزاری می کند. چرایی این تغییر را چگونه می توان تحلیل کرد؟

پیش از روی کار آمدن ملک سلمان، دولت و وزیر خارجه جدید در عربستان یکسری تغییرات در حکومت عربستان از زمان ملک عبدالله و سعود الفیصل (وزیر خارجه پیشین عربستان) مشاهده می‌شد. در آن مقطع تندروی‌هایی کلید خورد ولی به هیچ وجه به مانند اکنون نبود. در آن زمان این سیاست‌های تند عربستان تا اندازه ای به خود این کشور بر می‌گشت و البته بخشی هم با سیاست های دولت پیشین ایران مرتبط بود. در واقع باید گفت دولت احمدی‌نژاد نقش جدی در خراب کردن رابطه ایران با کشورهای عربی از جمله عربستان داشت. البته این موضوع را می‌توان به دیگر کشورهای جهان نیز تعمیم داد. در واقع یکی از سوغات مهم او برای کشور انزوای ایران در کل جهان بود و این انزوا فقط محدود به منطقه نبود. به تبع بد شدن رابطه ایران با عربستان رابطه دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز با ایران دچار مشکلات زیادی شد. از دیگر سو عربستان احساس می‌کرد که در منطقه از ایران عقب افتاده است چرا که در هر صورت عربستان رقیب ایران است. 

 حتما باید به این نکته توجه داشت که ایران و عربستان صرف نظر از اینکه چه کسانی را در راس قدرت دارند به دلیل ویژگی‌هایی که از آن برخوردارند همواره با هم در رقابت بوده‌اند. در آن مقطع عربستان احساس کرد که در منطقه از ایران عقب افتاده است. آن‌ها احساس می‌کنند که با سقوط صدام، آمریکایی‌ها عراق را دو دستی تقدیم ایران کرده‌اند و در قضیه لبنان و سوریه نیز تصور بر این دارد که نفوذشان در این مناطق نسبت به ایران کم‌تر است. از همه مهم‌تر در تحولات موسوم به بهار عربی یا بیداری اسلامی این نگرانی تشدید هم شد. 

عربستان این تحلیل را داشت که این اقدامات ضد دیکتاتوری و آزادی‌خواهانه به سود ایران است و عربستان از وقوع چنین اتفاقاتی ضرر می‌کند گرچه تحلیل درستی بود چرا که هرگونه حرکت آزادی‌خواهی ضد دیکتاتوری و دموکراسی‌خواهانه به ضرر عربستان است چراکه حکومتی دموکراتیک نیست.
در دوره جدید این رویه تشدید هم شد. در حالی که برخی انتظار داشتند با فوت ملک عبدالله ساز و کار دیگری با نگرش مثبت تری در عربستان حاکم شود این اتفاق نیفتاد و ملک سلمان فضا را به سمت تشدید تقابل با ایران پیش برد.

با روی کار آمدن ملک سلمان و در ادامه عادل الجبیر اقداماتی از سوی عربستان دیده شد که اصلا در چارچوب عملکرد یک حکومت مستقر نمی‌گنجد. اگر ماجرا را از ابعاد علمی حکومت داری بررسی کنیم یک حکومت به طور معمول دارای ویژگی‌هایی است که برای ادامه کارش باید آنها را رعایت کند. اولین مولفه هم احتمالا  تامین معیشت و امنیت مردم  است صرف نظر از اینکه این حکومت دموکرات است یا غیردموکرات و یا پادشاهی و سلطنتی. یکی دیگر از ویژگی‌های حکومت سیاست خارجی است. هر حکومتی با هر نوع تفکر و روشی باید دارای سیاست خارجی باشد که در آن بدیهیات اولیه رعایت شود.

 متاسفانه در حال حاضر در سیاست خارجی دولت جدید عربستان اقداماتی را می‌بینیم که با عملکرد یک دولت معقول و مستقر فاصله دارد. مثلا از سوی محمد بن سلمان (پسر پادشاه، جانشین ولی عهد و وزیر دفاع) و هم‌چنین عادل الجبیر حرکاتی دیده می‌شود که اصلا عاقلانه نیست. در هر کشوری وزیر خارجه قوه عاقله آن نظام سیاسی است چرا که از سوی آن دولت با دنیا صحبت می‌کند و همه دنیا وقتی می‌خواهند سیاست یک کشور را در عرصه خارجی بررسی کنند به عملکرد و گفتار وزیر خارجه آن کشور نگاه می‌کنند. ولی در حال حاظر به نظر می رسد قوه عاقله ای در دولت کنونی عربستان حضور ندارد.

ضمن اینکه اساسا حرف‌های اخیر عادل الجبیر در مورد ایران بوی نژادپرستی می‌دهد . من ندیدم در داخل ایران کسی به این بعد ماجرا توجه کند ولی باید توجه داشته باشیم که آقای جبیر در برخی اظهار نظرهایش می‌گوید ایرانی‌ها کشورهای عربی را اشغال می‌کنند و در بحث هایش تقسیم بندی فارس و عرب تعریف و تبیین می کند. در حالی که چنین نگاه نژاد پرستانه ای برای یک وزیر خارجه بسیار ناپسند و غیر قابل قبول است. در پاسخ مشخص به سوال شما که چرایی چنین تغییراتی را مطرح کردید باید اشاره کنم مجموعه عواملی در جمله ناپختگی سیاسی در خاندان حاکم، عقب افتادگی سیاسی و استراتژیک در میدان هایی چون سوریه، یمن، عراق و لبنان باعث شده مقامات عربستانی چنین موضع گیری هایی را در دستور کار خود قرار دهند. 

آقای دکتر صدر برخی از تحلیلگران سیاسی در داخل کشور به ویژه گروهی که نگاهی نسبتا تندتر به مقوله سیاست خارجی دارند استدلال می کنند با توجه به این رفتارهایی که عربستان سعودی در قبال ایران انجام می دهد و عملا شمشیر را از رو بسته که خود شما به برخی از آنها اشاره کردید و موارد دیگری هم وجود دارند، چرا ما باید همچنان رویکرد آرامی از خود بروز دهیم؟ چرا نباید ما هم رویه مشابهی در قبال ریاض در پیش بگیریم؟

در سیاست خارجی هیچ دولت عاقلی قطع روابط را به برقراری رابطه ترجیح نمی‌دهد. برای هر کشوری در عرصه سیاست خارجی، همسایگان و داشتن رابطه خوب با آن‌ها یکی از بحث‌های اساسی و مهم است. در مورد رابطه ما با عربستان مسلمان بودن، برخورداری از ویژگی‌های فرهنگی مشترک و مجموعه‌ای دیگر از عوامل همه با هم حکم می‌کند که ما با عربستان و دیگر کشورهای همسایه‌ رابطه خوبی داشته باشیم و ما نیز امیدواریم عربستان از این جوی که خودش علیه خودش ایجاد کرده بیرون بیاید و پیگیری سیاست های عاقلانه را در دستور کار خود قرار دهد چرا که تغییر در این مواضع هم به سود خودش و هم به نفع منطقه و جهان خواهد بود. 
با توجه به اینکه ما در خصوص مذاکرات هسته ای شاهد هم نقش آفرینی منفی سعودی بودیم و این کشور از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به توافق فروگزار نکرد شما چشم انداز روابط را چگونه می بینید؟ فعلا هیچ پالس مثبتی از سوی سعودی برای ما ارسال نمی شود. 

 هیچ چیزی در جهان به خصوص در دنیای سیاست ثابت نیست. مثلا سه سال پیش چه کسی فکر می‌کرد آقای ظریف با جان کری بنشینند و ساعت‌ها با یکدیگر در مورد موضوع هسته‌ای گفت‌وگو کنند، از دیگر سو می‌دانیم در عربستان اختلاف‌نظرهایی وجود دارد، برخی از شاهزاده‌های عربستانی از عملکرد محمد بن سلمان که خیلی از اختیارات را در حکومت عربستان بر عهده دارد، راضی نیستند و ممکن است به مرور زمان با توجه به این مسائل شاهد حرکت آن‌ها به سمت عقلانی شدن و به طبع آن تغییراتی در سیاست‌ها باشیم.

با این تفاسیر ما باید با عربستان چه کنیم و چه روندی را در پیش بگیریم؟
ممکن است برخی این طرف را هم مقصر بدانند. در عرصه رسانه‌ حرف‌هایی زده شده ولی باید تاکید کنم دولت چنین سیاستی ندارد آقای روحانی حتی پیش از حضور در نهاد ریاست جمهوری در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود از تنها کشوری که نام برد و تاکید کرد می‌خواهیم با آن رابطه دوستانه داشته باشیم عربستان بود. در این قضیه دولت ایران عاقلانه برخورد کرده ولی متاسفانه چنین موضوعی را در دولت مقابل ملاحظه نمی‌کردیم. 

بحث دیگری که در روابط ایران و عربستان حائز اهمیت است تاثیری است که برادر بزرگتر اعراب روی کشورهایی چون کویت و امارات و قطر و ... می گذارد. از این منظر و با توجه به مواضعی که شورای همکاری خلیج فارس در قبال ایران می گیرد چه باید کرد؟ آیا به صورت مستقل با این کشورها وارد گفتگو شویم یا از مسیر سعودی ماجرا را حل کنیم؟

البته من چندان اعتقادی به موضع گیری های شورای همکاری خلیج فارس ندارم و خیلی نباید از آن به عنوان ظرف تحلیلی بهره ببریم. در خصوص کشورهای دیگر خلیج فارس هم من با شما هم عقیده نیستم. ما با عمان سالهاست که روابط بسیار نزدیکی داریم و این به رابطه به پیش از انقلاب هم باز می گردد و نوعی علاقه شخصی نسبت به ایران در دل سلطان قابوس وجود دارد. کویت هم دیگر بازیگری است که او هم مواضع تندی مانند عربستان علیه ایران نپدارد. البته می پذیریم که اختلافات میان ایران و امارات بر سر جزایر سه گانه وجود دارد اما در عین حال توجه داشته باشید همین امارات هم یکی از بهترین روابط اقتصادی را با ایران دارد. در نتیجه شاید باید نوعی تفاوت نگاه در  مواضع همین کشورهای عربی هم قائل شویم. 
با این تفاسیر نقش آفرینی عناصر میانجی در روابط دوجانبه ایران و عربستان می تواند چاره کار باشد؟ مثلا عمان وارد چنین فضایی شود و با توجه به روابط نزدیکی که با ایران دارد چنین تلاشی را عهده دار شود.

یکی از روش‌های عملی که در سیاست خارجی دنبال می‌شود همین است. حتما این روش‌ها دنبال می‌شود و موثر است. وقتی که این موضوع در مورد بحث مذاکرات هسته‌ای و گفت‌وگو با آمریکایی‌ها در این ارتباط دنبال شد چرا با عربستان دنبال نشود ولی لازمه آن به قول مارکس بر سرعقل آمدن جریان سرمایه‌داری است.

آیا شرکت ایران و عربستان در نشست وین برای حل بحران سوریه می‌تواند این زمینه را ایجاد کند که در جریان این گفت‌وگوها، دو کشور گفت‌وگوهای بیش‌تری داشته باشند و از این فرصت برای حل مشکلات‌شان استفاده کنند؟ 

 مواضع ما با عربستان درباره بحث سوریه کاملا متفاوت  و در دو نقطه‌ مقابل هم است.در حالی که علم دیپلماسی به ما آموخته برای رفتن به سمت همگرایی باید ابتدا از نقاط مشترک و همگرایی شروع کنید نه اینکه گفتگو را از نقاط اختلاف آغاز کرد. در نتیجه من فکر می کنم ما باید ماجرا را از مسیر اشتراکات میان تهران و ریاض آغاز کنیم و بعد به سراغ محورهای اختلافی برویم.